رویداد۲۴ گزارش میدهد؛
ابوالفضل زرویی نصرآباد که بود؟/ ملانصرالدین خجالتی مطبوعات طنز ایران!
ابوالفضل زرویی نصرآباد شب گذشته در حالی که هنوز ۴۹ سالش داشت، درگذشت. در این سالها کسی از زرویی خبر چندانی نداشت. او کتاب چاپ میکرد و مطالب طنز مینوشت.
رویداد۲۴ ابوالفضل زرویی نصرآباد شاعر، پژوهشگر و طنزپرداز ایرانی بر اثر عارضه قلبی در احمد آباد مستوفی درگذشت. زندگی ابوالفضل زرویی نصرآباد با گل آقا گره خورده است. زرویی نصرآباد جوان کارش را در گل آقا شروع کرد؛ زمانی که فقط بیست و یک سال داشت در گل آقا مهمترین مطالبش را نوشت و برای مدتی آنجا سردبیری کرد. مهمترین ستونی که در گل آقا نوشت و در زمان خودش بسیار سر و صدا کرد تذکرهالمقامات بود. زرویی تذکرهالمقامات را با الهام از تذکرهالاولیا عطار نیشابوری نوشت.
زرویی تعریف میکند که در ایام دانشگاه یکی از اساتید از آنها میخواهد که دانشجویان به کتابخانه دانشگاه آزاد کتاب هدیه بدهند. یکی از دانشجویان کتابهایی به دانشگاه هدیه میکند؛ زرویی درحالی که داشته به بردن کتابها در کتابخانه کمک میکرده تذکرهالاولیا را تورقی سطحی میکند و نثرش را در خاطر میسپارد و زمانی که عضو هیئت تحریریه گلآقا میشود این ستون را پیشنهاد میدهد و شروع به نگارش تذکرهالمقامات بر اساس تذکرهالاولیا عطار میکند، ستونی که مثل بمب صدا میکند.
زرویی تعریف میکند که در ایام دانشگاه یکی از اساتید از آنها میخواهد که دانشجویان به کتابخانه دانشگاه آزاد کتاب هدیه بدهند. یکی از دانشجویان کتابهایی به دانشگاه هدیه میکند؛ زرویی درحالی که داشته به بردن کتابها در کتابخانه کمک میکرده تذکرهالاولیا را تورقی سطحی میکند و نثرش را در خاطر میسپارد و زمانی که عضو هیئت تحریریه گلآقا میشود این ستون را پیشنهاد میدهد و شروع به نگارش تذکرهالمقامات بر اساس تذکرهالاولیا عطار میکند، ستونی که مثل بمب صدا میکند.
هم سیاسیون هم مردم عادی شیفته این ستون میشوند. حتی مقامات سیاسی بلندپایهای مثل علیاکبر ولایتی که آن زمان وزیرامورخارجه بوده خواهان ملاقات با نویسنده این ستون ملانصرالدین (اسم مستعار زرویی در گلآقا) میشود. ملاقاتی که سرانجام در دفتر مجله اتفاق میاُفتد و زرویی میگوید تمام مدت این ملاقات کوتاه فقط خجالت کشیده و عرق ریخته است.
بعدها زرویی به صابری فومنی (گل آقا) میگوید با او مثل یکی از موجودات درون باغ وحش برخورد کرده که او را آوردند تا به مردم نشان بدهند. این ستون به حدی گل کرد و فراگیر شد که صابری فومنی در مصاحبه مفصلی با روزنامه ابرار عنوان کرد: «قلمی که عبید و دهخدا در دست داشتند، الان بیصاحب نیست. طنز دارد جان میگیرد. یکی از مشهورترین طنزنویسان امروز ما ملانصرالدین (ابوالفضل زرویی نصرآباد) فقط ۲۳ سال دارد! چراغها دارند روشن میشوند. شهر چراغانی خواهد شد».
بعدها زرویی به صابری فومنی (گل آقا) میگوید با او مثل یکی از موجودات درون باغ وحش برخورد کرده که او را آوردند تا به مردم نشان بدهند. این ستون به حدی گل کرد و فراگیر شد که صابری فومنی در مصاحبه مفصلی با روزنامه ابرار عنوان کرد: «قلمی که عبید و دهخدا در دست داشتند، الان بیصاحب نیست. طنز دارد جان میگیرد. یکی از مشهورترین طنزنویسان امروز ما ملانصرالدین (ابوالفضل زرویی نصرآباد) فقط ۲۳ سال دارد! چراغها دارند روشن میشوند. شهر چراغانی خواهد شد».
زرویی با گل آقا زرویی شد! به همین خاطر است که از کارنامه سنگین و پربار او در تمام چهل و نه سال زندگی و بیست و هشت سال فعالیت مطبوعاتی آن قسمتی به یاد مانده است که مربوط به گل آقا است.
گلآقا مجلهای بود که خیلی زود فراگیر شد و به همان سرعت افول کرد. به خاطر همین اوج و فرود سریع هم بود که نویسندگانش بعد از گلآقا نتوانستند مثل آن دوران بدرخشند. گلآقا را میتوان یکی از نمادهای دوران پس از جنگ دانست. جنگ تمام شده بود و دولت توسعهگرا هاشمی رفسنجانی با شعار سازندگی و توسعه اقتصادی روی کار آمده بود. این شعارها باید در سطح جامعه نمود بیرونی هم پیدا میکردند، چه در بعد اقتصادی و چه در بعد فرهنگی جامعه باید این تحول را درک میکرد. ابعاد اقتصادی این تحول در سدها، جادهها و فروشگاههایی که ساخته میشد، خلاصه میشد و تحولات فرهنگی (در حوزه مطبوعات) هم در نشریات و سینما نمود بیشتری داشت.
پرچمدار این تحول فرهنگی هم همین مجله گل آقا بود که بعد از توفیق بدل شد به اولین مجله طنزی که نه تنها مطالب طنز مینوشت بلکه در مجلهاش با مقامات هم شوخی میکرد و آنها را هم هر چند با ملایمت، اما هجو میکرد.
گلآقا مجلهای بود که خیلی زود فراگیر شد و به همان سرعت افول کرد. به خاطر همین اوج و فرود سریع هم بود که نویسندگانش بعد از گلآقا نتوانستند مثل آن دوران بدرخشند. گلآقا را میتوان یکی از نمادهای دوران پس از جنگ دانست. جنگ تمام شده بود و دولت توسعهگرا هاشمی رفسنجانی با شعار سازندگی و توسعه اقتصادی روی کار آمده بود. این شعارها باید در سطح جامعه نمود بیرونی هم پیدا میکردند، چه در بعد اقتصادی و چه در بعد فرهنگی جامعه باید این تحول را درک میکرد. ابعاد اقتصادی این تحول در سدها، جادهها و فروشگاههایی که ساخته میشد، خلاصه میشد و تحولات فرهنگی (در حوزه مطبوعات) هم در نشریات و سینما نمود بیشتری داشت.
پرچمدار این تحول فرهنگی هم همین مجله گل آقا بود که بعد از توفیق بدل شد به اولین مجله طنزی که نه تنها مطالب طنز مینوشت بلکه در مجلهاش با مقامات هم شوخی میکرد و آنها را هم هر چند با ملایمت، اما هجو میکرد.
صابری فومنی آدم متنفذی در حاکمیت بود. سالها پست اجرایی داشت و معاون فرهنگی شهید رجایی نیز بود. در زمان حیات بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران هم با اجازه خود ایشان شروع به نوشتن ستون دو کلمه حرف حساب در روزنامه اطلاعات کرد و اجازه نداد چراغ طنزنویسی خاموش شود. همین روابط گسترده به او اجازه میداد تا خط شکن باشد و اولین مجله طنز سیاسی در سالهای پس از انقلاب را منتشر کند و مجله را به اتفاقی بزرگ در حوزه مطبوعات تبدیل کند. ایام جنگ کسی حوصله نداشت مجله طنز در بیاورد به جز فعالیت نیم بند چند نشریه و همان ستون معروف صابری فومنی در روزنامه اطلاعات خبری از طنز در جامعه نبود. ایام جنگ اولویتهای دیگری را طلب میکرد و جامعه انقدر مشکل داشت که کسی سراغی از طنز نگیرد.
با پایان جنگ، اما جامعه احتیاج داشت پوست بیاندازد و تفاوت ایام جنگ را با ایام صلح درک کند. به همین خاطر ظهور گلآقا بسیار سر و صدا کرد و مثل بمب ترکید. انتشار این مجله آنقدر مهم بود که مردم هرچیز باربط و بیربطی را به آن مرتبط کنند. مثلا در آن ایام یک خواننده لسآنجلسی -مرتضی- ترانه «آقای شهر ما کیه، گلآقا» را خوانده بود و خود زرویی نصرآباد تعریف میکند مردم این شعر و آهنگ را به مثابه حمایت آن طرف آبیها از گلآقا گرفته بودند. این خاطره نشان میدهد ضریب نفوذ گلآقا در آن ایام چقدر زیاد بوده، به طوری که تیراژ مجله به صد و چهل هزار هم رسیده است.
زرویی خیلی زود و به دلیل پرداختی کم مجله گلآقا و برخی دخالتهای صابری فومنی از گلآقا میرود و به همشهری (دیگر نماد فرهنگی دوران سازندگی) میپیوندد؛ با حقوق عالی. این نقل و انتقال بسیار برای صابری گران تمام میشود تا جایی که صابری به کرباسچی میگوید پسرم را از من گرفتی. خود صابری هم رایزنی میکند تا مسئولان همشهری عذر زرویی را بخواهند. این اتفاق میاُفتد و زرویی در سال ۱۳۷۳ به گلآقا برمیگردد و سردبیر کتاب سال گلآقا هم میشود. زرویی تعریف میکند صابری اجازه نمیداده فضای مجله از یک حدی سیاسیتر شود. مثلاً گلآقا در آن ایام اصلا به مبحث انتخابات سال ۱۳۷۶ ورود نکرده و نقشی در پیروزی سید محمد خاتمی نداشته است. اما این موضوع هم باعث نشده مردم برای مجله گلآقا شایعه نسازند.
زرویی تعریف میکند در تاکسی شنیده که مردم میگفتند گلآقا کاریکاتوری کار کرده که تصویر یک دستگاه چاپ است که از یک طرفش عکس خاتمی را به دستگاه میدهند و از طرف دیگرش عکس ناطق نوری بیرون میآید. به همین خاطر تمام کارمندهای نشریه دستگیر شدهاند و خود گلآقا هم زیر حکم اعدام است!
با پایان جنگ، اما جامعه احتیاج داشت پوست بیاندازد و تفاوت ایام جنگ را با ایام صلح درک کند. به همین خاطر ظهور گلآقا بسیار سر و صدا کرد و مثل بمب ترکید. انتشار این مجله آنقدر مهم بود که مردم هرچیز باربط و بیربطی را به آن مرتبط کنند. مثلا در آن ایام یک خواننده لسآنجلسی -مرتضی- ترانه «آقای شهر ما کیه، گلآقا» را خوانده بود و خود زرویی نصرآباد تعریف میکند مردم این شعر و آهنگ را به مثابه حمایت آن طرف آبیها از گلآقا گرفته بودند. این خاطره نشان میدهد ضریب نفوذ گلآقا در آن ایام چقدر زیاد بوده، به طوری که تیراژ مجله به صد و چهل هزار هم رسیده است.
زرویی خیلی زود و به دلیل پرداختی کم مجله گلآقا و برخی دخالتهای صابری فومنی از گلآقا میرود و به همشهری (دیگر نماد فرهنگی دوران سازندگی) میپیوندد؛ با حقوق عالی. این نقل و انتقال بسیار برای صابری گران تمام میشود تا جایی که صابری به کرباسچی میگوید پسرم را از من گرفتی. خود صابری هم رایزنی میکند تا مسئولان همشهری عذر زرویی را بخواهند. این اتفاق میاُفتد و زرویی در سال ۱۳۷۳ به گلآقا برمیگردد و سردبیر کتاب سال گلآقا هم میشود. زرویی تعریف میکند صابری اجازه نمیداده فضای مجله از یک حدی سیاسیتر شود. مثلاً گلآقا در آن ایام اصلا به مبحث انتخابات سال ۱۳۷۶ ورود نکرده و نقشی در پیروزی سید محمد خاتمی نداشته است. اما این موضوع هم باعث نشده مردم برای مجله گلآقا شایعه نسازند.
زرویی تعریف میکند در تاکسی شنیده که مردم میگفتند گلآقا کاریکاتوری کار کرده که تصویر یک دستگاه چاپ است که از یک طرفش عکس خاتمی را به دستگاه میدهند و از طرف دیگرش عکس ناطق نوری بیرون میآید. به همین خاطر تمام کارمندهای نشریه دستگیر شدهاند و خود گلآقا هم زیر حکم اعدام است!
با پیروزی سیدمحمد خاتمی و باز شدن نسبی فضای سیاسی و مطبوعاتی کشور گلآقا نتوانست با رقیبان تازه که روزنامههایی پُرتعداد و به لحاظ سیاسی تند و تیز بودند رقابت کند. به خاطر همین به همان سرعتی که درخشیده بود افول کرد و الان فقط نامی از آن باقی مانده است و خاطرهای. زرویی نصرآباد هم بعد از گلآقا به جاهای مختلفی رفت. حوزه هنری، کیهان ورزشی و جام جم، اما دیگر نتوانست مثل ایام گلآقا بدرخشد.
زرویی بسیار خجالتی بود و خودش تعریف میکند هیچوقت به افطاریهایی که گُل آقا میداد و سیاسیون را دعوت میکرد نمیرفت. از سیاست هم بیزار بود و به خاطر بیزاری از سیاست هم بود که نتوانست با روزنامههای اصلاحطلب کار کند و عطای کار در روزنامه زن را به لقایش بخشید. در این سالها هم کسی از زرویی خبر چندانی نداشت. کتاب چاپ میکرد و مطالب طنز مینوشت. مسئولیت میگرفت و شب شعر راه میانداخت، اما زرویی زمان گلآقا نشد. ابوالفضل زرویی نصرآباد از آن طنزپردازانی است که در جای درست و زمان درست ظهور کرد. مثل یک شهاب سنگ در آسمان مطبوعات ایران درخشید و با تغییر وضعیت گل آقا هم خاموش شد.
زرویی بسیار خجالتی بود و خودش تعریف میکند هیچوقت به افطاریهایی که گُل آقا میداد و سیاسیون را دعوت میکرد نمیرفت. از سیاست هم بیزار بود و به خاطر بیزاری از سیاست هم بود که نتوانست با روزنامههای اصلاحطلب کار کند و عطای کار در روزنامه زن را به لقایش بخشید. در این سالها هم کسی از زرویی خبر چندانی نداشت. کتاب چاپ میکرد و مطالب طنز مینوشت. مسئولیت میگرفت و شب شعر راه میانداخت، اما زرویی زمان گلآقا نشد. ابوالفضل زرویی نصرآباد از آن طنزپردازانی است که در جای درست و زمان درست ظهور کرد. مثل یک شهاب سنگ در آسمان مطبوعات ایران درخشید و با تغییر وضعیت گل آقا هم خاموش شد.
خبر های مرتبط