جمیله علمالهدی: اغتشاشات نمایشی از توسعه فرهنگ حاشیهنشینی در دانشگاه است
رویداد۲۴ اعتماد آنلاین نوشت: جمیله علم الهدی همسر ابراهیم رئیسی از «استعمار معرفتی»، «فاصله و گسیختگی علم و فرهنگ» و «نگاه احساسی به سنت» به عنوان سه مشکل مهم نهاد دانشگاه نام برد و گفت: پیدا کردن راه حل برای این سه مشکل، نیازمند مواجهه فعال با فرهنگ و تجدد و بخصوص لایه علم است و این مهم نمیتواند اتفاق بیفتد مگر با مراجعه به منابع قرآن و معصومین (ع).
بنا بر این گزارش، بخشهایی از اظهارات جمیله علم الهدی را در ادامه میخوانید:
در رویکرد پسااستعماری به نهاد علم، نگاه انتقادی به جریان پیشرفت علم وجود دارد که متاسفانه این نگاه در ایران خیلی مورد استقبال نیست و عموم دانشمندان چندان به این نوع مسائل نمیپردازند و تاریخ علم و پیشرفتهای علمی را در قالب دیدگاههای پسااستعماری بررسی نمیکنند.
به نظر میرسد اگرچه ایران هیچ وقت در تاریخ، یک کشور مستعمره نبوده و با پایداری و مقاومتی که پیشینیان ما داشتهاند، استعمارگران نتوانستهاند آن را مستقیم استعمار کنند، ولی میشود عبارت استعمار معرفتی را دربارهاش تشخیص داد؛ یعنی ما دچار استعمار معرفتی بودهایم. استعمار معرفتی ناظر بر آن بخشی است که شرقشناسی به استعمار کمک میکند و تبیینی از هویت افراد و اشخاص و جوامع و تاریخ میدهد که آنها خود را با استانداردهای غربی تعریف میکنند. در این دیدگاه بین شرقشناسی و استعمارگرایی معرفتی رابطه مستقیم وجود دارد و خدمات متقابلی به هم داشتهاند.
اگر این نگاه را دنبال کنیم و تاریخ پیشرفتهای علمی را در ایران بررسی کنیم، زیاد خوشایند نیست، چون مشاهده میشود که ما هم مبتلا به استعمار معرفتی بودهایم و سعی کردهایم هماره خود را با استانداردهای غربی بررسی و بر اساس آن تعریف کنیم. بر این اساس، نهاد علم در ایران همچنان خود را تابع نهاد علم در جهان میداند و دوره پیش از مدرن یعنی قبل از قرن ۱۶ و ۱۷ میلادی را در ایران، دوره پیشامدرن تعریف میکنند و پیشامدرن مساوی بربریت را میپذیرند.
بیشتر بخوانید: جمیله علم الهدی: فساد اخلاقی میتواند نسل بشر را زودتر از بمب اتم نابود کند
در حالی پیشامدرن مساوی بربریت پذیرفته شده است که تاریخ نشان داده، افلاطون اعلام کرده و بسیار درباره علم در ایران سخن گفته اند و دانشگاه جندی شاپور شاهد زنده آن است که این تمدن بیش از پانزده هزار ساله، تمدنی عقلانی و متکی بر علم است، ولی ما همچنان در قشر تحصیلکرده، احساسی از این هویت تمدنی را مشاهده نمیکنیم. فارغالتحصیلان دانشگاهی ما امروز به تمدن و پیشینه خود افتخار نمیکنند، این تلقینی است که به صورت یک هژمونی فرهنگی در کشور ما وجود دارد. در چنین وضعیتی که ما دچار یک هژمونی فرهنگی با عنوان عقبافتادگی یا مفهوم شیکتر آن، خود را به عنوان یک کشور در حال توسعه پذیرفتهایم، یک فاصله نسبتاً زیادی هم بین علم و فرهنگ ایجاد شده است.
گویا علم و فرهنگ از همدیگر قهر کردهاند؛ جریانهای فرهنگی، جریانهای علمی را قبول ندارند و جریانهای علمی هم به جریانهای فرهنگی بیتوجه هستند و به نظر میرسد عاقبت این قهر اصحاب علم و فرهنگ از همدیگر در ایران، اتفاقاتی است که فرهنگی که نسبتاً انسجامی پیدا کرده، ولی عقلانیتی در آن نیست، به نهاد علم حملهور شده است و آن چیزی که خصیصه فرهنگ حاشیهنشینی است امروز در صحن دانشگاهها ظهور پیدا کرده و اغتشاشات سال گذشته نمایشی از توسعه فرهنگ حاشیهنشینی در وسط دانشگاه است و این به نظر خیلی تلخ هم است.
مثلا، در کشورهای جهان اول سوسک توالت را هم با سم نمی کشند چرا که در یک چرخه هیدرولوژی سم دوباره به ما بر می گردد اما در ایران بی حساب و کتاب به همه سم می فروشند محصولات کشاورزی اصلا کنترل نمیشد و ...
مردم حوصله ندارند تک تک خطاها و ندانم کاری هایتان را گوشزد کنند لطفا یا سوادتان را بالا ببرید یا کنار بروید.
انبوهی از مسائل ریز و درشت است که شما هیچ اطلاعی از آنان ندارید.