گزارش رویداد۲۴ از فقر در شمال تهران؛
تخریب ۹۰ منزل مسکونی ده ونک به نفع دانشگاه الزهرا/ کارگران همیشه باید در حاشیه زندگی کنند!
دانشگاه الزهرا حکمی گرفته مبنی بر اینکه زمینهای منطقه ده ونک متعلق به آن نهاد است و بر همین اساس خانههای مسکونی برخی ساکنان آنجا را تخریب کردهاند.
رویداد۲۴ «ما اهالی کوی کارخانه هزار جور مشکل داریم؛ قسط، مخارج بالا، بیکاری، بیماری و هزینههای بالای درمان. حالا حتی سقف بالای سرمان را میخواهند خراب کنند!» اینها جملاتی است که ساکنان محله ده ونک میگویند؛ محلهای که ساکنان آن درست در قلب شمال شهر تهران دلهره از دست دادن سرپناهشان را دارند.
دانشگاه الزهرا مدعی شده که املاک سازمانی در ده ونک به دانشگاه تعلق دارد و دادگاه دستور تخلیه و قلع و قمع خانهها را صادر کرده است. بولدوزرها ۲۷ مرداد ۵ خانه را تخریب کردهاند و ۹۰ خانوار نیز روز و شب در اضطراب بی سرپناه شدن هستند.
«۸۰ سال پیش ده ونک حاشیه شهر بود. چون دور افتاده بود، کارگری حاضر نبود، در کارخانه کار کند. برای همین برای کارگران خانههای سازمانی ساختند. اینجا خاک و خل بود و دور افتاده. حالا آمدهاند میگویند بروید مسکن مهر پردیس زندگی کنید. انگار کارگر همیشه باید در حاشیه زندگی کند! حالا که بازنشسته شدیم باید بی سرپناه شویم؟» اینها روایت یکی از اهالی کوی امامزاده است که ۹۱ سال سن دارد.
ماجرا به سال ۱۳۱۷ باز میگردد. وقتی که صدای چرخندههای کارخانه شماره پنج ونک در این کوی پیچید؛ چه دورانی که در اثنای جنگ جهانی دوم کارخانه متعلق به آلمانها بود و چه سال ۵۳ که کارخانه تغییر کاربری داد و تولید تجهیزات و ایمنی راه و ترابری را آغاز کرد، کارگران زیادی در آن کار میکردند. تعدادی از این کارگران حالا زنده نیستند؛ فرزندانشان هم که همچون پدران شان در این کارخانه کار کرده اند، حالا حسابی پیر شدهاند. حالا چندین سال است که کارخانه به کرج منتقل شده، اما اهالی این محل اینجا ۸۰ سال خاطره اندوختهاند.
تابلوی کوی کارخانه را که رد میکنم، سر در دانشگاه الزهرا پیدا است. دانشجوها در رفت آمد هستند، اما اندکی آنطرف تر، بوی مرگ و مخروبه در هوا پیچیده است. شیشههای خاک گرفته و شکسته پنجرهای از یک دیوار نیمه کاره در این خروبه به هیچ وجه خبر از ساکنانش نمیدهد که تا هفته گذشته در آن سکونت داشته اند و حالا آواره شدهاند.
در کوی امامزاده یک خانم میانسال ایستاده؛ نزدیکتر که میشوم، نم اشک را توی چشمانش میبینم. زنی از اهالی محل فوت کرده و از مراسم ختم باز میگردد. فاطمه میگوید: «سیاره خانم پیرزنی بود. از غصه از دست دادن خانه فوت کرد. اهالی این محل سال هاست اینجا زندگی میکنند و سن و سال دار هستند. بچههایشان همینجا بزرگ شده اند.»
در کوی امامزاده یک خانم میانسال ایستاده؛ نزدیکتر که میشوم، نم اشک را توی چشمانش میبینم. زنی از اهالی محل فوت کرده و از مراسم ختم باز میگردد. فاطمه میگوید: «سیاره خانم پیرزنی بود. از غصه از دست دادن خانه فوت کرد. اهالی این محل سال هاست اینجا زندگی میکنند و سن و سال دار هستند. بچههایشان همینجا بزرگ شده اند.»
فاطمه ادامه میدهد «همین جمعه (۲۷ مرداد) ۶ صبح بود که با تعداد زیادی مامور و بولدوزر آمدند تا خانه یکی از همسایههایمان را خراب کنند. خیلی ناگهانی آمدند. خانواده را از خانه بیرون کردند؛ تعدادی کارگر وسایل خانه را در کامیون گذاشتند و سرپناهش را خراب کردند. یک نفر دیگر پدر شهید بود، وقتی خبر را شنید و فیلم تخریبها را دید، ۵ ساعت بعد فوت کرد. این ۲ نفر در هفته گذشته مردند.»
خانه فاطمه در کوچهای به نام گلبرگ بود که مجموعا دو قدم عرض داشت. خانهها همگی فرسوده و شیروانی بودند. زنگ یکی از خانهها را میزنم. اختر زنی ۹۱ ساله در را باز میکند و مرا به خانهاش دعوت میکند. اختر از ۱۴ سالگی که ازدواج کرده در همان خانه زندگی کرده است. میگوید: «آن زمان این خانه همین یک اتاق و آشپزخانه بود. بقیهاش را خودمان ساختیم. زمین بایر بود. از ۱۳۲۰ شوهرم در کارخانه کار میکرد که زمان مستوفی الممالک بود. هر ماه مبلغی از حقوق شوهرم کم میشد و قرار بود بعد از چند سال خانه مال خودمان شود.»
فقر در قلب شمال شهر تهران میتپد
فقر در قلب شمال شهر تهران میتپد
کمی آنطرفتر جلوی امامزاده جمعیت مشکی پوش ایستادهاند. علی جوانی است که از این میان روایتی از وضعیت خانههای سازمانی در این سالها میگوید: «برخی کارگران که از سال ۱۳۱۷ و سالهای بعد در این کارخانه شاغل بودند، تا زمان انقلاب غالباً بازنشست شدند. ما حتی برگههای مصوبات هیات دولت زمان شاه را نیز داریم که حق و حقوقمان از خانههای سازمانی در آن ذکر شده است.
سالهای ۵۹ و ۵۸ مدارکی داریم که نشان میدهد مسئولان کشور دستور به صدور سند خانههای ده ونک برای اهالی دادهاند، اما در همین اثنا جنگ شد و سندی برای منازل ده ونک صادر نمیشود. بعد از جنگ هم ماجرا مسکوت مانده است. در دولت سید محمد خاتمی در سال ۸۱ مصوبهای مبنی بر واگذاری آموزشگاه عالی راه آهن یا همان کارخانه شماره پنج ونک به دانشگاه الزهرا صادر میشود. در این مصوبه آمده که شش دانگ از یک قطعه زمین محصور و مشجر شامل انیستیتو، اموال و متعلقات به دانشگاه میرسد. در حالیکه این منازل نه انیستیتو است؛ نه اموال و نه متعلقات. نکته مهمتر این است که مشجر و محصور نیست.»
به گفته علی سالهای بعد، اما ادعا میشود که خانههای سازمانی ده ونک نیز شامل مصوبه سال ۸۱ است.
او ادامه میدهد: «سال ۸۴ در دوره مدیریت خانم زهرا رهنورد، رئیس وقت دانشگاه الزهرا نسبت به خانههای مردم ادعای مالکیت شد و تا سال ۸۵ به دنبال این خانهها بود. بعد از آن آقای احمدی نژاد آمد و دیگر خبری نشد و مردم هم گمان کردند که پرونده تمام شده و کسی سراغشان نمیآید. یک سال قبل از اینکه این مصوبه صادر شود، ما نامهای از اداره ثبت داریم که درخواست دادهایم تا کارشناس بیاید و بررسی کند. کارشناس همان زمان گفت که ۱۱ میلیون پول واریز کنید تا اسنادتان صادر شود. اهالی اینجا وضعیت مالی خوبی ندارند و پولی نداشتند تا بپردازند. حتی آن زمان بحث قسط بندی هم پیش آمد که برای اهالی سنگین بود.
در دولت آقای روحانی و در سال ۹۴ که خانم خزعلی، رئیس دانشگاه الزهرا بود، دوباره پرونده را به جریان انداخت. از همان زمان تا الان مردم بارها به دادگاه رفتند و در نهایت دادگاه رای به نفع دانشگاه صادر کرد و دستور تخلیه، خلع ید و قلع و قمع خانهها را داد که در دادگاه تجدید نظر نیز تایید شد.»
تلخی آوارگی
تلخی آوارگی
او از ماجرای تخریب ۵ خانه در روز ۲۷ مرداد چنین گفت: «۲۷ مرداد با بولدزرها ۵ تا از منازل را خراب کردند. حتی در ۲ تا از این خانهها اسباب و اثاثیه در منزل بود. ساعت ۶ صبح بود، خانواده را از خانه بیرون کردند. کارگرانی همراهشان آورده بودند که اثاثیه را بستهبندی کرده و در کامیون میگذاشتند. خانه را خراب کردند. ۲ خانوار را به مسکن مهر پردیس فرستادند و برایشان ۵۰ میلیون خانه رهن کردند. ۳ خانواده دیگر هم کاملاً آواره شدهاند.
یک خانواده خانه دخترش زندگی میکند؛ یکی خانه مادرش رفته و دیگری را خاطرم نیست. در کل گفته بودند که به ازای هر خانوار ۵۰ میلیون پرداخت میکنند که آن را تا ۱۰۰ میلیون هم بالا بردند. از ترفندهای دیگری هم برای اینکه خانههایمان را تخلیه کنیم، استفاده شد. مثلا اجرت المثلهای سنگین برای بقیه که حاضر نیستند خانههایشان را تخلیه کنند، بریدهاند که تا حدود ۳۰۰ میلیون است. این مبلغ را تحت عنوان اجاره چند سالی که اینجا ساکن بودیم باید پرداخت کنیم. این تهدید را هم کردهاند که اگر این مبلغ را پرداخت نکنید، اموالتان را مصادره میکنیم یا جلوی حقوقهای بازنشستگیتان را میگیریم. بیشتر ساکنان اینجا سن و سال دار هستند و الان حقوق بازنشستگی میگیرند.»
اهالی کوی کارخانه و امامزاده نسل به نسل جوان و پیر کنار همدیگر زندگی کردهاند. آنروز که من پای حرفهایشان نشستم، چشمهایشان سراسر اضطراب بی سرپناه شدن بود. میگفتند اضطراب از اینکه یک روز صبح ناگهانی دیوارهای خانه را با خاک یکسان کنند، باعث مرگ سیاره خانم شده است؛ دلهره آواره شدن دارند و چندباری که مقابل قوه قضاییه، ساختمان شورای شهر و دیگر مکانها جمع شدهاند شعارشان این بوده: «حتی اگر بمیرم، خونهمو پس میگیرم.»
اهالی کوی کارخانه و امامزاده نسل به نسل جوان و پیر کنار همدیگر زندگی کردهاند. آنروز که من پای حرفهایشان نشستم، چشمهایشان سراسر اضطراب بی سرپناه شدن بود. میگفتند اضطراب از اینکه یک روز صبح ناگهانی دیوارهای خانه را با خاک یکسان کنند، باعث مرگ سیاره خانم شده است؛ دلهره آواره شدن دارند و چندباری که مقابل قوه قضاییه، ساختمان شورای شهر و دیگر مکانها جمع شدهاند شعارشان این بوده: «حتی اگر بمیرم، خونهمو پس میگیرم.»
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
یک مسکن مهر درست می کردید این ها رو می فرستادید اونجا
چقدر شماها پستید