سندروم خدمت!
جواد رمضان نژاد*
انتخابات شوراها یکی از مهمترین عرصههای حضور اجتماعی افراد در تصمیمگیریهای مدیریتی شهر و روستا است، همانگونه که میدانید پس از پیروزی اصلاحطلبان در سپهر سیاسی ایران جهشی فراوان در دغدغه مندی سیاستهای اجتماعی نظام جمهوری اسلامی ایران پدید آمد و رویشهای فکری و فرهنگی ویژهای در جامعه آغاز شد که نمادهای جامعه مدنی برخاسته از جمهوریت نظام اسلام محور را برجستهتر نمود.
فضای نقادانه و گسترش آزادیهای سیاسی و اجتماعی که حاصل آن شفافیت عملکردهای زیر ذرهبین طیفهای سیاسی موجود و برآیند آن انتخابات شوراها بود تا بخشی از وظایف حاکمیتی انتصابی در مسیری دموکراتیک به خود مردم واگذار گردد، تجربههای اینچنینی در همبستگی اجتماعی در آن دوران نقشی بسیار تأثیرگذار داشت، اگر به دیده اغماض بر افراطیگریهای دو طیف در راستای دستیابی به قدرت بنگریم، انتخابات شوراها را میتوان میوه دوران اصلاحات دانست.
دغدغههای بخشی از نیروهای حاکمیت در واگذاری این مسئولیت به صندوقهای رأی و نتیجه آن در آغاز بسیار زیاد بود، شاید بخشی از طیف قدرت که بیشتر اصولگرایان فعلی بودند این آزمون را در شرایط زمانی موافق سیاستهای نظام نمیپنداشتند و رویکردهای امنیتی نیز برای موضوع انتخابات شوراها متصور بودند، اما پافشاری دولت وقت در اجرای اصول مغفول قانون اساسی در واگذاری نهادهای مدنی در راستای توسعه سیاسی طی بیست سال گذشته نشان داد با تمام فرازوفرودها، این تصمیم درنهایت موجب همبستگی اجتماعی بیشتر و مشارکت قوی مردم در پای صندوق رأی برای انتخاب شوراهای شهر و روستا گردیده است.
بخشی از نیروهای فعال سیاسی آن زمان که موسوم به جناح راست بود در فرایند انتخابات شوراهای دور اول بهطور کل قافیه را باختند و کرسیهای شورا در شهرهای بزرگ را به رقیب دوم خردادی خویش واگذار کردند، اما پسازآن در دور دوم با برنامهریزیهای مدون و مشکلات ناشی از سیاسیکاریهای شوراها درکلانشهرها مردم را به این نتیجه رساند که برای سروسامان دادن به اوضاع شهرها باید رویکردهای غیرسیاسی و تخصص محور داشت، البته نارساییهای موجود در دور اول شوراها اعتباری به جریان منتقد بخشیده بود که طبعاً راه آنها، در کسب کرسیهای شورا در شهرهای بزرگ را هموارتر نمود.
همزمانی انتخابات شوراها و ریاست جمهوری در دور اخیر برای اولین بار و فضای به وجود آمده در انتخابی بزرگتر، از اهمیت و توجه مردم کلانشهرها به مسئله انتخاب شوراها کاست تا جایی که بیتفاوتی بخش اعظمی از مردم به موضوع انتخابات شوراها را در پی داشت اما، تنور انتخابات در شهرهای کوچک و روستاها همچنان گرم بود و مردم مشتاقانه در آن شرکت میکردند، سرخوردگیهای ناشی از رد صلاحیت برخی از نیروهای تأثیرگذار و مقبول طیف اصلاحطلب و حضور چهرهای ورزشی و هنری، انتخابات شوراها در کلانشهرها را به شکل غیرمتعارفی تبدیل به سرگرمیهای سلبریتی پسند نمود که درنهایت از عمق و ارزش انتخابات شوراها در پی این بیتفاوتی به سبب ورود نیروهایی بیتجربه در مدیریت شهری کاسته و موجب سیاسی شدن انتخاب شهرداران شد، در این راستا در سالهای اخیر بخشی از نیروهای فعال اجتماعی (هنری، ورزشی و گاها سیاسی) که زمینه رقابت را در سطوح بالاتر فراهم نمیدیدند بهترین عرصه حضور در انتخابات را شوراها میدانستند، سندروم توانایی خدمت امروز در شهرهایی که جمعیت چندانی ندارند نیز فراگیر شده و عموم ثبتنام کنندگان سطح خود را برای شرکت در ماراتن انتخابات شورا مناسب میدانند هرچند حضوری اینچنین گرم در مرحله ابتدایی خبر از نیروهایی فعال و توانمند میدهد اما بیانگر دغدغهای فراگیر است که آن را «اپیدمی خدمت» میتوان نامید متأسفانه گرفتاری اینچنینی ناشی از تصور نامناسب از شرایط قرارگیری در انتخابات است و ذکر چند نکته در خصوص این موضوع مهم به نظر میرسد.
اول - تصمیمگیریهای غیر کارشناسی و اصولاً پر خطایی که مسئولان در طی سالهای گذشته در ابعاد شهری و کشوری داشتهاند هر شهروند ایرانی با مدارک تحصیلی منطبق با شرایط حضور در میان کاندیداها و اندکی مطالعه اخبار و تحلیلهای ژورنالیستی موجود خود را در سطح منتخب شدن برای چنین پستهایی میداند و عملاً در رقابت با مسئولان فعلی قرار میگیرد که گاه پر بیراه نیز نیست.
دوم- مسئله ورود به دایره قدرت و استفاده از منابع و رانتهای موجود چنان وسوسهانگیز است که افراد ریسک کاندید شدن را به جان میخرند فارغ از اینکه درنهایت کسانی در رقابت خواهند ماند که بهصورت حرفهای در فرایندهای انتخاباتی تجربه لازم را داشته باشند و برای آماتورهای صحنه انتخابات جز حیفومیل شدن سرمایههای شخصی چیزی باقی نخواهد ماند.
سوم- در جوامعی که معیارهای کاندید شدن در انتخابات برم بنای خواست و میل شخصی باشد توقعی غیر از نباید داشت، اهمیت حضور احزاب و سازمانهای مردمنهاد قانونی برای معرفی و حمایت از افرادی که توانایی مدیریت شهر رادارند در اینجا کاملاً روشن است.
چهارم- وجود فیلترهای نظارتی نهچندان کارشناسانه و تنها نگاه امنیتی و غیر مخرب داشتن به کاندیداها و عدم شناخت در میزان توانمندی و تأثیرگذاری در مدیریت شهری کارا، کاندید شدن را سهل كرده است.
پنجم - تغییرات جمعیتی در شهرها و روستاها و کاهش جمعیت روستایی و افزایش و تمرکز امکانات در شهرها که موجب افزایش تراکم جمعیتی شهری گردیده است میزان رضایتمندی از خدمات شهری را بهطور محسوسی کاسته است، همین عامل سبب ناخرسندی از تصمیمات شوراها در ادوار گوناگون و تصور تأثیرگذاری منطقهای مؤثرتر، کاندیداها را به عرصه رقابت شهری کشانده است.
ششم- مسئله آخر در نوع تصمیمگیری انتخابکنندگان در شهرهای کوچکتر است که انتخابات شوراها را به سطح نازل رقابت قومی و قبیلهای کاهش داده تا جایی که وجود یک عضو در شورای شهر از هر طایفه، ضمن ایجاد ارزش و اعتبار اجتماعی، مسئله انتخابات شوراها را فارغ از میزان توانمندی و تأثیرگذاری فرد منتخب تا حدی از شکل آرمانی آن خارج نموده است.
*عضو شورای استانی حزب اعتدال و توسعه خراسان رضوی