خاطره ترانه علیدوستی از احضار به نهادهای امنیتی
رویداد۲۴ چند روز پیش شایعه ای در فضای مجازی منتشر شد که سریال اوشین از نظر محتوایی سانسور شده استا و شخصیت اوشین یک کاراکتر خوشنام نبوده.
ترانه علیدوستی در صفخه توییتر خود تذکر داد که این شایعه درست نیست و صدا و سیما در این مورد امانت دار بوده است. بعد از این نوشته، شخصیت و نوشته های او به خاطر عقاید اوست و به خاطر بعضی مطالبی که در توییتر منتشر میشود، به برخی نهادها احضار شده است.
ترانه علیدوستی همچنین درباره عدم حضور در صدا و سیما در رشته توئیتی نوشته است «همان طور که گفتم با صداوسیما همکاری نداشتهام که خاطرهای ازش داشته باشم. فقط همون یک اتفاقی که باعث شد دورش را خط بکشم را میتونم تعریف کنم:
سال ۷۹، اولین فیلمم رو بازی کرده بودیم، اما هنوز اکران نشده بود و کسی مطلقا من را نمیشناخت. دعوت شدم به برنامهای در شبکه جامجم، سر جمع ده دقیقه؛ به عنوان استعداد نوجوان. برنامه زنده بود و در ساختمان شبکه دو ضبط میشد. سینمایی بود و مهمانهای دیگری هم داشت.
سر ساعت رسیدم ساختمان شبکه دو. حراست بانوان جلوم رو گرفت که پالتوت کوتاهه؛ تا زیر زانو بود. برق ناخن هم داشتم. گفتن نمیشه بری. گفتم من اینجا کار نمیکنم و مهمانم. گفتن خیر نمیشه. از طرف برنامه یکی آمد دنبالم و اصرار و التماس که میشه تا خونه بری و مقنعه سر کنی؟ متاسفانه بچه بودم و گفتم چشم. تا خونه رفتم و برگشتم. راهم دادن.
پشت صحنه منتظر نوبت آنتن بودم که آقایی آمد. در حالی که لبخند عریضش تا بناگوش رفته بود، گفت ترانه خانم محیط اینجا سینما نیستا، لطفا جلوی دوربین رفتی نخند؛ لبخند بزن، ولی کامل نخند. بالاخره رفتیم جلوی دوربین. دو سوال جواب دادم دیدم مجری خانم چشم و ابرو میاد: از پشت صحنه اشاره میکنن خانم علیدوستی پا رو نندازه رو پاش.
پاییز بود. زدم بیرون و خیابان الوند رو عصبی و پیاده پایین آمدم. نیم ساعت هم توی برنامه نبودم، ولی نصف روز تحقیر شدم. عهد کردم هرگز دیگه پام رو اونجا نذارم. در این ۱۸ سال بارها تو مصاحبههام اینو گفتم که تلویزیون نخواهم رفت و از طرف همکارانم و گاهی مردم انتقادهایی هم بود.
مثلا سال ۸۶ به خاطر مصاحبهای با یک ماهنامه سینمایی و حرفهایی که ضد تلویزیون زدم، نام من از تیزر فیلم کنعان که آن موقع اکران بود، حذف شد. سر و صدایی هم شد و جناب ضرغامی آمد وسط که اشتباه شده و غیره.
همه اینها به کنار. منظور این نیست که سینما این سالها بیسانسور بوده. گوش چسب زدن در سینما هم هست. کوک زدن شال و روسری به همه لباس ... اونقدر قصه زیاده که حوصله آدم از گفتنش سر میره. ولی همین فیلمهای فضای بازتر سینما هم با سانسور و بیسانسور گاهی پشت در توقیف ماندن یا هیچ وقت رنگ پرده را ندیدن. پس سانسور در زندگی یکی مثل من مانعی دائمی و سرنوشت سازه. همیشه هم بوده.»