محمدرضا پهلوی چگونه از ایران خارج شد؟
رویداد۲۴ علیرضا نجفی: محمدرضاشاه پهلوی در ایام پایانی زندگی خود آشکارا دچار افسردگی شده بود و گویی زندگی خود را نوعی «شکست» میداند. زمانی که تصمیم گرفت ایران را ترک کند نگران بود مبادا در هیچ کشوری راهش ندهند. سالیوان سفیر وقت ایالات متحده در ایران در کتاب خاطراتش میگوید «زمانی که به شاه گفته میتواند در ایالات متحده اقامت کند و شاه مانند کودکی خردسال به جلو خم شد و گفت واقعا میشود؟»
شاه ابتدا به مصر رفت و اردشیر زاهدی به ایالات متحده خبر داد که خاندان سلطنتی پس از دیدار با دوستان خود در مصر به اقامتگاه شمس پهلوی در بورلیهیلز خواهند آمد. اما پس از تظاهرات گسترده ایرانیان مقیم آمریکا در اطراف اقامتگاه مذکور، سفر شاه به آمریکا لغو شد و کارتر نیز دیگر مایل به صدور اجازه ورود شاه به آمریکا نبود.
دربار پهلوی به صورت کامل در حال فروپاشی بود و حتی کارکنان و خدمه دربار نیز در امان نبودند و بخشی از آنها به انقلابیون پیوسته بودند. بخشی هم البته از دوران رضاشاه برای پهلویها کار میکردند و با خروج شاه از کشور دچار وحشت شده بودند.
مساله مهم در این میان، تکلیف ارتش در غیبت شاه بود. اغلب افسران ردهبالای ارتش خروج شاه از کشور را علیه منافع حکومتی میدانستند. امروز هم بسیاری از تحلیلگران انقلاب بر این باورند که اگر شاه از کشور خارج نمیشد، ارتش اعلام بیطرفی نمیکرد و مسیر انقلاب عوض میشد.
بیشتر بخوانید:
خروج محمدرضاشاه پهلوی از ایران
مصاحبه باربارا والترز خبرنگار آمریکایی با محمدرضا شاه پهلوی
وقتی تیمسار قرهباغی رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران از تصمیم شاه باخبر شد، از فرح پهلوی خواست شاه را از تصمیم خود منصرف کند. قره باغی اعلام کرد: «اگر اعلیحضرت از ایران خارج شوند، ارتش دیگر خویشتندار نخواهد بود.»
«منوچهر خسروداد» فرمانده ارتش و «عبدالعلی بدرهای» فرمانده نیروی زمینی ارتش از شاه درخواست کردند به جای خروج از کشور به جزیره کیش برود و ابدا از خاک ایران خارج نشود. هیاتی از نمایندگان پارلمان نیز با درخواست مشابهی به ملاقات فرح پهلوی رفتند.
همچنین اردشیر زاهدی ترتیبی داد که یکی از افراد مرتبط با انقلابیون، یعنی منصور اقبال با شاه دیدار کرده و برنامه انقلابیون برای گرفتن قدرت در نبود شاه را به گزارش دهد. منصور اقبال از خوشاوندان منوچهر اقبال بود که پدرش تولیت آستان حضرت معصومه را در اختیار داشت و در کل خانواده اقبال رابطه خوبی با روحانیون داشتند. منصور اقبال آخرین شخصی بود که با شاه دیدار کرد تا وی را از رفتن منصرف کند.
اقبال در خاطراتش ملاقات با شاه را چنین توصیف میکند: «هنگامی که به کاخ نیاوران رفتم نیروهای گارد را دیدم. به داخل رفتم و هیچکس آنجا نبود. از پلهها بالا رفتم و وارد اتاق او شدم و چند دقیقهای منتظر ماندم. به مدت بیست دقیقه با او ملاقات کردم. دیدن چهره شاهنشاه که بسیار غمگین به نظر میرسید برایم قابل تحمل نبود. به ایشان پیشنهاد کردم به نوشهر برود و در ایران بماند که شاهنشاه این پیشنهاد را مسکوت گذاشتند.»
شاه هیچکدام از این پیشنهادها را قبول نکرد و مصمم بود هرچه زودتر از ایران خارج شود. عباس میلانی درباره این تصمیم شاه مینویسد: «در یک نکته به گمانم شکی روا نیست. آن روزها شاه احساس میکرد مردم ایران به او «پشت» کردهاند. حتی میگفت قدر خدماتش را ندانستهاند. غرب را هم به خیانت متهم میکرد. میگفت سالها متملّقان اطرافش به او دروغ گفتند و مردم هم همه خدماتش را نادیده انگاشتهاند و به آنها پشت کردهاند.»
محمدرضا شاه از دهه چهل به بعد انتقادها را نمیشنید!
عباس میلانی نوشته «واقعیت این بود که در سالهای دهه چهل، یعنی از آغاز قدرقدرتیاش، دیگر شاه صبر چندانی برای شنیدن نظرات انتقادی حتی کسانی که خیرخواهش بودند نداشت. بسیاری از سیاستمداران قدیمی را که حاضر به بازگویی حقیقت بودند از دربار رانده بود. به علاوه شاه بارها گفته بود که از همه چیز در مملکت خبردار است. میگفت از چندین و چند منبع اطلاعاتی مختلف گزارش دریافت میکند. به همین خاطر بود که وقتی با ابعاد واقعی مخالفت در میان مردم روبرو شد ناگهان به نوعی فلج سیاسی و حالت قهر عاطفی با مردم دچار شد. بارها گفته بود که میان او و ملّت ایران پیوندی ناگسستنی وجود دارد. میگفت ریشه این پیوند را هم در تاریخ دیرین سلطنت در ایران سراغ باید کرد و هم در دستاوردهای انقلاب شاه و مردم.»
علاوه بر احساس قدر نادیدگی، دلیل دیگر خروج شاه از ایران باورش به تئوری توطئه بود. او همواره به تئوری توطئه باور داشت و اینبار هم فکر میکرد بریتانیا و آمریکا در حال سازماندهی انقلاب هستند و دیگر کاری از دست کسی ساخته نیست. او از نقش مردم به کلی غافل بود.
فرح پهلوی تمام تلاشش را کرد تا شاه را از تصمیم رفتن منصرف کند و نهایتا وقتی موفق نشد، به شاه پیشنهاد کرد که شخصا ایران را ترک کند و ملکه در نبودش همچون «همچون نماد حضور شاه» در ایران بماند و حکومت کند. از آنجایی که ملکه در آن ایام به حکم قانون نایبالسلطنه بود، پیشنهاد دور از ذهنی نداده بود. اما شاه در پاسخ ملکه آشفته شده و پاسخ داد: «لازم نیست شما نقش ژاندارک را بازی کنید»
شاه ابتدا در روز دوشنبه ۲۵ دی ماه فرزندان خود را به همراه مادر فرح پهلوی به تگزاس فرستاد و همچنین یک میهمانی خداحافظی برای اطرافیانش ترتیب داد. وی در آن میهمانی به همه تاکید کرد که پس از سه چهار ماه به کشور بازخواهد گشت و خود در روز سهشنبه ۲۶ دی از کشور خارج شد. جالب اینجاست که به دلیل اعتصاب کارکنان فرودگاه و خدمه، کسی برای همراهی و پذیرایی از مسافران در طول پرواز وجود نداشت.
غیبت بختیار در مراسم بدرقه شاه
تیمسار قرهباغی در نبود شاه فرمانده نیروهای مسلح به حساب میآمد. وی برای بدرقه شاه به فرودگاه رفت و زمانی که از شاه پرسید «آیا اعلیحضرت فرامینی برای اجرا دارند؟» شاه شانههایش را با بیتفاوتی بالا انداخت و پاسخ داد: «هر چه لازم به نظرتان آمد، بکنید. من حرفی ندارم»
اما آنچه شاه را آشفته کرد این بود که شاپور بختیار در میان بدرقهکنندگانش حضور نداشت. به همین دلیل دستور داد علت تاخیر بختیار را جویا شوند. اما کارمندان اعتصابی فرودگاه تلفنهای پاویون سلطنتی را از نیز قطع کرده بودند و کسی قادر به تماس با بختیار نبود. ناچار با بیسیم ارتش به بختیار خبر دادند و پس از چندی به شاه خبر دادند که «بختیار کارش را تمام کرده و رای اعتماد را گرفته و برای عرض ادب راهی فرودگاه است.»
عباس میلانی تاخیر بختیار را چنین توضیح میدهد: «باید در تایید رفتار بختیار دستکم این نکته را اذعان کرد که او برای سی و پنج سال بیش و کم پیوسته با رژیم شاه درگیر بود و چندین بار به زندان افتاده بود. همچنین از رفتاری که شاه با مصدق کرده بود دلگیر و دلخور بود. اما وقتی به فرودگاه رسید نیمنگاهی به شاه و چهره غمبارش کفایت کرد که حلقه گرد گریه از گوشههای چشم بختیار نیز جاری شود.» شاه دستان بختیار را در دست گرفت و گفت برای شما آرزوی موفقیت دارم. «ایران را به شما میسپارم شما را به خدا.»
شاه میخواست خودش هدایت هواپیما را برعهده بگیرد!
شاه در هواپیما نیز اصرار داشت خود هدایت هواپیما را بر عهده بگیرد چرا که میترسید خلبان هواپیما را عامدانه به سقوط بکشاند یا به کشور دیگری بروند. از قضا خلبان شاه بهزاد معزی از اعضای سازمان مجاهدین خلق بود که بعدها خلبان هواپیمای فراری مسعود رجوی و ابوالحسن بنیصدر به فرانسه شد.
پس از آن تاریخ شاه و خانوادهاش در کشورهای مختلفی آواره شدند چون هیچ کشوری حاضر نبود ریسک کند و منافع خود را با پناه دادن به شاه به خطر اندازد. اردشیر زاهدی گزارش کرده که برای شاه دردناک بود که هیچ کدام از شرکا و دوستان سابقش حتی حاضر به پذیرفتن وی در کشور خودشان به عنوان مسافر موقت نیز نبودند و مدام به اردشیر زاهدی میگفت: «اردشیر جان؛ این همه کشور در دنیا وجود دارد. یعنی هیچ جایی در دنیای به این بزرگی برای من نیست؟»
هر دورانی چیزی طلبیده و آن دوران با خوبی و بدی هاش تمام شده
اما دولتمردان باید این سوال را از خود بپرسند چرا با کمبودها و ناکارامدی های پهلوی بازهم بعضی گرایش به سمت انها پیدا کرده اند؟
عده زیادی که شاید ان دوران را درک نکرده اند شاید از دشمنی شما به هر کسی پناه می اورند و فقط خواستار نبودن شما هستند انهم بهرقیمتی!
اصلا به قول شما در اخبار هر روزه صدا و سیمایتان
فقط ما خوبیم
جهان هم بد
امریکا بد
امریکا دشمن
پهلوی و رجوی کثیف ضعیف و نابود شده
بحثی نیست که کارنامه امریکا و رجوی و پهلوی تاریک است
اما نباید مشکلات اقتصادی که دهه هاست مردم را ازار میدهد حل شوند؟
هسته ای به چه قیمتی؟ باز یه عده ای پیدا می شوند از مزایای ان بگویند
ذلیل شدیم در دنیا
با همه کشورها دشمن شدیم
منزوی بودیم منزوی تر شدیم
بهای گزافی دادیم برای چیزی که کمترین لزومی برای مردم نداشت بلکه فقط وسیله ای بود برای دوام سیستم
نکته شرم اور اینکه این سیاست خود خوب و بی عیب پنداری و انگ زدن به دیگران تا اینجا برای این سیستم خوب جواب داده
تا کی دوام دارد الله اعلم
در حالی که موضع انگلستان در حمایت از استقلال بحرین با استقبال کشورهای عربی مواجه شده بود، دولت شوروی اعلان حاکمیت ایران بر بحرین را مورد تأیید رسمی قرار داد. در سال ۱۹۶۸ با تصمیم انگلیسیها به خروج نیروهای خود از منطقه شرق سوئز و خلیج فارس بحث بر سر وضعیت بحرین دوباره به اوج رسید. پیشنهاد انگلیسیها تشکیل فدراسیونی از قطر و بحرین و هفت امیرنشین حاشیه خلیج فارس بود که با مخالفت شدید ایران روبرو شد. در ۴ ژانویه ۱۹۶۹ شاه ایران در نشستی خبری در دهلی نو موضع معتدلتری اتخاذ کرده و از حق اهالی بومی برای تعیین سرنوشت خود از طریق یک همهپرسی سخن گفت؛ «... چنانچه مردم بحرین علاقهمند به الحاق به کشور من نباشند، ایران ادعای ارضی خود را نسبت به این جزیره پس خواهد گرفت…»، اما شیخ عیسی حاکم بحرین که میترسید چنین رفراندومی باعث ایجاد دشمنی و تنش بین ایرانیها و اعراب منطقه شود پیشنهاد شاه ایران را رد کرد و این باعث شد که شاه فکر کند شیخ عیسی حاکم بحرین قصد سوءاستفاده از کشور ایران را دارد بنابراین شاه پیام تهدید آمیزی را به حاکم بحرین فرستاد با این مضمون که ایران نه تنها استقلال بحرین را به رسمیت نمیشناسد بلکه در صورت عضویت آن در سازمان ملل از این سازمان خارج خواهد شد.
پس از چندین ماه مذاکرات محرمانه ایران در ۹ مارس ۱۹۷۰ «اسفند ۱۳۴۹» با درخواست از دبیرکل سازمان ملل برای اعمال مساعی جمیله به منظور تشخیص خواست واقعی مردم بحرین پیشقدم شد. ایران اعلام کرده بود نظر نمایندگان سازمان ملل را در صورتی که با تأیید شورای امنیت سازمان ملل همراه باشد خواهد پذیرفت. بریتانیا نیز از پیشنهاد استقبال کرده و اوتانت دبیرکل سازمان ملل هیئتی را به ریاست ویتوریا گیچاردی را مأمور انجام این کار کرد. هیئت سازمان ملل ادعا کرد که پس از گفتگو با طیف گستردهای از مقامات مذهبی و مدنی و مردم عادی اعلام کرد که تقریباً تمام مردم بحرین خواهان یک حکومت کاملاً مستقل هستند و اکثریت بزرگی از آنها آن را یک کشور عربی میدانند. این تصمیم در شورای امنیت تأیید شده و بحرین استقلال خود را در ۱۴ اوت ۱۹۷۱ اعلام کرد و ایران نیز اولین کشوری بود که آن را به رسمیت شناخت.
در بحرین، برای نظرخواهی از مردم برای استقلال به جای همهپرسی تنها به یک نظرسنجی بسنده شد.[۱۸]
حسنین هیکل «محمد هیکل» میگوید: ملک فیصل پادشاه عربستان در آن زمان رهبری مذاکرات کشورهای عربی با ایران را در این باره برعهده گرفته بود، در آن زمان کشورهای عربی خواستار شدند، بحرین که در آن زمان ۷۰ درصد جمعیتش را شیعیان تشکیل میدادند، به یک کشور عربی تبدیل شود و در مقابل این سه جزیره را که اکنون امارات متحده عربی مدعی مالکیت آن است به ایران واگذار شود.
این نویسنده سرشناس عربی افزود: حاکمان عرب در آن تاریخ به دنبال مقابله با توازن شیعی و عربی بودند و هرگز به فکر مالکیت جزایر سهگانه تنب کوچک و تنب بزرگ و ابوموسی نبودند..
چقدر تو نفهمی از دوره قاجار مستقل شده بود تحت قیمومیت انگلیس قاجار هم تو وجود تک تک شما نژادپرستان فاشیست که شاه و پدرش و بخاطر اینکه دورگه ترک نبودن وجود داره بعدم شاه بحرین و داد سه جزیره رو گرفت
نقل گول شما صحیح است
محمد رضا پالانی؛به جرم پذیرفتن و به رسمیت شناختن این همه پرسی قلابی خیانتکار است؛
همچون پدر نامردش رضا کچل کشور فروش
چرا که امروزه بحث ها و نظریه های یکطرفانه ای مطرح میشود . و تمام مشکلات و فسادی که امروز در کشور و رواج دارد را گردن انقلابیون 57 میندازند. به عنوان فردی که انقلاب57 را ندیده ام . و فقط بر اساس مطالعات و پژوهش و گفت و شنود میتوانم تحلیلی خود را ارائه دهم. اساسا هر انقلابی یک علت دارد و یک معلول.
علتی که منتقدین انقلاب خیلی از افراد سر خورده از فساد و تبعیض امروزه به علت کم اگاهی با مغرض بودن بدان اشاره نمیکنند . اقدامات شاه و فساد و رانت خاندان سلطنتی و اولیگارشهای وابسته به انها و سیاستهای فرهنگی دوره شاه بود. سیاستهای که در جامعه مذهبی و سنتی انزمان تابو محسوب میشدند!و کماکان میشوند.منتقدین انقلاب تنها به یکطرف قضیه اشاره میکنند که همان انقلابیون 57 که خواستار از بند استبداد شاهی و دموکراسی و حقوق برابر بودند.اما اشاره ای به اقدامات و سیاستهای شاه ندارند!
شاه بعد از بیست هشت مرداد غیر از لمپن ها و فاحشه های خراباتها و قحبه ها و شعبان بی مخها و الیگارشهای وابسته دربار طرفداری دیگر در بین مردم و مخصوصا دانشگاهیان و روشنفکران نداشت!
او هم همانند دیگر دیکتاتورهای کوتوله جهان مخصوصا از نوع خاورمیانه اش دلخوش به چند مترسک ژنرال و گارد جاودانش بود و فکر میکرد تا انها را دارد دیگر مردم را به چه کار میاید.! بنابراین کور کر شده بود و هر اعتراضی را ناشی از توطئه کمونیستها و چپها و چپولها و در این اواخر انگلیسها... میدید و اطرافیانش در این نگاه او به حوادث نقش زیادی داشتند همچون هویدا که به او گزارش دروغ میدادند.یا به عبارتی مانند مابقی دیکتاتورهای کوتوله های ضعیف کش و مظلوم کش! جهان میخواست دروغ بشنود! و از حرف راست گریزان بود.
اگر بیطرفانه قضاوت کنیم خود او بود به بختیار که به عنوان اخرین تیر ترکشش خیانت کرد. و در جلسه ای که با حضور فرماندهان پخمه ارتش شاهنشاهی! با فرمانده تبریزی الدنگش قره باغی که به مانند مترسکی میامندکه تنها علت رسیدن به فرماندهیش دست خط خوبش بود و هم کلاسی با شاه در مدرسه نظام بود!!
ابتدا از فرماندهان خواست از بختیار حمایت کنند . و بعد از ترک جلسه توسط بختیار رو به فرماندهانش که تنها حسنشان نوکری و چابلوسی و دست بوسی(همان سه اصلی که ایرانیها خوب بلدند. و در بین مدیران جهت پیشرفت بسیار کاربردیست) نداشتند خواست تا در نبود خود او از فردوست حمایت کنند!
سرانجام کار بالا گرفت و وقتی فهمید که قضیه از چه قرار است که فتیله نفتی پادشاهیش به انتها رسید!
بخشی از مردم ایران مخصوصا اقلیت فرقه شاه الهی ها و رجوی و مابقی فرقه ها و به طور کلی بخشی ازمردم ایرانی استبداد طلبد!نخبه کشی در کنار استبداد طلبی!
هر کسی زور بگه و زورش بچربه ایرانی خودشو بخدمت زور قدرت در میاره بخاطر هزاران سال استبداد. زورگویی تبدیل به فرهنگ عمومی ما شده.
خیلی از مردم با دیکتاتوری و استبداد مخالف نیستند فقط میگن کی این استبداد انجام بده.شاه انجام بده خوبه اما کس دیگه انجام بده بده باید بره.! کیش شخصیت و کاریزماش مهمه!
این واقعیت بخشی از جامعه ماست.
(کتاب نخبه کشی در ایران) رو مطالعه کنید بلکه افاقه ای در نگاه مستبدانه و تنگ نظرانه شما داشت!
شما که خانوادتا مواجب بگیر انگلیس بودی ساکت شو میدونم کی هستی.
این نظر شما به دید مزاح میبینم. چون تمام کتابهای نگارش شده توسط شاه و شازده و چاکران سلطنت را مطالعه کرده ام. اون مطالبی که مورد نظر شماست همان فیبلمها و کتابهای تبلیغاتی است که ارزش محتوایی ندارد و انسان عاقال نمیتواند از روی تبلیغات به نتیجه درست دست پیدا کند. موید باشید
حالا قره چوقی ماله هر جایی از اون نقطه بود. مگه فرقی داره.
شما خودتو به تیمارستان معرفی کن.
نه جدا شما مشکل داری.
شما ساکت شو تا دیروز داشتی زباله جمع میکردی حالا کارشناس ای پی شدی چلغوز
بله ، شاه وقتی رفت گریه کرد و آه شاه دامن مردم را گرفت و اکثریت مردم ایران دیگر روز خوش ندیدند و سالهاست که در « برهه حساس کنونی » بسر می برند !
خخخخخخ
بدبخت ممرضا خارج نشد فرارررررررررر کرد
شاه و قمقمه
فرح شاهد ماجرا بود
دعای ابلهانه بی عقل
راز بقا این نبود
قمقمه خالی از آب
آب زلال را دریاب
و ..........
بارش آسمانی
درخت سبز زندگی بود
جواب داد
نمی خواهد
برای دیگران ........
چاه کندن یا نکندن ؟
قمقمه قهقهه ........
مستجاب در جواب
مشکلی ندارد
برای این است
رویداد اگر خواست منتشر کند
جاهلان کسانی که در جهل بود
غربزده یعنی کسی که غرب زده
نیازی نیست
به دیگران فهماندن حرفی
که میدانند
گرگ زخمی اگر آدم نبود
آدمخوار هم نبود
اهل سخت گیری نبود
فهمیدن بینایی است
اجباری که نیست
اختیاری است
در شهر قم
حماقت بود
نشانه از
خود باخت
قم فانذر
حرف خدا درست بود
برخیز و اندرز
پند خداست
دیو چو بیرون رود اژدها درآید ...
پاسبانی امریکا شده حاکمیت مقتدر
حتما کشتن و اعدام جوانان ازادی خواه همچون گلسرخی شده اقتدار
رضا جیره خور
خخخخخخخ
جانشین کوروش!!
خخخخخخخخخخخخ
و پولهای انرا در حسابهای لوگزامبورگ و لیختن اشتاین و سوییس و ایالات متحده پس انداز میکرد
برای خالی نبودن عریضه؛تکه نان جلوی مردم مینداخت تا بگوید خواهان رفع نیاز ملت است.
پسر الدنگش رضا؛ هم بمانند پدر بوالهوسش به سگ و گربه های کاخ هم رحم نمیکرد
به زن برادرش هم رحم نکرد؛فرح عفریته از جریان باخبر شد ولی اجازه نداد صدای کار دراید
از همین جا رابطه پسر دوم شاه با برادرش بهم خورد.
به برادرش اجازه ساخت ایمیل نمیداد،تا مبادا روزی مدعی تاج و تخت!! خیالیش شود.تا روزی که تحت فشار او و خانواده اش یا دستور قتلش را داد یا خود او خودکشی کرد.
به برادر خودش این فرد رحم نکرد.فردا اگر این نوکر بن سلمان به قدرت رسید؛کشور را دربست در اختیار سعودی و اسرائیل قرار میدهد و امتیاز میگیرد.
ببخشید چقدر از ایران پول دزیدند
بحرین چی شد
اگر اینقدر خوب بود چرا فرار کرد
ما منتظر شأن هستیم لطفاً بگویید سریع تشریف بیاورند
خاک بر سرت !
یه رفتی دارد
....
یه جوری که بعد از۴۴سال آرزوی برگشت خودش و بچه اش رو همه دارن
نام نیکو گر بماند زآدمی
به کز او ماند سرای زرنگار
پهلوی وطن فروش و بی غیرت و بی شرف و یک برده مطیع غرب و غربزده بیمار بود بحرین وطن داد
دیوانمون نکن
خیلی کشت
... به خودش
کپسول چشاتو باز کن
جالبه زمان شاه هم ناراضی بودند الانم ناراضیند
امان از جوگیرها و نادانها و نمکنشناسها
ناراضی هستند ولی میترسند اقدامی هم بکنند مردم تونس مصر و چند کشور چه غوغایی کردند
متاسفانه زیر مطالب صفحه تاریخی شما شده محل تبلیغات طرفدارن خناس پهلوی ها! (افراد یا شاید یک فرد با نامهای مختلف عجب با ن یا د یا بختیاری یا ناشناس)اقدام به تبلیغ برای این خاندان میکنند.
من امیدوارم مطالبی که تبلیغات دروغ و جعل روایت از این خاندان دزد فراری از کشور هست که توسط مبلغین پهلوی تایپ میشه منتشر و تایید نکنید! این افراد باعث به انحراف کشوندن مباحث میشوند. اکثرا هم افراد بی شخصیت و لمپن و از قوه تفکر و تعقل پائینی برخوردارند.مطالبی پر از جعل روایت و وارونه سازی تایپ میکنند که هر فرد که یک کتاب تاریخ معاصر خونده باشه.میتونه به پوچی ادعاهای اینها پی ببره. متاسفانه عده ای هم از جوانان یا نوجوانی که در پی یافتن تاریخ معاصرند با خواندن این قبیل مهملات دچار اشتباه میشوند.و به بیراهه میروند.
امیدوارم رسیدگی کنید. همه جا این اراذل و ترولهای اینترنتی رو میبینیم. اینجا امیدوارم شرشونو کم کنید.حداقل مطالبی که اطمینان به دروغ و جعل بودن انها دارید رو تایید ننفرمایید!
موفق باشید!
عاها؟؟؟؟؟
مثل ...که از معده خارج میشه
الانم که الانه مردم کوچه و بازار به روحش درود میفرستند و پشیمانند که چرا گذاشتند شاهنشاه ایران از ایران برود
شاه که رفت آبادانی و عزت ایران هم رفت
.پر
چم
.هر دو
.تغیی
ر
.خواهند کرد
خیلی گستاخ و بی شعور هستی
اگه خدارو قبول داری پیامبرروقبول داری
دوره محمدرضاشاه ایران کجا بود ،،دوره قاجار کجا بود. دوره جمهوری اسلامی کجاست
اگه وجدان داری خودت قضاوت کن ،،چرا به حرف من یا کسانی دیگه گوش میکنی
فقط خودت باش وباوجدان خودقضاوت کن
اون وقت مسیر راه شفاف وروشنه
خیلی هم خوب و عالی که رژیم فاسد پهلوی ساقط و سرنگون + منقرض شد
پالانی حرامی هم که خفت بار بیرون انداخته شده بود همان خارج سَقَط شد و راهی جهنم