سلام سانسورچی!/ تاریخ دردناک ممیزی در ایران
رویداد۲۴ سانسور بخشهای از سریال که ظاهرا انتقادهایی به مجلس و دولت بود، بار دیگر موضوع سانسور در صدا و سیما و البته رسانههای داخلی، به یکی از مسائل مورد توجه افکار تبدیل شد.
گویا در بخشی از سریال پایتخت، یکی از دیالوگها این بوده که «معلوم نیست نمایندگان مجلس، نماینده مردم هستند یا نماینده دولت» و درباره سیاست در ایران نقدهایی به افزایش قیمت بنزین مطرح شده است. چنین دیالوگ طبیعی که روزانه میلیونها نفر در ایران درباره آن صحبت میکنند، در صدا و سیما سانسور شده است.
پیش از این عوامل پایتخت باز هم در صفحات اینستاگرامی خود درباره سانسورهای زیاد از حد سریال پایتخت گلایه کرده بودند. احمد مهرانفر با انتشار پستی از حذف دیالوگهای تصویب شده سریال شکایت کرده بود. محسن تنابنده هم در اینستاگرام خود نوشت «میان پایتختی که ما ساختیم و پایتختی که شما میبینید فاصله بسیار است.»
تاریخ سانسور در ایران، تاریخ بسیار طولانیای است و از ابتدای تاسیس نخستین روزنامه در ایران تا کنون وجود داشته است. در گزارشی که کمیته حفاظت از روزنامهنگاران منتشر کرده، نام ایران در میان ۱۰ کشور نخست سانسور شدید رسانهای قرار گرفته است. همچنین در موضوع آزادی رسانهها نیز ایران در ۱۶۴مین کشور در میان ۱۸۰ کشور جهان است.
خوب است به برخی از سانسورهای مهم و البته عجیب در تاریخ ایران اشاره کنیم. این مثالها در مقام مقایسه آثار سینمایی سانسور شده یا کتابهای مهم ایران با سریال پایتخت [که اثر ماندگاری به لحاظ هنری شناخته نمیشود] نیست و صرفا برای نشان دادن گستره سانسور در ایران است.
سالها پیش و در زمان اکران آدم برفی، اقلیتی متعصب برای پایین کشیدن فیلم به سینماها حمله کرد و حتی در جریان این حملات به یک خانم باردار هم آسیب رسید.
داوود میرباقری قبل و بعد از این فیلم با تلویزیون همکاری گستردهای برای ساخت سریالهای مذهبی داشت و از چهرههای مورد وثوق مدیریت ارشد فرهنگی کشور به حساب میآمد. اما نیروهای ارزشی به خاطر گریم زنانه اکیر عبدی یک سینما را به آتش کشیدند.
شاید شوکه شوید اگر بدانید اکبر عبدی در جشنواره فیلم فجر از دستان داوود میرباقری برای بازی در فیلم «خوابم میاد» در نقش مادر رضا عطاران سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را دریافت کرد!
بیشتر بخوانید: لیست بلند بالای فیلمهای توقیفی در سینمای ایران/ از آدم برفی تا مطرب
سالها بعد یکی دو جین فیلم و سریال ساخته شد که مردان نقش زنان را بازی کردند و نه سینمایی آتش زده شد، نه زن بارداری مورد حمله قرار گرفت.
فیلم بانو به بهانه توهین به مستضعفین توقیف شد! نوروز ۹۱ نیروهای ارزشی به سازندگان فیلم گشت ارشاد حمله کردند و فیلم را از چند سینما پایین کشیدند. گویا آنها فیلم را انتقاد به گشتهای ارشاد نهادهای نظامی در خیابان تلقی کرده بودند. طنز ماجرا این بود که کلمه ارشاد از نام فیلم حذف شد در پوستر روی آن خط کشیدند و فیلم با نام گشت ۲ در شبکه خانگی هم به نمایش در آمد!
فیلم خصوصی از دیگر فیلمهایی بود که با حمله شدید نیروهای ارزشی مواجه شد. سایت تابناک نوشت این فیلم به دلیل مخالفت انصار حزبالله توقیف شد.
فیلم سنتوری از دیگر فیلمهایی بود که شانس آن را هم نداشت که حتی به اکران برسد و با آنکه مجوز ساخت داشت، به علت سیاهنمایی جلوی اکران آن گرفته شد.
نسخه اینترنتی همه این فیلمها در فضای مجازی منتشر شد و احتمالا بیش از آنکه در سینماها مخاطب داشته باشد، همه این فیلمها در خانهها دیده شدند.
به گزارش رویداد۲۴ ابوالفضل جلیلی در توضیح سانسور در سینما ماجرایی جالب را روایت کرده و گفته «زمانی که جواد شمقدری رئیس سازمان سینمایی بود در رادیو وعده داد به هر فیلمی که توقیف شده صد میلیون تومان میدهیم.»
در صداوسیما، سانسور البته حوزههای مختلفی را در برمیگیرد و بسیار گستردهتر از آن چیزی است که در حوزه سینما یا کتاب اعمال میشود. مردم ایران هیچگاه از تلویزیون جمهوری اسلامی مسابقات فوتبال را هم بدون ندیدهاند و عمدتا تصاویر تماشاچیان همواره سانسور شده است. این موضوع در مسابقات جهانی والیبال که تیم ملی ایران در آن شرکت داشت، صادق بوده است. البته گاهی سهوا تصاویری منتشر شده که در شبکههای اجتماعی بازتاب فراوانی داشته است؛ صحنههایی مثل بوسیدن یک زن و مرد در میان تماشاچیان مسابقات جهانی والیبال. ماجرای حذف سینه گرگ باشگاه آس رم هم از اتفاقات عجیبی بود که تلویزیون رقم خورد.
عباس عبدی نوشته «فکر میکنم سانسور دیگر نسبتی با هدف اصلی خود ندارد، بلکه به یک آیین تبدیل شده که گروههای ذینفع خود را دارد. این منافع افراد یا گروههای بوروکرات است که سانسور را پیش میبرد و نه الزاما منافع حکومت. آنان با این نوع سانسورها از یک سو وفاداریشان را به سیستم نشان میدهند و در ازای آن موقعیت یا پول به دست میآورند و از سوی دیگر میتوانند رقبای اداری خود را به حاشیه برانند. حکومت هم فقط چوب این سانسور را میخورد، چون دیگر نانی در این تنور برایش پخته نمیشود.»
بیشتر بخوانید: نظارت استصوابی در وزارت ارشاد!
حوزه کتاب نیز در موضوع سانسور بیامان نبوده است. نویسندگان زیادی گفتهاند ممیزی کتاب آنها را مجبور کرده کلماتی مثل شراب، مشروب و گیلاس را از کتابهای خود حذف کنند. سال ۷۵ نام نویسندگانی مثل رسول پرویزی، نادر ابراهیمی، اسماعیل فصیح، محمود دولتآبادی، نسرین ثامنی و هوشنگ گلشیری در میان کتب مشروط و غیرمجاز بودند. کتابهای آنها کنار هر خیابان فروخته میشود. فقط در دهه هفتاد عدهای به کاری مشغول بودند که اساسا لزوم حضور آنها مشخص نبود.
در دورهای دیگر کتابهای بره گمشده اثر راعی، تالارها اثر غزاله علیزاده و چوببدستان ورزیل نوشته غلامحسین ساعدی و روزگار سپری شده مردم سالخورده و کارنامه سپنج محمود دولتآبادی غیرمجاز شناخته شدند. این کتابها هم سالها چاپ و منتشر شدند و آن زمان فقط عدهای بودجه بیت المال را صرف این کردند که بگویند اینها غیرمجاز است؛ نظری که بعدها توسط خود حاکمیت رد شد و همه کتابها منتشر شدند.
به گزارش رویداد۲۴ محمد قائد در کتاب «ظلم، جهل، برزخیان زمین» به شیخ فضل الله نوری اشاره میکند که بخش عمده توان خود را بر این موضوع صرف کرد که جلوی تاسیس مدارس دخترانه را بگیرد زیرا آن را سرآغاز فتنه و فساد در جامعه می دانست.
قائد مینویسد شاید اگر شیخ فضل الله امروز زنده بود، در مخیلهاش هم نمیگنجید که روزی برسد که تعداد دختران محصل و دانشجو در ایران از مردان بیشتر باشد.
پس از ماجرای سیاهکل، بخش ممیزی وزارت فرهنگ و هنر تمام تلاش خود را روی این گذاشته بود که جلوی استفاده از واژههای «جنگل» و «کوه» را در شعر بگیرد. پس از اعدام خسرو گلسرخی، استفاده از واژه گل سرخ در اشعار ممنوع شده بود. نام کرامت الله دانشیان البته به گونهای بود که حکومت به هیچ طریقی نمیتوانست آن را سانسور کند؛ نه کرامت قابل سانسور بود، نه الله و نه واژه دانش!
عباس عبدی در تحلیل سانسور در ایران در اعتماد نوشته «علت دیگر سانسور، ذهنیتی است که بر سانسورچی عارض شده و همهچیز را از دریچه اهداف سانسور میبیند و احتمالا خودش نیز از دیدن آن تصویر تحریک میشود؟! و اقدام به سانسور میکند. در حالی که بعید است حتی یک نفر هم از دیدن چنان نقاشی فکر بدی به ذهنش برسد. علت دیگر نیز میتواند توطئه برای خرابتر کردن وجهه رسانه رسمی باشد. ولی در هر حال، هرکدام که باشد سکوت و بیتفاوتی حکومت و مدیران آن در برابر این رفتارها زیانبارتر از هر چیز دیگری است.»
با نگاه به روندی که در ایران طی شده، باید گفت همواره اقلیت متعصب میکوشد هنجارهای خود را بر جامعه تحمیل کند تا قدرت سیاسی را در اختیار داشته باشد. شکل دومی که این اقلیت به وسیله آن میکوشد فضای جامعه را کنترل کند ربط دادن عقاید شخصی خود به مفاهیم عامی مثل غیرتمندی (مثل توئیت جلیل محبی در تبیین ناموسداری) است تا با کمک این ارتباط نتیجه بگیرند که عقیده آنها خواست اکثریت جامعه است.
تصور جلیل محبی شبیه تصور همان مادر بزرگ سادهدلی بود که به خاطر جهالتش درباره فیلمسازی، وقتی یک فیلم جنگی میدید، میگفت نگاه کنید برای ساخت فیلم چقدر آدم میکشند!
نکته قابل بحث و بررسی درباره نوشتههای افرادی همچون جلیلی محبی یا روزنامه کیهان و مجلات جبهه و یالثارات و ... این است که معمولا حاکمیت به خاطر آنها از مواضع خود کوتاه میآید؛ آنگونه که فشار آنها حتی میتواند برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را هم عوض کنند.