ماجرای آتش زدن زن جوان داخل حمام
ابراز عشق و علاقه اش جنون آمیز بود و تعادل روحی و روانی نداشت. پس از گذشت یک هفته دیگر نتوانستم طاقت بیاورم و با نگرانی موضوع را به مادرم اطلاع دادم و گفتم که اصلا از زندگی با این مرد راضی نیستم. اما مادرم که انگار بعد از برگزاری مراسم جشن ازدواجم شاهکار کرده بود، با عصبانیت گفت: مرد باید این طوری همسرش را دوست داشته باشد نه مثل پدرت که برج زهرمار است و جرات نداریم یک کلمه در خانه حرف بزنیم، پس بهتر است لال شوی و دیگر در این باره چیزی نگویی.
رویداد۲۴زن جوان در دایره اجتماعی کلانتری گفت: شوهرم، برادر یکی از همسایههای ما بود و حدود هفت ماه قبل مادرم و زن همسایه زمینه آشنایی و ازدواج ما را فراهم کردند. با این که مقدمات جشن و عروسی خیلی ساده و خوب پیش رفت و به ظاهر هیچ مشکلی وجود نداشت، اما شریک زندگی ام بیماری روحی و روانی داشت.
«ساعد» با وجود آن که خیلی به من ابراز عشق و علاقه میکرد، اما با کوچکترین ناراحتی و مسئلهای رفتار پرخاشگرانهای از خودش نشان میداد و با حملهای وحشیانه مرا مورد ضرب و جرح قرار میداد. او سپس تهدیدم میکرد که اگر به کسی چیزی بگویم مرا به آتش خواهد کشید.
بیشتر بخوانید:
«ساعد» با وجود آن که خیلی به من ابراز عشق و علاقه میکرد، اما با کوچکترین ناراحتی و مسئلهای رفتار پرخاشگرانهای از خودش نشان میداد و با حملهای وحشیانه مرا مورد ضرب و جرح قرار میداد. او سپس تهدیدم میکرد که اگر به کسی چیزی بگویم مرا به آتش خواهد کشید.
بیشتر بخوانید:
خیانت، عامل ۸۰ درصد طلاقها!
ساعد تا به حال چند بار قصد عملی کردن این تهدید خود را داشته است که با داد و فریاد از همسایهها کمک خواستم و خودم را از چنگ این آدم دیوانه نجات دادم. مشکل دیگر ما این بود که او هر شب باید با تماشای فیلمهای مستهجن و خوردن مشروبات الکلی به خواب برود و فکر میکنم عادت به این کار باعث شده تا از نظر روحی آسیب جدی ببیند.
او مرا هم مجبور میکرد این فیلمها را تماشا کنم و حتی میگفت باید مشروب بخوری. زن جوان اشک هایش را پاک کرد و افزود: ساعد در کنر این رفتارها، وقتی با هم از خانه بیرون میرفتیم به شدت مرا زیر نظر داشت و تا به حال چند بار هم بی خود و بی دلیل و تنها به خاطر شک و بدبینی هایش در خیابان کتکم زده است. من چند روز قبل خیلی دوستانه از او خواستم به نزد مشاور برویم. شوهرم با شنیدن این حرف دوباره عصبانی شد و گفت تو فکر میکنی من دیوانه هستم و میخواهی بهانهای جور کنی تا طلاق بگیری و با مرد مورد علاقه ات ازدواج کنی.
ساعد که خیلی عصبی شده بود با چکش ضربهای به سرم زد و دوباره مرا به داخل حمام انداخت و گفت اگر نگویی با چه کسی رابطه نامشروع داری همین الان تو را به آتش میکشم. او بنزینی را که از باک موتورسیکلتش کشیده بود روی لباس هایم پاشید و میخواست مرا بکشد که از همسایهها کمک خواستم و جانم را نجات دادم.
خبر های مرتبط