تاریخ انتشار: ۱۲:۳۸ - ۲۸ مرداد ۱۴۰۳
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد:

مظفر بقایی؛ مردی که می‌خواست نخست‌وزیر باشد

مظفر بقائی یکی از سیاستمداران جنجالی معاصر ایران است. وی مدتی با دکتر مصدق هم‌پیمان بود و در سال ۱۳۳۱ ناگهان بدل به دشمن او شد و در کودتای ۲۸ مرداد اوباش و الوات را برای حمله به خانه‌ی مصدق تطمیع کرد. همچنین دو نفر از نظامیان برجسته‌ای که حامی مصدق بودند را به قتل رساند. در این گزارش به زندگی و اقدامات عجیب مظفر بقائی پرداخته ایم.

مظفر بقائی؛ سیاستمدار مرموز

رویداد ۲۴| علی نوربخش: مظفر بقایی کرمانی سال ۱۲۹۱ در راور کرومان به دنیا آمد. پدرش، میرزا شهاب‌الدین کرمانی، از مبارزان مشروطه بود که در دوره‌های چهارم و پنجم مجلس شورای ملی مردم کرمان را نمایندگی می‌کرد. خانواده بقایی پیرو مذهب شیخیه (پیروان شیخ احمد احسایی) بودند و پدرش در دوره رضا شاه از قضات دیوان عالی کشور شد.

مظفر بقایی در کودکی به همراه پدرش به تهران آمد و تحصیلات اولیه را در آنجا به اتمام رساند و به عنوان دانشجوی فلسفه، در عصر پهلوی اول راهی سوربن شد تا به عنوان دکتر فلسفه از همان‌جا فارغ‌التحصیل شود. اما پس از قطع ارتباط فرانسه با ایران در ۱۳۱۷ دفاع از تز دکتری او ناممکن شد و به ایران بازگشت و با مساعدت علی اصغر حکمت، وزیر معارف وقت، به او درجه دکتری در فلسفه اخلاق دادند. اما از باب مطایبه هم که شده می‌توان گفت این دکتر فلسفه اخلاق، خیلی هم اخلاق خوبی نداشت! چرا که استاندارد‌های دوگانه او، از جمله تفاوت سبک زندگی و مشی سیاسی‌اش، این اواخر مورد توجه ناظران و مورخان تاریخ سیاست معاصر ما قرار گرفته است.

با تاسیس حزب دموکرات ایران در تیر ۱۳۲۵ به رهبری احمد قوام، بقائی به این حزب پیوست و پس از پیروزی در انتخابات به عنوان نامزد حزب دموکرات از حوزه انتخابیه‌ی کرمان، به مجلس پانزدهم راه یافت. او در مجلس از نمایندگان جناح اقلیت بود و آنچه نام او را بر سر زبان‌ها انداخت، مخالفت با سپهبد رزم‌آرا، رئیس وقت ستاد ارتش، بود. از جمله دیگر اقدامات بقایی در این دوران استیضاح ساعد مراغه‌ای بود که البته ناکام ماند و بقایی پس از این شکست به همراه خلیل ملکی حزب زحمتکشان ایران را تاسیس کرد.

مظفر بقایی؛ مردی که می‌خواست نخست‌وزیر باشد

نقش مظفر بقایی در کودتای ۲۸ مرداد

مظفر بقایی در ۲۲ مهر ماه ۱۳۲۸ به همراه دکتر مصدق و طرفدارانش به نبود انتخابات آزاد اعتراض کردند و پس از آن بود که بقایی و «حزب زحمتکشان»، به علاوه چند حزب دیگر مانند «حزب ایران»، به جبهه ملی پیوستند و با دکتر مصدق متحد شدند. بقایی برای ملی کردن صنعت نفت نیز تلاش کرد و یکی از امضا کنندگان آن در مجلس بود.
اما بقایی احوالات متلونی داشت و از سال ۱۳۳۱ شروع به مخالفت با دکتر مصدق کرد و تا پایان عمر از مخالفان سرسخت وی باقی ماند. همچنین سرتیپ افشارطوس، رییس شهربانی دولت مصدق، با توطئه بقایی به قتل رسید و این مسئله باعث دستور جلب وی از سوی دکتر مصدق شد، ولی با حمایت کاشانی محاکمه وی ممکن نشد و از مجازات فرار کرد.

بقایی که با بازاریان و اوباش رابطه خوبی داشت، در جریان کودتای ۲۸ مرداد نیز نقش برجسته‌ای بازی کرد و بانی حمله اوباش به منزل مصدق شد. البته پس از کودتا نیز با فضل‌الله زاهدی اختلاف پیدا کرد و همین امر موجب تبعید وی به زاهدان شد. وی حتی با خلیل ملکی دچار اختلاف شد و مشخص نبود چه در سر دارد و دقیقا به دنبال چیست. بقایی پس از تشکیل حزب رستاخیز نیز، به نقد تک حزبی شدن کشور پرداخت، اما همزمان اعلام کرد که به سلطنت وفادار است. عزت‌الله سحابی در کتاب خاطراتش می‌نویسد: «در سال ۱۳۲۹ که جبهه ملی راه افتاده و فعال بود، روزنامه‌ای منتشر می‌شد به نام شاهد که متعلق به مظفر بقایی بود و سخنگوی جبهه ملی محسوب می‌شد و روزنامه جنجالی و بسیار معروفی بود. در واقع تغذیه ما هم از منابع چپ یا راست غیرمذهبی بود... در زمینه سیاسی و اجتماعی مقالات ملکی یا روزنامه شاهد یا روزنامه حجار در دسترس ما بود. از درون و نیات اشخاص یا روابط مخفی اشخاص ما نمی‌توانیم زیاد اطلاع پیدا کنیم، مگر اینکه گذشت زمان و پاره‌ای حوادث نیات افراد را اشکار کند. برخی عوامل جبهه ملی وابستگی داشتند؛ از جمله آن دکتر مظفر بقایی بود. دکتر بقایی در بازجویی که پس از دستگیری ایشان در سال ۱۳۳۶ اتفاق افتاد، به وابستگی و ارتباط خود با مقامات آمریکایی اعتراف کرد.»

مظفر بقائی؛ سیاستمدار مرموز

سیاست «تقریب به اسلام»

محمد قوچانی در مقاله‌ی «مظفر بقایی و حسن آیت» بقایی را مبتکر سیاست «تقرب به اسلام‌گرایان» معرفی می‌کند. این سیاست بقایی کاملا حساب شده بود و وی دریافته بود که مناسبات قدرت، در درازمدت، به نفع نیرو‌های اسلامی تغییر خواهد کرد؛ به همین دلیل به اسلام‌گرایان تقرب می‌جست. در نامه‌های صادق هدایت می‌خوانیم که بقایی «پایه شراب‌خواری‌های مفصل» این نویسنده حامی مشروطه‌خواهی هم بوده است. در نامه‌های شاگرد سیاسی‌اش، حسن آیت، اشاراتی هم به مجالس روزه‌خواری در منزل بقایی شده است. یعنی بقایی بی‌آنکه مقید به اصول اسلامی باشد، به عنوان یک کنشگر سیاسی، غش‌کردن به جانب اسلام‌گرایان را به عنوان «تاکتیک» به کار می‌بست؛ تاکتیک‌هایی که رفیقش هدایت آن‌ها را «مسلمان‌بازی» می‌نامید. با این حال شگفت‌انگیزترین شاهد برای استاندارد‌های دوگانه بقایی.

یعنی آنچه که در فرهنگ ما «دورویی» و «ریاکاری» نام دارد، خود روزنامه حزب زحمتکشان است. نوشته‌های بقایی به قدری متلون بود که باعث تعجب خلیل ملکی و دکتر مصدق نیز شده بود. خلیل ملکی در مقاله‌ای دو قسمتی با عنوان «تز ملی کردن صنایع نفت از کیست»، می‌نویسد: «دکتر بقایی در مقالاتی که در روزنامه‌اش «شاهد» درمی‌آورد خیلی جدی ملی کردن صنایع نفت را توطئه انگلیسی‌ها معرفی می‌کرد! در آن سال‌ها خود دولت انگلستان به ملی کردن صنایع بزرگ خودش پرداخته بود و بنابراین برای مردمی که فقط سرتیتر خبر‌ها را دنبال می‌کردند، احیانا این پروپاگاندا زمینه‌ای برای باوراندن نیز داشت.»


بیشتر بخوانید:محمدحسین آیرم ؛ شارلاتانی که تا سرلشکری پیش رفت


یکی از موارد مشخص «سیاست تقرب» بقایی، نزدیکی او به آیت‌الله کاشانی بود.

اتحاد با کاشانی و برچسب‌زنی به مخالفان

بقایی فعالیت خود علیه رزم‌آرا را چنین شرح می‌دهد: «رزم‌آرا که اومد، دیگه ما شمشیر رو از رو بستیم! وقتی که اومد برنامه‌شو به مجلس ارائه بده ما شروع کردیم به هیاهو کردن. اونم رفت پشت تریبونو گوش‌های خودش را کر گرفت به حملات و داد و قال ما و بنا کرد به خوندن برنامه‌اش. ما دیدیم فریاد‌ها به جایی نمی‌رسد. من پیشنهاد کردم که این تخته جلو رو بکوبیم. بنا کردیم به کوبیدن این تخته و باز اون هی بنا کرد خواندن. مکّی [حسین]پهلوی من نشسته بود آقای دکتر مصدق اون ور. مکی گفت آقا غش کنید! دیگه کاری نمی‌شود کرد! یک دفعه دکتر مصدق غش کرد! حالت غش و رعشه و اینا. بعد کریم‌پور خودش را از تو تماشاچی‌ها انداخت پایین که آی پدر ملت رو کشتند و اینا که... مجلس تنفس بشه.»

بقایی در مخالفت با نخست‌وزیری سپهبد رزم‌آرا، نطق خود را متکی بر دو استراتژی می‌کند: از یک سو، با مقایسه بین رزم‌آرا و رضاشاه، القاء می‌کند که فضای بسته سال‌های آخر حکومت رضا شاه، توسط یک نظامی دیگر که شبیه به اوست (رزم‌آرا) تکرار خواهد شد. از سوی دیگر، ادعا می‌کند که برنامه‌های دولت رزم‌آرا از جمله اجرای بخش معوقه قانون اساسی، با عنوان «انجمن‌های ایالتی و ولایتی» که دولت وقت از آن به «دی‌سنترالیزاسیون» (تمرکززدایی سیاسی) تعبیر می‌کرد، مستقیما القاء شده توسط انگلستان است! بقایی به جای اینکه به محتوای برنامه‌ی رزم‌آرا بپردازد تنها به تکرار این دو می‌پردازد و می‌گوید: «برنامه دسانترالیزاسیون آن چنان برنامه‌ای است که قبل از شهریور انگلیسی‌ها می‌خواستند در این مملکت اجرا بکنند. البته تویش یک چیز‌های خوب دارد، ولی یک چیز‌های بسیار بسیار خطرناک هم دارد که هر کس نمی‌تواند دست به چنین برنامه‌ای بزند و من برای برنامه دسانترالیزاسیون بسیار نگران هستم، بنده مدارک کتبی دارم، مدارک حسابی دارم که انگلیسی‌ها ده سال پیش می‌خواستند دسانترالیزاسیون را در این کشور اجرا کنند».

بقایی مدعی بود، چون بی‌بی‌سی اخبار مثبتی از برآمدن دولت رزم‌آرا منتشر می‌کند، هر کس باید به استقلال این دولت شک کند: «شما گول آنچه را که در رادیو آمریکا می‌گویند نخورید. به رادیو انگلستان گوش کنید و ببینید چه روز‌های خوشی برای شما پیش‌بینی می‌کنند.»

وی همچنین رزم‌آرا و گروهی دیگر از متحدانش را به جهت همدستی در تبعید آیت‌الله کاشانی به شدت محکوم می‌کند و سعی می‌کند از وجهه مذهبی و محبوبیت کسی که هدایت او را «مرتیکه آخوند کاشی» می‌نامد، علیه دولت رزم‌آرا بهره بگیرد. بقایی در همین جلسه می‌گوید: «در مورد شخصی که در موقع تبعید غیرقانونی حضرت آیت‌الله کاشانی احساسات و عواطف دینداران و آزادیخواهان را جریحه‌دار ساخته، چه اصراری است که اکنون دارای یک پست مهمی شود و در وقتی که این پیشوای روحانی بزرگ تنبیه تبعید کننده خود را از مجلس شورای ملی به نام حفظ مشروطیت و حقوق اجتماعی می‌خواهد، مقامی بهتر و بالاتری به او بدهند.» شایان ذکر است که کاشانی به جرم همدستی با توطئه ترور و قتل نخست‌وزیر پیشین، یعنی عبدالجسین هژیر، جلب و تبعید شده بود.

مرید معروف بقایی، حسن آیت، در ابتدای انقلاب اسلامی اصرار داشت که کودتای ۲۸ مرداد را «قیام ملی» بنامد و در این ارتباط مقاله‌ای برای روزنامه جمهوری اسلامی فرستاد که در آن زمان توسط میرحسین موسوی اداره می‌شد. آیت، به تاسی از استاد خود، و جهت تضعیف موقعیت سیاسی موسوی، ادعا می‌کرد که اسنادی مبنی بر وابستگی موسوی به انگلستان دارد.

سرنوشت بقایی پس از انقلاب اسلامی

برخلاف انتظار، پس از پیروزی انقلاب بقایی در ارتباط با پرونده قتل افشارطوس و سرهنگ سخایی حکمی نگرفت. او در روز همه‌پرسی قانون اساسی جمهوری اسلامی در دفتر حزب زحمتکشان، سخنرانی مفصلی درباره پیش‌نویس قانون اساسی رژیم جدید هم ایراد کرد. مرید وفادار بقایی، حسن آیت، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی بود و او بود که پیشنهاد کرد اصل ولایت فقیه در قانون اساسی نظم جدید گنجانده شود. به این ترتیب مظفر بقایی، دست‌کم به شکلی غیرمستقیم، به قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز ضبط و ربطی پیدا کرد. روایت‌های بیشتری هست که اگر جدی بگیریم مفهومش این است که در برخی عزل و نصب‌های اوائل انقلاب در ارتش هم به واسطه یارانش موثر واقع شده است.

اما سیاست امری پیچیده است. بقایی پس از استقرار نظم جدید، سفری به آمریکا کرد و در بازگشت بازداشت شد. از رسانه‌ها اعلام کردند که پیرمرد پیش‌کسوت که به علاقه به روحانیت شهرت داشت سفلیس گرفته است. سفلیس یک بیماری مقاربتی ا‌ست و در آن زمان گروه‌های سیاسی، مکرر به مخالفان خود اتهامات جنسی و «بی‌ناموسی» نسبت می‌دادند. امروز کسی نمی‌تواند بفهمد که بقایی داستان ما واقعا سفلیس گرفته بوده یا، چرا که این از زبان مخالفانش بیان شده است.

مظفر بقائی در سال ۱۳۶۶ در زندان درگذشت.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
برچسب ها: چهره ها
نظرات شما