رویداد۲۴ | «مشیرالسلطنه ابتدا منشی مخصوص ولیعهد (مظفرالدین میرزا) بود، که بر اثر بیکفایتی او و عمالش به مردم و غائله شیخ عبیدالله و تصرف میاندوآب و قتل مردم آن سامان از پیشکاری ولیعهد معزول شد و به تهران آمد. ولی از آنجا که امنای دولت ناصری هم هیچیک از مشیرالسلطنه (لقبی است که مظفرالدین میرزا ولیعهد به او داده) با کفایتتر نبودند، وی بزودی توانست دوباره در سلک رجال ایران قرار گیرد تا اینکه در زمان مظفرالدین شاه به سمت وزیر داخله انتخاب شد و سپس نخستوزیر ایران شد!» از کتاب ایران در زمان قاجار
احمد مشیرالسلطنه دربهمن ماه سال ۱۲۲۲ شمسی در آمل به دنیا آمد. او مانند دیگران تحصیلات معمول زمان را فرا گرفت، و برای یادگیری خط و نگارش وقت گذاشت وی همچنین مقدماتی از فقه و اصول را نیز آموخت. سپس به دعوت برادرش، مشیرنظام، که در دربار ولیعهد در تبریز خدمت میکرد به دربار آمد و آنجا مشغول به کار شد و چون خط و روش نگارش او مورد پسند بود کارهای نوشتاری دربار را دردست گرفت و پس از مدتی کوتاهی منشی و رئیس دفتر ولیعهد شد و لقب منشی باشی را بدست آورد. جدیت میرزا احمد خان منشی باشی در کارها و صداقت و علاقهمندی وی باعث شد که مورد علاقه ولیعهد قرار گیرد در نتیجه از این پس او علاوه بر انجام کارهای نوشتاری ولیعهد به حکمرانی چند شهر نیز میپرداخت و روز به روز بر اعتماد و صمیمیت او و ولیعهد افزوده میشد تا اینکه نهایتا وزیر شد. مشیرالسلطنه در سال ۱۳۰۹ دوباره از طرف کامران به حکومت گیلان گمارده شد و مدت سه سال در آن جایگاه باقی ماند. پس از آن نیز به وزیر خزانهداری منصوب شد و در همین دوران ثروتی کلان برای خود کنار گذاشت. پس از استعفای عین الدوله و تبعید وی به خراسان، مشیرالسلطنه به تهران بازگشت، ولی شغلی نپذیرفت و در تمام مدت صدارت مشیرالدوله خود بیکار بود!
پس از قتل اتابک، دولت و مجلس شوکه شدند و اوضاع مملکت آشفته شد. در همان روزی که اتابک به خاک سپرده شد، نمایندگان مجلس تلگرامی به محمدعلی شاه زده و درخواست کردند نخستوزیر جدیدی را معرفی کند. محمدعلی شاه نیز درخواست نمود بیست تن از نمایندگان در دربار حضور یابند تا شاه برای انتخاب نخستوزیر از نظرات مشورتی آنها استفاده کند. آن عده در دربار حضور یافتند و شاه با آنها به مشورت نشست و سرانجام میرزا احمدخان مشیرالسلطنه به عنوان نخستوزیر انتخاب شد.
مشیرالسلطنه در روز شانزدهم شهریور ماه ۱۲۸٦ هجری شمسی در مجلس حضور یافت و وزیران کابینهی خود را به مجلس معرفی کرد. در میان وزیران کابینه، سعدالدوله مردی حراف و شجاع و اروپا رفته بود و در مجلس اول عضویت داشت؛ اما پس از چند ماه کنارهگیری نمود. مابقی وزیران به غیر از مشیرالملک و مستوفیالممالک، از عوامل استبداد و عملهی محمدعلی شاه بودند. پس از معرفی کابینه، سید حسن تقیزاده رشته سخن را به دست گرفت و صلاحیت تمام افراد کابینه را رد کرد و از سوابق هر کدام مطالبی گفت. سپس از دولت برنامه خواست. مشیرالسلطنه برنامه دولت را همان «قانون بلدیه» معرفی کرد، ولی سعدالدوله با زیرکی خاصی سخن را از او گرفته و ضمن نطق کوتاهی اضافه کرد «چون دولت دیروز تشکیل شده فرصت و مجالی برای تهیه برنامه نبوده است. بنابرین برنامه دولت در جلسه بعد تقدیم خواهد شد.»
بیشتر بخوانید: میرزا نصرالله مشیرالدوله؛ اولین نخست وزیر تاریخ ایران
مشیرالسلطنه متمم قانون اساسی مشروطه را که مشتمل بر ۱۰۵ اصل و در حقیقت از اصول عمده قانون اساسی بود به تصویب رساند و محمد علی شاه قول داد به قانون وفادار باشد. هنوز چند روزی از این ماجرا نگذشته بود که در مجلس نغمههای جدیدی ساز شد و عدهای از نمایندگان اظهار داشتند که شاه با مشروطیت همراه است، ولی درباریان و اطرافیان شاه نه تنها به مشروطه اعتقادی ندارند بلکه شاه را به دشمنی با مجلس تحریک میکنند. محمدعلی شاه عده زیادی از درباریان را به مجلس فرستاد و همهی آنها دست بر قرآن گذاشتند و سوگند یاد کردند که به مشروطیت وفادار خواهند بود.
در این اثنا، که همزمان بود با جنگ جهانی اول، دولت عثمانی از موقعیت داخلی ایران سوء استفاده کرد و خاک ایران را مورد تجاوز قرار داد. دولت ایران در جریان جنگ جهانی اول، برای بر کنار ماندن از آسیبهای آن اعلام بیطرفی کرده بود، اما این اقدام ایران از طرف متخاصمین رعایت نشد و هر کدام به نحوی به خاک ایران یورش آوردند. سپاه عثمانی با کمک اراذل و اوباش داخل ایران، شروع به تجاوز به خاک ایران کرد و شهرهای بیدفاع تبریز و ارومیه را به تصرف خود درآورده، به سمت شمال کشور پیشروی کرد. بدبختانه در آن زمان ایران ارتش مدرن و تمام مدت نداشت. به همین دلیل دولت مشیرالسلطنه، از سر ناچاری، با قرض گرفتن از بازار تهران، سپاهی گرد آورد و به فرماندهی عبدالحسین میرزای فرمانفرما به مقابله با عثمانیها فرستاد. ولی قوای فرمانفرما دربرابر ارتش قدرتمند عثمانی تاب مقاومت نداشتند و شکست سختی خوردند. پس از تجاوز عثمانی، دولت روسیه نیز قوای خود را وارد ایران کرد و بر سر تصرف آذربایجان، جنگ شدیدی بین نیروهای روسیه و عثمانی درگرفت. در این نبرد سهمگین، عدهی زیادی از مردم آذربایجان مقتول و مجروح شده، اموال آنان به غارت رفت و سرانجام قوای روس بر سپاه عثمانی پیروز شد. در نهایت عثمانیها عقبنشینی کردند و از خاک ایران خارج شدند. اما روسها در منطقه آذربایجان مستقر شدند و به زودی بریتانیا نیز نیروهای خود را به ایران فرستاد. درواقع مشخص شد که روسیه و بریتانیا، ایران را بین خود تقسیم کرده اند.
در چنین شرایطی داشتن یک دولت ضعیف مانند دولت مشیرالسلطنه، بر مشکلات ایران میافزود. وزیر امورخارجه ایران به زودی در مجلس حاضر شد و نامهی وزیرمختار انگلیس را که خبر از قرارداد تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ روس و انگلیس بود، به مجلس داد. این خبر غوغایی به راه انداخت و تمام نمایندگان بر علیه این تصمیم قانونی تصویب کردند و قرار شد دولت مراتب تصمیم مجلس را به سفارتخانهی روس و انگلیس برساند. اما مشخص بود که دولت ضعیفی همچون دولت مشیرالسلطنه نمیتواند کاری از پیش ببرد. چند روز بعد در جلسه علنی مجلس سخن از بی کفایتی رئیس دولت پیش آمد و نمایندگان به برکناری مشیرالسلطنه رای دادند. بدین ترتیب دولت مشیرالسلطنه پس از چهل روز ساقط شد و ناصرالملک به جای او نشست. ناصرالملک نیز مدتی کوتاه نخستوزیر بود، ولی سریعا عزل شد و به اروپا تبعید گشت. پس از وی نظامالسلطنه به زمامداری رسید و او نیز بعد از پنج ماه نخستوزیری کنار رفت. در این شرایط محمدعلی شاه دوباره به فکر بازگرداندن مشیرالسلطنه افتاد و وی را دوباره نخست وزیر کرد.
کارنامهی نخستوزیری مشیرالسلطنه در این دوره بدین قرار است: برقراری حکومت نظامی در تهران. تهران به توپ بستن مجلس. شکنجه، حبس و اعدام وحشیانهی مشروطهخواهان و اموری از این قبیل. مشیرالسلطنه در مجموع یازده ماه بر سر کار بود و سه کابینه تشکیل داد که در هر سه کابینه وزارت داخله (کشور) با خود او بود. دوران یازده ماهه صدارت مشیرالسلطنه با نام استبداد صغیر شناخته میشود و از سیاهترین دورانهای تاریخ ایران است.
پس از فتح تهران محمدعلی شاه به سفارت روس پناهنده شد. عده زیادی از رجال به سفارت انگلیس رفتند، ولی مشیرالسلطنه سفارت عثمانی را برای پناهندگی انتخاب کرد و در آنجا متحصن شد. در عفو عمومی که برای پناهندگان از طرف فاتحین تهران صادر شد، مشیرالسلطنه یکی از سه استثناء بود و دولت مشروطه عقیده به تعقیب و مجازات او داشت. ادوارد براون، در کتاب انقلاب ایران نوشته است که مشیرالسلطنه ۶۰ هزار تومان به اردوی ملی کمک مالی کرد تا مورد عفو قرار گرفت. ابراهیم صفائی نیز در کتاب رهبران مشروطه این عدد را صد هزار تومان ذکر میکند.
مشیرالسلطنه پس از خروج از سفارت عثمانی، اغلب اوقات خود را به کار مسجد و مدرسه گذراند و نهایتا در سال ۱۲۹۷ هجری شمسی درگذشت.