این واقعنگری توأمان با آیندهنگری، اگرچه ممکن است در شرایط سخت و پیچیده، موجب حصول تمام خواستهها نشود اما بخشی از آن را برآورده میکند.
شاید بتوان «انتخاب بین بد و بدتر» را یکی از مواردی برشمرد که مرتبط با موضوع بیانشده در سطور فوق است یعنی شما بهجای ناامیدی از فقدان گزینه «خوب»، گزینه «بد» را بهجای «بدتر» انتخاب میکنید تا از تبعات منفی آتی، قدری کاسته شود؛ چراکه اگرچه هر دو نامناسب هستند اما میزان خسارت یکی از دیگری کمتر است.
کارزار دهمین دوره از انتخابات مجلس شورای اسلامی در هفتم اسفند 1394 را میتوان نمایانگر بلوغ سیاسی رهبران و جریانات سیاسی اصلاحطلب دانست که با همه ممانعتها و مشکلات، بهترین تصمیمات را گرفتند؛ تصمیماتی که شاید در شرایط عادی، هیچگاه به ذهن هیچکس خطور نمیکرد و دور از ذهن بود اما شرایط موجود، موجب برگزیدن این تصمیمات شد.
اگر دوران منتهی به هفتم اسفند را مرور کنیم مشاهده میکنیم که اصلیترین و سرشناسترین نیروهای اصلاحطلب، رد صلاحیت شدهاند و رهبران این جریان نیز یا در حبس هستند و یا در حصر و یا از ممنوعالتصویری رنج میبرند.
برخی نمیخواهد حتی یک نفر از اصلاحطلبان وارد مجلس شود. سه مجلس گذشته، عرصه میدانداری جریان اصولگرا و تاختوتاز آنان علیه جریان اصلاحطلب بوده است، لیست معدود باقیماندگان اصلاحطلب پس از رد صلاحیتهای گسترده را لیست انگلیسی نامیده و با انواع و اقسام تهمتهایی از قبیل «فتنه» و «نفوذ»، آنان را مورد هجمه قرار دادهاند و بسیاری اتفاقات مهم دیگر.
اما رهبران جریان اصلاحات و در صدر آنان، سید محمد خاتمی، بهترین تصمیم را اتخاذ میکنند. ورود به عرصه انتخابات با اندک مهره باقیمانده و گزینش مهرههایی از جریان مستقل و حتی جریان رقیب که اختلافات کمتری با اصلاحطلبان دارند.
باوجوداینکه برخی از افراد، در مخیله خود، موضوع تحریم انتخابات را نیز گنجانده بودند اما خالی کردن میدان، خواست اصلی جریان اصولگرا بود.
رهبران جریان اصلاحطلب، هدفی که با توجه به شرایط به وجود آمده، از انتخابات داشتند روی کار آمدن مجلسی بود که حتی اگر اصولگرایان در آن، اکثریت دارند اما عقلا و معتدلین آنان دارای اکثریت باشند و اقلیتی اصلاحطلب و باقدرت نیز راهی مجلس شوند تا از تندرویهای اصولگرایان بکاهند و مانع یکهتازی آنان شوند.
اما نتیجه حاصله بهگونهای رقم خورد که مردم ایران، بهترین همراهی و همکاری را با این بلوغ سیاسی رهبران انجام دادند و مجلسی اعتدالی و با تعداد زیاد منتسبین لیست امید بر سرکار آمد و شگفتی بزرگی رخ داد.
برخی از اصلاحطلبان، با خود اندیشیدند که با شرایط جدید، باید تمام ارکان قدرت را در مجلس در اختیار گرفت درصورتیکه نه شرایط قبل از انتخابات و نه شرایط پسازآن و نه امکانات موجود و نه اهداف متصورِ، حاکی از این هدف نبود.
بنابراین بود که مجلسی اعتدالی بر سرکار آید که تندرویهای گذشته را نداشته باشد که بر سرکار آمد. بنابراین بود که بازیهای سیاسی و جناحی در برخورد با دولت، کنار گذاشته شود که این مهم، اتفاق افتاد. بنا بود که از تریبون مجلس، بهجای تهمت پراکنی به جریانات سیاسی و بهخصوص جریان اصلاحطلب، دغدغههای مردم پیگیری شود که این موضوع هم کموبیش در حال وقوع است.
لذا اصلاحطلبان، هنگامیکه به اهداف خود در ایام ماقبل انتخابات نگاه کنند متوجه میشوند که اکثر آن اهداف، محقق شده است.
شاید اصلیترین نمونه برای محقق شدن اهداف اصلاحطلبان، رأی اعتماد مجلس به سه تن از وزرای اصلاحطلبی است که در مجلس گذشته، رأی عدم اعتماد گرفته بودند. رأی اعتمادی بیانگر تحول در مجلس جدید و اکثریت شدن افرادی که مخالف تندرویهای گذشته اصولگرایان بودند.
اصلاحطلبان و بهخصوص؛ رهبران آنان باید بدانند که دستاورد حال حاضر آنان، برآمده از اتحاد و ائتلاف و رهبری واحد جریان است و این هشیاری در انتخاباتهای بعدی نیز باید لحاظ شود چراکه نتیجه تفرق و چنددستگی، انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 و بر سرکار آمدن فردی میشود که «هشت سال هر بلایی خواست بر سر مردم آورد و راحت در خیابان راه میرود.