رویداد۲۴ علیرضا نجفی: «از کودکی به خاطر میآورم: وقتی با مادربزرگم در مزرعه بزرگی راه میرفتیم، تعریف میکرد بعد از جنگ مدت زیادی تو این مزرعه چیزی به عمل نمیاومد. آلمانیها عقبنشینی کردن... تو این میدون با ارتش ما درگیر شدن، دو روز این درگیریها ادامه پیدا کرد... مزرعه پُر از اجساد کشتهها بود، هم آلمانیها و هم سربازای ما. بعد از بارون انگار همه کشتهها گریه کرده بودن. یک ماه طول کشید تا مردم روستای ما همهشون رو دفن کنن...»/ برگرفته از کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد» اثر سوتلانا آلکسیویچ ترجمه عبدالمجید احمدی انتشارات چشمه
جنگ معمولا پدیدهای مردانه تصور میشود اما زنان در طول تاریخ همواره در جنگ حضور داشتهاند. زنان یونان باستان در کنار نیروهای نظامی علیه دولتهای متجاوز میجنگیدند. آنها حتی در لشکرکشیهای اسکندر مقدونی نیز شرکت داشتند. اما زنان اسلاو که بیشتر در اروپای شرقی سکونت داشتهاند، همواره بیش از زنان مناطق دیگر درگیر جنگ شدهاند.
«نیکلای کارامزین» مورخ روس مینویسد: «زنان اسلاو اغلب همراه پدران و همسران خود، بدون ترس از مرگ، به جنگ میرفتند؛ در جریان محاصره قسطنطنیه در سال ۶۲۶ میلادی، یونانیها در میان کشتهشدگان اسلاو جسد تعداد زیادی زن را کشف کردند. مادر همیشه فرزندانش را جوری تربیت میکرد تا آماده جنگ باشند.»
در دوران مدرن برای اولینبار در سالهای ۱۶۵۰ ـ ۱۵۶۰ در انگلستان بیمارستانهای نظامی ایجاد شد که زنان نظامی در آن خدمت میکردند. در آغاز قرن بیستم و در جریان جنگ جهانی اول در انگلستان، زنان را حتی برای خدمت در نیروی هوایی سلطنتی جذب میکردند، دانشکده سلطنتیِ نیروهای کمکی ایجاد شد و همچنین لشکر ترابری صد هزارنفرهای از زنان شکل گرفت. در روسیه، آلمان و فرانسه نیز زنان زیادی در بیمارستانهای نظامی و قطارهای پشتیبانی وارد خدمت نظامی شدند.
در جریان جنگ جهانی دوم، جهان شاهد حماسه زنان بود. زنان در همه دستههای نظامی در بسیاری از کشورهای جهان خدمت میکردند؛ در ارتش انگلستان ۲۲۵ هزار نفر، در ارتش ایالات متحده ۴۵۰ تا ۵۰۰ هزار نفر، در ارتش آلمان ۵۰۰ هزار نفر، اما حضور زنان در ارتش شوروی بسیار پررنگتر از دیگر کشورها بود.
برای مطالعه بیشتر
عملیات بارباروسا؛ بزرگترین حمله نظامی تاریخ
احیای آلمان پس از جنگ جهانی دوم به دست زنان آواربردار
نسل کشی آلمان نازی در اردوگاه ماوت هاوزن
زنان پارتیزان ارمنی در جریان جنبش آزادیبخش ارمنستان
به گزارش رویداد۲۴ در ابتدای جنگ زنان حضور چشمگیری در ارتش نداشتند اما با تلفات بسیار زیاد ارتش شوروی پس از «عملیات بارباروسا»، جوزف استالین اجازه حضور زنان در خط دوم دفاع، مانند واحدهای ضدهوایی و پزشکی را صادر کرد. به این ترتیب راه برای ورود آرام زنان به عرصه جنگ باز شد.
۴۳ درصد پزشکان «ارتش سرخ» را زنان تشکیل میدادند که گاهی برای عقب کشیدن زخمیها از میدان جنگ باید اسلحه حمل میکردند. در صفوف ارتش شوروی حدود هشتصد هزار زن جنگیدند و اغلب آنها عهدهدار همه نوع مسئولیت نظامی بودند، از جمله سختترین و خشنترین آنها.
سوتلانا آلکسویچ در کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد» خاطرات این زنان را ثبت کرده است. او در جایی از کتاب خود اشاره میکند که در سالهای جنگ جهانی دوم نوعی مشکل زبانی بهوجود آمده بود چرا که تا آن زمان افعال مونث برای کلماتی نظیر «راننده تانک»، «سرباز پیادهنظام» و «مسلسلچی» وجود نداشت، زیرا این مسئولیتها هیچوقت به عهده زنان نبود. مؤنث این کلمات در همان میدان جنگ ساخته شدند.[در زبان انگلیسی و آلمانی، روسی و همچنین عربی افعال و ضمایر برای زنان و مردان متفاوت هستند]
در هیچ مقطعی از تاریخ حضور زنان در جبهه جنگ به اندازه سالهای جنگ جهانی دوم و در جبهه اتحاد جماهیر شوروی نبوده است. نزدیک به ۲۰۰ هزار نفر از ارتش ۸۰۰ هزار نفری زنان شوروی موفق شدند مدال شجاعت دریافت کنند و ۸۹ نفر از آنها بالاترین نشان ملی کشور، یعنی نشان قهرمان اتحاد شوروی را کسب کردند. این افراد شامل تکتیراندازان، خلبانان، مسلسلچیان، خدمه تانک، پارتیزانها و ... بودند.
بیشترین تعداد زنان در قسمت پرستاری و امدادرسانی بود. یکی از زنان پرستار ارتش شوروی در بازگویی خاطراتش میگوید: «من ۴۸۱ مجروح را از زیر آتش درآوردم. به قول یکی از روزنامهنگارها، یه گردان کامل نیروی زمینی را نجات دادم. ما مردهایی را که دو سه برابر ما وزن داشتند به دوش میکشیدیم. مجروحان از سربازان هم سنگینتر بودند. علاوه بر بدن خودشان، سلاحش، شنل و چکمههایی که تنشان بود به به سنگینی اضافه میشدند. ۸۰ کیلو را میانداختیم روی کولمان و حمل میکردیم. یکی را روی زمین میگذاشتیم و سپس سراغ دیگری میرفتیم و در هر حمله پنج شیش بار همین کار را تکرار میکردیم. در حالیکه وزن خودمان چهل و پنجاه کیلو بیشتر نبود؛ وزنی ایدهال وزن برای رقص باله و نه حمل کردن بدنهای تکه پاره»
حضور زنان در نیروی هوایی شوروی چشمگیر بود. «مارینا اسکووا» نخستین هوانورد مشهور شوروی که از دهه ۱۹۳۰ در عرصه هوانوردی شوروی حضور داشت در سال ۱۹۳۳ نخستین زن فرمانده در نیروی هوایی شوروی شد.
در آغاز جنگ جهانی دوم علاوه بر راسکووا تعدادی زن خلبان دیگر نیز در شوروی وجود داشتند و بسیاری هم فورا برای آموزش و جنگ داوطلب شدند، اما با وجود آنکه از نظر قانونی منعی برای حضور زنان در درگیریها در نیروی هوایی شوروی وجود نداشت از سپردن نقش رزمی به ایشان امتناع میشد. این قضیه ادامه داشت تا آنکه راسکووا از طریق ارتباط شخصی خودش با شخص استالین، فرماندهان نظامی را راضی به ایجاد سه هنگ رزمی برای زنان کرد.
به این ترتیب شوروی مبدل به نخستین کشوری شد که به زنان اجازه حضور در رزم هوایی را میداد. در این هنگها نه تنها خلبانان که بقیه نیروها اعم از مهندسان و نیروهای پشتیبانی را نیز زنان تشکیل میدادند با این وجود در عمل تنها هنگ ۵۸۸ کاملاً از زنان تشکیل یافت. این هنگها در مجموع ۳۰ هزار سورتی رزمی انجام دادند که دو تکخال و بیست قهرمان شوروی از آن بیرون آمد.
اما جالب توجهترین نقش زنان در ارتش شوروی در قسمت پارتیزانی بود. اغلب پارتیزانهای ارتش شوروی زن بودند و یکی از معروفترین آنها «زویا کوسمودمیانسکایا» دختر ۱۸ سالهای بود که داوطلب خدمت در واحدهای پارتیزانی شد و پس از انجام چند عملیات موفق توسط نازیها دستگیر شد.
او با وجود شکنجههای وحشتناک از دادن اطلاعات به افسران نازی خودداری کرد و در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۱ اعدام شد. زویا نخستین زنی شد که در زمان جنگ نشان قهرمان شوروی را به او دادند.
اما بسیاری از زنان گمنام نیز وجود داشتند که در جریان این جنگ وحشتناک دچار محتنی خارج از توان بشری شدند. برای مثال «سوتلانا آلکسیویچ» روایتی از زنی را ثبت کرده که مجبور بوده با دستان خودش فرزند نوزادش را خفه کند: «دشمن با تعدادی سگ اطراف ما بود. اگر آنها صدایی میشنیدند، همه ما میمُردیم. گروه ما حدود سی نفر بود. یک مادر و نوزاد هم در میانمان داشتیم. نوزاد از فرط گرسنگی گریه میکرد. میفهمید؟ بالاخره تصمیم گرفتیم. هیچکس جرات نکرد دستور فرمانده را به مادر نوزاد منتقل کند اما مادر خودش قضیه را فهمید. قنداق نوزاد را در آب فرو برد و مدت زیادی همان جا نگه داشت. نوزاد دیگر گریه نمیکرد. هیچ صدایی نمیآمد. ما نمیتوانستیم سر خود را بالا بگیریم. حتی نمیتوانستیم در چشمان مادر نگاه کنیم، و نه در چشمان یکدیگر.»
زنان پارتیزان ارتش شوروی نیز سختی و مهنت فراوانی را متحمل شدند. آلمانیها کینه فراوانی نسبت به این زنان داشتند و وقتی یک زن پارتیزان اسیر میشد، غالبا مورد تجاوز جنسی قرار میگرفت و سپس به سَبُعانهترین حالت ممکن به قتل میرسید. در یکی از خاطرات یکی از افسران ارتش سرخ میخوانیم: «حادثهای در خاطرم هست. یادم میآید به یه روستایی رسیدیم و دیدیم درکنار جنگل، جسدهای زنان پارتیزان روی زمین افتاده بودند. نمیتوانم این را که چه بلایی سر آنها آورده بودند به زبان بیاروم، قلبم تحمل ندارد. آنها را مثله کرده بودند. بدنشان را قطعه قطعه کرده و روده هایشان را بیرون ریخته بودند.»
جالب اینجاست که بسیاری از زنان پارتیزان با همسران خود به جنگ رفتند. درخاطره جالبی از یک زن پارتیزان میخوانیم: «سال چهل و سه یک دختر به دنیا آوردم. آن موقع من و شوهرم به پارتیزانها پیوسته بودیم و در جنگل زندگی میکردیم. کنار باتلاق، روی یه پشته کاه زاییدم. کهنه بچه را خودم خشک میکردم، روی گونههام میگذاشتمش تا با گرمای صورتم خشک شود و بعدش دوباره بچه را با آن میپوشوندم. اطرافمان همهچیز در حال سوختن بود، روستاها را با آدمهاش میسوزاندند.»
تکتیراندازان زن ارتش شوروی نیز شهرت فراوانی داشتند و همواره باعث وحشت آلمانیها میشدند. ژنرالهای ارتش شوروی روسها از تکتیرانداها برای فراهم کردن آتش پشتیبان راه دور و نابودی اهداف مهم، به ویژه افسران رده بالای نیروهای دشمن استفاده میکردند چرا که دریافته بودند سازمانهای نظامی دشمن در جایگزینی افسران با تجربه و فرماندهان میدان جنگ با مشکل مواجه هستند.
از تکتیراندازهای معروف ارتش شوروی میتوان به نینا «آلکسیونا لوبکوفسکایا» و «لیودمیلا پاولیچنکو» که بیش از ۳۰۰ سرباز دشمن را از پای درآوردند، اشاره کرد. بنابر آنچه ژنرالهای ارتش شوروی تشخیص داده بودند، تکتیرانداز خوب باید صبور، محتاط و توانمند در سنجش شرایط باشد و همچنین از درگیری رو در رو با دشمن پرهیز کند.
زنان بیش از مردان قادر به انجام چنین کارهایی هستند و بنابرین عملکرد بهتری دارند. در واقع بنابر آنچه متخصصان نظامی شوروی بیان کردهاند، زنان دارای مهارت ذهنی و فیزیکی مورد نیاز برای تیراندازی دقیق بودن و به همین دلیل بیشتر تکتیراندازهای اتحاد شوروی را زنان تشکیل میدادند. اغلب زنان تکتیرانداز مایل به گفتگو و مرور خاطرات خود نبودند چرا که در نهایت کشتن انسانها تجربه تلخی برایشان بوده و اثرات جبرانناپذیری بر روان و ذهنشان گذاشته است.
زنان اتحاد جماهیر شوروی در سالهای جنگ جهانی دوم، با سرسختی و از خود گذشتگی فراوان جنگیدند و در واقع جنگ آنها نه فقط در جهت حفظ میهن و سرزمین خود بود، بلکه بشریت را از شر فاشیسم نجات داد. در مرور خاطرات تلخ زنانی که در ارتش شوروی علیه فاشیسم جنگیدند، مسئلهای به چشم میخورد که سوتلانا الکسیویچ آن را به خوبی بیان کرده است: «در مرکز همه این خاطرات این حس وجود دارد: غیر قابل تحمل است مردن، هیچکس دلش نمیخواهد بمیرد. غیر قابل تحملتر از آن کشتن انسانهاست. زیرا زن زندگی میبخشد. مدت زیادی انسان جدیدی را در بطنش حمل میکند، از او مراقبت میکند و بهدنیایش میآورد. من فهمیدم که کشتن برای زنان دشوارتر است.»