بازداشت مردی که دختر جوان را در محل کارش بی حجاب کرد
درم بعد از آن که بازنشسته شد، اخلاق و رفتارش نسبت به من تغییر کرد. او میدانست که در سالهای گذشته برای آن که نامادری ام را نرنجاند، بارها قلب مرا شکسته است به طوری که در زندگی دچار سختیهای شدیدی شده ام، اما اکنون مانند کوهی پشت سرم ایستاد.
رویداد۲۴ دختر ۴۰ سالهای که برای شکایت از یکی از همکارانش وارد کلانتری شده بود، در حالی که بیان میکرد هیچ گاه حاضر به گذشت نیستم، زیرا وقتی مردی دختری را در محل کارش کتک میزند و او را بی حجاب میکند، باید به اشد مجازات قانونی برسد.
این دختر جوان در تشریح سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: یک ساله بودم که مادرم در یک حادثه ناخواسته جان سپرد و من از همان دوران نوزادی از مهر و محبت مادر محروم بودم. هنوز مدت کوتاهی از اولین سالگرد مادرم نگذشته بود که پدرم با دختری از هم دانشگاهی هایش ازدواج کرد به شرط آن که «آسیه» مرا زیر بال و پر خودش بگیرد و بزرگم کند، اما وقتی مراسم ازدواج آنها برگزار شد، نامادری ام زیر همه قول و قرارهایش زد و سرپرستی مرا به عهده نگرفت. آن چه بعدها فهمیدم این بود که آسیه ادعا میکرد هنگام ازدواج با پدرم به هیچ یک از بستگانش نگفته است که شوهرش از همسر قبلی خود فرزند دختری دارد! او به همه گفته بود با مهندسی ازدواج کرده است که نامزدش در یک حادثه ناگهانی فوت کرده و اکنون به خواستگاری او آمده است.
بیشتر بخوانید: ارتباط جنسی برای عبور از بوروکراسی اداری
خلاصه در این شرایط، پدربزرگ مادری ام مرا نزد خودش برد تا کنار آنها زندگی کنم. پدربزرگ و مادربزرگم آن قدر به من عشق میورزیدند که هیچ گاه احساس غربت نمیکردم. آنها مانند یک شاهزاده به خواسته هایم جامه عمل میپوشاندند و توجه زیادی به من داشتند. اما این سالهای توأم با خوشبختی زیاد طول نکشید و پدربزرگ و مادربزرگم نیز به رحمت خدا رفتند. به همین دلیل دوباره مجبور شدم نزد نامادری ام بازگردم، اما رفتار آسیه با من خیلی وحشتناک بود. او به شدت آزارم میداد و هرگاه یکی از بستگانش به منزل ما میآمد، او مرا داخل انباری میانداخت و تاکید میکرد که صدایم در نیاید. این در حالی بود که پدرم به خاطر موقعیت شغلی اش مجبور بود روزهای زیادی را در ماموریت کاری باشد و نامادری ام نیز از این شرایط سوءاستفاده میکرد. حتی بی مهریهای او به جایی رسید که خواهران و برادران ناتنی ام را نیز به اذیت کردن من ترغیب میکرد، اما من همه این سختیها را تحمل میکردم تا روزی به خوشبختی برسم.
پدرم به خوبی میدانست که آسیه رفتار خوبی با من ندارد و من روزها و شبهای زیادی را با غصه و غم سپری میکنم، ولی برای آن که زندگی اش از هم نپاشد، چشم هایش را به روی رفتارهای زشت نامادری ام میبست. خلاصه در همین شرایط دیپلم گرفتم و در یکی از دانشگاههای معتبر غرب کشور پذیرفته شدم. البته رتبه کنکورم طوری بود که میتوانستم به راحتی در دانشگاه مشهد قبول شوم، ولی با این کار سعی میکردم از خانواده ام دور باشم تا زندگی آرامی را تجربه کنم.
در طول ۴ سال دوران تحصیل، در خوابگاه دانشجویی روزگار میگذراندم و خیلی کم به مشهد میآمدم، از سوی دیگر به محض این که تحصیلاتم در یک رشته دانشگاهی به پایان میرسید، بلافاصله دوباره در رشته دیگری ادامه تحصیل میدادم به گونهای که تاکنون در چندین رشته کارشناسی دانشگاهی دانش آموخته شده ام، ولی از میان آنها فقط به رشته مهندسی علاقه خاصی دارم، به همین خاطر نیز در یک شرکت پیمانکاری مشغول کار شدم و زندگی مستقلی برای خودم تشکیل دادم تا از نظر مالی هیچ نیازی به خانواده ام نداشته باشم.
بیشتر بخوانید: پیشنهاد بی شرمانه/ داستان تلخ نگاه جنسی استادان مرد به دانشجویان دختر
البته شاید هم دلیل موفقیت هایم در زندگی، سختیهایی باشد که به ناچار آنها را تحمل کردم، ولی هیچ کدام از فرزندان نامادری ام موفق به ادامه تحصیل نشدند و در زندگی شخصی نیز توفیقی نداشتند. در همین حال وقتی پدرم بازنشسته شد و در این روزها فرصتی برای اندیشیدن به گذشته پیدا کرد، تازه فهمید که در این سالها در حق من ظلم کرده است و تصمیم گرفت گذشته را به نوعی جبران کند. او این روزها مانند کوهی پشت سرم ایستاده و من هم پناهگاه مستحکمی یافته ام تا جایی که وقتی روز گذشته یکی از همکارانم با یک بهانه واهی دستش را روی من بلند کرد و در جمع همکارانم به شدت مرا کتک زد، به طوری که حجاب از سرم افتاد و آبرویم رفت، پدرم با قدرت وارد ماجرا شد و برایم وکیل گرفت تا آن همکار مرد را به سزای اعمالش برساند. پدرم میگوید اگر قرار باشد مردی به خودش اجازه بدهد در محیط کار دست روی یک زن بلند کند دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود.
بنا بر این گزارش، به دستور سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری سپاد) پرونده این دختر جوان پس از بررسی در دایره مددکاری اجتماعی به مراجع قضایی ارسال شد.
منبع: رکنا