۱۵ درسِ ما از «گاندو»
اگر بینندهای که چندان از کم و کیف اصل ماجرا و خط و ربطها آگاه نیست به صرف تماشای ۳۰ قسمت سریال بخواهد برداشتهای خود را ارایه دهد چه بسا اینها باشد...
رویداد۲۴ سریال ۳۰ قسمتی «گاندو» به کارگردانی «جواد افشار» و تهیه کنندگی «مجتبی امینی» که از شبکۀ سوم «سیمای جمهوری اسلامی ایران» پخش میشد، به پایان رسید، اما بحث و اظهار نظر دربارۀ آن ادامه دارد.
از ستایشهای رسانههای اصولگرا تا انتقادات برخی از مقامات دولتی و جدای اینها نکته سنجیها و رمزگشاییها دربارۀ برخی صحنهها و کاراکترها مناقشه برانگیزاست.
کل داستان البته پیچیده نیست. سریال بر اساس پروندۀ «جیسون رضاییان» خبرنگار ایرانی – آمریکایی روزنامۀ واشنگتن پست ساخته شده که از دوم مرداد ۱۳۹۳ تا ۲۶ دی ۱۳۹۴ در بازداشت بود و پس از آن آزاد شد.
هر چند همزمانی آزادی او با اجرایی شدن برجام این شایعه را ایجاد کرد که در چارچوب توافق هستهای این اتفاق افتاده، اما مقامات رسمی این موضوع را تکذیب کردند و دربارۀ پولهای آزاد شده هم گفتند پولهای بلوکه شدۀ خود ایران بوده است نه آن که برای آزادی او مبلغ سنگینی تعیین شده باشد.
هدف اصلی سریال نمایش دو خط «سازش» و «مقاومت» است. خط اول نگران تبعات بینالمللی ادامۀ بازداشت «مایکل هاشمیان» - نام جیسون رضاییان در سریال – است و خط دوم نگران ابعاد «نفوذ» و «وادادگی» در دستگاههای اجرایی و تضییع زحمات آنان.
با این حال اگر بینندهای که چندان از کم و کیف اصل ماجرا و خط و ربطها آگاه نیست به صرف تماشای ۳۰ قسمت سریال بخواهد برداشتهای خود را ارایه دهد چه بسا اینها باشد:
۱. تنها یک عده حق دارند یا صلاحیت دارند نگران و مدافع منافع نظام و کشور و انقلاب باشند و دیگران به این درک و فهم نرسیدهاند. دراین میان سن و تجربه هم تأثیر ندارد. فهم و درک شرایط به سن و سال نیست.
۲. تا پیش از این تصور میکردیم از عمر پروندههایی این گونه دست کم ۲۰ یا ۳۰ سال باید بگذرد تا دربارۀ آنها بتوان فیلم ساخت. با «گاندو» دانستیم چنین ملاحظهای همیشگی نیست و مورد به مورد تفاوت دارد.
۳. قبل از این سریال شنیده بودیم ابومصعب زرقاوی ۵ سال قبل از اسامه بن لادن کشته شده است. در این سریال، اما از زبان سرپرست تیم رسیدگی به پرونده شنیدیم سازمان سیا بین ملاعمر و ابومصعب زرقاوی برای جانشینی بن لادن دچار اختلاف شده. با این حساب شاید زرقاوی نمرده بود و به اشتباه اعلام شده بود کشته شده است.
۴. رسانهای که سریال را پخش کرد شبکۀ سوم «سیمای جمهوری اسلامی ایران» است. موضوع سریال، اما متهم کردن مقاماتی از دولت به سازشکاری و انفعال بود. کدام دولت؟ دولت جمهوری اسلامی ایران. رسانههای خارجی برای تلویزیون رسمی ایران تعبیر «تلویزیون دولتی» را به کار میبرند. با این سریال دانستیم این تعبیر درست نیست ولو بودجه ۱۸۰۰ میلیارد تومانی سالانه خود را از دولت دریافت کند.
۵. نگران بودیم تمهید آقای افشار (کارگردان) برای زنان بی حجاب با موی مصنوعی و کلاه گیس برای سریال او سرنوشت فیلم «کاناپه» ساختۀ «کیانوش عیاری» را رقم بزند. این اتفاق، اما نیفتاد تا بدانیم کاری که در فیلم «کاناپه» موجب توقیف یک فیلم میشود در سریال «گاندو» به عکس میتواند به نمایش آن بینجامد.
۶. در این سریال دیدیم کسانی از عالیترین صاحب منصبان پی گیر آزادی فرد دستگیر شده هستند. با گاندو دانستیم این احتمال را بررسی نمیکنند که شبکۀ نفوذ تا دفتر خود آنها گسترش یافته باشد و چرا پی گیریهای آنان را تنها حمل بر سادگی و نادانی میگذارند؟
۷. در فیلمهای خارجی با موضوعات مشابه دیده بودیم سیستم را خطاکار نمیدانند و خطاها را به افراد معدود نسبت میدهند. در گاندو، اما به تعبیر دکتر تفرشی (سند پژوه) تنها چند فرد معدود درست کار میکنند و سیستم خطاکار است!
۸. تا پیش از گاندو تصور میکردیم در هر صنف و لباسی میتوان جاسوس بود، ولی با گاندو دانستیم اصل جاسوسی در لباس خبرنگاری است و بقیه سوء تفاهم است.
هر چند تلویزیون از هیچ فرصتی برای طعنه و متهم کردن اهل رسانه و روزنامه نگاران و خبرنگاران مضایقه نمیکند، اما این لطف در «گاندو» به کمال رسید. با این حال این توقع در برخی بینندگان ایجاد شده که بر پایه پروندههای دیگر نیز فیلمهایی ساخته شود که در آن فردی جاسوس باشد که روزنامه نگار نیست. با این حال با گاندو دانستیم این توقع به جا نیست.
۹. در قسمت سی اُم این دیالوگ در یاد مانده است: «همینهایی که شما به آنها میگویید بچه، قلب شان مثل ۴۰ سال پیش شما صاف است». آیا معنی چنین سخنی این است که در طول این همه سال مدیران ما از بچههایی صاف و بی شیله و پیله به افرادی ترسو یا ریاکار تبدیل شده اند؟ این چه ساز و کاری است که بچههای ناب و خالص و بی ادعا را به آدمهایی دیگر تبدیل میکند؟
۱۰. اگر سریالی ساخته شود که در دفاع از مدیران تکنوکرات باشد و به آن سو نقد کند و نه از تلویزیون که از سینما پخش شود آیا نمایش آن تحمل خواهد شد یا فقط یک طرف چنین امکان و حقی دارد؟
۱۱. منتقدان «گاندو» از رییس صدا وسیما گله کردهاند و احتمالا به صورت خصوصی گفته است «دست من نیست.» شاید هم آقای علی عسگری سابقۀ «هویت» یا «چراغ» را یادآور شود که تازه داستانی هم نبودند و جای این توجیه را هم نداشت که بخشی تخیلی و به اقتضای داستان است.
۱۲. آپارتمان محل سکونت مایکل پرده ندارد و به همین خاطر به راحتی رصد میشود. خانههای ایرانیان، اما معمولا با پردههای ضخیم پوشانده میشود و همین نشان میدهد وجه غیر ایرانی مایکل بر خون ایرانی او میچربیده است.
۱۳. اگر چنین فیلمی در خارج از ایران و یک شبکه دولتی یا رسمی به نمایش درآمده بود و چنین تصویری از وزیر خارجۀ ما یا دیپلماتهای ارشد ما ارایه میداد چقدر احتمال داشت سفیر آن کشور احضار و به او اعتراض شود؟
۱۴. با گاندو دانستیم میتوان در آغاز یک سریال نوشت بر اساس واقعیت ساخته شده، اما بعدتر کارگردان بگوید ۸۰ درصد آن مبتنی بر تخیلات بوده است.
۱۵. دست آخر این که دانستیم سریال تلویزیونی میتواند خانوادگی و آپارتمانی و زن و شوهری نباشد و میتواند جدی و سیاسی باشد. این کار، اما کارِ هر کارگردان نیست.
از ستایشهای رسانههای اصولگرا تا انتقادات برخی از مقامات دولتی و جدای اینها نکته سنجیها و رمزگشاییها دربارۀ برخی صحنهها و کاراکترها مناقشه برانگیزاست.
کل داستان البته پیچیده نیست. سریال بر اساس پروندۀ «جیسون رضاییان» خبرنگار ایرانی – آمریکایی روزنامۀ واشنگتن پست ساخته شده که از دوم مرداد ۱۳۹۳ تا ۲۶ دی ۱۳۹۴ در بازداشت بود و پس از آن آزاد شد.
هر چند همزمانی آزادی او با اجرایی شدن برجام این شایعه را ایجاد کرد که در چارچوب توافق هستهای این اتفاق افتاده، اما مقامات رسمی این موضوع را تکذیب کردند و دربارۀ پولهای آزاد شده هم گفتند پولهای بلوکه شدۀ خود ایران بوده است نه آن که برای آزادی او مبلغ سنگینی تعیین شده باشد.
هدف اصلی سریال نمایش دو خط «سازش» و «مقاومت» است. خط اول نگران تبعات بینالمللی ادامۀ بازداشت «مایکل هاشمیان» - نام جیسون رضاییان در سریال – است و خط دوم نگران ابعاد «نفوذ» و «وادادگی» در دستگاههای اجرایی و تضییع زحمات آنان.
با این حال اگر بینندهای که چندان از کم و کیف اصل ماجرا و خط و ربطها آگاه نیست به صرف تماشای ۳۰ قسمت سریال بخواهد برداشتهای خود را ارایه دهد چه بسا اینها باشد:
۱. تنها یک عده حق دارند یا صلاحیت دارند نگران و مدافع منافع نظام و کشور و انقلاب باشند و دیگران به این درک و فهم نرسیدهاند. دراین میان سن و تجربه هم تأثیر ندارد. فهم و درک شرایط به سن و سال نیست.
۲. تا پیش از این تصور میکردیم از عمر پروندههایی این گونه دست کم ۲۰ یا ۳۰ سال باید بگذرد تا دربارۀ آنها بتوان فیلم ساخت. با «گاندو» دانستیم چنین ملاحظهای همیشگی نیست و مورد به مورد تفاوت دارد.
۳. قبل از این سریال شنیده بودیم ابومصعب زرقاوی ۵ سال قبل از اسامه بن لادن کشته شده است. در این سریال، اما از زبان سرپرست تیم رسیدگی به پرونده شنیدیم سازمان سیا بین ملاعمر و ابومصعب زرقاوی برای جانشینی بن لادن دچار اختلاف شده. با این حساب شاید زرقاوی نمرده بود و به اشتباه اعلام شده بود کشته شده است.
۴. رسانهای که سریال را پخش کرد شبکۀ سوم «سیمای جمهوری اسلامی ایران» است. موضوع سریال، اما متهم کردن مقاماتی از دولت به سازشکاری و انفعال بود. کدام دولت؟ دولت جمهوری اسلامی ایران. رسانههای خارجی برای تلویزیون رسمی ایران تعبیر «تلویزیون دولتی» را به کار میبرند. با این سریال دانستیم این تعبیر درست نیست ولو بودجه ۱۸۰۰ میلیارد تومانی سالانه خود را از دولت دریافت کند.
۵. نگران بودیم تمهید آقای افشار (کارگردان) برای زنان بی حجاب با موی مصنوعی و کلاه گیس برای سریال او سرنوشت فیلم «کاناپه» ساختۀ «کیانوش عیاری» را رقم بزند. این اتفاق، اما نیفتاد تا بدانیم کاری که در فیلم «کاناپه» موجب توقیف یک فیلم میشود در سریال «گاندو» به عکس میتواند به نمایش آن بینجامد.
۶. در این سریال دیدیم کسانی از عالیترین صاحب منصبان پی گیر آزادی فرد دستگیر شده هستند. با گاندو دانستیم این احتمال را بررسی نمیکنند که شبکۀ نفوذ تا دفتر خود آنها گسترش یافته باشد و چرا پی گیریهای آنان را تنها حمل بر سادگی و نادانی میگذارند؟
۷. در فیلمهای خارجی با موضوعات مشابه دیده بودیم سیستم را خطاکار نمیدانند و خطاها را به افراد معدود نسبت میدهند. در گاندو، اما به تعبیر دکتر تفرشی (سند پژوه) تنها چند فرد معدود درست کار میکنند و سیستم خطاکار است!
۸. تا پیش از گاندو تصور میکردیم در هر صنف و لباسی میتوان جاسوس بود، ولی با گاندو دانستیم اصل جاسوسی در لباس خبرنگاری است و بقیه سوء تفاهم است.
هر چند تلویزیون از هیچ فرصتی برای طعنه و متهم کردن اهل رسانه و روزنامه نگاران و خبرنگاران مضایقه نمیکند، اما این لطف در «گاندو» به کمال رسید. با این حال این توقع در برخی بینندگان ایجاد شده که بر پایه پروندههای دیگر نیز فیلمهایی ساخته شود که در آن فردی جاسوس باشد که روزنامه نگار نیست. با این حال با گاندو دانستیم این توقع به جا نیست.
۹. در قسمت سی اُم این دیالوگ در یاد مانده است: «همینهایی که شما به آنها میگویید بچه، قلب شان مثل ۴۰ سال پیش شما صاف است». آیا معنی چنین سخنی این است که در طول این همه سال مدیران ما از بچههایی صاف و بی شیله و پیله به افرادی ترسو یا ریاکار تبدیل شده اند؟ این چه ساز و کاری است که بچههای ناب و خالص و بی ادعا را به آدمهایی دیگر تبدیل میکند؟
۱۰. اگر سریالی ساخته شود که در دفاع از مدیران تکنوکرات باشد و به آن سو نقد کند و نه از تلویزیون که از سینما پخش شود آیا نمایش آن تحمل خواهد شد یا فقط یک طرف چنین امکان و حقی دارد؟
۱۱. منتقدان «گاندو» از رییس صدا وسیما گله کردهاند و احتمالا به صورت خصوصی گفته است «دست من نیست.» شاید هم آقای علی عسگری سابقۀ «هویت» یا «چراغ» را یادآور شود که تازه داستانی هم نبودند و جای این توجیه را هم نداشت که بخشی تخیلی و به اقتضای داستان است.
۱۲. آپارتمان محل سکونت مایکل پرده ندارد و به همین خاطر به راحتی رصد میشود. خانههای ایرانیان، اما معمولا با پردههای ضخیم پوشانده میشود و همین نشان میدهد وجه غیر ایرانی مایکل بر خون ایرانی او میچربیده است.
۱۳. اگر چنین فیلمی در خارج از ایران و یک شبکه دولتی یا رسمی به نمایش درآمده بود و چنین تصویری از وزیر خارجۀ ما یا دیپلماتهای ارشد ما ارایه میداد چقدر احتمال داشت سفیر آن کشور احضار و به او اعتراض شود؟
۱۴. با گاندو دانستیم میتوان در آغاز یک سریال نوشت بر اساس واقعیت ساخته شده، اما بعدتر کارگردان بگوید ۸۰ درصد آن مبتنی بر تخیلات بوده است.
۱۵. دست آخر این که دانستیم سریال تلویزیونی میتواند خانوادگی و آپارتمانی و زن و شوهری نباشد و میتواند جدی و سیاسی باشد. این کار، اما کارِ هر کارگردان نیست.
منبع: عصر ایران
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط