کابینه تغییرنکند روحانی آسیب میبیند
«رئیسجمهور باید زودتر به تغییرات کابینه توجه میکرد و شاید امروز کمی دیر هم شده است، اگر آقای روحانی در این کار تعجیل نکند در انتخابات ریاستجمهوری 96 آسیب جدی خواهد دید»
رویداد۲۴-«رئیسجمهور باید زودتر به تغییرات کابینه توجه میکرد و شاید امروز کمی دیر هم شده است، اگر آقای روحانی در این کار تعجیل نکند در انتخابات ریاستجمهوری 96 آسیب جدی خواهد دید»
روزهای اخیر خبرهای غیررسمی درباره تغییر کابینه دولت آقای روحانی در رسانههای مختلف منتشر شد که حکایت از آن میکرد، آقایان گودرزی، نعمتزاده، رحمانیفضلی، آخوندی و خانم امینزاده جای خود را به اشخاص دیگری میدهند، ارزیابی شما چیست؟ فارغ از گمانهزنیها شما ضرورتی برای تغییر مسئولان اجرایی با هدف کارآمدتر کردن دولت میبینید؟
آقای روحانی در سال 92 توانست میزان مطلق آرا را به دست آورد که کمک سه طیف عمده فکری را با خود داشت و همین مساله زمینه پیروزی و استقرار او را در پاستور محقق کرد. یکی از آن سه جریان اصلاحطلبان با محوریت آقای خاتمی و همراهی آقای عارف بودند. جریان دوم آقای هاشمی بود که در آن مقطع نامزد انتخابات شد و با ردصلاحیتی که برایش اتفاق افتاد، در فضای اجتماعی و افکارعمومی بهشدت از موقعیت خوبی به لحاظ تاثیرگذاری برخوردار شد.
جریان سوم هم طیفی از جریان راست سنتی یا محافظهکاران با محوریت آقای ناطقنوری و تا حدودی همراهی خاموش آقای لاریجانی و به نوعی همراهی سلبی آقای ولایتی بود که در مجموع با حمایت این سهجریان آقای روحانی توانست گفتمان اعتدال، تدبیر و امید خود را برجسته و تقویت و از فضای انتخابات به مردم منتقل کند و به نتیجه برسد. در این روند طبیعی بود که چیدمان کابینه کار آسانی نبود. طبیعتا انتخاب همکاران باید بهگونهای شکل میگرفت که بتواند توقعهای هر سه جریان را پاسخ گوید، علاوه بر این به عرفی هم که در گذشته زمان انتخاب اعضای کابینه بود توجه شود. یک بحث دیگر آنکه ایشان نیاز داشت از مجلس نهم برای وزرای پیشنهادیاش رای اعتماد بگیرد، حال آنکه مجلس کاملا در اختیار جریان رقیب بود و طبیعتا به راحتی نمیتوانست از آن سد رد شود، بنابراین چیدمان همکاران در کابینه دولت یازدهم شبیه یک نوع بازی شطرنج برای آقای روحانی شد که بتواند سازوکار مناسب را دنبال کند.
به نظر میرسد در این فضا توانست تا حدودی آن خواستهها را محقق کند و در عین حال رعایت آن عرف و نگاه مجلس را هم با خود داشته باشد.
باتوجه به حمایتی که آقای هاشمی کرد، در آن مقطع آقای جهانگیری رئیس ستاد انتخابات آقای هاشمی بود و باتوجه به نقشی که حزب کارگزاران برای ایجاد سازوکار مناسب در جریان اصلاحطلب با هدف جلب حمایت از آقای روحانی ایفا کرد که حاصلش انتقال توجه از سمت عارف به روحانی بود، میبینیم که جایگاه معاونت اولی رئیسجمهور به آقای جهانگیری، رئیس ستاد انتخابات آقای هاشمی و رئیس شورای سیاستگذاری حزب کارگزاران تعلق یافت.
از آن طرف آقای ولایتی با نقشی که در ماندن در صحنه رقابت ایفا کرد، آقای روحانی جای خود را در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام به او سپرد، عملا با این کار بهنوعی حضور آقای ولایتی را در آن مجموعه مورد توجه و قدردانی قرار داد.
آقای ولایتی چهرهای مرضیالطرفین و مورد وثوق هم آقای هاشمی و هم رهبر انقلاب است و حضور او در آنجایگاه تا حدودی میتوانست یک آرامش خیالی را برای آقای روحانی ایجاد کند. نکته بعدی توجه آقای روحانی به حلقه اطراف خودش بود که در نیاوران سالها با او همکاری میکردند. رئیسجمهور این حلقه را در کابینه حفظ کرد. برهمین اساس واعظی به وزارت ارتباطات رفت، آقای نوبخت رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی و مسئول هماهنگی گروه اقتصادی و سخنگوی دولت شد، آقای ترکان گرچه به کابینه نرفت اما خیلی از سمتهای حاشیهای دولت را در اختیار گرفت و بهنوعی عنصر آزاد دولت در فضای رسانهای شد.
از آنجا که حضور آقای یونسی در کابینه نیز با موانعی رو به رو شد، نهایتا بهعنوان دستیار ویژه رئیسجمهور در امور اقوام کنار رئیسجمهور قرار گرفت؛ این جایگاهی جدید بود که برای آقای یونسی تعریف شد. آقای فریدون نیز بهعنوان دستیار ویژه کنار بردار ماند و آقای مرتضی بانک نیز قائممقام نهاد ریاستجمهوری شد. در واقع کسانی که به نوعی حلقه همراه آقای روحانی بودند و در طول یک دهه گذشته عمدتا در مرکز تحقیقات استراتژیک نیاوران با عنوان حلقه نیاوران در کنارش حضور داشتند، در این قالب برای آنها در دولت یازدهم مسئولیت اجرایی تعریف شد. چهرههای دیگری که به این مجموعه میتوانیم اضافه کنیم؛ کسانی بودند که در دولت کارگزاران و اصلاحات حضور داشتند و در کارنامه اجرایی خود کارآمدی و توانمندی نشان دادند. کلیدیترین این افراد آقای زنگنه بود که به وزارت نفت رفت، آقای آخوندی نیز در مسئولیت وزارت راه و شهرسازی قرار گرفت.
حضور این دو نفر چهره تکنوکرات و نزدیک به آقای هاشمی در دولت یازدهم یک آرامشی را به طبقه متخصص کشور میداد. آقای نعمتزاده نیز به لحاظ آشنایی با حوزه صنعت، تصدی این وزارتخانه را برعهده گرفت. آقای علی جنتی هم به آقای هاشمی نزدیک بود و هم در جریان اصولگرا باتوجه به نسبتی که با آقای جنتی دبیر شورای نگهبان داشت، روی تصدی پست وزارت فرهنگ توسط او حساسیتی نبود. اما توافق بزرگ انتخاب آقای رحمانیفضلی یار نزدیک و مورد اعتماد آقای لاریجانی برای وزارت کشور بود تا مجموعه وزرای پیشنهادی از مجلس رای اعتماد بگیرند.
در واقع به نظر میرسد این توافق میان آقای روحانی با آقای لاریجانی بود. همچنین آقای روحانی آموزش عالی را برای پاسخ به حمایت اصلاحطلبان در نظر گرفت. او آقایان میلیمنفرد، توفیقی و بعد آقای فرجیدانا را به همین منظور بهعنوان وزیر پیشنهادی علوم به مجلس معرفی کرد گرچه بالاخره فرجیدانا موفق به کسب رای اعتماد مجلس شد اما یک سال بعد مجلس او را با استیضاح از مسئولیتی که داشت برکنار کرد. آقای روحانی عرف هماهنگی با رهبر انقلاب را در انتخاب وزرای اطلاعات، دفاع، کشور و وزارتخارجه نیز رعایت کرد، بر همین اساس آقایان دهقان و علوی به ترتیب وزیر دفاع و اطلاعات شدند. البته او براساس اولویتی که برای پرونده هستهای و حل و فصل پرونده حصر داشت، آقای شمخانی را برای دبیری شورای عالی امنیت ملی برگزید که سوابقی را هم در دولت آقای خاتمی داشت و به نوعی حضور او میتوانست کمکی برای آقای روحانی باشد. خانم ابتکار هم رئیس سازمان محیط زیست شد.
با همه این اوصاف رئیسجمهور با مشکلات و موانعی از طرف مجلس در حوزههایی رو به رو بود تا به انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی رسیدیم، انتخاباتی که وقتی برگزار شد، عملا شاهد ریزش 80 درصدی نمایندگان مجلس نهم بودیم و اینکه دیگر امروز مجلس بهعنوان مانعی برای آقای روحانی به حساب نمیآید، بلکه همراه دولت خواهد بود. علیالقاعده باتوجه به فضاسازی که در جریان رسانهای رقیب شکل گرفته و آنها دائم تئوری یک دورهای شدن ریاستجمهوری آقای روحانی را به جامعه پمپاژ میکنند، اگر رئیسجمهور میخواهد یک دوره دیگر هم این مسئولیت را در اختیار داشته باشد، نیازمند جمعی از مدیرانی است که باور بیشتری به افکار و برنامههای او دارند.
این مدیران در عین حال باید از قدرت و توانمندی لازم برخوردار باشند تا بتوانند در یک سال آینده با تمام سختیهای پیشرو با قدرت، ابتکار عمل و جسارت مدیریت بحران کنند و از موانع رد شوند. به نظر میرسد این تیم کنونی کابینه اگر بازسازی و ترمیم نشود در اینکه آقای روحانی بتواند سلامت از مسیر پیش رو عبور کند امر محتملی نیست. بنابراین قطعا به آقای روحانی توصیه میکنم که خیلی سریع و در کوتاهمدت برای استفاده از فرصت یک ساله پیش رو تیمی همراه و در عین حال توانمند و با نقاط ضعف کمتری را در کنار خود بیاورد تا به نتیجه برسد.
حالا فکر میکنید آقای روحانی در کدام حوزههای اقتصادی، اجتماعی، سیاست داخلی و فرهنگی باید اولویت را برای ترمیم کابینه قرار دهد؟
قطعا به نظر من تغییر در سیاست داخلی مورد انتظار جامعه است و اگر این اتفاق میافتاد، رئیسجمهور خیلی بهتر میتوانست نتیجه بگیرد. در حوزه اقتصادی به نظر میرسد مسئولانی که هستند هماهنگی لازم را با یکدیگر ندارند. قطعا باید برای ترمیم آن مجموعه و ایجاد یک هماهنگی حداکثری فکری جدی شود. یادمان نرفته نامهای که چهار نفر از وزرا برای آقای روحانی نوشتند اتفاق عجیبی بود. هیچ گاه سابقه نداشت که وزرای دولت به جای آنکه بخواهند مسائلشان را در کابینه مطرح کنند برای رئیسجمهور نامه بنویسند تا از این طریق مواضعشان را به او اعلام کنند.
این در واقع اتفاقی بود که به نظر میرسید برای آقای روحانی خوب نشد. یا گافی که به هر حال در بحث فیشهای نجومی داده شد، هزینه سنگینی را به دولت آقای روحانی وارد کرد و فرصتی شد که جریان مقابل باتوجه به توانمندی رسانهای که دارد آنها را در بوق کند. هرچند تعداد چهرههایی که از فیشهای چند ده میلیونی بهرهمند هستند، به لحاظ آماری یک درصد مدیران عالی دولت را هم شامل نمیشود اما به نظر میرسد این یک درصد به اندازه 90 درصد در جامعه فضای تخریبی علیه آقای روحانی به پا کرد. معتقدم نباید آقای روحانی در خصوص این بیتوجهی در حوزه مدیریتی خودش به راحتی گذر کند و لازم است با مردم شفاف باشد و بگوید نسبت به این موضوعات حساسیت دارد.
در واقع ایجاد هماهنگی در بخش اقتصادی دولت قطعا لازم است، شاید یکی از اتفاقاتی که افتاد و میتوان گفت جزو اولین اتفاقات بود، تغییراتی است که در وزارتخارجه رخ داد. براساس این تغییرات آن مسئولانی که با سیاستهای کلی دولت و آقای ظریف هماهنگی نداشتند، برکنار شدند یعنی معاون عربی و آفریقایی و همین طور مسئول مرکز پژوهشهای وزارتخارجه از حوزه مسئولیتشان کنار گذاشته شدند. به هر حال این قدمی بود که آقای روحانی سعی کرد با آن، اجرای دیدگاههای خودش را حداقل تنظیم و تسهیل کند.
تغییر در حوزه استانداران و مدیران استانی چقدر موثر خواهد بود؟
طبیعتا باید تغییری را در وزارت کشور یا در معاونتهای این وزارتخانه شاهد باشیم، کمااینکه بعد از انتخابات مجلس شورای اسلامی دومعاون وزیر کشور تغییر کردند و به نظر میرسد این تغییرات همچنان ادامه خواهد داشت.
اگر تغییرات انجام شود، رقیب نمیتواند این را ملاک قرار دهد و بگوید آقای روحانی با این کار میخواهد ناکارآمدیهای گذشته را توجیه کند و زمان بخرد و این تغییرات مدیران نشان بیثباتی در تصمیمگیریهای دولت است؟
به نظرم آقای روحانی مختار است مطابق تعهداتی که دارد، از وجود همراهان و همکارانی که دارای توانمندی و باور لازم هستند، بهرهمند شود. اتفاقا مردم از ایشان توقع دارند که اگر در جایی وزیری ناتوان بود او را عوض کند. قبلا بهانه آن بود که مجلس همراهی نمیکند اما امروز دیگر این بهانه هم وجود ندارد.
فکر میکنم تغییر کابینه و کارآمدتر کردن بدنه اجرایی دولت شرط عقل است. حتی معتقدم رئیسجمهور باید زودتر به تغییرات کابینه توجه میکرد و شاید امروز کمی دیر هم شده است، اگر آقای روحانی تعجیل نکند آسیب جدی خواهد دید.
یعنی اگر آقای روحانی منتظر بماند که در دوره آینده ریاستجمهوریاش این تغییرات را در کابینه اعمال کند، دیر میشود و احتمالا در انتخابات ریاستجمهوری سال 96 با چالشهای جدی مواجه خواهد شد؟
به نظرم آقای روحانی تحت فشار است که دست به ترکیب کابینه خود نزند. هسته قدرت دنبال آن است که تغییرات ایجاد نشود و اگر او باتوجه به هوشمندی که دارد تسلیم این فشارها نشود، قطعا به نفعش خواهد بود.
شما چندی پیش گفتید که آقای روحانی باید با تجدیدنظر در رفتاری که حامیان دولت از خود در مجلس نشان دادند، جبران مافات کند، آیا باید در حوزه تغییر کابینه این کار را برای اصلاحطلبان انجام دهد؟
بحث اصلاحطلبان مطرح نیست. اصلاحطلبان باید به بدنه اجتماعی خود پاسخ دهند، بنابراین نمیتوانند حمایت بیقید و شرط از آقای روحانی داشته باشند. حمایتی که میکنند باید مابهازا داشته باشد، یعنی شعارهای انتخاباتی آقای روحانی محقق شود تا ایجاد رضایت در رایدهندگان را فراهم آورد. اصلاحطلبان نمیتوانند در این فضا مردم را به حضور حداکثری در انتخابات فرا بخوانند و در تهران هم صددرصد لیست رای بیاورد اما هیاترئیسه مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری هیچ تغییری نکند. این عملا در فضای اجتماعی ایجاد یأس میکند. بیتوجهی به خواسته مردم قطعا با نگاه هوشمندانه و بلندمدت آقای روحانی نمیخواند و این مساله نیز در دستورکارش نیست، بنابراین حتما به این توجه خواهد کرد.
با توجه به شناختی که دارید، آقای روحانی در بحث تغییر مدیران اجرایی چطور رفتار خواهد کرد؟
به نظر من علیالقاعده بین انتخاب دو گزینه قرار دارد که انتخاب هر کدام از آنها هزینههایی را به او تحمیل میکند. گزینه نخست آنکه با حفظ همین کابینه تا پایان دولت یازدهم پیش رود اما در این صورت همان که گفتم آسیب جدی میخورد.
گزینه دوم آنکه موانع گذشته در انتخاب همکاران از پیش روی رئیسجمهور برداشته شده است اما ورود به این حوزه بیهزینه نخواهد بود ولی اگر هزینه فایده کند، قطعا فواید تغییر کابینه برای آقای روحانی بیشتر از هزینههایش خواهد بود.
بالاخره آقای روحانی بعد از هزینه- فایده چه تصمیمی خواهد گرفت؟
به نظرم این تغییرات در وزارتخارجه رخ داد. یعنی نشان میدهد اگر آقای روحانی تصمیم بگیرد عمل میکند.
به نظر شما آقای روحانی همچنان سعی میکند در سطح معاونان وزرا تغییرات را انجام دهد یا سطح آن را بالاتر هم میآورد؟
به نظر میآید اعمال تغییرات در سطح معاونان وزرا هزینه کمتری برایش دارد، شاید در وزارت کشور به سمت تغییر معاونان و استانداران برود ولی در برخی حوزهها بهخصوص در تیم اقتصادی دولت به نظرم ناچار است دست به جابهجایی وزرا یا تغییر آنها بزند.
مسئولان جدید اجرایی که میآیند ظرف مدت یک سال تاثیری هم در عملکرد دولت خواهند داشت یا فقط این تغییرات راهکاری برای پاسخگویی به انتظارات اجتماعی است؟
حداقل تغییرات این است که پاسخ به انتظارات جامعه میدهد اما بستگی به انتخاب آقای روحانی نیز دارد که فرد کارآمدتری را انتخاب کند، اگر مسئولان جدید اجرایی چنین ویژگی را داشته باشند، قطعا این تغییرات اثرگذاری خودش را نشان خواهد داد.
یک تغییری که در سطح معاونان وزرا مطرح است، عزل آقای مقیمی از معاونت سیاسی وزیر کشور و جایگزینی او با آقای میرلوحی است، در صورتی که هر دو اصلاحطلب هستند، ارزیابی شما از تغییراتی این چنینی چیست؟
زمانی پاسخ این سوال مطرح میشود که چه کسی میخواهد جایگزین آقای مقیمی شود. طبیعی است اگر با یک اصلاحطلب دیگر جایگزین شود، تفاوتی نمیکند. اینجا موردنظر زمانی میشود به طور روشن پاسخ گفت که چهره جایگزین مشخص شود و براساس آن اظهارنظر کرد.
در مجموع اگر آقای روحانی تغییراتی را در چینش کابینه اعمال نکند و خرداد سال 96 فرابرسد، این مساله چقدر در رای او تاثیرگذار است؟ از رای 18.5 میلیونی او میکاهد یا بر این رای میافزاید یا آنکه تفاوتی نخواهد داشت؟
من فکر میکنم اثر میگذارد، برای اینکه اگر اتفاقی نیفتد نارضایتی را در سطح جامعه بیشتر میکند، بهخصوص اینکه اگر این عدم تغییرات همراه با ناکارآمدی باشد، در این صورت قطعا به جایگاه دولت نزد افکارعمومی لطمه وارد میشود چون آقای روحانی متناسب با توقعات نتوانسته عمل کند.
در عین حال در آن فضا وقتی رقابتی شکل میگیرد، جریان سیاسی قطعا با احتساب هزینه- فایدهها و بررسی وضع موجود و شرایط حاکم بر صحنه است که میآید تصمیمسازی میکند، یعنی براساس واقعیتهای صحنه است که مشاهده و تحلیل میکنیم و بعد تصمیم میگیریم. ولی آنچه روشن است و توصیه به آقای روحانی میشود این است که فرصت را دریابد.
آقای نوبخت گمانهزنیها درباره تغییر کابینه را تکذیب کرد، آیا این تکذیب واقعی است یا به قول برخی، از وظایف معمول سخنگوهاست که وقتی اتفاقی در حال وقوع است برای گرفتن پیامدهای جو روانی آن ابتدا تکذیب میکنند اما سپس اقدامات در زمان مناسب اجرا
میشود؟
سخنگو نمیتواند بگوید؛ بله میخواهد در دولت تغییراتی اتفاق بیفتد چون بلافاصله لرزش و تنش جدی در بخش عمدهای از حوزههای دستگاه اجرایی رخ میدهد. بر اثر چنین پیامدی هم دولت نمیتواند دست به تغییرات بزند چون فشارهایی ممکن است ایجاد شود. طبیعی است که تا آخرین لحظهای که آقای رئیسجمهور تصمیم نگیرد بیان و اعلام جزئیات آن، در حوزه وظایف سخنگو نیست. وقتی تصمیمیگرفته شد، سخنگو میآید، تصمیم دولت و رئیسجمهور را به اطلاع مردم میرساند و دربارهاش صحبت میکند.
تغییرات از اختیارات و جزو لوازم کارکردی رئیسجمهور است و کسی هم به لحاظ عقلی و منطقی استفاده از این اختیارات را رد نمیکند. به نظر میرسد ورود سخنگو در بحث تغییرات درست نیست و انتظار هم نباید باشد که او گمانهزنیها را تایید کند.
منبع:مثلث