محاسبات دولت بایدن درباره خاورمیانه/ از بازگشت به برجام تا کاهش تنش بین ایران و عربستان
رویداد۲۴ العربی الجدید در مطلبی نوشت: پس از بی توجهی جو بایدن به حوادث فلسطین، او در معرض فشارهای داخلی قرار گرفته و تلاش کرد برای توقف حملات اسرائیل به نوار غزه وارد عمل شود. او یک گام فراتر رفته و تصمیم گرفت وزیر خارجه خود، بلینکن را به منطقه خاورمیانه بفرستد تا آتش بس را تثبیت کرده و مانع از سرگیری تنشها شود. از آنجا که رئیس جمهور آمریکا حداقل در ظاهر خاورمیانه را نادیده گرفته بود، این اقدام وی سوالات زیادی را در مورد تغییر در سیاستش و گرایش به منطقه خاورمیانه مطرح میکند.
در ادامه مطلب آمده است: کسی که از فلسفه خارجی دولت بایدن آگاه باشد، در مییابد که مأموریت بلینکن، از تلاش برای مهار چین فراتر نمیرود. این گرایش دولت آمریکا زمانی تقویت میشود که تغییر اهمیت استراتژیک مناطق جهان در سیاست این کشور را مشاهده میکنیم. ایالات متحده به تمرکز روی مناطقی عادت دارد که منافع یا چالشهایی در آنها دارد و براساس هر یک از این منافع و خطرات، اهتمام آن به مناطق مختلف تغییر میکند.
پس از پایان جنگ سرد، مرکز توجه در سیاست آمریکا از اروپا به سمت منطقه عربی تغییر یافت، در ادامه، توجه آمریکا به شرق اسیا متمرکز شد، تا به جای جهان اسلام، چین را در نظر داشته باشد. این تحول در نتیجه تغییر طبیعت چالشهایی است که ایالات متحده با آن مواجه است، زمانی که اتحاد جماهیر شوروی و هم پیمانان آن منبع اصلی خطر برای آمریکا در دوره جنگ سرد بودند، به عقیده جرج بوش پسر، تروریسم خطری بود که در آینده منافع آمریکا را تهدید میکند، همین امر، عاملی شد برای انتقال تمرکز به منطقه عربی و جهان اسلام.
اما این سیاست بار دیگر با انتقال توجه به خاور دور، تغییر کرد، تا واشنگتن چین را چالش استراتژیکی برای منافع آمریکا در سطح جهان بداند، که همزمان با آن، تکیه آمریکا بر منابع انرژی در خاورمیانه کاهش یافت.
ما در مرحله آرامش یا کاهش درگیریها در منطقه هستیم و تمام تحرکات آمریکا از جمله سفر بلینکن این مهم را تایید میکند. دولت بایدن بر این عقیده است که نتایج سرمایه گذاری در خاورمیانه، برعکس بوده و تلاش برای تغییر، به فروپاشی امنیت منجر شده است، همانطور که چین از سرگرمی آمریکا به مسائل خاورمیانه برای پیشرفت نفوذ خود استفاده کرده است.
از این جهت، ایالات متحده تلاش میکند از افغانستان خارج شده و به دو دهه دخالت در این کشور پایان دهد، حتی اگر خروج از افغانستان منجر به تکرار سناریوی ویتنام یعنی زمانی که سایگون به دست نیروهای کمونیست افتاد، شود. از سوی دیگر، امریکا به دنبال بازگشت به توافق هستهای با ایران است تا واشنگتن این بار، مجبور به مقابله جدیدی در خاورمیانه با ایران نشود.
دولت جدید آمریکا همچنین به دنبال کاهش تنشها بین عربستان و ایران و پایان دادن به جنگ یمن است، همانطور که سعی در ایجاد توازن ترکیه-ایران-اعراب در سوریه، عراق و لبنان دارد، تا هیچ یک از این قدرتها نتوانند به طور کامل بر مناطق مذکور سیطره یابند. در سوریه هم تمرکز آمریکا روی مساله انسانی به دور از راه حل سیاسی است، که نیازمند زمان و تلاش و منابع مالی است که به نظر نمیرسد واشنگتن آماده صرف آن در میدانی که منافعی برای امریکا ندارد باشد.
گذشته از این، بازسازی غزه و ارائه کمکهای اقتصادی به فلسطینیها در اراضی اشغالی، به نحوی که مانع تظاهرات آنها شود و ادامه تشویق دولتهای عربی به عادی سازی با اسرائیل، همگی عناوین سیاست دولت بایدن در منطقه ماست و هدف از آن، تمرکز آمریکا روی چین است، اما تاریخ میگوید به ندرت محاسبات مسئولان آمریکایی با واقعیت منطقه عربی مطابقت یافته است.