چرا پیمان ائتلاف جدید آلمان خبر خوبی برای ایران نیست؟
رویداد۲۴ وبسایت Responsible Statecraft وابسته به اندیشکده «کوئینسی» در آمریکا نوشت: اگر طرفداران تعامل با ایران در ایالات متحده امیدوار بودند که متحدان اروپایی شان، دولت بایدن را به سمت اقدامات جسورانهتر در این مسیر سوق دهند، احتمالاً ناامید خواهند شد.
در ۲۴ نوامبر، سه حزب سیاسی در آلمان شامل برندگان انتخابات پارلمانی اخیر از حزب سوسیال دموکرات، سبزها و حزب دموکرات آزاد (لیبرال ها، به معنای اروپایی کلمه) مذاکرات ائتلافی خود را با یک برنامهی توافق شده در مورد دولت آتی به پایان رساندند.
توافقنامههای ائتلافی در آلمان یک موضوع جدی است. آنها معمولاً اسناد مفصلی هستند که تعهدات واضح و دقیق را منعکس میکنند و اعلامیههای مبهمی به شمار نمیروند. متن ۱۷۷ صفحهای جدید بخش قابل توجهی را به سیاست خارجی اختصاص میدهد و در داخل آن، چند سطر به ایران مربوط است. با این حال، این متن برای کسانی که خواستار سیاست آلمانی خلاقتر نسبت به مسائل مختلف از جمله خاورمیانه بودند، دلسردکننده است.
توافقنامه ائتلاف، خواستار احیای توافق هستهای یا برجام به طور مناسب است، توافقی که آلمان یکی از هفت طرف مذاکره کننده آن است. با این حال، با تأکید بر تعهدات تهران برای تسهیل کامل بازرسی آژانس بینالمللی انرژی اتمی، ناظر هستهای سازمان ملل، مسئولیت را مستقیماً بر دوش ایران میگذارد. علیرغم اینکه این ایالات متحده بود که از توافق در زمان ریاست جمهوری ترامپ در سال ۲۰۱۸ خارج شد و سپس تحریمهای جدیدی وضع کرد که تهران را به زانو درآورد. حتی در آن زمان، ایران با جدیت به مدت ۱۸ ماه به مفاد برجام پایبند بود، به این امید که سه امضاکنندهی اروپایی، از جمله آلمان، از آن در برابر تحریمهای یکجانبه یواشنگتن محافظت کنند و حداقل بخشی از تسهیلات اقتصادی را که طبق توافق اولیه وعده داده شده بود، ارائه دهند.
اما آلمان، در کنار انگلیس و فرانسه، دو امضاکنندهی اروپایی دیگر توافق، نتوانست در کنار اظهارات سیاسی ضروری، اما ناکافی خود به اقدام ملموسی برای دفاع از تعامل ایران با غرب، مبادرت کند. این شکست، یکی از عوامل مهمی بود که کفهی ترازو را در تهران به نفع اصولگراها سنگین کرد و در نتیجه به هموار کردن راه برای انتخاب ابراهیم رئیسی به ریاستجمهوری ایران و همراه با آن، افزایش چالشها برای احیای برجام کمک کرد.
اکراه برای تأکید بر نقش واشنگتن در بحران برجام ممکن است به منظور کسب امتیاز از دولت بایدن طراحی شده باشد، کسی که در اروپا به عنوان پادزهری خوشایند برای سلف خود یعنی دونالد ترامپ تلقی میشود. علاوه بر این، دو شریک کوچک ائتلاف در آلمان یعنی سبزها و حزب دموکرات آزاد آلمان بر روی یک پلتفرم به شدت آتلانتیستی تأکید داشتند که این موضوع به وضوح در توافقنامه ائتلافی دولت آینده مورد غفلت واقع شده است. با این حال، تا زمانی که برجام احیا نشده است، تأثیر واقعی سیاستهای بایدن بر ایران چندان متفاوت از کمپین «فشار حداکثری» ترامپ نبوده است. رهبری جدید در برلین به خاطر اعتبار خود باید از واشنگتن میخواست که تحریمهای اقتصادی اعمال شده توسط ترامپ را به عنوان شرط ضروری برای حفظ توافق لغو کند، همانطور که به درستی از ایران خواست تا به پایبندی به برجام بازگردد.
در عوض، توافقنامهی ائتلاف، ایران را به دلیل اقداماتی از جمله سیاستهای تهاجمی منطقه ای، تهدید علیه اسرائیل، نقض حقوق بشر و حمایت از فعالیتهای تروریستی (!) مورد انتقاد قرار میدهد.
برخی از این انتقادات درست است. به طور مثال، تهدید علیه موجودیت اسرائیل نه تنها غیرقابل قبول است، بلکه به هیچ وجه موجب پیشبرد منافع ملی ایران نمیشود. تا زمانی که تهران از این نوع لفاظیها خودداری نکند، نمیتواند به طور کامل روابط خود را نه تنها با ایالات متحده، بلکه با آلمان و دیگر کشورهای اروپایی عادی کند.
با این حال، آنچه اعتبار این سند را کاهش میدهد، ناتوانی در اشاره به بازیگران دیگر در خاورمیانه است که سوابق مشکل سازی در سیاستهای منطقهای و حقوق بشر دارند. در عوض، این سند متعهد به همکاری با شرکای آلمانی در خلیج فارس که مشخصاً از آنها نام برده نشده است، با هدف ترویج اقدامات اعتمادسازی است. در حالی که این یک هدف ستودنی است، اما رفتار دوگانه در مقابل ایران و این شرکای نامشخص خلیج فارس، بیشتر شبیه به سیاست مهار ایران است تا هر گونه تلاش برای دستیابی منافع واقعی در راستای ترویج تلاشهای کاهش تنش منطقهای.
این یک جانبه بودن در هیچ کجا به اندازه اشارهای کوتاه به یمن مشهود نیست. در حالی که ائتلاف جدید آلمان متعهد میشود برای پایان دادن به "فاجعه انسانی" در یمن تلاش کند، اما از ذکر این موضوع که آن فاجعه کاملاً ساخته دست بشر است و نتیجه برخی بلایای طبیعی نیست، خودداری میکند. در واقع، گروه کارشناسان برجسته سازمان ملل متحد در مورد یمن ثابت کردند که اکثر تلفات انسانی و جنایات جنگی در یمن، به ویژه از طریق حملات هوایی بیمورد توسط ائتلاف به رهبری عربستان سعودی و امارات متحده عربی بروز کرده است. واقعیات نشان میدهد که نقش منطقهای آنها به اندازهی ایران بی ثبات کننده و تهاجمی است. همچنین در توافقنامه دولت آینده هیچ اشارهای به سرکوب داخلی در عربستان سعودی و امارات متحده عربی نشده است. در این سند به مصر، بحرین، مراکش، آذربایجان و دیگر حکومتهای خودکامهی دوست غرب نیز اشارهای نشده است. موضع گیری ائتلاف جدید آلمان در مقابل خاورمیانه این تصور را بر جای میگذارد که تلاش شده است تا ایران به عنوان یک بازیگر بد در نظر گرفته شود.
البته باید دید که آیا این دیدگاهها به سیاست واقعی تبدیل میشوند یا خیر و اینکه چطور این اتفاق میافتد. برخلاف بایدن در ایالات متحده، حزب سوسیال دموکرات و رهبر آن اولاف شولتس، که قرار است صدراعظم بعدی آلمان شود، به شدت برنامه داخلی اجتماعی خود را در اولویت قرار داده است. این امر فضای بیشتری را در اختیار سبزها قرار داد تا بخش سیاست خارجی توافقنامه ائتلاف را شکل دهند. این حزب و رهبر آن، آنالنا بائربوک که قرار است وزیر امور خارجه بعدی شود، از سیاست بینالملل به عنوان یک مبارزه جهانی بین دموکراسیها و حکومتهای خودکامه حمایت میکردند. این افراد حتی گاهی شبیه برخی نومحافظهکاران آمریکایی میشدند. در مقابل، حزب دموکرات آزاد آلمان بر دیپلماسی و مذاکره با دشمنان تأکید کرده است. مانند بایدن، شولتس ممکن است به زودی متوجه شود که جلوگیری از بحرانهای سیاست خارجی به رهبری قوی و مداخلهی شخصی نیاز دارد. سقوط نهایی برجام احتمالاً در رسیدن وی به این نتیجه، تأثیرگذار خواهد بود.
به هر حال، درست است که نقطه عزیمت برلین در روابطش با ایران با واشنگتن یکی نیست، اما روابط دیپلماتیک ادامه خواهد داشت، حتی اگر انتقادهای آلمان از جنبههای مختلف سیاستهای ایران بیشتر شود. در نهایت، ممکن است تداوم بیشتری در رویکرد آلمان در مقابل ایران نسبت به آنچه در سند ائتلاف آمده است، وجود داشته باشد.