نگاهی به حواشی جولین آسانژ بنیانگذار ویکیلیکس
آسانژ؛ جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
باید منتظر ماند و دید که وضعیت دادگاه آسانژ در انگلستان به کجا ختم میشود، اما چیزی که روشن است این است که آسانژ را از هر زاویه ببینیم نمیشود دستاوردی که او و ویکیلیکس داشته اند را نادیده گرفت. دستاوردی که در جهت جریان آزاد اطلاعات و آزادی رسانهها قدمهای بزرگی برداشته است.
رویداد۲۴ مترجم سایت گوگل یا همان Google Translate را باز کنید و ترجمه کلمه Leak را در آن جستجو کنید. نزدیکترین ترجمه به آن «نشت کردن» و «درز کردن» است. با الهام از ویکی پدیا یا همان دانشنامه آزاد شناخته شده در اینترنت، فردی تصمیم گرفت که منبعی برای اطلاعات درز (نشت) کرده درست کند. اطلاعاتی که از هر جایی نشت کرده در این سایت بارگذاری میشود. از کنیا تا آمریکا، از ساحل عاج تا ایران.
این روزها فیلم دستگیری مردی حدودا ۵۰ ساله که با مو و ریش سپید و بلند از درون ساختمانی بیرون میآید دست به دست میچرخد و طرفداران و مخالفانش نسبت به این اتفاق واکنش نشان میدهند. «جولین آسانژ» بنیانگذار وب سایت ویکیلیکس بعد از هفت سال زندگی در سفارت اکوادور در بریتانیا در نهایت دستگیر شد تا قسمت بعدی زندگی مردی که اطلاعات خاص دولتهای بزرگ و کوچک دنیا را در این وب سایت منتشر میکرد و هنوز بحث داغ عرصه سیاست محسوب میشود اینگونه رقم بخورد.
جولین آسانژ از حدود سال ۲۰۰۷ تا امروز در صدر اخبار رسانهها حضور دارد و این مساله در سال ۲۰۱۰ به اوج خود رسید. این روزها با لغو تابعیت او توسط دولت اکوادور و دستگیریش توسط دولت انگلستان، بار دیگر نام آسانژ شنیده شده و بسیاری منتظر ادامه قصه او هستند. بد نیست که مروری بر اتفاقات این سالها و شخص جولین آسانژ و حواشی زندگی او داشته باشیم.
او برای بسیاری قهرمان است و آن را نماد مبارزه علیه دولتهای فاسد جهان میدانند. در مقابل، مخالفانش از خطری که او برای امنیت ملی کشورها و امنیت جهانی دارد میگویند. دولت اکوادور دیگر تحمل این وضعیت را نداشت یا توافقی پشت پرده با دولتهای غربی کرد، هنوز معلوم نیست، اما احتمال تقاضای استرداد آسانژ توسط آمریکا وجود دارد و این اصلیترین نگرانی حامیان او به حساب میآید.
آسانژ کیست؟ ویکیلیکس چیست؟
حالت موها و ظاهرش دائما در این سالها تغییر کرده است. شاید اشاره به ظاهرش و رسیدن به این نتیجه که او آدم عجیبی است ساده انگاری باشد، ولی همین ظاهر خاصش باعث شده که کاریزمای بیشتری پیدا کند. جولین آسانژ متولد ۱۹۷۱ در استرالیا است. به دلایل شرایط خانوادگی (جدایی پدر و مادر و چند ازدواج مادر) کودکی و نوجوانی متلاطمی داشته است. خود آسانژ گفته که در ۵۰ شهر متفاوت زندگی کرده و به ۳۷ مدرسه رفته است.
او بعدها به دانشگاه ملبورن رفت، اما هیچ وقت مدرکی نگرفت. ریاضیات و فیزیک و عصب شناسی خواند، اما آنها را رها کرد. پیش از آن در نوجوانی سابقه هک کردن و نفوذ به سیستمهای کامپیوتری را هم داشته و حتی در ۱۹۹۱ به خاطر نفوذ به پایانه اصلی یک شرکت مخابراتی کانادایی به نام «ملبورن نورتل» دستگیر شد، اما به خاطر سن کم و نابسامانی در زندگی خانوادگی در دادگاه مشکل خاصی پیدا نکرد.
او ایده ویکیلیکس را از خیلی سال پیش با خود داشته است. ایدههای او درباره جریان آزاد اطلاعات و نقش اطلاعات در پیشرفت جوامع بشری در مصاحبهها و مستندهای مختلف درباره او و ویکیلیکس آمده است. او به شدت سخنور است و به تعبیری شومن خوبی به حساب میآید. جستجو در یوتیوب داشته باشید و حتما فیلمها و مصاحبههای او را دنبال کنید. آنقدر سخت انگلیسی صحبت نمیکند، با آنکه صدای بمی دارد، اما اگر کمی انگلیسی بلد باشید به راحتی میتوان صحبتهای او را فهمید. چهره یخی دارد، ولی چون مدل مو و ریشش را تغییر میدهد همواره برای مخاطب تازگی دارد.
آسانژ از سال ۲۰۰۶ به صورت رسمی فعالیت ویکیلیکس را با الهام از ویکی پدیا کلید زد و یک سال بعد یعنی در سال ۲۰۰۷ اسنادی از اختلاس در کنیا توسط «دانیل آراپ موی» رئیس دولت وقت این کشور منتشر کرد. با اینکه سر و صدای زیادی پیرامون این اسناد شکل گرفت، اما این شروع کار آسانژ بود. او در ادامه با یک گروه هکر آلمانی به نام Chaos Computer Club ارتباط برقرار میکند و فعالیتهای خود را گسترش میدهد. سوئد به علت حمایت و آزادی بالای رسانهها مقصد آنها میشود و در زیر زمینی در اطراف استکهلم فعالیت خود را ادامه میدهند.
ویکی لیکس در ادامه به سراغ زندان گوانتانامو و رفتار نظامیان آمریکایی با زندانیان این زندان میرود و اسنادی را منتشر میکند. همچنین اسنادی از تخلیه فاضلاب سمی در ساحل عاج توسط شرکت چند ملیتی ترافیگورا در اختیار رسانهها میگذارد که برخی از رسانهها با فشار این شرکت از انتشار آنها خودداری میکنند. اوج فعالیت ویکیلیکس به سال ۲۰۱۰ بر میگردد که آسانژ و وب سایتش به صدر اخبار میآیند و تقریبا اکثر دولتها نسبت به آن واکنش نشان میدهند.
انتشار ۹۲ هزار سند مربوط به جنگ افغانستان، انتشار ۴۰۰ هزار گزارش میدانی ارتش آمریکا در عراق، ۲۵۰ هزار سند مکاتبات بین سفارت خانهها و مراکز دولتی آمریکا در سراسر جهان با وزارت خارجه آمریکا. انتشار این اسناد منجر به واکنش مقامات کشورها شد. هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده آمریکا که متوجه اصلیترین اتهامات شخصی و دولتی شده بود افشای اطلاعات طبقه بندی شده را محکوم کرد.
در آن دوره بر سر اینکه منبع این نشت کجا است و چه کسی یا چه جریانی آن را منتشر کرده است بحثهای گوناگونی در گرفت. دولت آمریکا «چلسی (بردلی) منینگ» که در اوایل سال ۲۰۱۰ به عنوان تحلیلگر اطلاعات برای ارتش آمریکا کار میکرد را دستگیر کرد و وی در معرض ۵۲ سال زندان قرار گرفت، اما در نهایت با دستور باراک اوباما آزاد شد. البته آسانژ هر گونه ارتباط با او را رد کرد. بعدها احتمال هک کردن سیستمهای امنیتی کشورها و دسترسی به این اطلاعات مطرح شد، اما هیچ وقت مشخص نشد که این اطلاعات چگونه توسط ویکیلیکس منتشر شده است. تا به امروز نیز این ماجرا روشن نیست.
در سال ۲۰۱۰ آسانژ با مساله جدیدی نیز روبرو شد. او متهم به تجاوز جنسی شد. هر چند که خودش آن را بی اساس عنوان کرد، اما این ماجرا نیز توجه افکار عمومی را به خود جلب کرد. برخی معتقد بودند که این یک حیله برای کم کردن توجهات به اسناد ویکیلیکس است و نباید آن را جدی گرفت. بعدها دولت سوئد که پیگیر این ماجرا بود دستور توقف بررسیها را داد و حکم بازداشت او را نیز باطل کرد.
او در سال ۲۰۱۲ به سفارت اکوادور در لندن پناه برد و درخواست پناهندگی کرد. علت این اقدام، جلوگیری از استرداد به سوئد و از آنجا به آمریکا و خطر جانی برای آسانژ عنوان شده است. او شرایط سختی را میگذراند. تمام حسابهای مالی که توسط گروههای مردمی حمایت میشدند مسدود شد و پناهندگی به اکوادور شاید فضا را بهتر میکرد. در نهایت دولت اکوادور درخواست او را به علت جدیتش در آزادی بیان و آزادی مطبوعات پذیرفت و تا قبل از دستگیری آسانژ، اتاقی در سفارتخانه این کشور با امکانات اولیه زندگی برای او در نظر گرفته شد و او در این اتاق زندگی میکرد. عکسهایی که او را در بالکن نشان میدهد و با گروهی از مردم یا رسانهها در حال صحبت کردن و ابراز احساسات است مربوط به بالکن سفارت اکوادور در لندن است.
خبرهای مربوط به آسانژ و ویکیلیکس فروکش کرده بود تا اینکه دولت اکوادور، پناهندگی او را لغو کرد. رئیسجمهور اکوادور این خبر را اعلام کرد و علت آن را نقض مکرر قوانین بینالمللی عنوان داشت.
درباره محتوای اسناد ویکیلیکس بحثهای مختلفی در گرفته و این اسناد درباره کشورهای گوناگونی است و ایران نیز یکی از این کشورها است.
ایران و اسناد ویکیلیکس
دو مورد بیش از موارد دیگر توجه مخاطبان ایرانی را به این اسناد جلب کرد. یکی مربوط به انقلاب اسلامی و نقش آمریکا در آن و ارتباطاتی که این کشور با برخی چهرههای فعال در انقلاب داشته است بود و دیگری به رابطه ایران و عربستان سعودی و نامهای که پادشاه عربستان به آمریکا درباره حمله به ایران نوشته، مربوط بود که این موارد، بیش از دیگر اسناد، توجه ایرانیان را به خود جلب کرد.
محمود احمدی نژاد رئیس جمهور وقت ایران در واکنش به پدیده ویکیلیکس و اسناد منتشر شده، آن را برنامه ریزی شده عنوان کرد و درز این اطلاعات را درست ندانست. او این اسناد را فاقد اعتبار حقوقی دانست و این ادعا را مطرح کرد که بخشهایی از دولت آمریکا این اسناد را تولید کرده و آن را منتشر کردند.
در ایران چند نگاه نسبت به این اسناد وجود داشت. برخی آن را توطئه میدانستند، گروهی دیگر نگاهی خوشبینانه به آن داشتند و بر مهارت و دغدغه روزنامه نگاری و آزادی بیان آسانژ تاکید میکردند. گروهی دیگر نگاهی میانه را برگزیده بودند و به دنبال آن بودند که نمیشود به صورت کلی آن را رد یا قبول کرد و باید به سراغ تحلیل درست آن رفت تا منافع بهتری برای کشور کسب کرد.
به هرصورت تا به امروز مواجهه درستی با این اسناد و بررسی و تحلیل علمی نسبت به این جریان در ایران شکل نگرفت. هر چند که اقداماتی در بخش پژوهشی مجمع تشخیص مصلحت نظام انجام شد، اما این اسناد جای کار دارند و باید به آن توجه ویژهای داشت.
با اسناد ویکیلیکس چگونه مواجه شویم؟
در مواجهه با ویکیلیکس و آسانژ میتوان رویکردهای مختلفی داشت. میتوان او را قهرمان عرصه آزادی بیان دانست که با هر شیوهای که هنوز معلوم نیست به منابعی دسترسی پیدا کرده و توانسته بسیاری از صاحبان قدرت را به چالش بکشد. همان کاری که بسیاری از گروههای مدنی انجام داده اند و او را «رابین هود» دوران جدید میدانند. او با این نگاه، جوایز گوناگونی را کسب کرده و جزو چهرههای تاثیرگذار رسانهای شناخته میشود.
در مقابل میتوان او را عامل دست قدرتمندان دید و با این استدلال که بدون ارتباط با نهادهای قدرت نمیتوان به چنین اسنادی دسترسی داشت پروژه ویکیلیکس را مشکوک دید. همانطور که برخی بر این باور هستند. این نگاه بر این قاعده استوار است که صاحبان قدرت در جهان برای حفظ و افزایش قدرت خود متوجه تمام مناسبات قدرت هستند و نمیتوان بدون آنکه قدرتمند بود به مقابله با جریانات قدرت پرداخت.
به هر صورت از هر زاویه که با این پدیده روبرو شویم نمیتوان آن بخشی که خوشایند حال ما است را بپذیریم و بخشهای دیگر را رد کنیم. مثلا یک دولت نمیتواند آن بخشهایی از اسناد ویکیلیکس را که در جهت منافعش هست را برجسته کند و روی آن مانور بدهد، ولی آن بخشهایی را که به ضررش میداند را رد کند. این رویکرد تناقض آمیز است و افکار عمومی جهانی آن را نمیپذیرند.
اما میتوان در مقابل این اسناد، واکنش درستی داشت. این اسناد، ترکیبی از اخبار و اطلاعات و تحلیلها است. میتوان تفکیکی بین اخبار و تحلیل برقرار کرد و بعد با آن مواجه شد و دچار اشتباهات روش شناختی نشد. در کنار این مساله، دولتی مانند دولت ایران هم میتواند کاملا آگاهانه به فراخور موقعیت و موضوع، اسناد طبقه بندی شده خود را منتشر کند. این اقدام باعث میشود که شفافیت بیشتری ایجاد شود و به گونهای موضع مشخص خود را به همگان نشان دهد.
با همه این اوصاف، اما ذکر این نکته ضروری است که آسانژ چه یک ایده آلیست پیرو آزادی باشد، چه ابزار دست صاحبان قدرت، در اصل موضوع آزادی بیان و جریان آزاد اطلاعات فرقی ایجاد نمیشود. در سال ۲۰۱۸ «مارک زاکربرگ» مالک شبکه اجتماعی فیس بوک به علت در اختیار گذاشتن اطلاعات کاربران خود به روشهای گوناگون به دولتهای مختلف، مورد بازخواست افکار عمومی قرار گرفت و او مجبور به عذرخواهی شد، اما فردی مانند جولیان آسانژ مورد هجمههای شدید و دستگیری واقع میشود. قطعا این تفاوت برخورد بین این دو نفر از جمله تناقضات جهان امروز است. فردی با هر هدفی اطلاعات مربوط به اقدامات صاحبان قدرت را منتشر میکند و دستگیر میشود، اما فردی دیگر با ایجاد بستری باعث میشود که صاحبان قدرت به اطلاعات افراد دسترسی پیدا کنند و با مشکلات کمی روبرو میشود.
عاقبت کار چه میشود؟
بسیاری از فعالین حقوق بشری و رسانه ای، این مطالبه را ایجاد کرده اند که آسانژ نباید در اختیار دولت آمریکا قرار بگیرد. این مساله کاملا درست است. حتی اگر او جرمی مرتکب شده باید در یک فضای کاملا امن و عادلانه به آنها رسیدگی شود و، اما مساله مهمتر از آسانژ این است که فلسفه وجودی ویکیلیکس ادامه پیدا کند.
آسانژ در اظهار نظری در این باره نیز هشدار داده است و نمیتوان به این راحتیها دست به حذف او زد: «چیزی که ما داریم سیستمی است که از طریق آن بک آپهای رمزدار شده اسنادی که میخواهیم منتشر کنیم پراکنده کردیم. این بک آپها میان افراد زیادی – حدود ۱۰۰ هزار نفر- توزیع شده و تنها چیزی که لازم دارد وارد کردن رمز است و باقی کار را آنها ادامه میدهند. هر چیزی که در توانایی ما در انتشار جلوگیری کند، نه فقط برای مدتی کوتاه بلکه به هر شکل توانایی انتشار را جلوگیری کند، این اقدام صورت میگیرد. اگر تعدادی از افراد ما کشته یا زندانی شوند باعث میشود که این مسیر گفته شده را دنبال کنیم».
دولتها مخصوصا دولت آمریکا باید بدانند که گزینه حذف فیزیکی را باید فراموش کنند، چون ایده ویکیلیکس امروز دیگر در اختیار یک فرد نیست و افراد زیادی در دنیا هستند که میتوانند این ایده را پیش ببرند. باید منتظر ماند و دید که وضعیت دادگاه آسانژ در انگلستان به کجا ختم میشود، اما چیزی که روشن است این است که آسانژ را از هر زاویه ببینیم نمیشود دستاوردی که او و ویکیلیکس داشته اند را نادیده گرفت. دستاوردی که در جهت جریان آزاد اطلاعات و آزادی رسانهها قدمهای بزرگی برداشته است.
این روزها فیلم دستگیری مردی حدودا ۵۰ ساله که با مو و ریش سپید و بلند از درون ساختمانی بیرون میآید دست به دست میچرخد و طرفداران و مخالفانش نسبت به این اتفاق واکنش نشان میدهند. «جولین آسانژ» بنیانگذار وب سایت ویکیلیکس بعد از هفت سال زندگی در سفارت اکوادور در بریتانیا در نهایت دستگیر شد تا قسمت بعدی زندگی مردی که اطلاعات خاص دولتهای بزرگ و کوچک دنیا را در این وب سایت منتشر میکرد و هنوز بحث داغ عرصه سیاست محسوب میشود اینگونه رقم بخورد.
جولین آسانژ از حدود سال ۲۰۰۷ تا امروز در صدر اخبار رسانهها حضور دارد و این مساله در سال ۲۰۱۰ به اوج خود رسید. این روزها با لغو تابعیت او توسط دولت اکوادور و دستگیریش توسط دولت انگلستان، بار دیگر نام آسانژ شنیده شده و بسیاری منتظر ادامه قصه او هستند. بد نیست که مروری بر اتفاقات این سالها و شخص جولین آسانژ و حواشی زندگی او داشته باشیم.
او برای بسیاری قهرمان است و آن را نماد مبارزه علیه دولتهای فاسد جهان میدانند. در مقابل، مخالفانش از خطری که او برای امنیت ملی کشورها و امنیت جهانی دارد میگویند. دولت اکوادور دیگر تحمل این وضعیت را نداشت یا توافقی پشت پرده با دولتهای غربی کرد، هنوز معلوم نیست، اما احتمال تقاضای استرداد آسانژ توسط آمریکا وجود دارد و این اصلیترین نگرانی حامیان او به حساب میآید.
آسانژ کیست؟ ویکیلیکس چیست؟
حالت موها و ظاهرش دائما در این سالها تغییر کرده است. شاید اشاره به ظاهرش و رسیدن به این نتیجه که او آدم عجیبی است ساده انگاری باشد، ولی همین ظاهر خاصش باعث شده که کاریزمای بیشتری پیدا کند. جولین آسانژ متولد ۱۹۷۱ در استرالیا است. به دلایل شرایط خانوادگی (جدایی پدر و مادر و چند ازدواج مادر) کودکی و نوجوانی متلاطمی داشته است. خود آسانژ گفته که در ۵۰ شهر متفاوت زندگی کرده و به ۳۷ مدرسه رفته است.
او بعدها به دانشگاه ملبورن رفت، اما هیچ وقت مدرکی نگرفت. ریاضیات و فیزیک و عصب شناسی خواند، اما آنها را رها کرد. پیش از آن در نوجوانی سابقه هک کردن و نفوذ به سیستمهای کامپیوتری را هم داشته و حتی در ۱۹۹۱ به خاطر نفوذ به پایانه اصلی یک شرکت مخابراتی کانادایی به نام «ملبورن نورتل» دستگیر شد، اما به خاطر سن کم و نابسامانی در زندگی خانوادگی در دادگاه مشکل خاصی پیدا نکرد.
او ایده ویکیلیکس را از خیلی سال پیش با خود داشته است. ایدههای او درباره جریان آزاد اطلاعات و نقش اطلاعات در پیشرفت جوامع بشری در مصاحبهها و مستندهای مختلف درباره او و ویکیلیکس آمده است. او به شدت سخنور است و به تعبیری شومن خوبی به حساب میآید. جستجو در یوتیوب داشته باشید و حتما فیلمها و مصاحبههای او را دنبال کنید. آنقدر سخت انگلیسی صحبت نمیکند، با آنکه صدای بمی دارد، اما اگر کمی انگلیسی بلد باشید به راحتی میتوان صحبتهای او را فهمید. چهره یخی دارد، ولی چون مدل مو و ریشش را تغییر میدهد همواره برای مخاطب تازگی دارد.
آسانژ از سال ۲۰۰۶ به صورت رسمی فعالیت ویکیلیکس را با الهام از ویکی پدیا کلید زد و یک سال بعد یعنی در سال ۲۰۰۷ اسنادی از اختلاس در کنیا توسط «دانیل آراپ موی» رئیس دولت وقت این کشور منتشر کرد. با اینکه سر و صدای زیادی پیرامون این اسناد شکل گرفت، اما این شروع کار آسانژ بود. او در ادامه با یک گروه هکر آلمانی به نام Chaos Computer Club ارتباط برقرار میکند و فعالیتهای خود را گسترش میدهد. سوئد به علت حمایت و آزادی بالای رسانهها مقصد آنها میشود و در زیر زمینی در اطراف استکهلم فعالیت خود را ادامه میدهند.
ویکی لیکس در ادامه به سراغ زندان گوانتانامو و رفتار نظامیان آمریکایی با زندانیان این زندان میرود و اسنادی را منتشر میکند. همچنین اسنادی از تخلیه فاضلاب سمی در ساحل عاج توسط شرکت چند ملیتی ترافیگورا در اختیار رسانهها میگذارد که برخی از رسانهها با فشار این شرکت از انتشار آنها خودداری میکنند. اوج فعالیت ویکیلیکس به سال ۲۰۱۰ بر میگردد که آسانژ و وب سایتش به صدر اخبار میآیند و تقریبا اکثر دولتها نسبت به آن واکنش نشان میدهند.
انتشار ۹۲ هزار سند مربوط به جنگ افغانستان، انتشار ۴۰۰ هزار گزارش میدانی ارتش آمریکا در عراق، ۲۵۰ هزار سند مکاتبات بین سفارت خانهها و مراکز دولتی آمریکا در سراسر جهان با وزارت خارجه آمریکا. انتشار این اسناد منجر به واکنش مقامات کشورها شد. هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده آمریکا که متوجه اصلیترین اتهامات شخصی و دولتی شده بود افشای اطلاعات طبقه بندی شده را محکوم کرد.
در آن دوره بر سر اینکه منبع این نشت کجا است و چه کسی یا چه جریانی آن را منتشر کرده است بحثهای گوناگونی در گرفت. دولت آمریکا «چلسی (بردلی) منینگ» که در اوایل سال ۲۰۱۰ به عنوان تحلیلگر اطلاعات برای ارتش آمریکا کار میکرد را دستگیر کرد و وی در معرض ۵۲ سال زندان قرار گرفت، اما در نهایت با دستور باراک اوباما آزاد شد. البته آسانژ هر گونه ارتباط با او را رد کرد. بعدها احتمال هک کردن سیستمهای امنیتی کشورها و دسترسی به این اطلاعات مطرح شد، اما هیچ وقت مشخص نشد که این اطلاعات چگونه توسط ویکیلیکس منتشر شده است. تا به امروز نیز این ماجرا روشن نیست.
در سال ۲۰۱۰ آسانژ با مساله جدیدی نیز روبرو شد. او متهم به تجاوز جنسی شد. هر چند که خودش آن را بی اساس عنوان کرد، اما این ماجرا نیز توجه افکار عمومی را به خود جلب کرد. برخی معتقد بودند که این یک حیله برای کم کردن توجهات به اسناد ویکیلیکس است و نباید آن را جدی گرفت. بعدها دولت سوئد که پیگیر این ماجرا بود دستور توقف بررسیها را داد و حکم بازداشت او را نیز باطل کرد.
او در سال ۲۰۱۲ به سفارت اکوادور در لندن پناه برد و درخواست پناهندگی کرد. علت این اقدام، جلوگیری از استرداد به سوئد و از آنجا به آمریکا و خطر جانی برای آسانژ عنوان شده است. او شرایط سختی را میگذراند. تمام حسابهای مالی که توسط گروههای مردمی حمایت میشدند مسدود شد و پناهندگی به اکوادور شاید فضا را بهتر میکرد. در نهایت دولت اکوادور درخواست او را به علت جدیتش در آزادی بیان و آزادی مطبوعات پذیرفت و تا قبل از دستگیری آسانژ، اتاقی در سفارتخانه این کشور با امکانات اولیه زندگی برای او در نظر گرفته شد و او در این اتاق زندگی میکرد. عکسهایی که او را در بالکن نشان میدهد و با گروهی از مردم یا رسانهها در حال صحبت کردن و ابراز احساسات است مربوط به بالکن سفارت اکوادور در لندن است.
خبرهای مربوط به آسانژ و ویکیلیکس فروکش کرده بود تا اینکه دولت اکوادور، پناهندگی او را لغو کرد. رئیسجمهور اکوادور این خبر را اعلام کرد و علت آن را نقض مکرر قوانین بینالمللی عنوان داشت.
درباره محتوای اسناد ویکیلیکس بحثهای مختلفی در گرفته و این اسناد درباره کشورهای گوناگونی است و ایران نیز یکی از این کشورها است.
ایران و اسناد ویکیلیکس
دو مورد بیش از موارد دیگر توجه مخاطبان ایرانی را به این اسناد جلب کرد. یکی مربوط به انقلاب اسلامی و نقش آمریکا در آن و ارتباطاتی که این کشور با برخی چهرههای فعال در انقلاب داشته است بود و دیگری به رابطه ایران و عربستان سعودی و نامهای که پادشاه عربستان به آمریکا درباره حمله به ایران نوشته، مربوط بود که این موارد، بیش از دیگر اسناد، توجه ایرانیان را به خود جلب کرد.
محمود احمدی نژاد رئیس جمهور وقت ایران در واکنش به پدیده ویکیلیکس و اسناد منتشر شده، آن را برنامه ریزی شده عنوان کرد و درز این اطلاعات را درست ندانست. او این اسناد را فاقد اعتبار حقوقی دانست و این ادعا را مطرح کرد که بخشهایی از دولت آمریکا این اسناد را تولید کرده و آن را منتشر کردند.
در ایران چند نگاه نسبت به این اسناد وجود داشت. برخی آن را توطئه میدانستند، گروهی دیگر نگاهی خوشبینانه به آن داشتند و بر مهارت و دغدغه روزنامه نگاری و آزادی بیان آسانژ تاکید میکردند. گروهی دیگر نگاهی میانه را برگزیده بودند و به دنبال آن بودند که نمیشود به صورت کلی آن را رد یا قبول کرد و باید به سراغ تحلیل درست آن رفت تا منافع بهتری برای کشور کسب کرد.
به هرصورت تا به امروز مواجهه درستی با این اسناد و بررسی و تحلیل علمی نسبت به این جریان در ایران شکل نگرفت. هر چند که اقداماتی در بخش پژوهشی مجمع تشخیص مصلحت نظام انجام شد، اما این اسناد جای کار دارند و باید به آن توجه ویژهای داشت.
با اسناد ویکیلیکس چگونه مواجه شویم؟
در مواجهه با ویکیلیکس و آسانژ میتوان رویکردهای مختلفی داشت. میتوان او را قهرمان عرصه آزادی بیان دانست که با هر شیوهای که هنوز معلوم نیست به منابعی دسترسی پیدا کرده و توانسته بسیاری از صاحبان قدرت را به چالش بکشد. همان کاری که بسیاری از گروههای مدنی انجام داده اند و او را «رابین هود» دوران جدید میدانند. او با این نگاه، جوایز گوناگونی را کسب کرده و جزو چهرههای تاثیرگذار رسانهای شناخته میشود.
در مقابل میتوان او را عامل دست قدرتمندان دید و با این استدلال که بدون ارتباط با نهادهای قدرت نمیتوان به چنین اسنادی دسترسی داشت پروژه ویکیلیکس را مشکوک دید. همانطور که برخی بر این باور هستند. این نگاه بر این قاعده استوار است که صاحبان قدرت در جهان برای حفظ و افزایش قدرت خود متوجه تمام مناسبات قدرت هستند و نمیتوان بدون آنکه قدرتمند بود به مقابله با جریانات قدرت پرداخت.
به هر صورت از هر زاویه که با این پدیده روبرو شویم نمیتوان آن بخشی که خوشایند حال ما است را بپذیریم و بخشهای دیگر را رد کنیم. مثلا یک دولت نمیتواند آن بخشهایی از اسناد ویکیلیکس را که در جهت منافعش هست را برجسته کند و روی آن مانور بدهد، ولی آن بخشهایی را که به ضررش میداند را رد کند. این رویکرد تناقض آمیز است و افکار عمومی جهانی آن را نمیپذیرند.
اما میتوان در مقابل این اسناد، واکنش درستی داشت. این اسناد، ترکیبی از اخبار و اطلاعات و تحلیلها است. میتوان تفکیکی بین اخبار و تحلیل برقرار کرد و بعد با آن مواجه شد و دچار اشتباهات روش شناختی نشد. در کنار این مساله، دولتی مانند دولت ایران هم میتواند کاملا آگاهانه به فراخور موقعیت و موضوع، اسناد طبقه بندی شده خود را منتشر کند. این اقدام باعث میشود که شفافیت بیشتری ایجاد شود و به گونهای موضع مشخص خود را به همگان نشان دهد.
با همه این اوصاف، اما ذکر این نکته ضروری است که آسانژ چه یک ایده آلیست پیرو آزادی باشد، چه ابزار دست صاحبان قدرت، در اصل موضوع آزادی بیان و جریان آزاد اطلاعات فرقی ایجاد نمیشود. در سال ۲۰۱۸ «مارک زاکربرگ» مالک شبکه اجتماعی فیس بوک به علت در اختیار گذاشتن اطلاعات کاربران خود به روشهای گوناگون به دولتهای مختلف، مورد بازخواست افکار عمومی قرار گرفت و او مجبور به عذرخواهی شد، اما فردی مانند جولیان آسانژ مورد هجمههای شدید و دستگیری واقع میشود. قطعا این تفاوت برخورد بین این دو نفر از جمله تناقضات جهان امروز است. فردی با هر هدفی اطلاعات مربوط به اقدامات صاحبان قدرت را منتشر میکند و دستگیر میشود، اما فردی دیگر با ایجاد بستری باعث میشود که صاحبان قدرت به اطلاعات افراد دسترسی پیدا کنند و با مشکلات کمی روبرو میشود.
عاقبت کار چه میشود؟
بسیاری از فعالین حقوق بشری و رسانه ای، این مطالبه را ایجاد کرده اند که آسانژ نباید در اختیار دولت آمریکا قرار بگیرد. این مساله کاملا درست است. حتی اگر او جرمی مرتکب شده باید در یک فضای کاملا امن و عادلانه به آنها رسیدگی شود و، اما مساله مهمتر از آسانژ این است که فلسفه وجودی ویکیلیکس ادامه پیدا کند.
آسانژ در اظهار نظری در این باره نیز هشدار داده است و نمیتوان به این راحتیها دست به حذف او زد: «چیزی که ما داریم سیستمی است که از طریق آن بک آپهای رمزدار شده اسنادی که میخواهیم منتشر کنیم پراکنده کردیم. این بک آپها میان افراد زیادی – حدود ۱۰۰ هزار نفر- توزیع شده و تنها چیزی که لازم دارد وارد کردن رمز است و باقی کار را آنها ادامه میدهند. هر چیزی که در توانایی ما در انتشار جلوگیری کند، نه فقط برای مدتی کوتاه بلکه به هر شکل توانایی انتشار را جلوگیری کند، این اقدام صورت میگیرد. اگر تعدادی از افراد ما کشته یا زندانی شوند باعث میشود که این مسیر گفته شده را دنبال کنیم».
دولتها مخصوصا دولت آمریکا باید بدانند که گزینه حذف فیزیکی را باید فراموش کنند، چون ایده ویکیلیکس امروز دیگر در اختیار یک فرد نیست و افراد زیادی در دنیا هستند که میتوانند این ایده را پیش ببرند. باید منتظر ماند و دید که وضعیت دادگاه آسانژ در انگلستان به کجا ختم میشود، اما چیزی که روشن است این است که آسانژ را از هر زاویه ببینیم نمیشود دستاوردی که او و ویکیلیکس داشته اند را نادیده گرفت. دستاوردی که در جهت جریان آزاد اطلاعات و آزادی رسانهها قدمهای بزرگی برداشته است.
منبع: دیدارنیوز
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط