بد و بیراه به احمد شاملو در تلویزیون در سالمرگ شاعر/ خشم سازندۀ مستند: سانسور نه، سلاخی کردند
رویداد۲۴ شبکۀ سوم سیما در اقدامی بیسابقه و در شامگاه دوم مرداد ۱۳۹۸ به مناسبت نوزدهمین سالمرگ احمد شاملو – نویسنده، مترجم، شاعر، روزنامهنگار، فعال مدنی، ترانهسُرا، فرهنگنویس فقید و پرآوازۀ ایرانی (۲۱ آذر ۱۳۰۴- ۲ مرداد ۱۳۷۹) - یک ویژه برنامه پخش کرد و آن مستند «قِدّیس» ساخته «حسین لامعی» بود.
«بی سابقه» از این رو که در صدا و سیما یا از احمد شاملو یاد نمیشود یا به سبک برنامۀ «هویت» در دهۀ ۷۰ آمیخته با اتهام و به قصد تخریب است و در وجه مثبت، نهایت این بوده که برخی از نویسندگان و برنامهسازان در بدنه سازمان البته بی ذکر نام و با ظرافت، شعری از او را آوردهاند یا آن سخن چنان همهگیر شده که قابل سانسور نبوده است.
(البته در برخی از دوم مردادهای گذشته هم باز بی ذکر نام شعر یا ترانهای بر اساس شعر او از رادیو آوا یا رادیو پیام خوانده شده است. مشهورترین نمونه هم پخش «گنجشکک اشی مشی» با صدای فرهاد مهراد از رادیو آواست که هر چند درباره شاعر آن اختلاف نظر وجود دارد، ولی برگردان آن به گویش تهرانی کار شاملو بوده است).
از این رو اعلام پخش مستندی از شبکه سه آن هم در دوره مدیریت جدید با سلیقهای که حتی عادل فردوسیپور را هم برنمیتابد و حذف میکند و میکوشد شبکه سه را به ایدئولوژیکترین شبکه «ایدئولوژیکترین تلویزیون غیرخصوصی دنیا» تبدیل کند و در سالگرد درگذشت شاعر معاصر توجهها را به خود جلب کرد. زیرا نزد اهل فن، تا صحبت از مستند شاملو میشود ذهنها ابتدا به یاد «شاملو؛ بزرگ شاعر آزادی» میافتدکه یک جایزۀ بینالمللی هم به دست آورده و این پرسش شکل میگیرد که مگر میشود تلویزیون ایران مستندی در ستایش او پخش کند؟
با این حال آنها که مستند «قدیس» را پیشتر دیده بودند میگفتند هر چند کارگردان خواسته خودی نشان بدهد و با نگاه روزنامهنگارانه یکی از مهمترین نمادهای روشنفکری معاصر را نقد کند، اما دستکم، هم این که نام دیگرانی، چون نیما و فروغ و ابراهیم گلستان و خیلیهای دیگر از تلویزیون شنیده میشود، نیکوست.
منتها گویا این اتفاق هم نیفتاد، چون با فاصله کوتاهی از پخش این فیلم، حسین لامعی کارگردان این مستند واکنش نشان داد و در «کافه سینما» نوشت:
«من - حسین لامعی، تهیهکننده و کارگردان مستند «قِدّیس» - این متن را از سر خشم مینویسم. امشب (دوم مرداد ۱۳۹۸)، مستند «قِدّیس»، در شرایطی از شبکۀ ۳ سیما پخش شد که هیچگونه شباهت با مستندی که من ساخته ام نداشت. «قِدّیس» بنده، ۷۳ دقیقه بود، اما مستندِ پخش شده، ۵۰ دقیقه است! حدود ۲۳ دقیقهاش را سانسور که نه، سلاخی کردهاند. قلع و قمع کردهاند. نابود کردهاند.
نسخۀ درست و کامل مستند «قدّیس»، (که هماکنون در سایتهای فیلیمو، فیلمنت، سینمامارکت و... موجود است) سرشار از عشق به فروغ فرخزاد است. سرشار از عشق به ابراهیم گلستان است. سرشار از عشق به موسیقی و عشقِ به نیمای بزرگ است. سرشار از عشق به شعر و ادبیات و خاطره است.
مستند قدّیس، نسخۀ درست و کاملش، سرشار از ارادت به تاریخِ ادبیات است. در ابتدایش، تقدیماش کردهام به نیما یوشیج و ابراهیم گلستان. در نسخه شبکه ۳ اما، همهاش نابود شده. حذف شده. سانسور شده. ۲۳ دقیقهاش را پلان به پلان حذف کردهاند. تنها تکههای مورد پسندشان در کار مانده. تنها تکههای مغشوش و بیربط و بیمعنا در کار مانده. حتی گرافیک کار را عوض کردند! حتی تصاویر مستند را حذف کردند! حتی عکسها را تغییر دادند!
نسخهی کامل مستند «قدیس» را میتوانید هماکنون در سایت فیلیمو، فیلمنت، سینمامارکت و... ببینید. این را برای تبلیغ نمیگویم، میگویم تا بدانید آن نسخه، کارِ من است و پایش میایستم، پای نقدهایم به شاملو هم میایستم؛ اما نسخه پخش شده در شبکه ۳، ضدّ من است و ضدّ اندیشه من است و بیشک، با خشم، به دشمنیاش برخواهم خواست.»
البته هنوز روشن نیست که در قرارداد خرید این مستند آمده بوده که تلویزیون هر قدر از مستند را بخواهد میتواند پخش کند یا نه؟ اگر این گونه باشد انتقاد او وارد نیست و توضیح مستندساز را میتوان همان «از سر خشم» دانست یا با هدف رها شدن از موج حملات وانتقاداتی که در فضای مجازی متوجه او شده است.
چون در نگاه اول خیلیها فکر کردند صدا و سیما به ۲۰ سال قبل بازگشته و دوباره به «هویت»سازی روی آورده است و این کارگردان جوان برای این پروژه انتخاب شده است.
«هویت» البته برنامهای بود که به تخریب و تهمتزنی به امثال شاملو و روشنفکران مشهور به چپ بسنده نکرد و سراغ اندیشهورزان کلاسیک و حتی چهرهای در اندازه و آوازۀ دکتر عبدالحسین زرینکوب هم رفت و سعی کرد به یک عمر کارنامه فرهنگی او هم لجن بپاشد و پژوهشگر نامدار و یگانه را در دوران بیماری و پیری سخت آزرد.
بعدها البته در صدد جبران و عذرخواهی برآمدند و رییس وقت صدا وسیما نیز بابت این فقره خاص عذرخواهی کرد.
خنده دارترین اتفاق، اما شاید آنجا باشد که رسانۀ رسمی که موسیقی دستگاهی ایران را به حاشیه رانده و نه ساز نشان میدهد و نه به بزرگان موسیقی چنان که باید و شاید بها میدهد بخشهایی از مستند شاملو را بیشتر پسندیده که شاعر، موسیقی دستگاهی و سنتی ایران را به تندی نقد میکند تا او را از چشم هواداران موسیقی ایرانی بیندازد. شاعری که خود شیفتۀ موسیقی بود، اما به خاطر نگاه خاص و علاقه به شورانگیزی و هیجانآفرینی در سخنانی خصوصی تعبیر «موسیقی سیاه» را برای موسیقی دستگاهی به کار برده بود.
جدای این موضوعات و دربارۀ خود این مستند میتوان گفت: آقای لامعی تمام همت خود را صرف این کرده که شمایل شاملو را بشکند و اصطلاحا این که «بت نیست» و میپنداشته از روش برخی از روزنامهنگاران صاحبنام استفاده کرده که به اسطورهشکنی روی آوردهاند و زمینی کردن چهرهها.
تفاوت آشکار، اما در اینجاست که هیچ گاه تلویزیون، ذوقزده به بازنشر آن مقالات نمیپردازد حال آن که دربارۀ مستندهایی از این دست، چون با خود سوژه و نگاه سیاسی و نه الزاما تمام آثار او مشکل دارند استقبال میکنند و میکوشند از زبان خود روشنفکران علیه آنان برنامه بسازند تا آنان را از چشم مردم بیندازند.
با این نگاه عجیب نخواهد بود اگر صدا و سیما مستندی هم دربارۀ سعدی پخش کند و به او بتازد که چرا هلاکوخان مغول را ستوده.
مستندی هم دربارۀ مولانا که چرا در دفتر ششم مثنوی الفاظ رکیک به کار برده.
مستندی هم درباره فردوسی که چرا نام اثر خود را شاهنامه گذاشته.
مستندی هم دربارۀ ابن سینا که چرا فقیهانی او را تکفیر میکردند.
مستندی هم دربارۀ سهراب سپهری که چرا شعر او جاهایی بوی بودیسم میدهد.
مستندی هم دربارۀ اخوان ثالث که چرا با تلفیق دو آیین «مزدک» و «زردشت» برای خود «مزدشت» ساخته.
مستندی هم دربارۀ علی شریعتی، چون شهید مطهری همه باورهای او را قبول نداشته و آقای حمید روحانی (زیارتی) اتهام همکاری با ساواک را به او وارد میکرده.
مستندی هم دربارۀ شهید بهشتی و شهید باهنر که چرا با آموزش و پرورش در رژیم گذشته همکاری میکردند،
... و در کارنامه هر صاحبفکری چه در دوران معاصر و چه گذشته بگردند و بگردند و بگردند تا نقطهای بیابند تا ایرانیان همین چهار تا کتاب را هم نخوانند و دکان همین چهار تا بحث فرهنگی هم تخته شود و درباره هنرپیشگان هالیوود و ستارگان سینما و سلبریتیهای فضای مجازی بیشتر بدانند تا تولیدکنندگان فرهنگی در مملکت خودشان!
نه فقط او بلکه تمامی جاخالی دهندگان دهه ی 60شمسی از این قماش هستند وبودند.