رویداد۲۴: سفارت ایران در شهر واشینگتن، بیش از هر چیز یادآور اردشیر زاهدی و فعالیتهای جنجالی اوست. اردشیر زاهدی که به سفارش و دستور پدرش پس از اتمام تحصیلات متوسطه برای ادامه تحصیل راهی آمریکا شده بود، در سال ۱۳۲۸ و هنگام نخستین دیدار شاه از ایالات متحده با وی دیدار کرد و سریعا بدل به یکی از معتمدان و نزدیکان شاه شد.
زاهدی پس از کودتای ۲۸ مرداد بیش از پیش مورد توجه شاه قرار گرفت و نهایتا در سال ۱۳۳۶ با «شهناز پهلوی» دختر بزرگ شاه، ازدواج کرد. زاهدی دو سال پس از این ازدواج و در سال ۱۳۳۸ به عنوان سفیر ایران به ایالات متحده رفت و ساختمان باشکوه و گرانقیمتی برای سفارت ساخت. ساختمان سفارت ایران در در محله اعیانی خیابان ماساچوست که به «محله سفارتها» معروف است، واقع شده بود.
این ساختمان حدود ۴۰ اتاق داشت و طرح بیرونیاش با گنبدی نیلوفری طراحی شده بود که شباهت زیادی به مقبره سعدی داشت. ورودیهای ساختمان سفارت با کاشیهای فیروزهای مزین شده بودند و سالن اصلی با آیینهکاریهایی شبیه کاخهای گلستان و سعدآباد طراحی شده بود.
عباس میلانی مینویسد: «زاهدی همیشه به پیوند معماری و قدرت و اهمیت صحنهپردازی هر جلسه توجهی ویژه داشت. سفارت ایران در واشنگتن نمونه آشکار این نگاهش بود. معمار سفارتخانه ایرانی بود و گچکاری برخی از اتاقهایش هم کار استاد گچکاری بود که از ایران به واشنگتن آورده بودند.»
اردشیر زاهدی در سال ۱۳۴۰ با نخستوزیر وقت، علی امینی، اختلاف نظر پیدا کرد و از سمت خود استعفا داد و در سال ۱۳۴۱ به عنوان سفیر ایران به لندن رفت. چهار سال بعد به عنوان وزیر امور خارجه انتخاب شد و تا سال ۱۳۵۰ در این سمت باقی ماند. در طی این سالها، سفرای ایران در ایالات متحده مشکلات فراوانی با اردشیر زاهدی داشتند.
اسدالله علم در یادداشت سوم آذر ۱۳۴۶ خود اینگونه به تنشهای زاهدی با سفرا اشاره میکند: «ظهر سفیر ما در واشینگتن هوشنگ انصاری که برای سه روز جهت اصغاء (به معنی گوش کردن سخن با نگاه موافق) اوامر شاهانه آمده است که مذاکرات با جانسون را دنبال کند پیش من آمد. عجیب از دست اردشیر زاهدی وزیر خارجه گلهمند بود. اگر آنچه میگفت راست باشد واقعا این پسر دیوانه است. عجیب این است که نامهاب از عباس آرام سفیر ما در لندن دارم که عین این شکایت را از وزیر خارجه دارد و همچنین از سفرای دیگر به گوشه و کنایه. خدا عاقبت این بچه را که خیلی هم دوست دارم به خیر کند.»
نهایتا اختلافات فراوان با نخست وزیر باعث شد اردشیر زاهدی از وزارت خارجه استعفا کند و در سال ۱۳۵۱ و در اوج روابط ایران و آمریکا، دوباره سفیر ایران در واشینگتن شد و پایان حکومت پهلوی در این سمت باقی ماند. این دوران حدودا شش ساله، با جنجالهای فراوانی همراه بود. در این دوران روابط ایران و ایالات متحده گسترش چشمگیری داشت و محمدرضاشاه که به زاهدی کاملا اعتماد داشت، منابع فراوانی در اختیار وی گذاشته بود.
زاهدی در دهه پنجاه مهمانیهای پرزرق و برقی در سفارت ایران برگزار میکرد و در آمریکای سالهای ۱۹۷۰ سفارت ایران را با مهمانیهای تجملی آن میشناختند. زاهدی که در این دوران از همسرش جدا شده بود، برای خود در آمریکا یکهتازی میکرد. ویلیام شوکراس درباره این موضوع مینویسد: «در نظر آمریکاییهای دهه ۱۹۷۰، اردشیر زاهدی نقش یک مرد خوشگذران و ثروتمند را بازی میکرد که سیل اغذیه لذیذ و اشربه گرانبها را به حلق قدرتمندان و سرشناسان سرازیر میکند. سفیر ایران در ایالات متحده، یک نمایشگر افسانهای بود و در ضیافتهای شام میدرخشید. اشخاص برجسته واشینگتن، شیفته زاهدی بودند و هیچ جایی پر ریخت و پاشتر از سفارت ایران در خیابان ماساچوست، با آن سقف گنبدی آیینهکاری و پردههای ابریشمی مجلل و قالیهای گرانبها، وجود نداشت. جایی که ساعتهای مچی طلا و خاویار و شامپاین و زنان زیبا بخشی از بذل و بخششهای بیحساب زاهدی به مهمانانش بود.»
بیشتر بخوانید:نشست خبری محمدرضا شاه در میان اعتراضات دانشجویان
خبرگزاری آسوشیتدپرس نیز در مقالهای زاهدی را چنین وصف میکند: «زاهدی چه وقتی با هنری کیسینجر دیده میشد و چه زمانی که میزبان باربارا استرایسند بود، حضوری به یادماندنی در صحنه اجتماعی واشینگتن داشت؛ به گونهای که روزنامهای او را پلیبوی جهان غرب و خواستنیترین مرد مجرد لقب داده بود. او در دورهای با الیزابت تیلور ستاره عصر خود نیز روابطی رمانتیک داشت.»
الیزابت تیلور، هنرپیشه معروف آمریکایی، درباره مهمانیهای مجلل در سفارت ایران گفته است که در این مهمانیها همه خواستههای مهمانان برآورده میشد. باربارا والترز خبرنگار مشهور آمریکایی نیز در خاطرات خود مینویسد: «زمانی که موضوع تجمل به میان میآمد، سفارت ایران در آمریکا در صدر قرار داشت، جایی که مهمانان با خاویار و شامپاین درجه یک پذیرایی میشدند.» در واقع ستارگان معروف آن زمان، از «فرانک سیناترا» گرفته تا «اندی وارهول» در سفارت ایران رفت و آمد میکردند و از ریخت و پاشهای سفیر بهره میبردند.
اردشیر زاهدی بعدها در خاطرات خود ادعا کرد که این مهمانیها را با هدف آشنایی سایر ملل با فرهنگ ایرانی برگزار میکرده است. ویلیام شوکراس در ضمن تایید رفتارهای بیش از اندازه تجملی زاهدی و لمپنیسم نهفته در رفتارهای وی، درباره کارنامه سفارت زاهدی اینگونه مینویسد: «صرفنظر از روابط اجتماعی، زاهدی در زمان ریاست جمهوری نیکسون و فورد یک سفیر موفق بود. او بخش عمده وقت خود را به بازدید از ایالات مختلف آمریکا میگذارند و مانند یک متصدی روابط عمومی برای ایران عمل میکرد. دهها تن از اعضای کنگره و روزنامهنگاران و مقامات کشوری و دانشگاهی را به مسافرت به ایران دعوت کرده و مراقب بود که از آنها به خوبی پذیرایی و برایشان سرگرمی فراهم شود. نتیجه این فعالیتها این بود که تا نیمه دوم سالهای ۱۹۷۰ هیچ سوالی درباره مسائل ایران و ثبات شاه در مطبوعات یا کنگره آمریکا مطرح نشد.»
گفتیم که دوران تصدی زاهدی بر سفارت ایران در ایالات متحده، مصادف بود با گسترش بیسابقه روابط این دو کشور. این گسترش روابطی از زمان سفر نیکسون به ایران آغاز شد. ریچارد نیکسون در سال ۱۹۷۲ به ایران سفر کرد و مهمترین قرار داد نظامی ایران و ایالات متحده را با شاه منعقد کرد. بر اساس این توافق، ایران میتوانست تمامی انواع سلاحهای نظامی را به استثنای سلاحهای هستهای، به مقدار نامحدود از ایالات متحده بخرد. هنری کسینجر که در آن زمان مشاور امنیت ملی نیکسون بود و از سالهای پیش نقش مهمی در سیاست خارجی ایالات متحده ایفا میکرد، از هواداران رابطه بیشتر ایالات متحده با شاه بود و حتی عدهای او را متملق پهلوی مینامیدند.
در واقع نیکسون نیز متاثر از کسینجر و به اصرار او به قراردادی چنین کلان با رژیم شاه تن داد. دوران کسینجر رابطه دیپلماتیک ایران و آمریکا مستحکمترین رابطه در طول تاریخ دو کشور بود. کسینجر شاه را در ماجرای صلح مصر و اسرائیل و همچنین موضوعاتی، چون امنیت خلیج فارس تحسین میکرد و شاه تحت تاثیر چربزبانی کسینجر روابط دیپلماتیک و اقتصادی خود با اسرائیل را مستحکم کرد. پس از رسوایی واترگیت و استعفای نیکسون جرالد فورد رییس جمهور ایالات متحده شد و کسینجر را به وزارت امور خارجه منصوب کرد و همچنان روابط ایران و آمریکا مستحکم باقی ماند. زمانی که کیسینجر وزیر خارجه بود، بارها به ایران سفر کرد و نه فقط در ملاقاتهای رسمی و خصوصی با شاه، نخست وزیر و وزیر امور خارجه شرکت داشت که همزمان با طیف وسیعی از رجال سیاسی ایران از نزدیک معاشرت میکرد. طبعا در چنین شرایطی رابطه زاهدی و کسینجر نیز بسیار مستحکم شده بود. زاهدی کسینجر را به ایران دعوت کرد و در بسیار از مسائل با کسینجر مشورت میکرد. به همین دلیل کسینجر بدل به یکی از افراد ثابت ضیافتهای اردشیر زاهدی در سفارت ایران شده بود.