واکاوی عقاید ابوالحسن بنی صدر| اتوپیاگرایی روشنفکری که میخواست جامعهای عمیقاً منحط را نجات دهد
رویداد۲۴| ابوالحسن بنیصدر در سال ۱۳۱۲ و در استان همدان زاده شد. پدر او سیدنصرالله بنیصدر نام داشت و از روحانیون بزرگ همدان بود. سیدنصرالله همچنین علیه حکومت پهلوی فعالیت میکرد و دوست آیتالله خمینی بود.
ابوالحسن بنیصدر تحصیلات متوسطه را در همدان به اتمام رساند و سپس به دانشگاه تهران رفت و در رشته اقتصاد مشغول به تحصیل شد. وی در ایام دانشجویی به جبهه ملی پیوست و فعالیتهای سیاسی خود را نیز از همانجا آغاز کرد. بنیصدر در جریان واقعه پانزده خرداد سال ۱۳۴۲ زخمی شد و پس از آن کشور را ترک کرد و برای ادامه تحصیل به پاریس رفت. در ابتدای حضورش در اروپا بیشتر به جبهه ملی نزدیک بود و برای نشریات سیاسی این جبهه مینوشت. در سال ۱۳۴۸ «دوزخیان روی زمین» فرانس فانون را به فارسی ترجمه کرد و به تدریج با همراهی افرادی مثل صادق قطبزاده، ابراهیم یزدی و حسن حبیبی مبارزهای اسلامی ملی را پی گرفت. با شکست نهضت ملی و پس از وقایع خرداد ۱۳۴۲ کوشید تئوریهای نوینی برای مبارزه تدوین کند.
تحصیلات بنیصدر در پاریس در زمینه اقتصاد و سرمایهگذاری بود. بری رابین در کتاب مشهور تجربه آمریکایی و ایران مینویسد که در پاریس او به کتاب و مکتب «کوچک زیباست» علاقهمند شد. کتابی که از صنایع کوچک و دخالت مردمی در اقتصاد و حمایت از تولیدهای خرد دفاع میکرد. تاثیر این مکتب بر بنی صدر در کتابهای اقتصادی او مشهود است.
بنیصدر در ۱۳۵۲ برای مراسم خاکسپاری پدرش به نجف رفت و در آنجا با آیتالله خمینی دیدار کرد. این دیدار زمینه ساز ارتباطی طولانی بود که تا سال ۱۳۶۰ ادامه داشت. آیتالله به او توصیه کرد درباره حکومت اسلامی بیندیشد و حاصل اندیشههای بنیصدر نگارش کتاب «اصول پایه و ضابطههای حکومت اسلامی» بود. او در این کتاب هشتاد و پنج صفحهای درباب حکومت اسلامی و پایههای فکری آن بحث کرد، اما از ولایت فقیه آیتالله خمینی یا ذکری به میان نیاورد.
بنیصدر از حدود سال ۱۳۵۱ با اتحادیه انجمنهای اسلامی اروپا و آمریکا ارتباط برقرار کرد و با طرح مباحث عجیب و غریبی که در واقع ملغمهای بود از اسلام سیاسی، فلسفههای تکاملگرای قرن نوزدهم و نوعی چپگرایی جهان سومی.
فعالیت علمی عجیب و غریب
بنیصدر در بهار ۱۳۵۱ نظریه شناخت خود را با عنوان روش شناخت بر پایۀ توحید ارائه کرد و این روش ساخته خودش را روشی «علمی» خواند که «قرآن معلم آن است». بنیصدر روش خود را حلال بسیاری از مسائل مبهم و ناگشوده تاریخ میدانست و معتقد بود روشش معضلات جهانی اقتصاد را حل خواهد کرد. بنیصدر خود را در قامت یک متفکر جهانی میدید و بنا داشت در رقابت با مارکسیسم، که دارای روش شناختی عام بر پایه تضاد طبقاتی بود، روش شناخت فراگیر و ویژهای را بر پایۀ توحید ارائه کند. او در دی ماه ۱۳۵۸ در جلساتی که برای گفتگو با نامزدهای نخستین دوره انتخابات ریاست جمهوری در دبیرخانه شورای انقلاب برگزار میشد، اندیشههایش را «بزرگترین اندیشه زمان معاصر» و کتاب تضاد و توحید خود را «بزرگترین اثر قرن» خواند. برای آشنایی بیشتر با این «روش علمی»، یکی از فرازهای کتاب تضاد و توحید (یعنی همان بزرگترین اثر قرن) ذکر میکنیم: «تخم مرغ یک مجموعه است که با اجزای محیط خود مانند حرارت و غیره مطابق اصل توحید یک مجموعه میدهد. براساس اصل بعثت، تخم مرغ حرکت و رشد میکند. دینامیسم داخلی تخم مرغ و آنچه آن را به حرکت و رشد میکشاند، اصل امامت است. اگر حرکت و رشد تخم مرغ مطابق اصل عدالت نباشد، تخم مرغ میگندد؛ و اگر مطابق این اصل باشد، تخم مرغ تبدیل به جوجه میشود یا به عبارتی به معاد خود میرسد.»
مایکل آکثورثی در کتاب مشهور «ایران انقلابی» مینویسد رابطه بنیصدر با آیتالله خمینی در در آن سالها مانند رابطه پدر و پسری بود؛ عقاید اقتصادی و سیاسی بنی صدر، اما بیش از آن که به آیت الله خمینی نزدیک باشد شباهت به نظریات محمد باقر صدر در کتاب اقتصادنا داشت. از منظر آکثورثی تفاوت اصلی این دو نگاه تاکید بیشتر بنیصدر بر حاکمیت مردمی و حق تفسیر متون مقدس توسط تک تک افراد _نوعی پروتستانتیسم اسلامی_ بود.
شکلگیری افکار اقتصادی ابوالحسن بنی صدر
بنیصدر در این مرحله از حیات خود آشکارا تحت تاثیر چند مکتب فکری-سیاسی مختلف و گاه متعارض بود؛ ناسیونالیسم نهضت آزادی، اسلامگرایی و اقتصاد اسلامی از نوع تفکرات شهید صدر، پروتستانتیسم اسلامی شریعتی، کتاب «کوچک زیباست» شوماخر و سوسیالیستهای تخیلی دهه هفتاد اروپا. البته تاثیر شریعتی در دیدگاههای اقتصادی بنی صدر نیز مشهود بود.
اسفندیار طبری در مقاله «آیا دکتر شریعتی روشنفکر بود؟» مینویسد: «شریعتی وظیفه پیامبران را در توحید و مقابله با شرک میبیند. اهمیتی که او برای توحید قائل است بسیار اساسی است و پایه ایمانی دیدگاه اوست. شاید بشود گفت که شریعتی بود که شور و هیجان دیگری به بحث توحید در میان مذهبیهای آن زمان داد. به طوری که مهدی بازرگان به اثبات توحید از طریق ترمودینامیک رسید و بنی صدر به توجیه آن از راه اکونومیک به اقتصاد توحیدی رسید.»
کتاب اقتصاد توحیدی بنی صدر حاصل همین ملغمه فکری بود. در این کتاب جملات عجیبی وجود دارند که به خوبی نشانگر تفکر غیر سیستماتیک و به اصطلاح التقاطی او هستند. عباراتی، چون «امامت مازاد تولید را به صورت ابزار و اطلاعات و... چنان در جامعه توزیع میکند که استعدادهای فردی با استفاده از امکانات بیشتر در تولید با استعدادهای فراتر برابری بجویند. به بیان دیگر کار سنگین رهبری و امامت اسلامی آن است که مانع تخریب نیروهای محرکه اقتصادی گردد» و «مقتضی اصل امامت این است که همه ما باید به عنوان مسلمان نقش امام را بازی کنیم.» که نمونه اخیر نشانگر تفکر پروتستانی اوست.
ستون اصلی تفکرات اقتصادی او مفهوم «امامت و رهبری» بود که اقتدار بسیاری داشت و مالک زمین و نیروهای کار بود. نکته عجیبتر این است که بنی صدر این آش در هم جوش از مکاتب مختلف فکری را که در نوشتههایش پخته بود را دستاوردی فکری میدانست و در مصاحبه با روزنامه اطلاعات گفته بود «اگر قرار باشد که من خودم بگویم کیستم، من خود را اینطور به شما معرفی میکنم: بزرگترین اندیشه زمان معاصرم... من همین تضاد و توحید را بزرگترین اثر قرن میدانم که از خودم است.»
بیشتر بخوانید: حزب جمهوری اسلامی پس از انقلاب چگونه به قدرت مطلق تبدیل شد؟
در دهه پنجاه هجری شمسی میشد تاثیر نوشتهها و افکار بنیصدر و نویسندگانی همچون او را در جامعه مشاهده کرد. تاثیر این افکار در دو اصل کلی خلاصه میشود: اول اینکه اوضاع بسیار نامطلوب است و فساد همه جا را گرفته است؛ و دوم اینکه اسلام یک ایدئولوژی کامل که نظامی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دارد و میتواند جامعه را به وضعیت آرمانی برساند. این افراد آثار فراوانی برای مخاطبان از قشرها و سنین مختلف تولید کردند. نیروهای چپگرا و سکولار نیز به نوعی وحدت گفتمانی با نیروهای مذهبی رسیده بودند. آنها در روایت نخست، یعنی اوضاع نامطلوب جامعه، در توافق کامل با مذهبیها بودند؛ اما در مورد دوم راه حلی غیر از اسلام را پیشنهاد میکردند. با این وجود در مورد اصل دوم نیز، مانند مذهبیها، به نوعی اتوپیاگرایی چنگ میزدند. با تمام این اوصاف تصویری که در میان مخالفان حکومت پهلوی شکل گرفته بود چنین بود: جامعه در انحطاط کامل به سر میبرد و عمیقا فاسد شده است؛ و در چنین وضعیتی یک راهکار حقیقی انقلابی میتواند مردم را به رهایی و وضعیت مطلوب رهنمون کند.
طبعا در یک جامعه مذهبی، افکار و نسخههای انقلابی گروههای چپگرا اقبال چندانی میان مردم نداشت؛ طوری که بسیاری از آنها برای بهبود جایگاهشان در جامعه، گاه به مفاهیم مذهبی متوسل میشدند. اما گفتمان گروههای مذهبی بسیار محبوب بود و توسل چپ به مفاهیم دینی بیش از پیش به اقبال و محبوبیت انقلابیون مذهبی میافزود. با این حال، اندیشمندان مذهبی در جزئیات آنچه طرح میکردند اختلاف نظرهای فراوانی داشتند. این اختلافها گاه در مسائلی مانند کتاب «شهید جاوید» به چشم میآمد، اما معلوم بود که وقتی حکومت به دست این گروه بیفتد این اختلافها در جزئیترین امور به چالشهایی بزرگ میانجامد.
بازگشت بنیصدر به ایران و آزمون عملی نظریههایش
بنیصدر از جمله افرادی بود که همراه آیتالله خمینی از پاریس به تهران آمد و عضو شورای انقلاب شد. وی در دولت موقت از منتقدان مهندس بازرگان بود و در کسوت یک «نظریهپرداز» انقلابی سخن میگفت. مهندس بازرگان مخالف حضور بنیصدر در دولت و سپردن کارهای اجرایی به او بود. اما با اصرار آیتالله خمینی سرپرستی وزارت اقتصاد و دارایی به او سپرده شد. با بروز بحران گروگان گیری و استعفای دولت موقت بازرگان، شورای انقلاب مسئول برگزاری انتخابات شد. ۹۶ نفر در آن زمان نامزد انتخابات ریاست جمهوری بودند که در نهایت بنی صدر در پنجم بهمن ماه ۱۳۵۸ با کسب ۷۶ درصد از آرا (با به دست آوردن حدود یازده میلیون رأی) تبدیل به نخستین رئیس جمهور ایران شد. مردم او را یکی از قدیمی ترین همراهان و از نزدیکترین افراد به آیتالله خمینی میشناختند که آثار فراوانی با موضوع اسلام و حکومت اسلامی دارد. این آثار عمدتا پیش از پیروزی انقلاب منتشر شده بودند و جزو متون ادبیات انقلابی و دینی دسته بندی میشدند. آنها در زمان خود نیز میتوانستند با مخالفتهای فراوانی مواجه شود، اما هدف مشترک سرنگونی رژیم این موضوع را از اولویت خارج میکرد. حالا انقلاب پیروز شده و نوبت به اجرای ایدهها رسیده بود، اختلافها در اولویت قرار داشتند. علاوه بر این، وعدههای اتوپیایی در انتظار تحقق بودند و بسیاری در پی بهشتی میگشتند که سالها، با انواع شعبدهبازیهای تئوریک و زبانبازی های مختلف، بدان وعده داده شده بود.
رقابت با حزب جمهوری اسلامی
اواخر افروردین ماه سال ۱۳۵۹ انقلاب فرهنگی در دانشگاهها برگزار شد و سخنرانی بنیصدر در موافقت با تصفیهها، باعث شد بخش دیگری از موافقانش را نیز از دست بدهد. بنی صدر درگیر انتخاب کابینه و کشکمشهای انتخاب نخست وزیر بود که جنگ آغاز شد.
اصلیترین رقیب او یعنی حزب جمهوری اسلامی به علت تاکید آیتالله خمینی بر دوری روحانیون از امور اجرایی نتواست کاندیدای قدرتمندی برای رقابت با بنی صدر معرفی کند و کاندیدای مورد حمایت حزب جمهوری اسلامی، جلال الدین فارسی، که افغانیالاصل بود به علت مشکل قانونی برای نامزدی در انتخابات کناره گرفت. از طرفی جامعه روحانیت مبارز از بنی صدر حمایت کردند و این امر نیز در انتخاب او موثر بود. بنی صدر البته پس از دیدار با آیتالله خمینی نامزدی خود در انتخابات ریاست جمهوری را اعلام کرد؛ او با این اقدام میخواست این پیام را به جامعه بدهد که آیتالله خمینی به او گفته نامزد انتخابات شود.
آکثورثی علت پیروزی بنی صدر در اتخابات را صبغه روحانی خانواده او، حمایت آیتالله خمینی و تاکید اولیهاش مبنی بر دوری روحانیون از مناصب اجرایی؛ و همچنین تحصیلات اقتصادیاش میداند. یک ماه بعد از ریاست جمهوری مسئولیت فرماندهی کل قوا نیز از سمت آیتالله خمینی به او محول شد.
شکست بنیصدر در نبرد قدرت
حزب جمهوری اسلامی، اصلیترین دشمن بنیصدر، هر روز قویتر میشد و یکی از اهدافش کنار زدن بنیصدر بود. کنت کاتزمن معتقد است مخالفت حزب جمهوری اسلامی با بنیصدر دو عامل داشت: یکی مخالفت بنیصدر با حضور روحانیون در دولت و امور اجرایی؛ و دیگری سمپاتی و گرایش او از سازمان مجاهدین خلق.
با برگزاری انتخابات دوره اول مجلس و قدرت گرفتن حزب جمهوری اسلامی موقعیت بنیصدر در بلوک قدرت بیش از پیش به خطر افتاد. اوج تنشها بین اعضای حزب و بنیصدر در ماجرای معرفی نخستوزیر به مجلس اتفاق افتاد. مجلس تمامی پیشنهادهای بنیصدر برای نخستوزیری را رد کرد و نهایتا با تشکیل شورایی مشترک میان مجلس و دولت محمدعلی رجایی، با وجود بیعلاقگی بنیصدر ، به سمت نخست وزیری انتخاب شد. تنشهای بنیصدر و رقبایش با اختلاف نظر درباره انتخاب وزرای کابینه ادامه پیدا کرد. با آغاز جنگ و اختلافات متعدد بنیصدر با روحانیون، آیتالله خمینی او را از سمت فرماندهی کل قوا برکنار کرد و روزنامه او را توقیف کردند.
بنیصدر سریعا به این موضوع واکنش نشان داد و در سخنرانی دانشگاه تهران خود، وجود شکنجه در زندانهای حکومت جدید را افشا کرد. این تنشها به درگیریهای ۱۴ اسفند ختم شد و مجلس رای به عدم کفایت رئیس جمهور داد. هاشمی رفسنجانی نیز آیتالله خمینی را مجاب کرد که با برکناری بنیصدر موافقت کند. پس از عزل او شورای سه نفره ریاست جمهوری برای اداره کشور تشکیل شد که متشکل از هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی و محمدعلی رجایی بود.
مهاجرت اجباری
بنیصدر در برابر هجوم مخالفان با تنها گروهی که از نظر عقیدتی شبیه او بودند، یعنی سازمان مجاهدین خلق، متحد شد. اعضای سازمان مجاهدین در اعتراض به عزل رئیس جمهور دست به تظاهرات خیابانی زدند و بنیصدر و رجوی به زندگی مخفیانه روی آوردند و چند روز پس از انتخابات ریاست جمهوری و برنده شدن رجایی در انتخابات، در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، بنیصدر و رجوی با یک بوئینگ ۷۰۷ از کشور گریختند و به کشور فرانسه رفتند.
بنیصدر در فرانسه تقاضای پناهندگی سیاسی کرد و به همراه مسعود رجوی شورای ملی مقاومت را تشکیل داد. رابطه بنیصدر با سازمان مجاهدین بسیار نزدیک و دوستانه بود، به حدی که دخترش را به عقد مسعود رجوی درآورد. پس از خروج از ایران و ریاست شورای مقاومت، بنیصدر و رجوی بر سر ارتباط با صدام حسین به اختلاف برخوردند. بنیصدر در اعتراض به همکاری سازمان مجاهدین با صدام حسین، در سال ۱۳۶۲ از شورای مقاومت کناره گرفت و دخترش نیز از مسعود رجوی جدا شد. بنیصدر از آن زمان تا پایان حیات خود در ویلایی نزدیک پاریس و تحت محافظت پلیس زندگی میکرد و نهایتا در روز شنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۰ در بیمارستان سالپتریه شهر پاریس درگذشت.
امتحان توهین به شعور دانش آموز و دانشجوست…
امتحان یعنی ما شک داریم تو از درس چیزی فهمیده باشی…
تا کی ما باید این تحقیرا رو بپذیریم هاااااااااااا آخه تا کی؟
تمومش کنید این بازی کثیف رو…
لطفا پخش کنید به گوش مسئولین برسه ???
نه تنها باید ازت امتحان بگیرند بلکه بالای دفتر هر پزشک و مهندس باید درج کنند با چه معدلی از چه دانشگاهی فارغ التحصیل شده است.
دارم پول می دم ویزیت بشم باید بفهمم.
بعد از اون چرا جُک می گی!ما خودمون دانشگاه رفتیم نمره می خریدن که هیچ.با پارتی و رابطه مدرک و قبولی توی فوق و دکتری توی هر دانشگاه هم بخواستند می خریدن.
از اون گذشته دادگاه برای گزینش نیروهاش یک رزومه ی درست نمی تونه بگیره یه تحقیق از زندگی فرد..فقط یه آزمون دم دستی برای قضاوت می دن هر که طلبگی خونده کمی و تستا رو خوب بزنه قبوله..
بعد هم اون دکتری که دکتر باشه اسمش مطرح می شه وگرنه با مدرک خیلی کارها می شه کرد جدای ادا و کلاس خیلی پستا رو با همین مدرک می شه گرفت.کله سوخته