آتلانتیک:
آمریکا چه درسی از استراتژی نظامی ایران میتواند بگیرد؟
آمریکاییها و ایرانیها در واقع نگرش مشابهی نسبت به جنگ نیابتی دارند، زیرا به خوبی از این واقعیت آگاه هستند که مداخله نظامی مستقیم هزینه مالی و جانی زیادی را به هر دوطرف تحمیل خواهد کرد.
رویداد۲۴برایان کاتز در نشریه آتلانتیک نوشت: آقای قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس ایران در ژوئیه سال ۲۰۰۶ در آستانه از دست دادن جان خود قرار داشت. نیروی قدس بازوی شبه نظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران محسوب میشود. آقای سلیمانی اوایل این ماه برای اولین بار در مصاحبه با تلویزیون ایران فاش کرد که در طول جنگ ۳۳ روزه بین اسرائیل و حزب الله برای حمایت از مهمترین گروه نیابتی شیعه ایران در منطقه در بیروت حضور داشته است. فرمانده نیروی قدس و سید حسن نصرالله، رهبر حزب الله در یکی از محلههای شیعه نشین بیروت مورد هدف پهپادهای اسرائیلی قرار گرفته بودند. هم زمان با تشدید کمپین نظامی اسرائیل در لبنان، آقای سلیمانی مرتب بین تهران و بیروت رفت و آمد میکرد تا اخبار میدان نبرد را به گوش رهبران ایران برساند. سلیمانی در مصاحبه اخیر خود گفت رهبران کشور نگران این موضوع نبودند که حمایت تهران از حزب الله به درگیری مستقیم با اسرائیل منجر شود. بدون تردید کشته شدن فرمانده نیروی قدس در درگیریهای سال ۲۰۰۶ احتمال دخالت مستقیم ایران در جنگ را افزایش میداد.
حال جنگ یک ماهه بین اسرائیل و حزب الله در سال ۲۰۰۶ را با شرایط کنونی در شمال شرقی سوریه مقایسه کنید. هفته گذشته دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا تصمیم گرفت که متحد محلی خود یعنی نیروی دموکراتیک سوریه را تنها بگذارد. نیروهای کرد در سالهای گذشته هدایت جنگ زمینی آمریکا علیه گروه تروریستی داعش را بر عهده داشتند. کردها با ضمانت آمریکا استحکامات مرزی خود در مقابل حملات ارتش ترکیه را رها کرده بودند. اما در نهایت حمایت نظامی آمریکا را از دست دادند. ارتش ترکیه هفته گذشته با چراغ سبز ترامپ عملیات بهار صلح را شروع کرد. در روزهای گذشته صدها نفر کشته شده اند و هزاران نفر از خانههای خود آواره شدند. علاوه براین، اشتباه بزرگ رئیس جمهور آمریکا فرصت بزرگی در اختیار دشمنان ما از جمله ایران، روسیه و بشار اسد قرار داد تا نفوذ خود در سوریه را افزایش دهند.
بدون تردید نیروهای کرد با توجه به قابلیتهای جنگی برجسته خود میتوانند در مقابل نیروهای ترکیه مقاومت کنند. اما گزینه دیگری نیز پیش روی آنها قرار دارد. کردها میتوانند قلمروهایی که با حمایت آمریکا از داعش پس گرفته بودند را در اختیار حکومت بشار اسد و متحدان منطقهای او یعنی ایران و روسیه قرار دهند. به عبارت دیگر، به نظر میرسد که تصمیم اخیر آقای ترامپ به نفع بشار اسد تمام خواهد شد. واشنگتن میلیاردها دلار برای مسلح کردن نیروهای کرد و شکست گروه تروریستی داعش هزینه کرده بود. اما اکنون به نظر میرسد که این دستاورد بزرگ به طور کامل بعد از تمام تلفنی ترامپ با رجب طیب اردوغان، رئیس جهمور ترکیه از بین رفته است. عقب نشینی آمریکا میتواند دوباره شرایط لازم برای احیای داعش را فراهم کند. هزاران نفر از مبارزان این گروه و اعضای خانواده آنها در کمپهای تحت کنترل کردها زندانی بودند. در روزهای اخیر بسیاری از آنها موفق به فرار شده اند.
استراتژی جنگ چریکی و ائتلافهای نیروی قدس با بازیگران محلی میتواند درسهای مهمی برای آمریکا فراهم کنند. تردیدی وجود ندارد که تهران بر روی تشکیل ائتلافهای استراتژیک بلند مدت در منطقه تمرکز کرده است. این در حالی است که آمریکا بیشتر یک رویکرد معاملهای را در منطقه دنبال میکند و با پایان هر ماموریت شرکای خود را به حال خود رها میکند.
آمریکاییها و ایرانیها در واقع نگرش مشابهی نسبت به جنگ نیابتی دارند، زیرا به خوبی از این واقعیت آگاه هستند که مداخله نظامی مستقیم هزینه مالی و جانی زیادی را به هر دوطرف تحمیل خواهد کرد. در نتیجه، تهران و واشنگتن به جای اعزام سربازان خود به جنگهای زمینی فرسایشی تصمیم گرفتند که با شرکای محلی خود همکاری کنند. هر دو کشور تعداد محدودی از نیروهای نظامی ویژه را برای آموزش دادن و مجهز کردن متحدان خود در منطقه مستقر کرده اند. ایران و آمریکا همچنین از قدرت نظامی و تکنولوژیکی خود برای اشتراک گذاری اطلاعات و پشتیبانی لجستیکی با نیروهای نیابتی خود بهره برداری میکنند.
اما ایران و آمریکا از با یکدیگر تفاوت دارند. استراتژی ایرانیها بعد از پایان جنگ شامل تبدیل نیروهای نیابتی خود به بازیگران سیاسی قدرتمند در کشورهای منطقه است. به عنوان مثال، حزب الله اکنون به عنوان یکی از شاخههای قدرتمند در کابینه دولت لبنان در نظر گرفته میشود. شبه نظامیان شیعه در نیروهای بسیج مردمی عراق نیز متحدان نظامی و سیاسی قابل اطمینانی برای تهران محسوب میشوند. حکومت بشار اسد پلی زمینی برای متصل کردن تهران به بیروت فراهم کرده است. تهران همچنین با کمک متحدان محلی خود در یمن یعنی شبه نظامیان حوثی توانست ضربات مهلکی را به عربستان سعودی وارد کند.
در مقابل، هدف بیشتر مداخلات نظامی آمریکا در سوریه، لیبی، یمن یا سومالی مقابله با تروریسم بوده اند. البته نیروهای آمریکایی متحدان محلی خود را در ارتباط تشکیل یک حاکمیت پایدار و امن آموزش میدهند. اما این ماموریت همیشه در اولویتهای بعدی واشنگتن قرار دارد. برای مثال میتوان به روابط آمریکا با نیروهای دموکراتیک سوریه اشاره کرد. هدف از این اتحاد شکست دادن گروه تروریستی داعش بود و آمریکا چشم انداز بلند مدتی در قبال آینده سیاسی سوریه نداشت. نیروهای آمریکایی پس از پایان ماموریت خود از منطقه عقب نشینی کردند. رهبران کرد اکنون حامی قدرتمندی در داخل یا خارج سوریه ندارند. آنها برای مدتی طولانی به دنبال تشکیل یک منطقه نیمه مستقل در شمال سوریه برای مردم خود بوده اند.
آمریکا و ایران به شیوه متفاوتی متحدان محلی خود را انتخاب میکنند. ایران همیشه به دنبال قدرمند کردن اقلیتهای شیعه در سرتاسر خاورمیانه بوده است. این گروهها نه تنها ایدئولوژی دینی مشترکی با جمهوری اسلامی دارند، بلکه به عنوان اعضای محور مقاومت ایران علیه اسرائیل، آمریکا و عربستان در نظر گرفته میشوند.
این درحالی است که آمریکا متحدان خود را بر پایه نیاز برای شکست دادن یک دشمن مشترک انتخاب میکند. شاید شبه نظامیان متحد آمریکا توانایی پاک سازی گروههای تروریستی از قلمروهای منطقه را داشته باشند، اما از پتانسیل لازم برای دفاع و اداره کردن این مناطق برخوردار نباشند. دو طرف در کوتاه مدت برای شکست دادن یک دشمن مشترک متحد میشوند. اما این احتمال وجود دارد که این متحدان کوتاه مدت دشمنان دیگری نیز در منطقه داشته باشند که آمریکا ضرورتا تمایلی به درگیر شدن با آنها ندارد. برای مثال، آمریکا و نیروهای کرد برای مبارزه با گروه داعش با یکدیگر همکاری کردند. اما رهبران کرد همچنین در حال تلاش برای گسترش قلمرو خود در نزدیکی مرزهای ترکیه بوده اند. ترکیه یکی از متحدان آمریکا در سازمان ناتو محسوب میشود.
آمریکا باید از استراتژی ایران در منطقه درس بگیرد. البته دست یابی به پیروزی کوتاه مدت و امنیت بلند مدت در منطقه چالش دشواری برای واشنگتن خواهد بود. ما تنها در صورتی میتوانیم به این هدف دست پیدا کنیم که ائتلافهای محلی خود را بر پایه منافع استراتژیک و بلندمدت تشکیل دهیم.
حال جنگ یک ماهه بین اسرائیل و حزب الله در سال ۲۰۰۶ را با شرایط کنونی در شمال شرقی سوریه مقایسه کنید. هفته گذشته دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا تصمیم گرفت که متحد محلی خود یعنی نیروی دموکراتیک سوریه را تنها بگذارد. نیروهای کرد در سالهای گذشته هدایت جنگ زمینی آمریکا علیه گروه تروریستی داعش را بر عهده داشتند. کردها با ضمانت آمریکا استحکامات مرزی خود در مقابل حملات ارتش ترکیه را رها کرده بودند. اما در نهایت حمایت نظامی آمریکا را از دست دادند. ارتش ترکیه هفته گذشته با چراغ سبز ترامپ عملیات بهار صلح را شروع کرد. در روزهای گذشته صدها نفر کشته شده اند و هزاران نفر از خانههای خود آواره شدند. علاوه براین، اشتباه بزرگ رئیس جمهور آمریکا فرصت بزرگی در اختیار دشمنان ما از جمله ایران، روسیه و بشار اسد قرار داد تا نفوذ خود در سوریه را افزایش دهند.
بدون تردید نیروهای کرد با توجه به قابلیتهای جنگی برجسته خود میتوانند در مقابل نیروهای ترکیه مقاومت کنند. اما گزینه دیگری نیز پیش روی آنها قرار دارد. کردها میتوانند قلمروهایی که با حمایت آمریکا از داعش پس گرفته بودند را در اختیار حکومت بشار اسد و متحدان منطقهای او یعنی ایران و روسیه قرار دهند. به عبارت دیگر، به نظر میرسد که تصمیم اخیر آقای ترامپ به نفع بشار اسد تمام خواهد شد. واشنگتن میلیاردها دلار برای مسلح کردن نیروهای کرد و شکست گروه تروریستی داعش هزینه کرده بود. اما اکنون به نظر میرسد که این دستاورد بزرگ به طور کامل بعد از تمام تلفنی ترامپ با رجب طیب اردوغان، رئیس جهمور ترکیه از بین رفته است. عقب نشینی آمریکا میتواند دوباره شرایط لازم برای احیای داعش را فراهم کند. هزاران نفر از مبارزان این گروه و اعضای خانواده آنها در کمپهای تحت کنترل کردها زندانی بودند. در روزهای اخیر بسیاری از آنها موفق به فرار شده اند.
استراتژی جنگ چریکی و ائتلافهای نیروی قدس با بازیگران محلی میتواند درسهای مهمی برای آمریکا فراهم کنند. تردیدی وجود ندارد که تهران بر روی تشکیل ائتلافهای استراتژیک بلند مدت در منطقه تمرکز کرده است. این در حالی است که آمریکا بیشتر یک رویکرد معاملهای را در منطقه دنبال میکند و با پایان هر ماموریت شرکای خود را به حال خود رها میکند.
آمریکاییها و ایرانیها در واقع نگرش مشابهی نسبت به جنگ نیابتی دارند، زیرا به خوبی از این واقعیت آگاه هستند که مداخله نظامی مستقیم هزینه مالی و جانی زیادی را به هر دوطرف تحمیل خواهد کرد. در نتیجه، تهران و واشنگتن به جای اعزام سربازان خود به جنگهای زمینی فرسایشی تصمیم گرفتند که با شرکای محلی خود همکاری کنند. هر دو کشور تعداد محدودی از نیروهای نظامی ویژه را برای آموزش دادن و مجهز کردن متحدان خود در منطقه مستقر کرده اند. ایران و آمریکا همچنین از قدرت نظامی و تکنولوژیکی خود برای اشتراک گذاری اطلاعات و پشتیبانی لجستیکی با نیروهای نیابتی خود بهره برداری میکنند.
اما ایران و آمریکا از با یکدیگر تفاوت دارند. استراتژی ایرانیها بعد از پایان جنگ شامل تبدیل نیروهای نیابتی خود به بازیگران سیاسی قدرتمند در کشورهای منطقه است. به عنوان مثال، حزب الله اکنون به عنوان یکی از شاخههای قدرتمند در کابینه دولت لبنان در نظر گرفته میشود. شبه نظامیان شیعه در نیروهای بسیج مردمی عراق نیز متحدان نظامی و سیاسی قابل اطمینانی برای تهران محسوب میشوند. حکومت بشار اسد پلی زمینی برای متصل کردن تهران به بیروت فراهم کرده است. تهران همچنین با کمک متحدان محلی خود در یمن یعنی شبه نظامیان حوثی توانست ضربات مهلکی را به عربستان سعودی وارد کند.
در مقابل، هدف بیشتر مداخلات نظامی آمریکا در سوریه، لیبی، یمن یا سومالی مقابله با تروریسم بوده اند. البته نیروهای آمریکایی متحدان محلی خود را در ارتباط تشکیل یک حاکمیت پایدار و امن آموزش میدهند. اما این ماموریت همیشه در اولویتهای بعدی واشنگتن قرار دارد. برای مثال میتوان به روابط آمریکا با نیروهای دموکراتیک سوریه اشاره کرد. هدف از این اتحاد شکست دادن گروه تروریستی داعش بود و آمریکا چشم انداز بلند مدتی در قبال آینده سیاسی سوریه نداشت. نیروهای آمریکایی پس از پایان ماموریت خود از منطقه عقب نشینی کردند. رهبران کرد اکنون حامی قدرتمندی در داخل یا خارج سوریه ندارند. آنها برای مدتی طولانی به دنبال تشکیل یک منطقه نیمه مستقل در شمال سوریه برای مردم خود بوده اند.
آمریکا و ایران به شیوه متفاوتی متحدان محلی خود را انتخاب میکنند. ایران همیشه به دنبال قدرمند کردن اقلیتهای شیعه در سرتاسر خاورمیانه بوده است. این گروهها نه تنها ایدئولوژی دینی مشترکی با جمهوری اسلامی دارند، بلکه به عنوان اعضای محور مقاومت ایران علیه اسرائیل، آمریکا و عربستان در نظر گرفته میشوند.
این درحالی است که آمریکا متحدان خود را بر پایه نیاز برای شکست دادن یک دشمن مشترک انتخاب میکند. شاید شبه نظامیان متحد آمریکا توانایی پاک سازی گروههای تروریستی از قلمروهای منطقه را داشته باشند، اما از پتانسیل لازم برای دفاع و اداره کردن این مناطق برخوردار نباشند. دو طرف در کوتاه مدت برای شکست دادن یک دشمن مشترک متحد میشوند. اما این احتمال وجود دارد که این متحدان کوتاه مدت دشمنان دیگری نیز در منطقه داشته باشند که آمریکا ضرورتا تمایلی به درگیر شدن با آنها ندارد. برای مثال، آمریکا و نیروهای کرد برای مبارزه با گروه داعش با یکدیگر همکاری کردند. اما رهبران کرد همچنین در حال تلاش برای گسترش قلمرو خود در نزدیکی مرزهای ترکیه بوده اند. ترکیه یکی از متحدان آمریکا در سازمان ناتو محسوب میشود.
آمریکا باید از استراتژی ایران در منطقه درس بگیرد. البته دست یابی به پیروزی کوتاه مدت و امنیت بلند مدت در منطقه چالش دشواری برای واشنگتن خواهد بود. ما تنها در صورتی میتوانیم به این هدف دست پیدا کنیم که ائتلافهای محلی خود را بر پایه منافع استراتژیک و بلندمدت تشکیل دهیم.
منبع: انتخاب
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط