رویداد۲۴| مازیار وکیلی: مدرسه یکی از عجیبترین کلمات در فرهنگ واژگان مردم ایران است. مدرسه برای ایرانیان جایی فراتر از یک محیط آموزشی مکانی است که احساسات متضادی را درون آنها زنده میکند. از یک طرف یادآور استرسها و اضطرابهایی است که هر کدام از آنها میتواند برای یک بچه خردسال ویران گر باشد و از طرف دیگر پر از خاطرات شیرینی است که آدم میتواند ساعتها با به یادآوردنشان خوش بگذراند. هر چه هست مدرسه تکه بزرگی از هویت همه ایرانیان است. مدرسه اولین جایی است که دور از آغوش مادر تلاش کردیم روی پای خودمان بهایستیم و تبدیل به انسان دیگری شویم. مدرسه ما بچههای خردسال را تبدیل به آدمهای دیگری کرد. یادمان داد قرار نیست همه چیز بر وفق مرادمان باشد و یادمان داد چگونه هویت خودمان را در یک جمع شلوغ تعریف کنیم. شاید به خاطر وجود همین احساسات متضاد است فیلمهایی که درباره مدرسه ساخته شدهاند را جور دیگری دوست داریم. چون مستقیماً با خاطرات ما ارتباط برقرار میکنند. به بهانه آغاز سال تحصیلی جدید نگاهی انداختهایم به مهمترین فیلمهای سینمای ایران که درباره مدرسه ساخته شدهاند.
دبیرستان بیشتر از آن که فیلم خوب یا مهمی باشد فیلم نوستالژیکی است. فیلمی که در دورانی ساخته شد که بیژن امکانیان سوپراستار سینمای ایران بود. زمانی که تصور تماشاگران از جوانی و شادابی روی پرده سینما به بیژن امکانیان و افسانه بایگان محدود میشد که هر دو در این فیلم حضور دارند. دبیرستان داستان معلمی بنام علی ناصری است که به تازگی اعتیاد را ترک کرده و به شهر خود بازگشته است. او به واسطه خوشنامی پدرش به سر کار برگردانده میشود. سرکلاس توجه علی به یکی از شاگردهای مدرسه بنام مسعود جلب میشود که در مدرسه موادمخدر توزیع میکند. دبیرستان یک ملودرام دهه شصتی کامل است. فیلمی که به یاد ما میآورد تصور فیلمسازان از مدرسه در دهه شصت چه بود و کارگردانان از چه دریچهای به فضای آموزشی نگاه میکردند. به واسطه همین نگاه خاص هم هست که میتوان تماشای دبیرستان را در آغاز سال تحصیلی به دیگران توصیه کرد.
عباس کیارستمی اُستاد کار با کودکان و طبیعت بود. کیارستمی احتمالاً از مدرسه بدش میآمد که چنین تصویر دهشتناکی از مدرسه را به تصویر کشید. داستان دانش آموز ساده دلی که دفتر مشق دوستش را به اشتباه برداشته و تلاش میکند تا دفتر مشق را به او برگرداند سینمای ایران را جهانی کرد. خانه دوست کجاست؟ به قدری مورد توجه منتقدان سراسر جهان قرار گرفت که جاناتان رزنبام درباره آن نوشت: «کیارستمی مسلماً یکی از بزرگترین کارگردان زنده حال حاضر است که فیلمهای سهگانه وی دربارهٔ مناظر بی نظیر و شیوه زندگی مردم عادی بودهاست. این سهگانه در مورد کشف و ارزش گذاری آنچه در جهان هستی ما است تلاش میکند، این از جمله آن چیزهایی است که ما مردم عادی آن را نمیتوانیم درک کنیم.» سکانس گفت و گوی کودک خردسال با پدربزرگش در این فیلم همچنان تکان دهنده و نشانگر وضعیت زیست و نحوه تربیت کودکان در دهه شصت است.
مشق شب کیارستمی هم چنان یکی از تکان دهندهترین تصاویری است که از مدرسه به یاد داریم تصویر کودکان هراسانی که از حضور آن مرد عینک سیاه و دوربینهایش ترسیدهاند و تلاش عباس کیارستمی در جایگاه پرسشگر (بازجو؟) برای حرف کشیدن از زیر زبان بچهها تماشاگر را به یاد اردوگاههای کار اجباری میاندازد. مشق شب سند دست اولی برای کسانی است که میخواهند بدانند مدرسه میتواند با روان یک بچه چه کند و البته مهمترین نکته در این فیلم واکنشهای مختلفی است که دانش آموزان به سوالات عباس کیارستمی نشان میدهند. واکنشهایی که از گریههای آمیخته به اضطراب تا بیخیالی مطلق را شامل میشود و تحلیل دست اولی است از وضعیت روحی و روانی تمام کودکان دهه شصت.
قصههای مجید بیشتر از این که درباره مدرسه باشد درباره کودکی است. درباره پسر تنها، پرشور و شاعرپیشهای که در تما دنیا یک مادربزرگ پیر دارد و یک سر پرسودا. درباره محرومیت و فقر است. محرومیت و فقری که لزوماً چرک و پلید و زشت نیست و آمیزهای است از زیبایی و رنج. مجید مثل تمام نوجوانهای دهه شصت درک نمیشد و، چون درک کردن این نوجوان شوریده حال سخت بود او را تحقیر میکردند و انشا درخشانش درباره مردهشورها را سر صف برای بچهها میخواندند تا او را له کنند. اما مجید هیچگاه خسته نشد و یک شاعر باقی ماند تا یادمان بیاورد در سیستم آموزشی که قاتل استعدادهاست تنها خودمان هستیم که میتوانیم ناجی خودمان باشیم.
ورود آقایان ممنوع یکی از بهترین کمدیهای دهه نود سینمای ایران است. کمدی نمادینی که تلاش میکند نشان دهد افراطیگری در هر قالبی میتواند چه عواقب ناگواری داشته باشد. قاسم خانی هوشمندانه متوجه شده بود فمنیسم در سینمای ایران متولیان بسیاری دارد به همین خاطر ستون اصلی داستانش را براساس مردستیزی افراطی یک خانم مدیر سخت گیر بنا کرد تا نشان دهد اعتدال در هر چیزی لازمه موفقیت است. مدرسه فیلم ورود آقایان ممنوع به یک پادگان نظامی شباهت دارد که حضور یک معلم گیج و حواس پرت (که شباهتهایی با کری گرانت بزرگ کردن بیبی دارد) نظم آهنین آن را به چالش میکشد و در نهایت باعث تعدیل نگاه خانم مدیر میشود و خانم مدیر یاد میگیرد نه تنها مردها خیلی بد نیستند که حتی میشود آنها را دوست داشت.