به مناسبت سالگرد درگذشتش؛
انتشار روزنوشت ناخوانده از جلال آل احمد
این یادداشت روزانه توسط آقای دانایی (خواهرزاده جلال) در سالروز خاموشیاش برای نخستینبار نشر یافته است.
رویداد۲۴ روزنامه اعتماد به مناسبت سالمرگ خالق غربزدگی، روزنوشتی منتشر نشده از جلال آلاحمد را در شماره روز سهشنبه ۱۸ شهریور منتشر کرد.
اعتماد نوشت: از یادداشتهای روزانه جلال آلاحمد که به مهر آقای دانایی (خواهرزاده جلال) در سالروز خاموشیاش برای نخستینبار نشر مییابد:
"یکشنبه ۲۵ دیماه ۱۳۴۵- ۵/۷ بعدازظهر- خرمشهر: دیگر اینکه دیشب فکر میکردم درباره این اطلاق محمد مسعود شدن که گلستان و پیش از او، مدیر خواندنیها گفت و میدیدم که راست میگویند و از نو به کلهام زد که رها کنم و توی لاک خودم بروم و الخ...،
ولی مگر میشود؟ تصمیم گرفته بودم که اینجا هیچکس را خبردار نکنم، ولی از طرفی، عصری پورکریم را فرستادم سراغ امامی (غلامرضا) که در تهران آمده بود سراغم و اخیرا هم کاغذی نوشته بود و جوابش داده بودم و بعد جوانک مهماندار این هتل آناهیتا....
بیشتر بخوانید: به یادبود پنجاهمین سالمرگ جلال آل احمد + فیلم
عصری آمده است که سلام و علیک و از ارادتمندان و از فرهنگیان شنیده است که ما اینجاییم و اسممان را در دفتر خوانده است و الخ.
مرده این حرفها هستم. راست میگویند حضرات که Father image و الخ... مرد باشم و از این ارضای از شلوغ بودن دور و بر خویش فرار کنم و بتوانم با خلوت اجباری- اختیاریام بسازم و کارم را بکنم.
این بیفرزند ماندن و احتیاج به جوانهایی داشتن امثال امامی و پورکریم را آخر چه میشود کرد؟ این است دیگر و اینجوری میشود که درِ دلت را برای هر کدامشان که از راه میرسند باز میکنی و چه عیب دارد؟ جز اینکه میروی سر منبر و آن وقت محمد مسعود درمیآیی به قول حضرات. "
اعتماد نوشت: از یادداشتهای روزانه جلال آلاحمد که به مهر آقای دانایی (خواهرزاده جلال) در سالروز خاموشیاش برای نخستینبار نشر مییابد:
"یکشنبه ۲۵ دیماه ۱۳۴۵- ۵/۷ بعدازظهر- خرمشهر: دیگر اینکه دیشب فکر میکردم درباره این اطلاق محمد مسعود شدن که گلستان و پیش از او، مدیر خواندنیها گفت و میدیدم که راست میگویند و از نو به کلهام زد که رها کنم و توی لاک خودم بروم و الخ...،
ولی مگر میشود؟ تصمیم گرفته بودم که اینجا هیچکس را خبردار نکنم، ولی از طرفی، عصری پورکریم را فرستادم سراغ امامی (غلامرضا) که در تهران آمده بود سراغم و اخیرا هم کاغذی نوشته بود و جوابش داده بودم و بعد جوانک مهماندار این هتل آناهیتا....
بیشتر بخوانید: به یادبود پنجاهمین سالمرگ جلال آل احمد + فیلم
عصری آمده است که سلام و علیک و از ارادتمندان و از فرهنگیان شنیده است که ما اینجاییم و اسممان را در دفتر خوانده است و الخ.
مرده این حرفها هستم. راست میگویند حضرات که Father image و الخ... مرد باشم و از این ارضای از شلوغ بودن دور و بر خویش فرار کنم و بتوانم با خلوت اجباری- اختیاریام بسازم و کارم را بکنم.
این بیفرزند ماندن و احتیاج به جوانهایی داشتن امثال امامی و پورکریم را آخر چه میشود کرد؟ این است دیگر و اینجوری میشود که درِ دلت را برای هر کدامشان که از راه میرسند باز میکنی و چه عیب دارد؟ جز اینکه میروی سر منبر و آن وقت محمد مسعود درمیآیی به قول حضرات. "
خبر های مرتبط