اصلاحطلبان از رئیس جمهور ناامید شدهاند؟
آتشبس روحانی و اصلاح طلبان/ پروژه جدید؛ بازگشت به وضعیت سابق!
دیدار روحانی و اصلاح طلبان در حالی برگزار شد که برخی اصلاحطلبان از همکاری با روحانی ناامید شدهاند.
![آتش بس بزرگ میان روحانی و اصلاح طلبان ؛ چه کسی سوت پایان جنگ را زد؟/ پروژه جدید روحانی و اصلاح طلبان ؛ بازگشت به وضعیت سابق آتش بس بزرگ میان روحانی و اصلاح طلبان ؛ چه کسی سوت پایان جنگ را زد؟/ پروژه جدید روحانی و اصلاح طلبان ؛ بازگشت به وضعیت سابق](/files/fa/news/1397/7/17/125915_657.jpg)
رویداد۲۴ چرخ روابط روحانی و اصلاح طلبان خوب نمیچرخد. او از مدتها قبل و به وقت چینش کابینه دوازدهم، آب پاکی را روی دست جریان حامی خود ریخته بود، اما زمزمههای موجود در مورد سپردن وزارت راه و شهرسازی به پرویز فتاح و یا انتصاب لطف الله فروزنده به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی؛ دیگر چیزی نیست که اصلاح طلبان برتابند.
عملکرد روحانی تا امروز و گمانه زنیهایی که در مورد تغییرات کابینه میشود اصلاح طلبان را در یک دوراهی بزرگ قرار میدهد. دو راهی که عبور از آن احتمالا با پیامد سنگینی همچون ایجاد گسست در درون این جریان همراه خواهد بود. نشانههای اولیه این گسست اختلاف نظر فعالان سیاسی اصلاح طلب در مورد مناسباتشان با دولت روحانی است. گروهی از اصلاح طلبان همچنان پای روحانی ایستاده و از او حمایت میکنند، اما گروه دیگری از آنان عملکرد دولت را مورد نقد دانسته و بر این باورند که جریان اصلاح طلبی باید خود را به موقع نجات داده و زیر آوار ناکارآمدیهای دولت نماند. برای همین شاهد بودیم که برخی از دورن این جریان به روحانی پیشنهاد استعفا دادند. از سید حسین موسویان گرفته تا علی عبدالعلیزاده وزیر مسکن و شهرسازی دولت اصلاحات که گفته بود «وقتی دولت کاری برای مردم نمیکند، بهتر است رها کند و برود... مسئولیتها تا وقتی ارزش دارد که انسان بتواند خدمت کند و اگر نمیتواند خدمت کند باید کنار برود.»
راه حل میانه
استعفای روحانی تنها راهکار پیشنهادی این گروه اصلاح طلبان نبود. راه دوم از نظر آنها فاصله گرفتن از دولت و تنها گذاشتن روحانی بود. توصیه به جهانگیری برای جدا شدن از دولت و آماده شدن برای ورود به انتخابات بعدی از همین جا نشات میگرفت.
امید اصلاح طلبان برای حل و فصل این اختلاف نظر به راه حل میانهای است که گروهی دیگر پیشنهاد میدهند. این گروه از اصلاح طلبان خوب میدانند که هزینه عملکرد فعلی دولت روحانی را چه کسی و چه طور میدهد، اما راه حل بهتری هم سراغ ندارند. آنان تجربه تلخ مجلس ششم را فراموش نکرده و اطمینان دارند که خروج از قدرت اصلا به نفعشان تمام نمیشود. برای همین است که چهرهای همچون محمدرضا عارف رئیس شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان میگوید «از مردم بابت مشکلات عذر خواهی میکنیم، چون دولتی را روی کار آوردیم که نمیخواهد یا نمیتواند منویات اصلاحات را پیاده کند؛ البته منطقی هم نیست رو در روی آن بایستیم. ما مجبوریم صورتمان را با سیلی سرخ کنیم.»
تحلیلگران این جریان نیز کم و بیش همین نظر را دارند. مصداقش محمدرضا تاجیک که اگر چه «گره زدن استراتژیک زلف اصلاحطلبی به زلف دولت اعتدال» را جفا میخواند، اما میگوید: «میزان همگرایی و واگرایی برای اصلاحطلبان باید، از یکسو، ملاکهای اصلاحطلبی، و از سوی دیگر، ملاحظات و استلزامات ملی باشد. آنچه باید در هر مرزبندی/ مرزنبندی محفوظ بماند سرمایه تاریخی گرانسنگی بهنام اصلاحات است. بنابراین، استراتژی اصلاحطلبان در مواجهه و تعامل با دولت باید استراتژی حمایت اصلاحطلبانه یا حمایت منتقدانه (انتقادی) باشد.»
اصلاح طلبان کوتاه میآیند
بخشی از جریان اصلاح طلب رادیکالتر از آن است که به این توصیهها گوش کند و به هیچ وجه حاضر نیست هزینه ناکارآمدی دولت روحانی و یا ائتلاف نانوشته خود روحانی با جریان اصولگرا و نهادهای حاکمیتی را بدهد. همین طیف تندور هم، اما چشمش به دهان سید محمد خاتمی است و وقتی خبر میرسد که در یکی از دیدارهای اخیر با اصلاح طلبان آنان را به همراهی با روحانی توصیه کرده است؛ رضایت میدهد.
کوتاه آمدن اصلاح طلبان تندرو و پذیرش راه حل میانه تحت عنوان «انتقاد مشفقانه و اصلاح طلبان از دولت» هم خطر گسست و انشقاق در درون این جریان را کاهش میدهد و هم مقدمه خوبی برای ادامه همکاری با دولت است. همکاریهایی که شاید در همین دیدار اخیر روحانی و اصلاح طلبان کلید خورده باشد.
چرخش روحانی
بی تردید بررسی مناسبات اصلاح طلبان و روحانی بدون توجه به رفتار و عملکرد او مقدور نیست. به باور بسیاری از اصلاح طلبان و تحلیل گران سیاسی او بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ چرخیده است. روحانی نه در چینش کابینه توجهی به انتظارات جریان حامی خود داشت و نه سیاستهای خود. بسیاری از وعدههای او در حوزه سیاست داخلی از جمله رفع عصر، افزایش آزادیها اجتماعی و حقوق شهروندی روی زمین مانده است. روحانی نه تنها در این زمینهها گامی برنداشته بلکه در مقابل مسائلی همچون برخورد با اعضای اصلاح طلب شوراهای شهر نیز ساکت مانده است.
مواضع روحانی در سیاست خارجی نیز زیر و رو شده است. او که روزگاری با چراغ سبز نشان دادن به حامیان ارتباط با غرب و حتی آمریکا در مرکز توجهها قرار گرفت و رای آورد، امروز با ولادیمیر پوتین نشست و برخاست کرده و پروژه مذاکره به آمریکا را بایگانی کرده است. این تغییر موضع خود به مذاق اصولگرایان خوش آمده و بستر چرخش به سوی آنان را مهیا کرد. برخی از فعالان سیاسی همچون صادق زیباکلام البته گمان میکنند که روحانی در چرخش خود هدفی فراتر از جلب نظر اصولگریان را دارد. زیباکلام در گفت و گویی با نشریه مثلث گفته است که روحانی رویایی در سر دارد و آن رویای رهبری است. (نقل به مضمون) به گفته زیباکلام روحانی دیگر نیازی به صندوق رای ندارد و از همین رو اصلاح طلبان را ترک کرده و به فاصله گرفتن از آنان اهمیتی نمیدهد.
پروژه مشترک
اصلاح طلبان خواستار جدایی از روحانی و معتقدان به چرخش روحانی عموما بی نیازی او از صندوق رای را ملاک قرار داده و اینطور استدلال میکنند که حسن روحانی بعد از دو دوره ریاست جمهوری از رای مردم بی نیاز شده لذا جریان اصلاح طلب که همچنان به رای مردم نیازمند است باید به فکر خود بوده و پیش از آنکه دیر شود، راه خود را از دولت جدا کند. توجه به این موضوع که ناکارآمدی دولت در حوزه اقتصاد، سیاست و ... حجمی از یاس و ناامیدی را به جامعه تزریق کرده و بدنه اجتماعی اصلاح طلبان در معرض خطر است، ضرورت فاصله گرفتن از دولت را جدیتر میکند، اما نکتهای که نمیتوان و نباید از آن غافل شد این است که برخلاف تصور، روحانی هنوز از صندوق رای بی نیاز نیست.
دولت دوم روحانی قبل از پایان کار خود همکاری با یک مجلس دیگر را نیز تجربه خواهد کرد و به صلاحش است که با یک مجلس همسو و اصلاح طلب سر و کار داشته باشد. بر این اساس میتوان اینطور استنباط کرد که روحانی حتی اگر با نهادهای حاکمیتی و اصولگرایان نیز ائتلاف کرده باشد، باز هم ناگزیر است تا پایان دولت دوازدهم با اصلاح طلب کج دار و مریز رفتار کند. با این منطق جلسه اخیر اصلاح طلبان و روحانی که به میزبانی آقای رئیس جمهور برگزار شد، منطقیتر جلوه میکند. خصوصا اگر توجه داشته باشیم که مدعوین این دیدار عموما اصلاح طلبان حامی روحانی بودند نه اصلاح طلبان منتقد.
این طور که به نظر میرسد، روحانی و اصلاح طلبان وارد یک آتش بس شده اند. آتش بسی که لزوما به معنای نه جنگ، نه صلح نیست. این آتش بس بستری برای تعریف دوباره پروژههای مشترک است. پروژهای مثل کسب کرسیهای بیشتر از مجلس یازدهم.
عملکرد روحانی تا امروز و گمانه زنیهایی که در مورد تغییرات کابینه میشود اصلاح طلبان را در یک دوراهی بزرگ قرار میدهد. دو راهی که عبور از آن احتمالا با پیامد سنگینی همچون ایجاد گسست در درون این جریان همراه خواهد بود. نشانههای اولیه این گسست اختلاف نظر فعالان سیاسی اصلاح طلب در مورد مناسباتشان با دولت روحانی است. گروهی از اصلاح طلبان همچنان پای روحانی ایستاده و از او حمایت میکنند، اما گروه دیگری از آنان عملکرد دولت را مورد نقد دانسته و بر این باورند که جریان اصلاح طلبی باید خود را به موقع نجات داده و زیر آوار ناکارآمدیهای دولت نماند. برای همین شاهد بودیم که برخی از دورن این جریان به روحانی پیشنهاد استعفا دادند. از سید حسین موسویان گرفته تا علی عبدالعلیزاده وزیر مسکن و شهرسازی دولت اصلاحات که گفته بود «وقتی دولت کاری برای مردم نمیکند، بهتر است رها کند و برود... مسئولیتها تا وقتی ارزش دارد که انسان بتواند خدمت کند و اگر نمیتواند خدمت کند باید کنار برود.»
راه حل میانه
استعفای روحانی تنها راهکار پیشنهادی این گروه اصلاح طلبان نبود. راه دوم از نظر آنها فاصله گرفتن از دولت و تنها گذاشتن روحانی بود. توصیه به جهانگیری برای جدا شدن از دولت و آماده شدن برای ورود به انتخابات بعدی از همین جا نشات میگرفت.
امید اصلاح طلبان برای حل و فصل این اختلاف نظر به راه حل میانهای است که گروهی دیگر پیشنهاد میدهند. این گروه از اصلاح طلبان خوب میدانند که هزینه عملکرد فعلی دولت روحانی را چه کسی و چه طور میدهد، اما راه حل بهتری هم سراغ ندارند. آنان تجربه تلخ مجلس ششم را فراموش نکرده و اطمینان دارند که خروج از قدرت اصلا به نفعشان تمام نمیشود. برای همین است که چهرهای همچون محمدرضا عارف رئیس شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان میگوید «از مردم بابت مشکلات عذر خواهی میکنیم، چون دولتی را روی کار آوردیم که نمیخواهد یا نمیتواند منویات اصلاحات را پیاده کند؛ البته منطقی هم نیست رو در روی آن بایستیم. ما مجبوریم صورتمان را با سیلی سرخ کنیم.»
تحلیلگران این جریان نیز کم و بیش همین نظر را دارند. مصداقش محمدرضا تاجیک که اگر چه «گره زدن استراتژیک زلف اصلاحطلبی به زلف دولت اعتدال» را جفا میخواند، اما میگوید: «میزان همگرایی و واگرایی برای اصلاحطلبان باید، از یکسو، ملاکهای اصلاحطلبی، و از سوی دیگر، ملاحظات و استلزامات ملی باشد. آنچه باید در هر مرزبندی/ مرزنبندی محفوظ بماند سرمایه تاریخی گرانسنگی بهنام اصلاحات است. بنابراین، استراتژی اصلاحطلبان در مواجهه و تعامل با دولت باید استراتژی حمایت اصلاحطلبانه یا حمایت منتقدانه (انتقادی) باشد.»
اصلاح طلبان کوتاه میآیند
بخشی از جریان اصلاح طلب رادیکالتر از آن است که به این توصیهها گوش کند و به هیچ وجه حاضر نیست هزینه ناکارآمدی دولت روحانی و یا ائتلاف نانوشته خود روحانی با جریان اصولگرا و نهادهای حاکمیتی را بدهد. همین طیف تندور هم، اما چشمش به دهان سید محمد خاتمی است و وقتی خبر میرسد که در یکی از دیدارهای اخیر با اصلاح طلبان آنان را به همراهی با روحانی توصیه کرده است؛ رضایت میدهد.
کوتاه آمدن اصلاح طلبان تندرو و پذیرش راه حل میانه تحت عنوان «انتقاد مشفقانه و اصلاح طلبان از دولت» هم خطر گسست و انشقاق در درون این جریان را کاهش میدهد و هم مقدمه خوبی برای ادامه همکاری با دولت است. همکاریهایی که شاید در همین دیدار اخیر روحانی و اصلاح طلبان کلید خورده باشد.
چرخش روحانی
بی تردید بررسی مناسبات اصلاح طلبان و روحانی بدون توجه به رفتار و عملکرد او مقدور نیست. به باور بسیاری از اصلاح طلبان و تحلیل گران سیاسی او بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ چرخیده است. روحانی نه در چینش کابینه توجهی به انتظارات جریان حامی خود داشت و نه سیاستهای خود. بسیاری از وعدههای او در حوزه سیاست داخلی از جمله رفع عصر، افزایش آزادیها اجتماعی و حقوق شهروندی روی زمین مانده است. روحانی نه تنها در این زمینهها گامی برنداشته بلکه در مقابل مسائلی همچون برخورد با اعضای اصلاح طلب شوراهای شهر نیز ساکت مانده است.
مواضع روحانی در سیاست خارجی نیز زیر و رو شده است. او که روزگاری با چراغ سبز نشان دادن به حامیان ارتباط با غرب و حتی آمریکا در مرکز توجهها قرار گرفت و رای آورد، امروز با ولادیمیر پوتین نشست و برخاست کرده و پروژه مذاکره به آمریکا را بایگانی کرده است. این تغییر موضع خود به مذاق اصولگرایان خوش آمده و بستر چرخش به سوی آنان را مهیا کرد. برخی از فعالان سیاسی همچون صادق زیباکلام البته گمان میکنند که روحانی در چرخش خود هدفی فراتر از جلب نظر اصولگریان را دارد. زیباکلام در گفت و گویی با نشریه مثلث گفته است که روحانی رویایی در سر دارد و آن رویای رهبری است. (نقل به مضمون) به گفته زیباکلام روحانی دیگر نیازی به صندوق رای ندارد و از همین رو اصلاح طلبان را ترک کرده و به فاصله گرفتن از آنان اهمیتی نمیدهد.
پروژه مشترک
اصلاح طلبان خواستار جدایی از روحانی و معتقدان به چرخش روحانی عموما بی نیازی او از صندوق رای را ملاک قرار داده و اینطور استدلال میکنند که حسن روحانی بعد از دو دوره ریاست جمهوری از رای مردم بی نیاز شده لذا جریان اصلاح طلب که همچنان به رای مردم نیازمند است باید به فکر خود بوده و پیش از آنکه دیر شود، راه خود را از دولت جدا کند. توجه به این موضوع که ناکارآمدی دولت در حوزه اقتصاد، سیاست و ... حجمی از یاس و ناامیدی را به جامعه تزریق کرده و بدنه اجتماعی اصلاح طلبان در معرض خطر است، ضرورت فاصله گرفتن از دولت را جدیتر میکند، اما نکتهای که نمیتوان و نباید از آن غافل شد این است که برخلاف تصور، روحانی هنوز از صندوق رای بی نیاز نیست.
دولت دوم روحانی قبل از پایان کار خود همکاری با یک مجلس دیگر را نیز تجربه خواهد کرد و به صلاحش است که با یک مجلس همسو و اصلاح طلب سر و کار داشته باشد. بر این اساس میتوان اینطور استنباط کرد که روحانی حتی اگر با نهادهای حاکمیتی و اصولگرایان نیز ائتلاف کرده باشد، باز هم ناگزیر است تا پایان دولت دوازدهم با اصلاح طلب کج دار و مریز رفتار کند. با این منطق جلسه اخیر اصلاح طلبان و روحانی که به میزبانی آقای رئیس جمهور برگزار شد، منطقیتر جلوه میکند. خصوصا اگر توجه داشته باشیم که مدعوین این دیدار عموما اصلاح طلبان حامی روحانی بودند نه اصلاح طلبان منتقد.
این طور که به نظر میرسد، روحانی و اصلاح طلبان وارد یک آتش بس شده اند. آتش بسی که لزوما به معنای نه جنگ، نه صلح نیست. این آتش بس بستری برای تعریف دوباره پروژههای مشترک است. پروژهای مثل کسب کرسیهای بیشتر از مجلس یازدهم.
منبع: نامه نیوز
خبر های مرتبط