بهروز نعمتی:
از وزارت نفت ۱۳ میلیون تومان حقوق میگیرم اما از مجلس نه چون حرام است
نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی گفت: من از وزارت نفت 13 میلیون تومان حقوق میگیرم و هیچگاه هم آن را انکار نکردم اما یک ریال از مجلس حقوق نمیگیرم.
رویداد۲۴ «راهنما به چپ، پیچیدن به راست» این مهمترین کنایههایی بود که بعد از انتخابات ۹۴ متوجهشان شد. هرچند آخرین روزهای منتهی به انتخابات مجلس دهم لیست امید از درون ائتلاف اصلاحطلبان و اصولگرایان بیرون آمد، اما این ائتلاف تا دم در مجلس بیشتر دوام نیاورد. بهروز نعمتی یکی از آن نمایندگانی بود که تقریبا عمده این انتقادات یا بهتر یگوییم اتهامات متوجه او بود و هرجا صحبت از علت ترک برداشتن ائتلاف ۹۴ سخن به میان میآمد نام او و کاظم جلالی هم مشاهده میشد. حالا در آخرین سال از عمر مجلس دهم این نماینده تهران از توافقات قبل از اسفند ۹۴ میگوید. نعمتی که در مجلس نهم نماینده اسدآباد بود در جریان انتخابات مجلس دهم اسمش در میان لیست ۳۰ نفره تهران قرار گرفت. هرچند معتقد است ائتلاف سال ۹۴ ایراداتی داشت، اما معتقد است راه چاره انتخابات ۹۸ نیز به ائتلاف ختم میشود البته او میگوید باید برای این ائتلاف یک مانیفست مشخص تعریف کرد. او معتقد است لاریجانی خاتمی و ناطق نوری میتوانند به عنوان شخصیتهای تاثیرگذار رهبری این ائتلاف را به دست بگیرند. نعمتی از نقش تکرار خاتمی در انتخابات گفت و پای آخرین عکس از میرحسین موسوی هم به میان آمد. هرچند بحث ما درباره انتخابات و حواشی آن بسیار گرم شد، اما این موضوع باعث نشد تا محورهای دیگر را از جمله جایگاه مجلس و نقش مجمع تشخیص و شورای نگهبان را نادیده بگیریم.
آنچه در ادامه میخوانید مشروح این گفتوگو است:
برخی معتقدند مجلس آن جایگاه و پایگاه اولیه خود را ندارد به نظر شما آیا مجلس هنوز در راس امور است؟
فکر میکنم مجلس در راس امور است و اقدامات مجلس در جریان قانونگذاری حتما در کشور اثرگذار است و میتواند بخش عظیمی از مشکلات را حل کند. اینکه برخی میگویند مجلس در راس امور نیست، ممکن است بعضی از اتفاقات را در نظر بگیرند که شأن مجلس خدشه دار کرده است. مخصوصا در بحث پالرمو یا سی اف تی که البته در این موارد هم مجلس وظیفهای را که باید انجام میداد را به رغم همه مسائلی که وجود داشت و فشارهای بیرونی که روی مجلس بود، انجام داد. در صورتی که اگر مجلس در راس امور نبود قطعا آن فشارها به مجلس وارد نمیشد. فشارهایی که از سوی شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت وجود دارد، در آنجا هم بحث قانون است که یکسری اختیارات به مجمع داده، اما طبق همین قوانین مجمع حق قانونگذاری ندارد بلکه فقط حق داوری دارد. ما به این موضوع هم معتقدیم که مجمع حق داوری دارد و در این زمینهها هم باید داوری کند که یا نظرات مجلس و یا نظرات شورای محترم نگهبان را میپذیرد؛ لذا این اختیارات چیزی از شان مجلس کم نمیکند.
بحث بر سر این است که وقتی قانونی در مجلس به تصویب میرسد بخشی از آن در شورای نگهبان و بخش دیگری در مجمع تشخیص مصلحت نظام رد میشود و عملا دیگر چیزی باقی نمیماند.
بر اساس اصل ۹۴ و ۹۵ قانون اساسی، پروسه قانونگذاری اینگونه است که ابتدا قانون به عنوان طرح یا لایحه در مجلس مطرح میشود و پس از بررسی، این مصوبات از سوی مجلس به شورای نگهبان ارسال میشود تا اگر خلاف شرع یا قانون اساسی است ایرادات مشخص شود؛ لذا این سیکل قانونگذاری است و هرکسی وظایف خود را انجام میدهد و به معنای آن نیست که از شان مجلس کم شود. درباره مجمع هم باید بگویم شان مجمع شان داوری است و شان قانون گذاری ندارد.
بحث دیگری که باعث میشود این شائبه مطرح شود که مجلس آن شان اولیه را ندارد خود نمایندگان است که به نظر میرسد دچار مصلحتاندیشی شدهاند یعنی از نطق گرفته تا بحث قانون گذاری یک نگاهشان به انتخابات و تائید صلاحیتشان در شورای نگهبان است.
این موضوعی که شما میگویید را رد نمیکنم، اما این مسئله باعث نمیشود که افراد صاحب نظر نظراتشان را مطرح نکنند. من فکر نمیکنم مجالس قبلی اینگونه نبوده باشد. من در این دو دورهای که نماینده بودم جلسات استیضاح مختلفی برگزار شده است. در طول این مدت تا به امروز یکبار هم نشده که به من توصیهای بشود. اینکه به دیگران شده است را من خبر ندارم، اما به من توصیهای نشده است.
اینکه میتوانست افراد توانمندتری از من نوعی در مجلس حضور داشته باشد بله میتوانست، اما بنا به دلایلی نشده است که بخشی از این دلایل میتواند سیاسی باشد که من با حرف شما موافق هستم. چراکه برخی از آیتمهای سیاسی موجب شده برخی افراد نتوانند به مجلس بیایند. اما این هم هست که من نعمتی ممکن است کاری انجام داده باشم که به مصلحت نباشد این فرد در این جایگاه قرار گیرد. آنچه مسلم است اینکه در زمینه سیاسی من با حرف شما موافقم. به نظرم بعد از چهل سال باید نگاهها بازتر شود. من بیانات رهبری را در جمع خبرگان چندین بار گوش کردم به اعتقاد من اگر این بحثهای مقام معظم رهبری در دستور کار مسوولین کشور، ائمه جمعه و دوستان موافق و مخالف وضعیت موجود قرار بگیرد خیلی از موضوعات قابل حل است، اما شما دیدید بعد از بیانات ایشان باز حضراتی بودند که در آن جلسه هم حضور داشتند، اما در نهایت بعد از آنکه از آن جلسه بیرون رفتند حرفهای خود را مطرح کردند. به نظرم این موضوعات را باید با نگاه دیگری نگریست.
نظارت استصوابی را چقدر محدودکننده مجلس میدانید که باعث میشود حضور افراد تاثیرگذار کم شود؟
قانون، اختیار نظارت استصوابی را به شورای نگهبان داده است. اما اینکه این قانون را چقدر خم کنید تا نشکند، باز دست شورای نگهبان است. امروز خیلی از آدمهایی که در ادوار گذشته رد صلاحیت شده بودند، در مجلس حضور دارند و اتفاقا نقش خوبی هم در مجلس دارند. به نظرم باید با این نظارت با نگاه علیمانهتر و حکیمانهتر برخورد کرد. هر چه افراد توانمند از طیفهای مختلف در مجلس حضور داشته باشند حتما به نفع نظام و کشور است. یک جایی ممکن است چارچوبهایی باشد که خط قرمز نظام محسوب شود در این موارد تکلیف این دسته از افراد روشن است. اما جای افرادی که قانون اساسی و ولایت فقیه را قبول دارند، اما تفکرشان کمی متفاوت است در مجلس خالی است و باید بیایند تا ما که ضعیفتر هستیم، پی کارمان برویم.
آقای محبینیا میگفت نظارت استصوابی پدر مجلس را درآورده!
این نظر شخصی است و نظر من این نیست.
در بحث قانونگذاریها چقدر ایراد داریم؟ چرا همیشه برای قانونمان راه فرار وجود دارد؟
به نظر میرسد چند موضوع مختلف در بحث قانونگذاری است که باید مدنظر قرار بگیرد. نخست وقت نمایندگان است. نمایندگان واقعا وقت کافی برای قانونگذاری ندارند. مثلا مردم درباره پروژهای که در فلان شهرستان باید انجام شود به جای آنکه به فرماندار، استاندار و معاون استاندار که متولیان اجرای آن هستند رجوع کنند به نماینده متوسل میشوند که این کار را انجام دهد. نماینده هم قولی به مردم داده که به منطقه خدمت کند؛ لذا وقتی که باید برای قانونگذاری صرف شود، عملا به این امر تخصیص داده نمیشود و متوجه مسائل اجرایی و پیگیریهای مکرر و مستمر میگردد. از رئیس جمهور و معاونین و وزرا و رئیس سازمان برنامه بودجه نامه گرفتن، وقت عظیمی را از نمایندگان میگیرد.
بخش بعدی کار کمیسیونی است. من جزو افرادی هستم که اعتقاد جدی و راسخ دارم که مجلس باید ماهی دو جلسه و نه بیشتر داشته باشد. به نظرم باید بیشتر روی بحث کارشناسی سرمایه گذاری کنیم. کمیسیونها هم باید یک عقبه علمی و تجربی داشته باشند. امروز تمام عقبه تجربه ما در کمیسیونها ممکن است دیوان محاسبات و مجموعه مرکز پژوهشها یا اتاق بازرگانی باشد. در صورتیکه اگر قرار باشد که کمیسیونها کار را انجام دهند باید یک دپارتمان پشت کمیسیون باشد که مجموعهای از نخبگان سیاسی، اقتصادی، دانشگاهی، علمی، تجربی و صنعتی را تشکیل دهند و اینها را تغذیه کنند. خیلی از کشورهای موفق دنیا این دپارتمان که ثابت کننده مجموعه کمیسیون هاست را دارند و ما از آن محروم هستیم. ضمن اینکه جلسات خود کمیسیونها یک بحث جدی است.
در بعضی قوانین راه فرارهایی برای دورزدن قانون تصویب میشود. اتفاقی که در قانون بازنشستگی و حسابهای قوه قضائیه افتاد.
در بحث قانون بازنشستگی گفتیم اگر قرار است در شهر مست گیرند، هر آنچه هست گیرند. هرکسی قرار است استثنا شود را در همین قانون بیاوریم و استثنا کنیم و هر کسی هم قرار است مستثنی شود آن هم شفاف در قانون مشخص کنیم. نه میخواستیم برای رهبری تعیین تکلیف کنیم و نه در اختیاراتش دخالت کنیم. اما با این قانونی که تصویب کردیم و بعضی جاها اذن رهبری قرار داده شد که به اعتقاد من این اذن بیهوده است، چون رهبری شأن خود را براساس اصل ۱۱۰ قانون اساسی دارد؛ بنابراین این اختیاری که دادیم از ابتدا اشتباه بود، ولی بالاخره مجلس رای داد و تصویب شد. فکر میکنم در بحث قانونگذاری باید دقت کنیم قانون شفاف و صریح باشد. فرقی هم نکند که این آدم ممکن است رئیس فدراسیون فوتبال باشد، یا رئیس فدراسیون کاراته باشد، اما عملا میبینیم که یکسری دخالتها در این حوزهها صورت میشود.
به بحث مجمع برگردیم؛ چقدر رویکرد اخیر مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره نظارت بر مصوبات مجلس را فراتر از قانون میدانید؟ آقای مطهری معتقد است که شورای نگهبان دوم یا مجلس سناایجاد شده است، آیا قرار است مجمع شورای نگهبان دوم باشد؟
البته من موافق مجلس سنا هستم و معتقدم وجود مجلس سنا میتواند مفید باشد، چون یکسری اختیارات قانونگذاری متوجه آن میشود. اما امروز مجمع تشخیص، مجلس سنا نیست، شورای نگهبان دوم هم نیست. به دلیل اینکه رابط بین مجلس و مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای نگهبان است. به عبارت دیگر اگر مواردی را که مجمع تشخیص مصلحت نظام لازم بداند در قانونگذاری لحاظ شود به شورای نگهبان میدهد و شورای نگهبان آنها را به مجلس ارجاع میدهد. به عبارت دیگر مواردی را که مجمع به شورای نگهبان میدهد و شورای نگهبان به مجلس اعاده میکند به معنای نظر شورای نگهبان است. بالاخره شورای نگهبان ممکن است یک مرکز پژوهشها داشته باشد که یکسری اطلاعات و اخبار میدهد و یا یک فرد عادی پیشنهاداتی به شورای نگهبان دهد.
اما شورای نگهبان نظرات مجمع را عینا ضمیمه میکند و برای مجلس ارسال میکند
هر ضمیمهای که از طرف مجمع تشخیص مصلحت به شورای نگهبان داده میشود و این شورا به مجلس میدهد، یعنی شورای نگهبان آن نظر را قبول دارد و پذیرفته است و ما هم با این موضوع مواجهیم. والا اگر قرار بود مجمع تشخیص مصلحت نظرات خود را به مجلس اعلام کند مسلما مستقیما به مجلس میداد.
اما رویه این است که مجمع چنانچه نظری دارد باید آن را پیش از تصویب طرح یا لایجه به کمیسیون مربوطه بدهد و در کمیسیون بررسی کند و به صحن بیاورد و اگر صحن نپذیرفت به شورای نگهبان برود.
اعضای مجمع تشخیص مصلحت در یک جاهایی هم در کمیسیونها هم حضور دارند و اینطور نیست که حضور نداشته باشند. ولی در مجموع این مجلس سنا و شورای نگهبان دوم هم نیست. نظراتی که مجمع تشخیص مصلحت خارج از روال به شورای نگهبان میدهد، نظر شورای نگهبان است و نه نظر مجمع تشخیص مصلحت.
این همان گول زدن خودمان است! شما نهایتا نظر مجمع را قبول کردهاید.
اصلا اینطوری نیست. ما اصلا قبول نکردیم. روال قانونگذاری مشخص است و آن اینکه مصوبات مجلس به شورای نگهبان برود اگر شورای نگهبان آن را تائید کرد که مطلوب است و در غیر اینصوراگر مجلس بر آن نظر اصرار داشت، به مجلس تشخیص مصلحت میرود تا فقط داوری کند. به این معنا که یا نظر شورای نگهبان را قبول دارد، که نظر مجلس را رد میکند و یا نظر مجلس را قبول دارد و نظر شورای نگهبان را رد میکند. بحث دوم، دولت لایحهای به عنوان بدنه کارشناسی قانونگذاری کشور ارائه میدهد که مجلس آن را تائید یا رد میکند؛ بنابراین مجمع تشخیص مصلحت فقط حق داوری دارد.
فارغ از بحث نظارت مجمع تشخیص مصلحت نظام اخیرا بحث نامههای غیررسمی شورای نگهبان هم مطرح است مثلا ایرادات را بصورت غیررسمی از قول آقای کدخدایی میشنویم و بعد نامه رسمی میدهند. سر قضیه سی اف تی این اتفاق افتاد.
نه، اصلا این نیست. ببینید! در بحث سی اف تی شورای نگهبان نظر خود را مستقیما در زمان ۱۰ روزه خود اعلام کرد. دوستان ما در مجمع تشخیص مصلحت که باید نظراتشان را به شورای نگهبان میدادند و شورای نگهبان آن را به مجلس اعلام میکرد، خارج از ۱۰ روز ا. علام کرده بود و دوستان هم این موضوع را به مجلس منتقل کردند و مجلس هم به آن بحث ورود پیدا نکرد به خاطر اینکه خارج از روال ۱۰ روزه اش بود. درخصوص سه ایرادی که اخیرا بحث بودجه بود به دلیل اینکه روز جمعه بود و امکان این نبود که مکاتبات انجام شود، برای سرعت بخشیدن به کار بودجه آقای کدخدایی نظر دوستان شورا را داده بود و دوستان زحمت کشیدند و کمیسیون تلفیق در ساعت ۶ صبح تشکیل شد و ساعت ۸ صبح هم نامه شورای نگهبان رسیده بود. فقط به دلیل استفاده از زمان بود والا چیز دیگری مطرح نبود.
در بحثهای پالرمو و سی اف تی رفتارهای مجمع را چقدر سیاسی میدانید؟
مجمع که هنوز تصمیم نگرفته، ولی من فکر میکنم این در صحبتهای مقام معظم رهبری با دوستان خبرگان رهبری بود که به صراحت و شفافیت بیان کردند ممکن است دو گروه وجود داشته باشند. یک عده موافق سی اف تی و یک عده هم مخالف سی اف تی. همینطور یک عده موافق و یک عده مخالف پالرمو هستند و این اصلا خصلت نظام جمهوری اسلامی است که باید اینطوری باشد. حال عدهای از دوستان هستند که بیشتر نظراتشان را با موضوعات تهدیدآمیز توام میکنند. مثل اس ام اس فرستادن و تهدیدهای مختلفی که وجود دارد. معتقدم آنها، چون در موضوع انتخاباتها موفق نشده اند دارند این کار را انجام میدهند و فشارشان هم غیرطبیعی است. عملا در موضوعات برجام و سایر موضوعات میبینیم اافرادی که موافق برجام بودند نه کوچکتر از مخالفان برجام بودند و نه انقلابی بودنشان کمتر از موافقین بوده است. به نظرم همه مثل هم هستیم و خیلی فرق نمیکند.
ولی اینکه بعضا یکسری موضوعات را مطرح میکردند (که با توجه به صحبتهای مقام معظم رهبری ان شاءالله از این به بعد، نمیکنند) که اینها وطن فروش و ضدانقلاب و ضدنظام هستند قابل توجیه نیست! من که حداقل خودم را میشناسم که بنده به عنوان موافق برجام، سی اف تی، پالرمو و موضوعات این شکلی، از ۱۳، ۱۴ سالگی در جبهه و جنگ توفیق داشتم. من جانباز و رزمنده این مملکت هستم و الان هم اگر جنگ شود، قبل از آن افراد در جنگ حضور دارم. البته خداوند را هزاران بار شاکریم که جنگی وجود ندارد و نمیخواهیم هم وجود داشته باشد، ولی اینکه بخواهند این همه تهمت و توهین و بی حرمتی صورت بگیرد، واقعا ظلم به نظام است. نظام ما نظامی است که از همه نوع تفکر در درون خود دارد و این نیست که بگوییم، چون من هستم دیگری نباشد. خداوند ان شاءالله کمک میکند و این مخالفتها حل میشود.
در بحث مجمع هم باید بگویم که باید داوری کند. مجمع تشخیص مصلحت نظام یا باید حق را به مجلسی بدهد که سی اف تی و پالرمو و دو تای دیگر را تائید کرده یا باید حق را به شورای نگهبان بدهد. اگر حق را به مجلس بدهد، بالاخره باید مسئولیت ادامه مخالفتها و تهدیدها را بپذیرد. اگر به نظر شورای محترم نگهبان رای دهد باید مسئولیت موضوعات کشور را بپذیرد. بالاخره امروز اگر صادرات و اقدامی انجام میشود پول آن به کشور بازنمی گردد. اگر مجمع بخواهد این لوایح را رد کند باید به این موضوعات هم بپردازد؛ بنابراین اگر قرار باشد ایران در لیست قرمز یا سیاه یا سفید قرار بگیرد، باز هم مجمع باید بپذیرد. بالاخره هر کسی باید مسئولیت موضوعاتی از این دست را بپذیرد.
فکر میکنید چه سرنوشتی داشته باشد و چه بر سر سی اف تی و پالرمو میآید؟
فکر میکنم افرادی که در مجمع تشخیص مصلحت نظام هستند، سالها تجربیات اجرایی دارند و به این موضوعاتی که ما رسیدیم، آنها هم رسیده اند. اما باز اختیار تائید یا رد با مجمع است. پیش بینی میکنم که تائید میکنند.
چقدر اسیر حاشیهها شدهایم؟
واقعیت این است که در نظامی که مردمسالاری است و باید حرفها زده شود، این حاشیهها خوب است که چالش و بحث شود، اما در چارچوب نه خدای ناکرده حرمت شکنی و آبروی دیگران را بردن. ما در مورد برجام ساعتها با هم بحث کردیم. در کمیسیون، خارج از کمیسیون و در فراکسیون ها، اما دوستان گفتند آقای لاریجانی ۲۰ دقیقهای برجام را تصویب کرد! این دروغ بزرگ است و آنها که این دروغ بزرگ را گفتند باید روز قیامت پاسخگو باشند. در صورتی که ساعتها بحث صورت گرفت و رادیو تلویزیون به صورت زنده پخش میکرد. در کمیسیون امنیت ملی و کمیسون برجام که موضوع مطرح شد، ساعتها نشستیم و حرفهای خیلی خوبی هم با هم زدیم. حتی در کمیسیون برجام، خیلی جاها خلاف آئین نامه اتفاق افتاد، اما ما حرفمان را زدیم. آقای دکتر زاکانی زحمت کشیدند و گفتند افراد خارج از کمیسیون برجام حق ندارند در کمیسیون برجام اظهارنظر کنند و کمیسیون به آنها وقت نمیدهد. آئین نامه داخلی ماده ۴۲ این بود که هر کسی ولو به اینکه عضو هیچ کمیسیونی نباشد، میتواند اظهارنظر کند بدون حق رای، اما آقای زاکانی این را عنوان کرد. ما که مخالف نظر آقای زاکانی بودیم، حرفهایمان را زدیم و از آقایان پزشکیان و تاجگردون وقت گرفتیم و صحبت کردیم. گرچه حق نمایندگان آنجا ضایع شد. ولی در اینگونه موضوعات باید بحث شود که بحث خانوادگی است. اما خارج از موضوعات تعصبی و خشکی که بعضا میبینیم بالاخره یک جناحی فقط دنبال این مسائل است و نباید اینطوری باشد.
در همین یکسال اخیر در مجلس برجام و پرچم آمریکا به آتش کشیده شد. این حاشیهها چقدر میتواند مجلس را از شان بیندازد.
به نظرم این اختلاف نظرها باید در جای دیگری حل و فصل شود. باید در فراکسیونها نشست و این حرفها را زد. باید در جلسات با حضور ارباب جراید این حرفها را زد. بحث مناظرهها و موضوعات مختلف را شاهدیم که مناظره آقای زاکانی و تاجزاده خوشایند بود که حرفهایشان را زدند و دیگر انتخاب با مردم است که کدام نظر را بپذیرند. این همه حسین حسین ما برای این است که مردم از ما حمایت کنند. اگر حرفهای ما حق بود، مردم از ما حمایت میکنند و اگر نبود هم با رای خود اعلام میکنند که بدردشان نخورده ایم و به طیف مخالف رای میدهند.
امسال انتخابات است، فکر میکنید کدام گفتمان رای میآورد؟
فکر میکنم هر سه جریان اصولگرایان، اصلاح طلبان و مستقلین و معتدلین سهمی از انتخابات آینده را به خود اختصاص دهند. اگر اصلاح طلبان و اصولگرایان معتدل یا همین طیف اعتدالیون کنار هم بایستند باز هم پیروز میدان خواهند شد. معتقدم ائتلاف میتواند صورت بگیرد. البته با یک مانیفست روشن تری نسبت به گذشته که این عامل میتواند افق روشنی را به دنبال داشته باشد. در انتخابات قبلی شاید قدمهای اولیه برای بحث اعتدال و ائتلاف را ما بودیم که برداشتیم، اما در این راه شهید شدیم! یکی گفت: اینها چپ میزنند و راست نگاه میکنند، دو نبش یا سه نبش هستند و ...، اما واقعیت مطلب این نبود. بالاخره جلساتی که در ابتدای کار تشکیل شد چند نفر از بزرگواران بیشتر نبودند و به مرور منجر به تشکیل این ائتلاف شد.
به هر حال این انتقاد وجود دارد که شما و آقای جلالی بعد از پیروزی در انتخابات راهتان را جدا کردید و آن ائتلاف فقط تا دم در مجلس دوام آورد
از ابتدا هم همینطوری بود. این نبود که فرض کنید من نعمتی به این شرط در این لیست قرار میگیرم که عضو فلان فراکسیون باشم. من هیچ شرطی با هیچکس نداشتم.
اما قبل از انتخابات توافقی امضا شده بود
روزی یک فرم را آوردند که بخوانم و امضا کنم. من فرم را اصلا نخواندم.
چه کسی آورد؟
یک برادری که نمیخواهم اسمش را بگویم فرمی آورد. آقای شیخ و آقای داود کرمی شاهد هستند که همانجا فرم را تحویل حضرات دادم و گفتم من نه اصلا امضا کردهام و نه میکنم. حتی این بحث را جای دیگری با افراد دیگری مطرح کرده بودند و گفته شده بود اگر قرار باشد تعهدی گرفته شود ما باید تعهد بگیریم. یعنی این بحث مطرح شده بود که باز این را هم نپسندیدیم. گفتیم بالاخره یک اجماعی هست و ادامه پیدا کند. در شهرستانها افراد مشخص اند؛ معتدلین و مستقلین و اصلاح طلبها معلوم هستند و این بحثها مربوط به لیست تهران بود. در بحث اصلاح طلبان در تهران قرار بود لیست بر مبنای ۱۰، ۱۰، ۱۰ تشکیل شود. ۱۰نفر را آقای جلالی و ۱۰نفر را آقای واعظی و تیمش مطرح کنند و ۱۰ نفر را هم آقای عارف و تیمش معرفی کنند. حالا در این مسیر آقای حیدرپور تا لحظه آخر بود و بعد به شهرستان رفت یا آقای محمد سوایی بود و به شهرستان رفت. آقای رجایی تائید صلاحیت نشد، آقای مظفر قرار بود در این لیست باشد و نیامد. حاج آقای ابوترابی قرار بود در این لیست باشد و نیامد. اینها موضوعاتی بود که باید مطرح شود. اصلا این حرفها نیست. الان هم شخصا معتقدم این ائتلاف بخواهیم و نخواهیم باید انجام شود. اگر قرار باشد برای مشکلاتی که امروز در کشور مطرح میشود کاری کنیم باید یک همفکری در جریانات مختلف کشور وجود داشته باشد لذا این ائتلاف به نفع کشور است. اگر مشکل ما هستیم اصلا بنده نعمتی، آقای جلالی و حسن و حسین نباشیم.
یعنی فکر میکنید اگر اسمتان در لیست قرار نمیگرفت باز هم رای میآوردید؟
اصلا عرضم لیست نیست بلکه عرضم نوع نگاه است. اگر ما این نوع نگاه را مد نظر قرار دهیم بالاخره بنده بهروز نعمتی که خدمت شما هستم، هرگز اینگونه نبوده که در شهرستان اسدآباد که نماینده شدم بگویند نماینده اصلاح طلبان بوده ام. یا بهروز نعمتی نماینده اصولگرایان بوده است. اتفاقا هم اصلاح طلب و هم اصولگرا مقابل من بوده است. من همیشه همین بوده ام که هستم. یعنی یک آدم اعتدالی صد درصد بوده ام. اگر نیاز هست تبلیغاتم موجود است که سه بار روی بنر نوشته ام اعتدال، اعتدال، اعتدال. هنوز نه آقای روحانی رئیس جمهور بوده و نه ائتلافی وجود داشته که اعتدال اعتدال اعتدال را شعار خود گذاشتهام. من که عوض نشده ام. من همان آدمم. الان هم عقیده دارم اعتدال در کشور باعث رشد کشور میشود. من معتقدم از همه نظرات باید استفاده کرد. از نظرات آقای بهزاد نبوی استفاده کنیم، از نظرات آقای زاکانی هم استفاده کنیم از نظرات آقای موسوی خوئینیها هم استفاده کنیم. از نظرات آقای حسینی هم استفاده کنیم. از نظرات آقای رسایی هم استفاده کنیم. بالاخره این همه مشکلات داریم و اگر توسط یک جریان یا یک فکر قابل حل بود، امروز نباید به این وضع افتاده باشیم. معلوم است هر آنچه که هست در یکجانبه گرایی ماست؛ بنابراین اگر از همه تفکرات استفاده کنیم، موفق میشویم.
چقدر به بحث تکرار آقای خاتمی در انتخابات ۹۸ فکر میکنید.
آقای خاتمی اثرگذار است.
یعنی به تکرارش امید دارید؟
حالا ممکن است تکرار نباشد، اما حرف جدید خواهد زد.
فکر میکنید اشخاص همچنان میتوانند در جریان انتخابات تاثیر گذار باشند؟
به نظرم افراد هنوز تاثیر گذار هستند ما میتوانیم از قدرت تاثیرگذاری افرادی مانند لاریجانی و ناطق نوری استفاده کنیم
یعنی شما میگویید نقشی را که خاتمی و هاشمی بازی کردند لاریجانی میتواند انجام دهد و عامل وحدت باشد؟
بله، به اعتقاد من اگر علی لاریجانی و خاتمی و ناطق نوری در کنار هم قرار بگیرند میتوانند موثر باشند.
امروز رویکرد مردم حتی انتقاد هم نیست و فراتر از آن کاملا معترض هستند چطور میتوان انتظار داشت بار دیگر با یک صحبت پای صندوق رای بیایند؟
به نظر میرسد هنوز نقش افراد کمرنگ نشده و این موضوع را میتوانیم در ماجرای استعفای محمدجواد ظریف مشاهده کنیم. به عبارت دیگر تا پیش از آنکه ظریف از سمت خود استعفا دهد بخشی از جامعه انتقادات جدی به او داشتند، اما بعد از استعفا این خواست جامعه بود که ظریف، وزیر بماند؛ بنابراین هرچند برخی دلخوریها از سوی جامعه نسبت به این افراد مطرح میشود، اما وقتی پای انتخاب به میان بیاید این افراد چنانچه در کنار هم باشند میتوانند نقش مهمی ایفا کنند. ما از ائتلاف و لزوم آن میگوییم، اما وقتی به بحث مینشینیم نمیتوانیم نسبت به چند و، چون آن بیتفاوت باشیم.
این ائتلاف شدنی است؟
نگاهی به گذشته میاندازیم و میبینیم هم در جریان انتخابات سال ۹۴ و ۹۶ نتایج خوبی به دست آوردیم، بنابراین میتواند این نتایج و این تجربیات در جریان انتخابات ۹۸ نیز تکرار شود. مردم با وجود دلخوریها، دایم در حال سبک و سنگین کردن اوضاع هستند لذا این امید وجود دارد که در صورت ائتلاف، مردم نسبت به آن اقبال نشان دهند.
حزب «رفاه ملت» به کجا رسید؟
هست و کارهایش را انجام میدهد.
کارهای انتخاباتی اش را شروع کرده است؟
یکسری کارها را دوستان دارند انجام میدهند.
آقای لاریجانی چقدر در جریان این حزب نقش دارد؟
اصلا آقای لاریجانی هیچگونه نقشی در حزب رفاه ملت ایران ندارد. حزب رفاه ملت ایران یک حزب مستقلی است. ممکن است از نظرات آقای رفسنجانی استفاده کند، از نظرات آقای روحانی استفاده کند، از نظرات آقای کروبی استفاده کند، از نظرات آقای لاریجانی هم استفاده کند، اما آنچه تصمیم میگیرد را خودش میگیرد.
قرار است چکار کند؟ آیا برای انتخابات لیست میدهد؟
حالا کو تا انتخابات؟
میگویند سال ۹۸ سال خیلی سختی خواهد بود!
فکر میکنم آمریکاییها در سال ۹۷ فشار زیادی آوردند که ما را به نوعی حتی به نابودی بکشانند. یک زمانی گفتند تا خرداد سال آینده کار جمهوری اسلامی تمام است. خرداد نشد، گفتند مرداد. مرداد نشد، گفتند دی و دی نشد گفتند بهمن. درواقع سناریوهای مختلفی را طی کردند. فکر میکنم امریکاییها این تجربه را داشتند که هرچقدر فشار را بر ما بیشتر کردند، بیشتر خودمان را پیدا کردیم. ممکن است در جاهایی تنگناهایی باشد و مشکلاتی وجود داشته باشد که طبیعی است، ولی فکر میکنم ان شاءالله سال ۹۸، سال سهلتر نسبت به سال ۹۷ خواهد بود.
به چه لحاظ؟
نخست اینکه مجموعه مدیریت کشور درک مناسبی از تحریمها را پیدا کرده و یکسری کارها دارد انجام میشود. بحث بعدی اصلاح بحث بودجه ریزی کشور است که میتواند به موضوعات ما کمک کند. بالاخره بخشی از کسری بودجهها توسط بودجه ریزی جدید است که خیلی کمک خواهد کرد. مطلب بعدی اینکه التهابات هم جمع خواهد شد. شما در این سه ماهه آخر سال دیدید که هر سال یک التهاب داشتیم. التهاب گوشت، تخم مرغ، شکر، موبایل و ... داشتیم. الان هم مسئولین متوجه این موضوع هستند و هم مردم. الان مردم مطمئن هستند که انبارهای ما پر از کالاست. شاید قبلا این اطمینان وجود نداشت. مثلا در بحث کالای اساسی شاید برای مردم قابل لمس نبود، اما با توجه به اینکه اسفندماه پیک خرید مردم در کالای اساسی است، عملا دیده میشود که مشکلی وجود ندارد. فکر میکنم ان شاءالله به لطف خدا بهتر از سال ۹۷ خواهد بود.
در سال گذشته بر موضوع فتنه ۹۸ مانور زیادی داده شد برخی معتقدند این کلیدواژهای است برای رد صلاحیتهای گسترده برای انتخابات ۹۸.
بحث رد صلاحیتها را نمیدانم بر چه مبنایی خواهد بود، ولی بالاخره دوستان ما در شورای نگهبان یک دوره جدیدی را تجربه کرده اند. الان خیلی از افرادی که این دوره آمدهاند شاید پیش از اینها رد صلاحیت میشدند، ولی الان این موضوع که افراد با تفکرهای متفاوت در درون تصمیم گیریهای کشور حضور داشته باشند. دیگر طبیعی شده است.
یعنی رد صلاحیتهای کمتری نسبت به قبل داریم؟
پیش بینی خودم این است که نسبت به گذشته اینطوری باشد.
اگر بخواهید لیستی ارائه دهید، سر لیست چه کسی خواهد بود.
باید اعضای حزب در مجمع عمومی بنشینند صحبت و بحث کنند. الان زود است. از خودم نمیتوانم کسی را بیان کنم.
اصلا قرار است آقای لاریجانی برای انتخابات بیایند؟
من نمیدانم از خودشان بپرسید.
آقای نعمتی بالاخره شما از وزارت نفت حقوق میگیرید؟
بله من از وزارت نفت حقوق میگیرم و هیچگاه هم آن را انکار نکردم.
چقدر حقوق میگیرید؟
حدود ۱۳ میلیون
از مجلس هم حقوق میگیرید؟
نه اصلا، حرام است، یک ریال از مجلس حقوق نمیگیرم.
آنچه در ادامه میخوانید مشروح این گفتوگو است:
برخی معتقدند مجلس آن جایگاه و پایگاه اولیه خود را ندارد به نظر شما آیا مجلس هنوز در راس امور است؟
فکر میکنم مجلس در راس امور است و اقدامات مجلس در جریان قانونگذاری حتما در کشور اثرگذار است و میتواند بخش عظیمی از مشکلات را حل کند. اینکه برخی میگویند مجلس در راس امور نیست، ممکن است بعضی از اتفاقات را در نظر بگیرند که شأن مجلس خدشه دار کرده است. مخصوصا در بحث پالرمو یا سی اف تی که البته در این موارد هم مجلس وظیفهای را که باید انجام میداد را به رغم همه مسائلی که وجود داشت و فشارهای بیرونی که روی مجلس بود، انجام داد. در صورتی که اگر مجلس در راس امور نبود قطعا آن فشارها به مجلس وارد نمیشد. فشارهایی که از سوی شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت وجود دارد، در آنجا هم بحث قانون است که یکسری اختیارات به مجمع داده، اما طبق همین قوانین مجمع حق قانونگذاری ندارد بلکه فقط حق داوری دارد. ما به این موضوع هم معتقدیم که مجمع حق داوری دارد و در این زمینهها هم باید داوری کند که یا نظرات مجلس و یا نظرات شورای محترم نگهبان را میپذیرد؛ لذا این اختیارات چیزی از شان مجلس کم نمیکند.
بحث بر سر این است که وقتی قانونی در مجلس به تصویب میرسد بخشی از آن در شورای نگهبان و بخش دیگری در مجمع تشخیص مصلحت نظام رد میشود و عملا دیگر چیزی باقی نمیماند.
بر اساس اصل ۹۴ و ۹۵ قانون اساسی، پروسه قانونگذاری اینگونه است که ابتدا قانون به عنوان طرح یا لایحه در مجلس مطرح میشود و پس از بررسی، این مصوبات از سوی مجلس به شورای نگهبان ارسال میشود تا اگر خلاف شرع یا قانون اساسی است ایرادات مشخص شود؛ لذا این سیکل قانونگذاری است و هرکسی وظایف خود را انجام میدهد و به معنای آن نیست که از شان مجلس کم شود. درباره مجمع هم باید بگویم شان مجمع شان داوری است و شان قانون گذاری ندارد.
بحث دیگری که باعث میشود این شائبه مطرح شود که مجلس آن شان اولیه را ندارد خود نمایندگان است که به نظر میرسد دچار مصلحتاندیشی شدهاند یعنی از نطق گرفته تا بحث قانون گذاری یک نگاهشان به انتخابات و تائید صلاحیتشان در شورای نگهبان است.
این موضوعی که شما میگویید را رد نمیکنم، اما این مسئله باعث نمیشود که افراد صاحب نظر نظراتشان را مطرح نکنند. من فکر نمیکنم مجالس قبلی اینگونه نبوده باشد. من در این دو دورهای که نماینده بودم جلسات استیضاح مختلفی برگزار شده است. در طول این مدت تا به امروز یکبار هم نشده که به من توصیهای بشود. اینکه به دیگران شده است را من خبر ندارم، اما به من توصیهای نشده است.
اینکه میتوانست افراد توانمندتری از من نوعی در مجلس حضور داشته باشد بله میتوانست، اما بنا به دلایلی نشده است که بخشی از این دلایل میتواند سیاسی باشد که من با حرف شما موافق هستم. چراکه برخی از آیتمهای سیاسی موجب شده برخی افراد نتوانند به مجلس بیایند. اما این هم هست که من نعمتی ممکن است کاری انجام داده باشم که به مصلحت نباشد این فرد در این جایگاه قرار گیرد. آنچه مسلم است اینکه در زمینه سیاسی من با حرف شما موافقم. به نظرم بعد از چهل سال باید نگاهها بازتر شود. من بیانات رهبری را در جمع خبرگان چندین بار گوش کردم به اعتقاد من اگر این بحثهای مقام معظم رهبری در دستور کار مسوولین کشور، ائمه جمعه و دوستان موافق و مخالف وضعیت موجود قرار بگیرد خیلی از موضوعات قابل حل است، اما شما دیدید بعد از بیانات ایشان باز حضراتی بودند که در آن جلسه هم حضور داشتند، اما در نهایت بعد از آنکه از آن جلسه بیرون رفتند حرفهای خود را مطرح کردند. به نظرم این موضوعات را باید با نگاه دیگری نگریست.
نظارت استصوابی را چقدر محدودکننده مجلس میدانید که باعث میشود حضور افراد تاثیرگذار کم شود؟
قانون، اختیار نظارت استصوابی را به شورای نگهبان داده است. اما اینکه این قانون را چقدر خم کنید تا نشکند، باز دست شورای نگهبان است. امروز خیلی از آدمهایی که در ادوار گذشته رد صلاحیت شده بودند، در مجلس حضور دارند و اتفاقا نقش خوبی هم در مجلس دارند. به نظرم باید با این نظارت با نگاه علیمانهتر و حکیمانهتر برخورد کرد. هر چه افراد توانمند از طیفهای مختلف در مجلس حضور داشته باشند حتما به نفع نظام و کشور است. یک جایی ممکن است چارچوبهایی باشد که خط قرمز نظام محسوب شود در این موارد تکلیف این دسته از افراد روشن است. اما جای افرادی که قانون اساسی و ولایت فقیه را قبول دارند، اما تفکرشان کمی متفاوت است در مجلس خالی است و باید بیایند تا ما که ضعیفتر هستیم، پی کارمان برویم.
آقای محبینیا میگفت نظارت استصوابی پدر مجلس را درآورده!
این نظر شخصی است و نظر من این نیست.
در بحث قانونگذاریها چقدر ایراد داریم؟ چرا همیشه برای قانونمان راه فرار وجود دارد؟
به نظر میرسد چند موضوع مختلف در بحث قانونگذاری است که باید مدنظر قرار بگیرد. نخست وقت نمایندگان است. نمایندگان واقعا وقت کافی برای قانونگذاری ندارند. مثلا مردم درباره پروژهای که در فلان شهرستان باید انجام شود به جای آنکه به فرماندار، استاندار و معاون استاندار که متولیان اجرای آن هستند رجوع کنند به نماینده متوسل میشوند که این کار را انجام دهد. نماینده هم قولی به مردم داده که به منطقه خدمت کند؛ لذا وقتی که باید برای قانونگذاری صرف شود، عملا به این امر تخصیص داده نمیشود و متوجه مسائل اجرایی و پیگیریهای مکرر و مستمر میگردد. از رئیس جمهور و معاونین و وزرا و رئیس سازمان برنامه بودجه نامه گرفتن، وقت عظیمی را از نمایندگان میگیرد.
بخش بعدی کار کمیسیونی است. من جزو افرادی هستم که اعتقاد جدی و راسخ دارم که مجلس باید ماهی دو جلسه و نه بیشتر داشته باشد. به نظرم باید بیشتر روی بحث کارشناسی سرمایه گذاری کنیم. کمیسیونها هم باید یک عقبه علمی و تجربی داشته باشند. امروز تمام عقبه تجربه ما در کمیسیونها ممکن است دیوان محاسبات و مجموعه مرکز پژوهشها یا اتاق بازرگانی باشد. در صورتیکه اگر قرار باشد که کمیسیونها کار را انجام دهند باید یک دپارتمان پشت کمیسیون باشد که مجموعهای از نخبگان سیاسی، اقتصادی، دانشگاهی، علمی، تجربی و صنعتی را تشکیل دهند و اینها را تغذیه کنند. خیلی از کشورهای موفق دنیا این دپارتمان که ثابت کننده مجموعه کمیسیون هاست را دارند و ما از آن محروم هستیم. ضمن اینکه جلسات خود کمیسیونها یک بحث جدی است.
در بعضی قوانین راه فرارهایی برای دورزدن قانون تصویب میشود. اتفاقی که در قانون بازنشستگی و حسابهای قوه قضائیه افتاد.
در بحث قانون بازنشستگی گفتیم اگر قرار است در شهر مست گیرند، هر آنچه هست گیرند. هرکسی قرار است استثنا شود را در همین قانون بیاوریم و استثنا کنیم و هر کسی هم قرار است مستثنی شود آن هم شفاف در قانون مشخص کنیم. نه میخواستیم برای رهبری تعیین تکلیف کنیم و نه در اختیاراتش دخالت کنیم. اما با این قانونی که تصویب کردیم و بعضی جاها اذن رهبری قرار داده شد که به اعتقاد من این اذن بیهوده است، چون رهبری شأن خود را براساس اصل ۱۱۰ قانون اساسی دارد؛ بنابراین این اختیاری که دادیم از ابتدا اشتباه بود، ولی بالاخره مجلس رای داد و تصویب شد. فکر میکنم در بحث قانونگذاری باید دقت کنیم قانون شفاف و صریح باشد. فرقی هم نکند که این آدم ممکن است رئیس فدراسیون فوتبال باشد، یا رئیس فدراسیون کاراته باشد، اما عملا میبینیم که یکسری دخالتها در این حوزهها صورت میشود.
به بحث مجمع برگردیم؛ چقدر رویکرد اخیر مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره نظارت بر مصوبات مجلس را فراتر از قانون میدانید؟ آقای مطهری معتقد است که شورای نگهبان دوم یا مجلس سناایجاد شده است، آیا قرار است مجمع شورای نگهبان دوم باشد؟
البته من موافق مجلس سنا هستم و معتقدم وجود مجلس سنا میتواند مفید باشد، چون یکسری اختیارات قانونگذاری متوجه آن میشود. اما امروز مجمع تشخیص، مجلس سنا نیست، شورای نگهبان دوم هم نیست. به دلیل اینکه رابط بین مجلس و مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای نگهبان است. به عبارت دیگر اگر مواردی را که مجمع تشخیص مصلحت نظام لازم بداند در قانونگذاری لحاظ شود به شورای نگهبان میدهد و شورای نگهبان آنها را به مجلس ارجاع میدهد. به عبارت دیگر مواردی را که مجمع به شورای نگهبان میدهد و شورای نگهبان به مجلس اعاده میکند به معنای نظر شورای نگهبان است. بالاخره شورای نگهبان ممکن است یک مرکز پژوهشها داشته باشد که یکسری اطلاعات و اخبار میدهد و یا یک فرد عادی پیشنهاداتی به شورای نگهبان دهد.
اما شورای نگهبان نظرات مجمع را عینا ضمیمه میکند و برای مجلس ارسال میکند
هر ضمیمهای که از طرف مجمع تشخیص مصلحت به شورای نگهبان داده میشود و این شورا به مجلس میدهد، یعنی شورای نگهبان آن نظر را قبول دارد و پذیرفته است و ما هم با این موضوع مواجهیم. والا اگر قرار بود مجمع تشخیص مصلحت نظرات خود را به مجلس اعلام کند مسلما مستقیما به مجلس میداد.
اما رویه این است که مجمع چنانچه نظری دارد باید آن را پیش از تصویب طرح یا لایجه به کمیسیون مربوطه بدهد و در کمیسیون بررسی کند و به صحن بیاورد و اگر صحن نپذیرفت به شورای نگهبان برود.
اعضای مجمع تشخیص مصلحت در یک جاهایی هم در کمیسیونها هم حضور دارند و اینطور نیست که حضور نداشته باشند. ولی در مجموع این مجلس سنا و شورای نگهبان دوم هم نیست. نظراتی که مجمع تشخیص مصلحت خارج از روال به شورای نگهبان میدهد، نظر شورای نگهبان است و نه نظر مجمع تشخیص مصلحت.
این همان گول زدن خودمان است! شما نهایتا نظر مجمع را قبول کردهاید.
اصلا اینطوری نیست. ما اصلا قبول نکردیم. روال قانونگذاری مشخص است و آن اینکه مصوبات مجلس به شورای نگهبان برود اگر شورای نگهبان آن را تائید کرد که مطلوب است و در غیر اینصوراگر مجلس بر آن نظر اصرار داشت، به مجلس تشخیص مصلحت میرود تا فقط داوری کند. به این معنا که یا نظر شورای نگهبان را قبول دارد، که نظر مجلس را رد میکند و یا نظر مجلس را قبول دارد و نظر شورای نگهبان را رد میکند. بحث دوم، دولت لایحهای به عنوان بدنه کارشناسی قانونگذاری کشور ارائه میدهد که مجلس آن را تائید یا رد میکند؛ بنابراین مجمع تشخیص مصلحت فقط حق داوری دارد.
فارغ از بحث نظارت مجمع تشخیص مصلحت نظام اخیرا بحث نامههای غیررسمی شورای نگهبان هم مطرح است مثلا ایرادات را بصورت غیررسمی از قول آقای کدخدایی میشنویم و بعد نامه رسمی میدهند. سر قضیه سی اف تی این اتفاق افتاد.
نه، اصلا این نیست. ببینید! در بحث سی اف تی شورای نگهبان نظر خود را مستقیما در زمان ۱۰ روزه خود اعلام کرد. دوستان ما در مجمع تشخیص مصلحت که باید نظراتشان را به شورای نگهبان میدادند و شورای نگهبان آن را به مجلس اعلام میکرد، خارج از ۱۰ روز ا. علام کرده بود و دوستان هم این موضوع را به مجلس منتقل کردند و مجلس هم به آن بحث ورود پیدا نکرد به خاطر اینکه خارج از روال ۱۰ روزه اش بود. درخصوص سه ایرادی که اخیرا بحث بودجه بود به دلیل اینکه روز جمعه بود و امکان این نبود که مکاتبات انجام شود، برای سرعت بخشیدن به کار بودجه آقای کدخدایی نظر دوستان شورا را داده بود و دوستان زحمت کشیدند و کمیسیون تلفیق در ساعت ۶ صبح تشکیل شد و ساعت ۸ صبح هم نامه شورای نگهبان رسیده بود. فقط به دلیل استفاده از زمان بود والا چیز دیگری مطرح نبود.
در بحثهای پالرمو و سی اف تی رفتارهای مجمع را چقدر سیاسی میدانید؟
مجمع که هنوز تصمیم نگرفته، ولی من فکر میکنم این در صحبتهای مقام معظم رهبری با دوستان خبرگان رهبری بود که به صراحت و شفافیت بیان کردند ممکن است دو گروه وجود داشته باشند. یک عده موافق سی اف تی و یک عده هم مخالف سی اف تی. همینطور یک عده موافق و یک عده مخالف پالرمو هستند و این اصلا خصلت نظام جمهوری اسلامی است که باید اینطوری باشد. حال عدهای از دوستان هستند که بیشتر نظراتشان را با موضوعات تهدیدآمیز توام میکنند. مثل اس ام اس فرستادن و تهدیدهای مختلفی که وجود دارد. معتقدم آنها، چون در موضوع انتخاباتها موفق نشده اند دارند این کار را انجام میدهند و فشارشان هم غیرطبیعی است. عملا در موضوعات برجام و سایر موضوعات میبینیم اافرادی که موافق برجام بودند نه کوچکتر از مخالفان برجام بودند و نه انقلابی بودنشان کمتر از موافقین بوده است. به نظرم همه مثل هم هستیم و خیلی فرق نمیکند.
ولی اینکه بعضا یکسری موضوعات را مطرح میکردند (که با توجه به صحبتهای مقام معظم رهبری ان شاءالله از این به بعد، نمیکنند) که اینها وطن فروش و ضدانقلاب و ضدنظام هستند قابل توجیه نیست! من که حداقل خودم را میشناسم که بنده به عنوان موافق برجام، سی اف تی، پالرمو و موضوعات این شکلی، از ۱۳، ۱۴ سالگی در جبهه و جنگ توفیق داشتم. من جانباز و رزمنده این مملکت هستم و الان هم اگر جنگ شود، قبل از آن افراد در جنگ حضور دارم. البته خداوند را هزاران بار شاکریم که جنگی وجود ندارد و نمیخواهیم هم وجود داشته باشد، ولی اینکه بخواهند این همه تهمت و توهین و بی حرمتی صورت بگیرد، واقعا ظلم به نظام است. نظام ما نظامی است که از همه نوع تفکر در درون خود دارد و این نیست که بگوییم، چون من هستم دیگری نباشد. خداوند ان شاءالله کمک میکند و این مخالفتها حل میشود.
در بحث مجمع هم باید بگویم که باید داوری کند. مجمع تشخیص مصلحت نظام یا باید حق را به مجلسی بدهد که سی اف تی و پالرمو و دو تای دیگر را تائید کرده یا باید حق را به شورای نگهبان بدهد. اگر حق را به مجلس بدهد، بالاخره باید مسئولیت ادامه مخالفتها و تهدیدها را بپذیرد. اگر به نظر شورای محترم نگهبان رای دهد باید مسئولیت موضوعات کشور را بپذیرد. بالاخره امروز اگر صادرات و اقدامی انجام میشود پول آن به کشور بازنمی گردد. اگر مجمع بخواهد این لوایح را رد کند باید به این موضوعات هم بپردازد؛ بنابراین اگر قرار باشد ایران در لیست قرمز یا سیاه یا سفید قرار بگیرد، باز هم مجمع باید بپذیرد. بالاخره هر کسی باید مسئولیت موضوعاتی از این دست را بپذیرد.
فکر میکنید چه سرنوشتی داشته باشد و چه بر سر سی اف تی و پالرمو میآید؟
فکر میکنم افرادی که در مجمع تشخیص مصلحت نظام هستند، سالها تجربیات اجرایی دارند و به این موضوعاتی که ما رسیدیم، آنها هم رسیده اند. اما باز اختیار تائید یا رد با مجمع است. پیش بینی میکنم که تائید میکنند.
چقدر اسیر حاشیهها شدهایم؟
واقعیت این است که در نظامی که مردمسالاری است و باید حرفها زده شود، این حاشیهها خوب است که چالش و بحث شود، اما در چارچوب نه خدای ناکرده حرمت شکنی و آبروی دیگران را بردن. ما در مورد برجام ساعتها با هم بحث کردیم. در کمیسیون، خارج از کمیسیون و در فراکسیون ها، اما دوستان گفتند آقای لاریجانی ۲۰ دقیقهای برجام را تصویب کرد! این دروغ بزرگ است و آنها که این دروغ بزرگ را گفتند باید روز قیامت پاسخگو باشند. در صورتی که ساعتها بحث صورت گرفت و رادیو تلویزیون به صورت زنده پخش میکرد. در کمیسیون امنیت ملی و کمیسون برجام که موضوع مطرح شد، ساعتها نشستیم و حرفهای خیلی خوبی هم با هم زدیم. حتی در کمیسیون برجام، خیلی جاها خلاف آئین نامه اتفاق افتاد، اما ما حرفمان را زدیم. آقای دکتر زاکانی زحمت کشیدند و گفتند افراد خارج از کمیسیون برجام حق ندارند در کمیسیون برجام اظهارنظر کنند و کمیسیون به آنها وقت نمیدهد. آئین نامه داخلی ماده ۴۲ این بود که هر کسی ولو به اینکه عضو هیچ کمیسیونی نباشد، میتواند اظهارنظر کند بدون حق رای، اما آقای زاکانی این را عنوان کرد. ما که مخالف نظر آقای زاکانی بودیم، حرفهایمان را زدیم و از آقایان پزشکیان و تاجگردون وقت گرفتیم و صحبت کردیم. گرچه حق نمایندگان آنجا ضایع شد. ولی در اینگونه موضوعات باید بحث شود که بحث خانوادگی است. اما خارج از موضوعات تعصبی و خشکی که بعضا میبینیم بالاخره یک جناحی فقط دنبال این مسائل است و نباید اینطوری باشد.
در همین یکسال اخیر در مجلس برجام و پرچم آمریکا به آتش کشیده شد. این حاشیهها چقدر میتواند مجلس را از شان بیندازد.
به نظرم این اختلاف نظرها باید در جای دیگری حل و فصل شود. باید در فراکسیونها نشست و این حرفها را زد. باید در جلسات با حضور ارباب جراید این حرفها را زد. بحث مناظرهها و موضوعات مختلف را شاهدیم که مناظره آقای زاکانی و تاجزاده خوشایند بود که حرفهایشان را زدند و دیگر انتخاب با مردم است که کدام نظر را بپذیرند. این همه حسین حسین ما برای این است که مردم از ما حمایت کنند. اگر حرفهای ما حق بود، مردم از ما حمایت میکنند و اگر نبود هم با رای خود اعلام میکنند که بدردشان نخورده ایم و به طیف مخالف رای میدهند.
امسال انتخابات است، فکر میکنید کدام گفتمان رای میآورد؟
فکر میکنم هر سه جریان اصولگرایان، اصلاح طلبان و مستقلین و معتدلین سهمی از انتخابات آینده را به خود اختصاص دهند. اگر اصلاح طلبان و اصولگرایان معتدل یا همین طیف اعتدالیون کنار هم بایستند باز هم پیروز میدان خواهند شد. معتقدم ائتلاف میتواند صورت بگیرد. البته با یک مانیفست روشن تری نسبت به گذشته که این عامل میتواند افق روشنی را به دنبال داشته باشد. در انتخابات قبلی شاید قدمهای اولیه برای بحث اعتدال و ائتلاف را ما بودیم که برداشتیم، اما در این راه شهید شدیم! یکی گفت: اینها چپ میزنند و راست نگاه میکنند، دو نبش یا سه نبش هستند و ...، اما واقعیت مطلب این نبود. بالاخره جلساتی که در ابتدای کار تشکیل شد چند نفر از بزرگواران بیشتر نبودند و به مرور منجر به تشکیل این ائتلاف شد.
به هر حال این انتقاد وجود دارد که شما و آقای جلالی بعد از پیروزی در انتخابات راهتان را جدا کردید و آن ائتلاف فقط تا دم در مجلس دوام آورد
از ابتدا هم همینطوری بود. این نبود که فرض کنید من نعمتی به این شرط در این لیست قرار میگیرم که عضو فلان فراکسیون باشم. من هیچ شرطی با هیچکس نداشتم.
اما قبل از انتخابات توافقی امضا شده بود
روزی یک فرم را آوردند که بخوانم و امضا کنم. من فرم را اصلا نخواندم.
چه کسی آورد؟
یک برادری که نمیخواهم اسمش را بگویم فرمی آورد. آقای شیخ و آقای داود کرمی شاهد هستند که همانجا فرم را تحویل حضرات دادم و گفتم من نه اصلا امضا کردهام و نه میکنم. حتی این بحث را جای دیگری با افراد دیگری مطرح کرده بودند و گفته شده بود اگر قرار باشد تعهدی گرفته شود ما باید تعهد بگیریم. یعنی این بحث مطرح شده بود که باز این را هم نپسندیدیم. گفتیم بالاخره یک اجماعی هست و ادامه پیدا کند. در شهرستانها افراد مشخص اند؛ معتدلین و مستقلین و اصلاح طلبها معلوم هستند و این بحثها مربوط به لیست تهران بود. در بحث اصلاح طلبان در تهران قرار بود لیست بر مبنای ۱۰، ۱۰، ۱۰ تشکیل شود. ۱۰نفر را آقای جلالی و ۱۰نفر را آقای واعظی و تیمش مطرح کنند و ۱۰ نفر را هم آقای عارف و تیمش معرفی کنند. حالا در این مسیر آقای حیدرپور تا لحظه آخر بود و بعد به شهرستان رفت یا آقای محمد سوایی بود و به شهرستان رفت. آقای رجایی تائید صلاحیت نشد، آقای مظفر قرار بود در این لیست باشد و نیامد. حاج آقای ابوترابی قرار بود در این لیست باشد و نیامد. اینها موضوعاتی بود که باید مطرح شود. اصلا این حرفها نیست. الان هم شخصا معتقدم این ائتلاف بخواهیم و نخواهیم باید انجام شود. اگر قرار باشد برای مشکلاتی که امروز در کشور مطرح میشود کاری کنیم باید یک همفکری در جریانات مختلف کشور وجود داشته باشد لذا این ائتلاف به نفع کشور است. اگر مشکل ما هستیم اصلا بنده نعمتی، آقای جلالی و حسن و حسین نباشیم.
یعنی فکر میکنید اگر اسمتان در لیست قرار نمیگرفت باز هم رای میآوردید؟
اصلا عرضم لیست نیست بلکه عرضم نوع نگاه است. اگر ما این نوع نگاه را مد نظر قرار دهیم بالاخره بنده بهروز نعمتی که خدمت شما هستم، هرگز اینگونه نبوده که در شهرستان اسدآباد که نماینده شدم بگویند نماینده اصلاح طلبان بوده ام. یا بهروز نعمتی نماینده اصولگرایان بوده است. اتفاقا هم اصلاح طلب و هم اصولگرا مقابل من بوده است. من همیشه همین بوده ام که هستم. یعنی یک آدم اعتدالی صد درصد بوده ام. اگر نیاز هست تبلیغاتم موجود است که سه بار روی بنر نوشته ام اعتدال، اعتدال، اعتدال. هنوز نه آقای روحانی رئیس جمهور بوده و نه ائتلافی وجود داشته که اعتدال اعتدال اعتدال را شعار خود گذاشتهام. من که عوض نشده ام. من همان آدمم. الان هم عقیده دارم اعتدال در کشور باعث رشد کشور میشود. من معتقدم از همه نظرات باید استفاده کرد. از نظرات آقای بهزاد نبوی استفاده کنیم، از نظرات آقای زاکانی هم استفاده کنیم از نظرات آقای موسوی خوئینیها هم استفاده کنیم. از نظرات آقای حسینی هم استفاده کنیم. از نظرات آقای رسایی هم استفاده کنیم. بالاخره این همه مشکلات داریم و اگر توسط یک جریان یا یک فکر قابل حل بود، امروز نباید به این وضع افتاده باشیم. معلوم است هر آنچه که هست در یکجانبه گرایی ماست؛ بنابراین اگر از همه تفکرات استفاده کنیم، موفق میشویم.
چقدر به بحث تکرار آقای خاتمی در انتخابات ۹۸ فکر میکنید.
آقای خاتمی اثرگذار است.
یعنی به تکرارش امید دارید؟
حالا ممکن است تکرار نباشد، اما حرف جدید خواهد زد.
فکر میکنید اشخاص همچنان میتوانند در جریان انتخابات تاثیر گذار باشند؟
به نظرم افراد هنوز تاثیر گذار هستند ما میتوانیم از قدرت تاثیرگذاری افرادی مانند لاریجانی و ناطق نوری استفاده کنیم
یعنی شما میگویید نقشی را که خاتمی و هاشمی بازی کردند لاریجانی میتواند انجام دهد و عامل وحدت باشد؟
بله، به اعتقاد من اگر علی لاریجانی و خاتمی و ناطق نوری در کنار هم قرار بگیرند میتوانند موثر باشند.
امروز رویکرد مردم حتی انتقاد هم نیست و فراتر از آن کاملا معترض هستند چطور میتوان انتظار داشت بار دیگر با یک صحبت پای صندوق رای بیایند؟
به نظر میرسد هنوز نقش افراد کمرنگ نشده و این موضوع را میتوانیم در ماجرای استعفای محمدجواد ظریف مشاهده کنیم. به عبارت دیگر تا پیش از آنکه ظریف از سمت خود استعفا دهد بخشی از جامعه انتقادات جدی به او داشتند، اما بعد از استعفا این خواست جامعه بود که ظریف، وزیر بماند؛ بنابراین هرچند برخی دلخوریها از سوی جامعه نسبت به این افراد مطرح میشود، اما وقتی پای انتخاب به میان بیاید این افراد چنانچه در کنار هم باشند میتوانند نقش مهمی ایفا کنند. ما از ائتلاف و لزوم آن میگوییم، اما وقتی به بحث مینشینیم نمیتوانیم نسبت به چند و، چون آن بیتفاوت باشیم.
این ائتلاف شدنی است؟
نگاهی به گذشته میاندازیم و میبینیم هم در جریان انتخابات سال ۹۴ و ۹۶ نتایج خوبی به دست آوردیم، بنابراین میتواند این نتایج و این تجربیات در جریان انتخابات ۹۸ نیز تکرار شود. مردم با وجود دلخوریها، دایم در حال سبک و سنگین کردن اوضاع هستند لذا این امید وجود دارد که در صورت ائتلاف، مردم نسبت به آن اقبال نشان دهند.
حزب «رفاه ملت» به کجا رسید؟
هست و کارهایش را انجام میدهد.
کارهای انتخاباتی اش را شروع کرده است؟
یکسری کارها را دوستان دارند انجام میدهند.
آقای لاریجانی چقدر در جریان این حزب نقش دارد؟
اصلا آقای لاریجانی هیچگونه نقشی در حزب رفاه ملت ایران ندارد. حزب رفاه ملت ایران یک حزب مستقلی است. ممکن است از نظرات آقای رفسنجانی استفاده کند، از نظرات آقای روحانی استفاده کند، از نظرات آقای کروبی استفاده کند، از نظرات آقای لاریجانی هم استفاده کند، اما آنچه تصمیم میگیرد را خودش میگیرد.
قرار است چکار کند؟ آیا برای انتخابات لیست میدهد؟
حالا کو تا انتخابات؟
میگویند سال ۹۸ سال خیلی سختی خواهد بود!
فکر میکنم آمریکاییها در سال ۹۷ فشار زیادی آوردند که ما را به نوعی حتی به نابودی بکشانند. یک زمانی گفتند تا خرداد سال آینده کار جمهوری اسلامی تمام است. خرداد نشد، گفتند مرداد. مرداد نشد، گفتند دی و دی نشد گفتند بهمن. درواقع سناریوهای مختلفی را طی کردند. فکر میکنم امریکاییها این تجربه را داشتند که هرچقدر فشار را بر ما بیشتر کردند، بیشتر خودمان را پیدا کردیم. ممکن است در جاهایی تنگناهایی باشد و مشکلاتی وجود داشته باشد که طبیعی است، ولی فکر میکنم ان شاءالله سال ۹۸، سال سهلتر نسبت به سال ۹۷ خواهد بود.
به چه لحاظ؟
نخست اینکه مجموعه مدیریت کشور درک مناسبی از تحریمها را پیدا کرده و یکسری کارها دارد انجام میشود. بحث بعدی اصلاح بحث بودجه ریزی کشور است که میتواند به موضوعات ما کمک کند. بالاخره بخشی از کسری بودجهها توسط بودجه ریزی جدید است که خیلی کمک خواهد کرد. مطلب بعدی اینکه التهابات هم جمع خواهد شد. شما در این سه ماهه آخر سال دیدید که هر سال یک التهاب داشتیم. التهاب گوشت، تخم مرغ، شکر، موبایل و ... داشتیم. الان هم مسئولین متوجه این موضوع هستند و هم مردم. الان مردم مطمئن هستند که انبارهای ما پر از کالاست. شاید قبلا این اطمینان وجود نداشت. مثلا در بحث کالای اساسی شاید برای مردم قابل لمس نبود، اما با توجه به اینکه اسفندماه پیک خرید مردم در کالای اساسی است، عملا دیده میشود که مشکلی وجود ندارد. فکر میکنم ان شاءالله به لطف خدا بهتر از سال ۹۷ خواهد بود.
در سال گذشته بر موضوع فتنه ۹۸ مانور زیادی داده شد برخی معتقدند این کلیدواژهای است برای رد صلاحیتهای گسترده برای انتخابات ۹۸.
بحث رد صلاحیتها را نمیدانم بر چه مبنایی خواهد بود، ولی بالاخره دوستان ما در شورای نگهبان یک دوره جدیدی را تجربه کرده اند. الان خیلی از افرادی که این دوره آمدهاند شاید پیش از اینها رد صلاحیت میشدند، ولی الان این موضوع که افراد با تفکرهای متفاوت در درون تصمیم گیریهای کشور حضور داشته باشند. دیگر طبیعی شده است.
یعنی رد صلاحیتهای کمتری نسبت به قبل داریم؟
پیش بینی خودم این است که نسبت به گذشته اینطوری باشد.
اگر بخواهید لیستی ارائه دهید، سر لیست چه کسی خواهد بود.
باید اعضای حزب در مجمع عمومی بنشینند صحبت و بحث کنند. الان زود است. از خودم نمیتوانم کسی را بیان کنم.
اصلا قرار است آقای لاریجانی برای انتخابات بیایند؟
من نمیدانم از خودشان بپرسید.
آقای نعمتی بالاخره شما از وزارت نفت حقوق میگیرید؟
بله من از وزارت نفت حقوق میگیرم و هیچگاه هم آن را انکار نکردم.
چقدر حقوق میگیرید؟
حدود ۱۳ میلیون
از مجلس هم حقوق میگیرید؟
نه اصلا، حرام است، یک ریال از مجلس حقوق نمیگیرم.
منبع: خبرآنلاین