صحنه تصادف خواننده مشهور لاله زاری
رویداد۲۴ خیابان لاله زار در زمان ناصرالدین شاه و برای تقلید از شانزه لیزه پاریس ساخته شده بود و در دهههای سی تا پنجاه سینماها و کابارههای بسیاری در آنجا مشغول فعالیت شده بودند. این خیابان نمادی از نوگرایی پهلویها بود که البته نوگرایی فقط در ساخت و ساز سینما و کاباره در کشوری عقب مانده به حساب میآمد و نه نوگرایی هنری.
اغلب اجراهای کابارهها و نمایش خانههای لاله زار فرم هنری تکرار شوندهای داشتند که به قصد سرگرم کردن داش مشتیها تولید میشد و کمتر اثر هنری در لاله زار اجرا میشد. محتوای آثار تولید شده نیز طبعا بر اساس امیال مردانه و اغلب لمپن منشانه داش مشتیها تنظیم میشد و کیفیت هنری بسیار پایینی داشت. به همین دلیل سبکی در آواز و رقص در دهه سی باب شد که آن را لاله زاری میگویند.
معصومه عزیزی بروجردی با نام هنری مهوش، یکی از این خوانندگان لاله بازاری بود که به شهرتی بی سابقه در میان مخاطبین لاله زار رسیده بود.
مهوش اصالتا اهل لرستان بود و در نوجوانی با خانواده خود به تهران آمده بود و در همان سالها به گروههای طرب و موسیقی زندهای که در عروسیها و رستورانها فعال بودند پیوسته بود.
مهوش به زودی در کابارههای تهران شهرتی به هم زد و طرفداران وسیعی پیدا کرد. اشعاری که وی میخواند با زبان کوچه بازاری تصنیف شده بودند، کنایههای جنسی داشتند و موسیقی در آنها ساده و بدون هیچ خلاقیتی اجرا میشد و در نتیجه آثار وی زودهضم بودند و برای بساط عرق خوری جاهلها و داش مشتیها بسیار مناسب. این سبک مهوش را به حدی از محبوبیت رساند که اهالی سینما نیز به زودی سراغ مهوش آمدند و وی رسما شغل بازیگری را نیز در کنار خوانندگی ادامه داد.
بیشتر بخوانید:کلیپی از مراسم خاکسپاری زنده یاد فروغ فرخزاد +فیلم
همه این مطالب را باید به افسانههایی که درباره زندگی او میگفتند در کنار هم گذاشت تا به دلیل محبوبیت وی پی برد. بین مردم و طرفداران مهوش چیزی که بسیار تکرار میشد شهرت او به کار خیر بود. میگفتند که وی درصد بالایی از درآمد خود را به فقرا میدهد و زندگیاش را وقف محرومان کرده است. این سخنان که صحت و سقم آنها مشخص نیست در کنار نمای لاله زاری مهوش، رقاصهای با جذابیتهای جنسی، نمایی رندانه به او میداد. مهوش مانند رندانی که در اشعار حافظ میخوانیم در ظاهر میل و لذت خود را انکار نمیکرد و در عین حال قلبش پاک بود و به مردم خیر میرساند و این نوعی انکار ریاکاری و زهد ریاکارانه بود که در تاریخ و ادبیات ایران بسیار از آن یاد شده است. مهوش شخصیتی بود که در جایگاه نمادین مناسبی قرار گرفته بود و به همین دلیل هم مرگ نابهنگامش واکنشهای بسیار برانگیخت.
مهوش در دی ماه سال ۱۳۳۹ با اتوموبیل فولکس واگن خود در حال رانندگی بود که تصادف کرد و کشته شد. انتشار خبر درگذشت وی باعث افزایش تیراژ روزنامهها شد و در مراسم تشییع پیکرش جمعیت عظیمی شرکت کردند. این نخستین بار در تاریخ ایران بود که مردم برای یک خواننده کوچه بازاری عزاداری میکردند، اما آخرین بار نبود. هنر عامه پسند هر روز در ایران فراگیرتر میشد و اجرا کنندگان آن به قهرمانان ملی تبدیل میشدند؛ همانهایی که اکنون سلبریتی نامیده میشوند.