به این دلایل حمله اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران دیگر فایده ندارد
رویداد۲۴ دنی سیترینوویچ که به مدت بیست و پنج سال در واحدهای مختلف فرماندهی در اطلاعات ارتش اسرائیل (IDI) از جمله به عنوان رئیس میز ایران در بخش تحقیق و تحلیل (RAD) فعالیت کرده، در یادداشتی تحت عنوان «من قبلا رئیس میز ایران در اطلاعات ارتش اسرائیل بودم؛ تل اویو به این دلایل نمی تواند برنامه اتمی تهران را نابود کند» در اندیشکده «شورای آتلانتیک» نوشت: در هفتههای اخیر، اظهارات مقامات فعلی و سابق اسرائیل در مورد لزوم آمادهسازی برای حمله نظامی به تأسیسات هستهای ایران تشدید شده است. نیاز اسرائیل برای بازدارندگی ایران، وادار کردن آن به توقف پیشرفت هستهایاش، و نشان دادن اهمیت برداشتن گامهای عملی برای توقف پیشرفت هستهای ایران، به دولت جو بایدن واضح است.
در ادامه این مطلب آمده است: با این حال، علاوه بر چالشهای عملیاتی در اجرای چنین حملهای نظامی، بهویژه با توجه به استقرار یگانهای زمین به هوا توسط نیروهای ایرانی که میزبان اس-300 روسی و سامانههای بومی مانند باور 373 و سوم خرداد است، اسرائیل با چالش های راهبردی بیشتر نیز روبرو است.
برخلاف عراق و سوریه که برنامههای هستهای شان متکی بر یک راکتور هستهای بود که اسرائیل به ترتیب در سالهای 1981 و 2007 نابودشان کرد، برنامه ایران بر پایه دو تأسیسات غنیسازی بسیار محافظت شده و غیرمتمرکز پیش می رود. علاوه بر این، در حالی که زیرساختهای هستهای عراق توسط فرانسه و سوریه توسط کره شمالی ساخته شده بود، ایران طی سالها ط توانسته است، برنامه ای بر اساس دانش دانشمندان هسته ای ایرانی راه بیاندازد. به عبارت دیگر، حتی اگر سایتهای هستهای ایران نابود شوند، دانش هستهای بومی دانشمندان ایرانی را قادر میسازد تا برنامه هستهای را به سرعت بازسازی کنند.
علاوه بر این، برخلاف حملات اسرائیل به سایت های هستهای عراق و سوریه، که هیچ واکنشی به دنبال نداشت، ایران و نیروهای نیابتی منطقهای آن به حمله علیه ایران پاسخ خواهند داد. به عبارت دیگر، 1.5 میلیارد دلاری که به نیروهای دفاعی اسرائیل برای تدارک حمله نظامی احتمالی به ایران داده شده، تنها آغاز هزینه های اسرائیل است، چرا که پاسخ «محور مقاومت» عواقب نجومی برای اسرائیل خواهد داشت.
نتیجه این است که برخلاف حملات قبلی اسرائیل به تأسیسات هستهای، حمله به تأسیسات هستهای ایران تنها به ماجرای توانایی ضربه زدن به نیروگاه های هسته ای به شدت مستحکم و پاسخ ایران محدود نمی شود. حملات اسرائیل منجر به راه افتادن یک کارزار سنگین و شاید غیرقابل تحمل در مواجهه با سایر عناصر محور مقاومت، مانند گروه حزب الله لبنان که در سال های اخیر به طور قابل توجهی توانایی های خود را ارتقا داده است، می شود.
این اشتباه است که تصور کنیم در صورت وقوع حمله هوایی، ایران این ماجرا را انکار می کند و اسرائیل را برای چنین حملهای مقصر نمیداند. به عبارت دیگر، سیاستمداران اسرائیلی روی یک حمله نظامی قمار میکنند که حداکثر برنامه هستهای ایران را به تأخیر میاندازد اما در نهایت به تسریع و افزایش بیشتر قدرت هستهای ایران بدون نظارت و محدودیتهای بینالمللی منجر می شود و همچنین اسرائیل را از ناحیه جبهه شمالی اش در یک جنگ بسیار دشوار مقابل ایران قرار میدهد.
بیشتر بخوانید: کارزار اسرائیل در امریکا علیه ایران/ واشنگتن تسلیم فشارهای تل آویو میشود؟
با توجه به تنش های کنونی بین اسرائیل و ایران، اظهاراتی که هیچ تاثیری بر استراتژی ایران ندارد، تنها طرفین را به سمت درگیری نامطلوب سوق می دهد.
البته اسرائیل حق دارد نگران برنامه هسته ای در دست کشوری باشد که آشکارا خواهان نابودی آن است، اما باید واقع بینانه نیز باشد. گزینه نظامی باید برای شرایطی باقی بماند که در آن ایران تصمیم به تولید رسمی بمب هسته ای بگیرد. به گفته نهادهای اطلاعاتی اسرائیل و حتی ویلیام برنز مدیر سیا، چنین سناریویی امروز برای ایران روی میز نیست.
بنابراین، کار درست چیست؟ اسرائیل باید مبارزه با ایران را از پشت رهبری کند. یعنی اجازه دهد جامعه بینالملل کمپین جلوگیری از دستیابی ایران به بمب هستهای را رهبری کند و بر همکاری با دولت بایدن و سایر قدرتهای جهانی برای ایجاد یک استراتژی جامع تمرکز کند. به عنوان مثال، تشدید نظارت و رژیم بازرسی آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) که تضمین می کند برنامه هسته ای ایران ماهیت غیرنظامی دارد. این امر به ویژه با توجه به اینکه به گفته تامیر هیمن، رئیس سابق اطلاعات نظامی اسرائیل، ایران حداقل دو سال با بمب فاصله دارد، اهمیت دارد.
نتیجه این است که حتی یک حمله موفقیت آمیز به سایت های هسته ای ایران نیز مشکل را حل نمی کند. یک حمله، در بهترین حالت، برنامه ایران را به تأخیر می اندازد اما در ادامه تهران را مجاب می کند تا برنامه اتمی خود را را با مشروعیت بین المللی بازسازی کند. در بدترین حالت، میتواند منجر به تشدید تنش شود که ارزش آن، از نظر تواناییهای نظامی نیابتهای ایران، ممکن است غیرقابل تحمل باشد.
در نهایت، اشتباه است که اسرائیل فکر کند از چنین اقدامی حمایت بین المللی خواهد داشت. جهان، از جمله ایالات متحده، از طریق برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) و قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل متحد، به رسمیت شناخته اند که ایران می تواند اورانیوم را در خاک خود غنی سازی کند البته تا زمانی که زیر نظر آژانس بین المللی انرژی اتمی باشد و برای اهداف صلح آمیز باشد. بنابراین، رویکرد اسرائیل برای "غنی سازی صفر" دیگر واقع بینانه نیست. تا زمانی که ایران بمب هستهای نسازد و تا زمانی که این تاسیسات هسته ای تحت نظارت باشند، هیچ کشوری از حمله اسرائیل حمایت نخواهد کرد، حتی ایالات متحده.
علاوه بر این، مقامات اسرائیلی باید در نظر داشته باشند که تهدید به حمله نظامی ممکن است دولت بایدن را سمت بازگشت به برجام – بر خلاف منافع ایالات متحده – سوق دهد، زیرا ایالات متحده احتمالاً میترسد که حمله اسرائیل به ایران و نتیجه آن، این کشور را وادار کند برنامه های خود را برای کاهش حضور نظامی در خاورمیانه متوقف کند. باید این واقعیت را درک کرد که هیچ راه حل جادویی برای برنامه هسته ای ایران وجود ندارد، به خصوص از طریق حمله، که یک دهه پیش ممکن بود، یعنی زمانی که برنامه اتمی تهران خیلی پیشرفته نبود.
برای اسرائیل هیچ گزینه خوبی وجود ندارد، فقط گزینه های بد وجود دارد. این امر ناشی از اتخاذ یک سیاست شکست خورده در قبال ایران است که توسط دولت بنیامین نتانیاهو و دولت دونالد ترامپ به بهانههای واهی پیگیری شد. متعاقبا، اسرائیل این سیاست و سایر اقدامات از جمله خرابکاری در تاسیسات هسته ای و ترور دانشمندان را مرتکب شد که فقط ایران را وادار کرد تا به جای به تعویق انداختن برنامه هسته ای، برنامه های خود را با سرعت بیشتری پیش برد.
اطمینان ترامپ به دست نیافتن ایران به سلاح هسته ای نمی تواند جز دروغ بودن سلاح هسته ای مفهوم دیگری داشته باشد.
مثل اینکه شما دنبال اژدها باشید و به شما بگویند شما هیچگاه به اژدها نخواهید رسید. یعنی اژدها وجود ندارد.