جامعه اگر از اصلاحات عبور کند، قطعا انتخابش محافظه کاری نخواهد بود
رویداد۲۴ کیان پوررهنما مدیرمسئول حکایت گیلان در یادداشتی نوشت: توئیتر (X) است و جدلها و مواضع نسبتا رسمی فعالان و مدیران حوزههای گوناگون، خصوصا فعالان سیاسیاش.
توئیت محمد سعید احدیان دستیار و از نزدیکان رئیس مجلس را میخواندم که که با حمله به سید محمد خاتمی، او را عامل بر سر کار آوردن دولت روحانی (آن هم با یک تکرار) دانسته و مدعی شده که حنای او دیگر در جامعه رنگی ندارد؛ و پاسخ محمد علی ابطحی رئیس دفتر خاتمی در دوره اصلاحات که با دفاع از خاتمی و دوران ریاست جمهوری او، انتقادهای او به دولت و شرایط کشور را دلسوزانه و خدمت به ملت دانسته است.
در این بین چند نکته مهم و شاید تکراری مجدد به ذهن رسید، نکتهها یا سئوالهایی که در این سالها بارها از فعالان سیاسی محافظه کار استان و کشور (اصولگرایان، نواصولگرایان، به اصطلاح انقلابیون یا هر نام دیگر که بر خود نهادهاند) پرسیدهام و تا کنون پاسخ مشخص و دقیقی دریافت نکردهام.
نکته اول: اگر واقعا فردی با یک تکرار، دولتی را بر سر کار آورده که همینجا پاسخ در مورد اقبال یا عدم اقبال جامعه مشخص است و نیاز به توضیح بیشتری در مورد اقبال مردم به آن فرد یا جریان سیاسی نیست.
اگر هم این افراد فکر میکنند قبلا اقبال مردمی به این جریان سیاسی یا خاتمی وجود داشته و در شرایط کنونی وجود ندارد، خب اجازه داده شود مردم در انتخاباتی رقابتی و آزاد این را مشخص کنند و نشان دهند که این فرد یا افراد دیگر حنایشان در جامعه رنگی ندارد و ادعایشان درست نیست و به قولی جایگاهشان در جامعه تضعیف شود.
این که از طرق مختلف برای افرادی محدودیت ایجاد شود و پس از هر موضعی به او بتازند به دور از قانونگرایی، اخلاق، انصاف و جوانمردی است.
این مبحث صرفا به خاتمی و اصلاحات محدود نیست و این حق برای حتی محافظهکارانی که معتدل و منتقدند و در مجموع برای همه سیاسیون وشهروندان باید وجود داشته باشد و رعایت شود تا خود را در معرض قضاوت مردم قرار دهند.
نکته دوم: احدیان و حامیان جریان محافظهکار باید پاسخ بدهند اگر فرضا ما بپذیریم که سخنشان درست است و خاتمی و اصلاحطلبان دیگر جایی در بین ملت ندارند و حنایشان رنگی ندارد.
آیا حاضرند پاسخ بدهند که پس با این شرایط کشور چه افراد یا جریاناتی در بین مردم جایگاهی دارند و در کف جامعه حنایشان رنگی دارد؟
احتمالا مطلع هستند یا اگر نیستند با مراجعه به آمارهای انتخاباتی چند دوره اخیر یا همان کف جامعه میتوانند بفهمند که جامعه امروز و خصوصا نسل جوان و نوجوانش با عقاید این افراد، اندیشههایشان و خصوصا سبک زندگی ترویجی_تحمیلی آنها (منظور جریان محافظه کار از اصولگرایان و نو اصولگرایان تا جبهه پایداری و…) قرابتی ندارند.
پس بهتر نیست به جای تخطئه افراد مختلف، به نقدها و راهکارهای خیرخواهانه گوش دهند و جای حمایت مطلق از دولت یا مجلس به فکر عموم مردم بوده و با انتقاد از دولت و مجلس و دیگر نهادها به فکر راهکارهای مناسبتری برای عبور از مشکلات جامعه و کشور باشند؟
اینکه خاتمی اینگونه است، هاشمی و روحانی و لاریجانی آنگونه، احمدی نژاد هم که انحرافی، عملا توپ را در زمین دیگران انداختن است و ناآگاهانه یا آگاهانه در حال بیان ناکارآمدی کلیت است.
ایشان و حامیان این نوع تفکر باید بدانند که اگر جامعه کنونی ما و خصوصا اکثریت جوانان از رفرم، اصلاحطلبی و خاتمی عبور کنند یا کرد هاند، قطعا بعد از عبور به سمت آنها نخواهند آمد و واقعا تفکراتشان هیچگونه جذابیتی برای اکثریت قاطع مردم ندارد. اگر این چنین فکر میکنند خیالی باطل در ذهن میپرورانند.
تجارب کشورهای مختلف و تجارب کشور خودمان بعد مشروطه نیز نشان داده که مردم پس از ناامید شدن از اصلاحات به سمت محافظهکارها باز نمیگردند.
به حامیان این جریان سیاسی باید گفت که ما در جامعهای زیست میکنیم که تکثر و تشتت آراء وجود دارد، عقاید، اندیشهها و اقوام گوناگونی زندگی میکنند. برای مدیریت صحیح کشور، برای به قدرت نشاندن شایستگان و برای عبور از بحرانها یک جریان سیاسی آن هم با چنین روشهایی و با چنین پایگاه مردمیای نمیتواند ارمغان و پیشرفتی برای مردم داشته باشد. باید در جهت مطالبات حقیقی مردم بود و در نهایت به خواست مردم تمکین نمود.
البته خودشون هم اینو میدونن برای همینم چهره های شاخص و اثر گذار اصلاحات رو رد صلاحیت میکنن.