تاریخ انتشار: ۱۳:۲۳ - ۲۴ مرداد ۱۴۰۱

معادله چندمجهولی حمله به سلمان رشدی و برجام

سیاستی که توسط مخالفان برجام پیش گرفته شده سیاستی تاریخی و مرموز است که پیش از این بار‌ها به کار رفته و می‌توان نام آن را «سندرم داریوش» گذاشت. سندرمی که ردپای آن در حمله به سلمان رشدی هم دیده می‌شود.

معادله چندمجهولی حمله به سلمان رشدی و برجام
رویداد۲۴ خبر فوری نوشت: در حالیکه بسیاری معتقدند ایران و آمریکا به زودی به توافق دست پیدا می‌کنند، اتفاقات مختلفی در حال وقوع است که بسیاری را نگران کرده است.

حمله به سلمان رشدی بعد از گذشت سال‌ها از فتوای امام خمینی (ره) علیه او و نیز اعلام خبری مبنی بر قصد ایران برای ترور جان بولتون و سایر مقامات ایالات متحده در زمان ترامپ دو اقدام واضح برای نابودی توافق هسته‌ای است.

این مطلبی است که بسیاری از تحلیلگران نیز بر آن تاکید کرده اند. برخی همچون علی اکبر رائفی پور نیز معتقدند حمله به سلمان رشدی یادآور ماجرای میکونوس است که باعث نابودی روابط ایران و اروپا در ابتدای دهه ۷۰ شد.

معادله چندمجهولی حمله به سلمان رشدی و برجام

معادله چندمجهولی حمله به سلمان رشدی و برجام

تحلیل‌گران هنوز نمی‌دانند که اقدامات مخرب اخیر که پیش از این هم بار‌ها تکرار شده و در آستانه نیل به توافق، همه چیز را خراب کرده، توسط چه گروه یا کشوری به وقوع پیوسته است. واضح است که برجام مخالفان بسیار زیادی دارد. جمهوری خواهان در آمریکا، گروهی از تندرو‌ها در داخل، اسرائیل و حتی برخی مقامات منطقه‌ای از جمله مخالفان برجام هستند. در مورد حمایت روسیه از برجام نیز شک و شبهه بسیاری وجود دارد و برخی تحلیلگران معتقدند با آغاز جنگ اوکراین و شدت گرفتنش، روسیه دیگر میل و رغبتی را که پیشتر به احیاء برجام داشته ندارد

آنچه مشخص است این است که برخی گروه‌ها و دست‌های پشت پرده هر بار پیش از پایان کار برجام، همه معادلات را به هم زده و بهانه‌ای به دست یکی از طرف‌ها می‌دهند تا میز مذاکره را ترک کنند. با این حال، آنچه اهمیت دارد این نیست که چه گروهی در پشت پرده در حال خراب کردن پل‌های دیپلماسی است. آنچه مهم است این است که سیاستی که توسط مخالفان برجام پیش گرفته شده سیاستی تاریخی و مرموز است که پیش از این بار‌ها به کار رفته و می‌توان نام آن را «سیاست داریوش» گذاشت.

سیاست داریوش، تعادل تقویت طرفین و جنگ دائمی

آنچه در حال وقوع است بیش از همه ما را به یاد سیاست «داریوش دوم» در زمان جنگ‌های داخلی یونان یا همان جنگ‌های پلوپونزی می‌اندازد. ایران در زمان امپراتوری داریوش اول بر مناطق بسیاری تسلط پیدا کرد. قلمرو ایران از مرز‌های هند تا مصر کشیده شده و کشور‌های بسیاری به تسلط امپراتوری هخامنشیان درآمده بود. در این زمان، هخامنشیان برای تکمیل قلمرو خود با دولت – شهر‌های یونانی درگیر می‌شوند، اما علی رغم تصرف چند شهر نمی‌توانند تسلط خود را کامل کنند. بعد از مرگ داریوش بزرگ، این کشور گشایی در زمان جانشین او یعنی «خشایارشا» نیز دنبال می‌شود، اما او نیز در تکمیل پروژه پدرش ناموفق است.


بیشتر بخوانید: ضمانت‌های اجرایی مربوط به توافق برجام مسخره است/ تیم مذاکرات ایران برنامه هوشمندانه‌ای ندارد


بعد از شکست امپراتوری هخامنشی از یونان، سیاست پادشاهان پارس تغییر می‌کند. این تغییر روش ابتدا در زمان اردشیر اول آغاز می‌شود. او به جای جنگ رودررو با دولت – شهر‌های یونانی از مخالفان داخلی حمایت می‌کند. در زمان او «تمیستوکلس» که یکی از سرداران بزرگ یونانی بود و نقش برجسته‌ای در جنگ‌های دریایی ایران و آتن داشت، به ایران پناهنده می‌شود. با حمایت اردشیر اول از مخالفان حکومت آتن، اسپارت و چند دولت شهر دیگر، وحدت موجود بین این دولت – شهر‌ها از بین می‌رود. بسیاری از مخالفان به طمع ثروت و قدرت به ایران پناهنده می‌شوند و با جمع کردن نیرو‌هایی به شهر‌های خود حمله می‌کنند. اردشیر اول همچنین، با حمایت خود از برخی دولت شهر‌های یونانی اتحادشان را به هم زد. با تلاش او، میان آتن و اسپارت اختلاف بسیار زیادی به وجود آمد و شکاف آن‌ها چنان زیاد شد که در نهایت به سمت جنگ پیش رفتند.

سیاست اردشیر اول توسط جانشینانش دنبال شد. داریوش دوم پادشاهی بود که بیش از همه در این زمینه اقدام کرد. در زمان داریوش دوم جنگ‌های داخلی یونان یا همان جنگ‌های پلوپونزی به اوج خود رسید. داریوش دوم هم شروع به دخالت در این جنگ کرد. او خوب می‌دانست که اتحاد دولت – شهر‌های یونانی می‌تواند آن‌ها را شکست ناپذیر کند. به همین علت، تمام تلاش خود را کرد تا جنگ طول بکشد. او در‌های خزانه خود را به روی یونانیان باز کرد، اما به طرف‌های متخاصم جنگ به صورت مساوی پول و سکه داد تا یکی از طرف‌های جنگ پیروز نشود و تعادل قوا به هم نریزد.

عبدالحسین زرین کوب در این رابطه می‌نویسد: «درحالی که جنگ‌های پلوپونزی و درگیری‌های داخلی یونان به اوج شدت رسیده بود، اسپارت می‌کوشید تا برای از بین بردن حریف نیرومند خویش، آتن، از طلای داریوش دوم استفاده کند؛ اما داریوش می‌دانست از طلای خویش چگونه باید همچون یه حربه سیاسی استفاده نماید. درعین حال می‌دانست که حفظ نوعی موازنه در بین حریفان جنگ پلوپونزی برای ایران سودمندتر خواهد بود از این رو طلای ایران را طوری به آن‌ها می‌رسانید که جنگ به درازا کشد و غالب و مغلوبی معلوم نشود. حاصل این سیاست موازنه، آن شد که اشتغال حریفان در منازعات پلوپونزی به ایران فرصت داد تا شهر‌های یونانی آسیای صغیر را دوباره به انقیاد خویش درآورد، پادگان‌های ایرانی را در آنجا‌ها مستقر سازد و حتی مالیات‌های معوق را بازستاند. روانه ساختن سکه‌های طلای ایرانی به جای سربازان ایرانی به آن سوی مرز و تطمیع هر یک از طرفین مخاصمه، کار را بر یونانی‌ها مشکل و بر ایرانی‌ها آسان می‌ساخت. طلای ایران برای اغوای آتن بر ضد اسپارت در این نبرد‌ها به کار می‌رفت، بدون این که بین ایران و یونان درگیری رخ دهد. با صرف طلا و رشوه، تنور جنگ گرم نگاه داشته می‌شد.»

نکته مهم این است که سیاست داریوش دوم و اردشیر اول فقط شامل حمایت مالی متوازن از طرف‌های جنگ نمی‌شد. بعد از پایان جنگ اول پلوپونزی و در حالیکه آتن و اسپارت به صلحی ۵۰ ساله دست پیدا کردند، یکی از سرداران آتنی به نام «آلکبیادس» صلح را نقض کرده و به شهر‌های متحد اسپارت یورش برد و زمینه ساز جنگ دوم پلوپونزی شد. جالب اینکه این شخص بعد از مدتی از آتن گریخت و به ایران پناهنده شد. این احتمال وجود دارد که سیاست هخامنشیان باعث به هم زدن صلح توسط او شده و در واقع او از سمت ایران تحریک شده بود تا مجددا جنگ را آغاز کند. اتفاقات کوچکی که روند صلح بین اسپارت و آتن را متوقف می‌کردند بسیار زیاد بوده و شواهد نشان می‌دهد دست امپراتوری پشت این کارشکنی‌ها بوده است.

سیاست هخامنشیان سرانجام باعث شد جنگ‌های پلوپونزی چند ده سال طول کشیده، دولت – شهر‌های یونانی به خصوص آتن ضعیف شوند و به راحتی تحت نفوذ ایران قرار بگیرند. سیاست اردشیر و داریوش بار‌ها و بار‌ها در طول تاریخ به کار رفته و چالش‌ها را به نفع طرفی کرده که بیرون درگیری و اختلاف ایستاده و از جنگ سود می‌برد.

امید است که این سیاست این بار در مورد خود ایران به کار گرفته نشود و پل‌های صلح و دیپلماسی برای همیشه فرو نریزد.

منبع: خبر فوری
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات شما