سناریوهای بدبینانه درمورد جنگ اوکراین
رویداد۲۴ بلومبرگ نوشت: اکثر درگیریها به سرعت پایان مییابند، اما این یکی به نظر میرسد که اینطور نخواهد شد. پیامدهای این جنگ میتواند از تورم جهانی تا جنگ جهانی سوم متغیر باشد.
۱۰۰در ادامه این مطلب آمده است: بدترین سناریو را در نظر بگیرید.
من قبلاً در اینجا استدلال کرده ام که وضعیت جهانی امروز بیش از هر دوره دیگری یادآور دهه ۱۹۷۰ است. ما در چیزی شبیه به یک جنگ سرد جدید به سر میبریم. ما قبلا نیز مشکل تورم داشتیم. جنگ اوکراین چیزی شبیه حمله کشورهای عربی به اسرائیل در سال ۱۹۷۳ یا حمله شوروی به افغانستان در سال ۱۹۷۹ است. تأثیر اقتصادی جنگ بر قیمت انرژی و مواد غذایی هشدار تورم جهانی را گوشزد میکند.
شرایط کنونی اوکراین بسیار بهتر از شرایط لهستان در سال ۱۹۳۹ است. سلاحهای غربی در حال رسیدن به اوکراین هستند. این سلاحها پس از حمله آلمان نازی به لهستان، به ورشو نرسیدند. اوکراین فقط با تهدید روسیه مواجه است در حالی که لهستان بین هیتلر و استالین تقسیم شد.
ایالات متحده و متحدانش نه فقط یک بحران بلکه باید سه بحران ژئوپلیتیک را در نظر بگیرند که همگی میتوانند به سرعت اتفاق بیفتند، همانطور که در جنگ ژاپن علیه چین و پس از آن جنگ هیتلر علیه اروپای غربی در سال ۱۹۴۰ رخ داد و همینطور جنگ ژاپن با آمریکا و امپراتوریهای اروپایی در آسیا در سال ۱۹۴۱. اگر چین در سال آینده به تایوان حمله کند و جنگی بین ایران و دشمنان منطقهای که به طور فزایندهای با یکدیگر همسو شدهاند - کشورهای عربی و اسرائیل - آغاز شود، آن زمان است که میتوانیم درباره جنگ جهانی سوم صحبت کنیم.
آخرین باری که در کیف بودم، با استیون پینکر روانشناس دانشگاه هاروارد شرط بندی کردم. شرط من این بود که "تا ۳۱ دسامبر ۲۰۲۹، یک جنگ متعارف یا هستهای حداقل یک میلیون نفر را قربانی خواهد کرد. " من مشتاقانه امیدوارم که شرط را ببازم. اما عصبانیت من یک اضطراب غیرمنطقی نبوده و نیست. همانطور که در کیف نشسته بودم و در مورد نیات احتمالی ولادیمیر پوتین و آسیب پذیری اوکراین فکر میکردم، میتوانستم شاهد وقوع جنگ باشم.
در سال ۲۰۱۲، من و پینکر در مورد اینکه آیا جهان در حال صلحآمیزتر شدن است یا خیر بحث کردهایم، بهطور دقیق، آیا روند معناداری برای کمتر شدن خطر جنگ وجود داشته است؟
پینکر ادعایی دوگانه دارد. اول، از حدود سال ۱۹۴۵ یک "صلح طولانی" بین قدرتهای بزرگ وجود داشته است که به طور قابل توجهی در تضاد با درگیریهای قبلی قدرتهای بزرگ است. دوم، یک «صلح جدید» نیز وجود دارد که با «جنگ، نسلکشی و تروریسم» مخالف است و از زمان پایان جنگ سرد بهطور ناگهانی آغاز شده و ادامه یافته است.
به طور خلاصه، پینکر استدلال میکند که «کاهش قابل توجهی در میزان خشونت اتفاق افتاده است که ناشی از شرایط سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک است. او پیشبینی میکند که «احتمال وقوع یک دوره خشونتآمیز بزرگ در دهه آینده با احتساب ۱۰۰ هزار کشته در سال یا یک میلیون مرگ، در کل ۹.۷ درصد است.» البته من معتقدم که شانس آن بالاتر از این رقم است.
حتی اگر بپذیریم که جهان از سال ۱۹۵۰ کمتر پذیرای جنگهای بزرگ شده است، اما آمار نمیتواند تضمینی برای ادامه این روند ارائه کند. این حقیقت عمیق و گیج کننده برای اولین بار توسط یک دانشمند انگلیسی که بیش از ۱۴۰ سال پیش متولد شد، بیان شد.
لوئیس فرای ریچاردسون به عنوان یک فیزیکدان، بیشتر دوران حرفهای خود را صرف کار بر روی هواشناسی کرد. تحقیقات او در مورد جنگ در طول زندگی خود ناشناخته ماند. تنها در سال ۱۹۶۰، یعنی هفت سال پس از مرگ او، برای دو کتابش با عنواین «اسلحه و ناامنی» و «آمار نزاعهای مرگبار» ناشر پیدا شد.
ریچاردسون «نزاع مرگبار» را اینگونه تعریف کرد: «هر نزاعی که باعث مرگ انسان شود»، نه تنها جنگ، بلکه «قتل، راهزنی و شورش». او تمام تلفات درگیریهای مرگبار را به صورت لگاریتمی با پایه ۱۰ تنظیم کرد تا درگیریهای مرگبار را در مقیاس ریشتر به دست آورد.
در تحلیل او از همه «نزاعهای مرگبار» بین سالهای ۱۸۲۰ و ۱۹۵۰، تنها جنگهای جهانی بودند که به بزرگی ۷ ریشتر رسیدند. این جنگها سه پنجم کل مرگ و میر نمونههای او را تشکیل میدادند.
جهان پس از جنگ جهانی دوم نسبت به نیمه اول قرن بیستم یا قرن نوزدهم خشونت کمتری داشته، اما یک دوره طولانی صلح لزوماً دلیلی بر تغییر احتمال جنگهای بزرگ نیست. احتمال یک جنگ بسیار بزرگ به بزرگی جنگ جهانی دوم کماکان ثابت است.
برای بررسی ابعاد جنگ روسیه و اوکراین، معتقدم که نتیجه این جنگ به پاسخ به سوالات زیر بستگی دارد:
آیا روسها موفق میشوند کیف و ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین را در عرض دو، سه یا چهار هفته در دست بگیرند؟
پاسخ، "هرگز" است. اگرچه ممکن است کرملین به طور موقت برخی از نیروهای خود را از اطراف کیف خارج کرده باشد، اما اکنون تردیدی وجود ندارد که تغییری در برنامه صورت گرفته است. در یک جلسه توجیهی در ۲۵ مارس، ژنرالهای روسی ادعا کردند که هرگز قصد آنها تصرف کیف یا خارکف نبوده است و هدف از حملات در آنجا فقط منحرف کردن و تحقیر نیروهای اوکراینی بوده است. هدف واقعی روسیه به دست آوردن کنترل کامل بر منطقه دونباس در شرق کشور بوده و هست.
چیزی که میخواهیم بدانیم این است که آیا ارتش پوتین میتواند به هدف محدودتر یعنی محاصره نیروهای اوکراینی در دونباس و شاید تأمین یک «پل زمینی» از روسیه به کریمه در امتداد ساحل دریای آزوف دست یابد یا خیر. تنها چیزی که میتوان با قطعیت گفت این است که این روند نسبتا کند و خونین خواهد بود، همانطور که نبرد وحشیانه ماریوپل به وضوح نشان داده است.
آیا تحریم روسیه انقباض اقتصادی شدیدی در این کشور ایجاد میکند که پوتین را از دستیابی به پیروزی باز دارد؟
اقتصاد روسیه مطمئناً از محدودیتهای غربی ضربه سختی خورده است، اما من همچنان بر این عقیده هستم که برای پایان دادن به جنگ به این کشور ضربه سختی وارد نشده است. تا زمانی که دولت آلمان در برابر تحریم صادرات نفت روسیه مقاومت میکند، پوتین همچنان ارز کافی برای حفظ اقتصاد جنگی خود به دست میآورد. بهترین شاهد این ادعا، بهبود قابل توجه نرخ برابری روبل با دلار است. قبل از جنگ یک دلار ۸۱ روبل خرید و فروش میشد. پس از جنگ، این نرخ به ۱۴۰ کاهش پیدا کرد. روز پنجشنبه این نرخ به ۸۱ بازگشت که نشان دهنده ترکیبی از پرداختهای خارجی برای نفت و گاز و کنترل سرمایه روسیه بود.
آیا ترکیبی از بحران نظامی و اقتصادی باعث کودتا علیه پوتین میشود؟
همانطور که دو هفته پیش مطرح کردم، دولت بایدن روی تغییر رژیم در مسکو شرط بندی کرده است. نه تنها دولت ایالات متحده پوتین را جنایتکار جنگی معرفی کرده بلکه اقداماتی را برای محاکمه جنایتکاران روسی در نظر گرفته است. جو بایدن یکشنبه گذشته در پایان سخنرانی خود در ورشو ۹ کلمه برای کتابهای تاریخ بیان کرد: "به خاطر خدا، این مرد نمیتواند در قدرت بماند. " من شکی ندارم که هدف ایالات متحده و حداقل برخی از متحدان اروپایی آن خلاص شدن از شر پوتین است.
آیا برکناری پوتین از قدرت، او را به اقدامات ناامیدکننده مثلاً تهدید هستهای سوق میدهد؟
این سوال بسیار مهمی است. به نظر میرسد بایدن و مشاورانش مطمئن هستند که ترکیبی از فرسایش در اوکراین و تحریمهای روسیه باعث ایجاد یک بحران سیاسی در مسکو خواهد شد که مشابه بحرانی است که اتحاد جماهیر شوروی را در ۳۱ سال پیش فلج کرد. اما پوتین مانند مستبدان خاورمیانه نیست که در طول جنگ عراق و بهار عربی از قدرت کنار برود. او در حال حاضر دارای سلاحهای کشتار جمعی، از جمله بزرگترین زرادخانه کلاهکهای هستهای در جهان و همچنین سلاحهای شیمیایی و بیولوژیک است.
به نظر میرسد کسانی که پیروزی زودهنگام اوکراین در این جنگ را اعلام میکنند فراموش کرده اند که هر چه اوضاع برای روسیه در جنگهای متعارف بدتر باشد، احتمال استفاده پوتین از سلاحهای شیمیایی و هستهای کوچک افزایش مییابد. به خاطر بسپارید که هدف او از اتفاقات سال ۲۰۱۴ اوکراین این بود که یک دموکراسی پایدار غربگرا در این کشور شکل نگیرد و از ادغام اوکراین در نهادهای غربی مانند سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و اتحادیه اروپا جلوگیری کند. اگر او به این نتیجه برسد که هدف ایالات متحده و متحدانش سرنگونی اوست احتمال تشدید درگیری بیشتر خواهد شد.
کسانی که خطر جنگ جهانی سوم را نادیده میگیرند، به این واقعیت تلخ توجه نمیکنند که در جنگ سرد، این ناتو بود که نمیتوانست به پیروزی در جنگ با اتحاد جماهیر شوروی امیدوار باشد. به همین دلیل بود که سلاحهای هستهای تاکتیکی را در اختیار داشت تا در صورت لشکرکشی به اروپای غربی، علیه ارتش سرخ استفاده کند. امروز روسیه هیچ شانسی در جنگ متعارف با ناتو نخواهد داشت. به همین دلیل است که پوتین سلاحهای هستهای تاکتیکی آماده پرتاب در پاسخ به حمله غرب به روسیه را دارد. کرملین نیز قبلاً اعلام کرده که چنین حملهای در حال انجام است.
در ۲۱ فوریه، نیکولای پاتروشف، دبیر شورای امنیت روسیه، اظهار داشت که ایالات متحده در اسناد دکترین خود روسیه را دشمن میخواند و هدف آن چیزی جز فروپاشی فدراسیون روسیه نیست. پوتین در ۱۶ مارس اعلام کرد که غرب در حال انجام جنگی با ابزارهای اقتصادی، سیاسی و اطلاعاتی با ماهیت فراگیر و آشکار است.
سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه نیز گفت: «یک جنگ ترکیبی واقعی، جنگی تمام عیار علیه ما اعلام شد. هدف آن ویران کردن، شکستن، نابود کردن، فلج کردن اقتصاد و کل روسیه است.»
آیا چینیها پوتین را به شرط موافقت با صلح سازشی سرپا نگه خواهند داشت؟
کاملاً واضح است که دولت چین در کنار روسیه خواهد بود، اما تا جایی که تحریمهای ایالات متحده برای مؤسسات چینی که با نهادهای روسی معامله میکنند، مشکل ساز نشود. من دیگر انتظار ندارم چین نقش میانجی صلح را بازی کند. نشست مجازی روز جمعه بین رهبران اتحادیه اروپا و چین این نظر را تایید کرد.
خسارت جانبی این جنگ چقدر است؟
جهان با مشکل جدی تورم مواجه است. هر چه این جنگ بیشتر ادامه یابد، خطر رکود تورمی آشکار (تورم بالا با رشد اقتصادی کم یا منفی) جدیتر میشود. این مشکل در کشورهایی که برای انرژی و غلات و کود به اوکراین و روسیه متکی هستند، شدیدتر خواهد بود. هر کس معتقد است که این پیامدهای اجتماعی و سیاسی نامطلوب نخواهد داشت، از تاریخ چیزی نمیداند.
با توجه به اینکه روسیه حتی برای دستیابی به یک پیروزی محدود در اوکراین با مشکل مواجه است، بعید به نظر میرسد پوتین وارد درگیری گستردهتر شود؛ بنابراین آتشبس، مثلاً طی پنج هفته - در اوایل ماه مه - محتمل بنظر میرسد، زیرا تا آن زمان روسها یا به محاصره نیروهای اوکراینی در دونباس خواهند رسید یا شکست خواهند خورد. در هر صورت، آنها باید به سربازان خود استراحت بدهند. روند سربازگیری و جایگزینیهای آموزشی در حال انجام است، اما ماهها طول میکشد تا نیروهای جدید برای نبرد آماده شوند.
با این حال، رسیدن به صلح بسیار بیشتر طول میکشد. با گذشت هر روز از مقاومت اوکراین، به نظر میرسد مواضع سختتر شده است، به ویژه در مورد مسائل سرزمینی (نه تنها وضعیت آینده دونتسک و لوهانسک، بلکه وضعیت کریمه را نیز دربرمی گیرد).
امیدوارم شرطم را با استیون پینکر ببازم. امیدوارم جنگ در اوکراین به زودی پایان یابد. امیدوارم پوتین به زودی برود. امیدوارم هیچ درگیری وجود نداشته باشد. مهمتر از همه، امیدوارم در هیچ یک از نقاط درگیر در جهان، از سلاحهای هستهای استفاده نشود.
جنایتکار جنگی نامیدن پوتین و برکناری او از قدرت، خطر استفاده از سلاحهای شیمیایی یا هستهای در اوکراین را افزایش میدهد و اگر در قرن بیست و یکم یک بار از سلاحهای هستهای استفاده شود، ترس استفاده دوباره از آن وجود خواهد داشت. پیامد آشکار جنگ در اوکراین این است که بسیاری از کشورها در سراسر جهان به دنبال سلاحهای هستهای خود خواهند بود. بنظر میرسد دوران عدم اشاعه سلاحهای هستهای به پایان رسیده است.