تاریخ انتشار: ۱۷:۲۵ - ۱۰ شهريور ۱۳۹۸
تعداد نظرات: ۷ نظر

مرگ مرموز سحر اسکندری بعد از عمل بینی داخل بیمارستان

اخبار حوادث نشان می دهد سحر اسکندری ۱۸ ساله که شاگرد اول مدرسه شان بود و تمام اوقات فراغت خود را با خواندن کتاب می‌گذراند، با توجه به این که در رشته پزشکی قبول شده بود می‌خواست پرستار شود تا بتواند بیشتر به مردم خدمت کند.


رویداد۲۴ دختر جوان در شرایط سختی بزرگ شده بود و هر روز رویا‌ها و کار‌هایی را که قصد داشت انجام دهد در دفترش می‌نوشت و در دست نوشته هایش همیشه با فرشته نگهبان حرف می‌زد و حرف هایش را به او می‌گفت

در این میان، غضروف روی بینی او باعث شده بود نوک بینی اش کج شود و به همین دلیل آرزو داشت با عمل زیبایی نقص آن را رفع کند تا این که خانواده اش به سختی توانستند هزینه جراحی را تهیه کنند و تنها دختر خانواده را در یک قدمی رسیدن به رویایش قرار دهند.

آخرین دیدار

روز ششم مرداد سحر همراه خانواده اش به بیمارستان مدرس تهران رفت و با خوشحالی، لباس اتاق عمل را پوشید و با خانواده اش خداحافظی کرد.

عقربه‌ها ساعت ۱۱ صبح ششم مرداد را نشان می‌داد که سحر وارد اتاق عمل شد و خانواده اش پشت در اتاق عمل منتظر ماندند. لحظات به سختی می‌گذشت و همه چشم انتظار بودند. پدر و مادر سحر پشت در اتاق عمل زیر لب دعا می‌خواندند تا دخترشان به سلامت از اتاق خارج شود.

در ساعت ۴ بعد از ظهر، پزشکان یکی پس از دیگری به اتاق عمل می‌رفتند و خارج می‌شدند و این رفت و آمد‌ها باعث نگرانی خانواده سحر شده بود. هیچ کس جواب درستی به آن‌ها نمی‌داد تا این که یکی از پزشکان از اتاق خارج شد و خواست پدر و مادر سحر وارد اتاق اوشوند.

پزشک جوان به پدر و مادر سحر گفت که دخترتان به دارو‌ها واکنش نشان داده است، باید امروز در بیمارستان زیر نظر باشد و فردا از بیمارستان مرخص می‌شود.

سحر به بخش مراقبت‌های ویژه منتقل شد و ۱۸ روز زیر نظر پزشکان بود تا این که با تمام رویا‌ها و آرزوهایش روی تخت بیمارستان تسلیم مرگ شد و دیگر نتوانست نتیجه عمل زیبایی اش را در آینه ببیند.


خانه‌ای در سکوت

خانه قدیمی یک طبقه با دیوار‌های آجری که روی دیوار‌ها بنر‌هایی از غم و سوگواری دیده می‌شد و روی همه آن‌ها اسم سحر نوشته شده بود، نشان از آن داشت که خانه دختر با محبت و دلسوز خانواده اسکندری است.

خانه در سکوت بود و روی صندلی اتاق دختر جوان یک پارچه سیاه کشیده شده بود. مادر او وقتی تصاویر و تقدیرنامه‌های دخترش را روی دیوار اتاق دید، اشک روی گونه هایش جاری شد و زیر لب می‌گفت: دخترم را از من گرفتند.


پدر سحر سعی داشت با خونسردی داغ دخترش را پشت تلخندهایش پنهان نگه ‍ دارد، اما وقتی درباره دخترش شروع به صحبت کرد، خیلی زود سکوت کرد و داغ از دست دادن دخترشان را در گلویش نگه داشت.

پدر سحر گفت: روز ششم مرداد دخترم به اتاق عمل رفت و هرچه منتظر ماندیم از اتاق بیرون نیامد تا این که یکی از پزشکان اعلام کرد دخترتان به دارو‌ها واکنش نشان داده و باید شب در بیمارستان بستری شود.

وی افزود: شوکه شده بودیم، چون دخترم همه آزمایش‌های قبل از عمل جراحی را انجام داده بود و هیچ مشکلی در آزمایش‌ها نبود. قرار بود دخترم فردای روز عمل از بیمارستان مرخص شود، اما ۱۹ روز در بخش مراقبت‌های ویژه زیر نظر بود.

پدر این دختر جوان ادامه داد: سحر ۱۸ سال داشت، همیشه درس می‌خواند و تنها سرمایه‌های من در زندگی فرزندانم هستند که یکی از آن‌ها را پزشکان از من گرفتند.

وی افزود: روز‌هایی که دخترم در بیمارستان بود، پزشکان هر روز حرف‌های جدیدی می‌زدند و به ما امید می‌دادند، این در حالی بود که من از چند پزشک دیگر خارج از بیمارستان درخواست کمک کردم و هرکسی دخترم را می‌دید تاکید می‌کرد که او مرگ مغزی شده و اکسیژن به مغزش نرسیده است.

من آخرین بار جسد دخترم را دیدم، پزشکان حرف‌های دروغ زیادی به ما زدند، با این که خودم دخترم را به خاک سپردم، اما هنوز منتظر معجزه هستم تا سحر از در اتاق بیرون بیاید و با همان صدای همیشگی بگوید: «سلام بابا».

پدر داغدیده درباره اهدای اعضای بدن دخترش گفت: تصمیم گرفتیم اعضای بدن او را اهدا کنیم که مادر و برادرم با هم صحبت کردند و خواستند تا روز شنبه صبر کنیم شاید اتفاقی بیفتد، به همین دلیل پنج شنبه به بیمارستان رفتیم و همان روز با یکی از پزشکان جر وبحث لفظی کردم. قرار بود درباره رضایت مان برای اهدای عضو صحبت کنیم که ساعت ۱۲:۳۰ اعلام کردند دخترتان دیگر نفس نمی‌کشد و به کام مرگ فرو رفته است.

وی افزود: در وزارت بهداشت از کل مجموعه بیمارستان شکایت کردیم و یک شکایت نیز در دادسرای جرایم پزشکی ارائه دادیم. دخترم دیگر بر نمی‌گردد، اما با این پیگیری ‎ها می‌خواهیم خانواده دیگری داغ فرزند نبیند.

داغ فرزند

مادر سحر نیز گفت: قرار بود سحر روز ۱۰ مرداد به اتاق عمل برود که پزشک دخترم با من تماس گرفت و خواست عمل جراحی را زودتر انجام دهیم که دخترم نیز پذیرفت.

وی افزود: همان روز یک دختر جوان دیگر برای عمل برداشتن زگیل از کف پایش به بیمارستان آمده بود که همسن دخترم بود و گویا سحر را می‌شناخت و با هم به اتاق عمل رفتند. دختر جوان از همان روز نخست به مادرش گفته بود که پزشکان سحر را کشتند، صورتش کبود شده بود و روی صورتش یک ملحفه سفید کشیده بودند.

مادر دختر جوان ادامه داد: مادر آن دختر شماره تلفنم را گرفت، اما هیچ وقت حرفی نزد و هر روز پیگیر حال سحر بود تا این که دخترم فوت کرد و همان روز گفت دخترش دیده که سحر از روز نخست در اتاق عمل فوت کرده و آن حرف‌ها برای امید واهی دادن به ما بوده است.

این مادر داغدیده افزود: دخترم درس خوان بود و پزشکی قبول شد، اما دوست داشت رشته پرستاری بخواند تا بعد از چهار سال بتواند به مردم خدمت کند که این اتفاق افتاد و مغز استخوان و دریچه قلبش را اهدا کردیم.

هیچ یک از مسئولان پاسخ گو نبودند و حتی از بیمارستان یک پیامک تسلیت نفرستادند و پیگیر نشدند.

دخترم هدف داشت و، چون به سختی بزرگ شده بود، می‌خواست به همنوعان خودش کمک و خدمت کند، اما پزشکان جان او را گرفتند، دکتر‌ها در حق دخترم کوتاهی کردند. درد بزرگی است که من مادر را می‌سوزاند و تا قیامت باید داغ بچه ام را ببینم. وی گفت: هنوز باور نداریم که فرزندمان فوت کرده است.

تحقیقات در خصوص علت مرگ این دختر جوان از سوی مراجع قضایی ادامه دارد.

منبع:خراسان
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۷
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۵۲ - ۱۳۹۸/۰۶/۱۰
1
2
امیدوارم خداوند بیامرزنش و برای بازمانده ها صبر بده
N
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۰۹ - ۱۳۹۸/۰۶/۱۱
0
10
سهمیه هارو بردارید
سهمیه هارو بردارید
سهمیه هارو بردارید
سهمیه هارو بردارید
اول به خانواده ایشون تسلیت میگم غم اخرتون باشه دوم اینکه
خدا لعنت که اون پزشکی رو که باعث مرگ یه جوان ۱۸ ساله شد بیشعور بیا جواب خانوادشو بده تو که هیچی حالیت نیست چرا رفتی پزشکی. به حق حضرت ابولفض و این ماه تو این دنیا جوابتو بده وبه فجیع ترین حالت ممکن بمیری الهی آمین
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۷:۳۵ - ۱۳۹۸/۰۶/۱۲
خفه شو
M
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۷:۵۵ - ۱۳۹۸/۰۶/۱۲
خودت خفه شو
حقیقت تلخه نه؟
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۳۰ - ۱۳۹۸/۰۶/۱۳
0
3
لعنت به اون پزشک با تو. یه عمر با هزار ارزو بچه بزرگ کنن یه دکتر مثل تو جونش بگیره
Nana
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۳۱ - ۱۳۹۸/۰۶/۱۳
0
1
انشالله که بحق ابروی خوبان خدا سال سحرنکشه دکترش به عزابشینه براعزیزاش روسیاه حضرت فاطمه دنیوی واخروی بشه.اخه بی وجودتوکه معلوم نیس باچقدالتماس با استادانمره گرفتی چراپزشکی خوندی چرا باجوون عزیزای مردم بازی میکنی الهی که روسیاه بشی.بیمارستان مدرس
رز
|
Germany
|
۲۰:۲۵ - ۱۳۹۸/۰۶/۱۴
1
1
خدا بهترین وعادلترین داور هست.
اینجا اولا قصور پزشکی اتفاق افتاده که احتمال خونریزی بعدازعمل رو درنظر نگرفته وبیمار رو در ریکاوری رها کرده ورفته سراغ عمل بعد ودوم قصور بزرگ مسئول اتاق بیهوشی وکادر ریکاوری که طبق گزارش بیمارستان بیش از ۱۰ دقیقه این طفلک درریکاوری تنهابوده و وقتی خونریزی کرد کسی نبود که بدادش برسه وخون رو از راه تنفسیش تخلیه کنه وباعث ورم مغز شد .
اون طفلی تو ریکاوری دچارم آسیب مغزی شده واومده بیرون.
خدا از دکترش و دکتر بیهوشی که بیشترین مسئولیت رو در این بخش داشته ، نگذره.خدا از ریس بیمارستانی که تعدیل نیرو کرده واین بخش یک پرستار داشت نگذره.
چهکسی داغ این خونواده رو مرحم میزاره. از این به بعد این آدمها چطور میتونند با اینهمه عذاب وجدان زندگی کنند.
نظرات شما