صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

يکشنبه ۰۶ آبان ۱۴۰۳ - 2024 October 27
کد خبر: ۳۸۷۵۶۱
تاریخ انتشار: ۰۰:۰۵ - ۲۶ مهر ۱۴۰۳
تعداد نظرات: ۳ نظر
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد:

اولین مداخله نظامی تاریخ مدرن ایران در منطقه | چرا شاه وارد جنگ ظفار شد؟

جنگ ظفار عموما به مثابه یک جنگ داخلی و پیروزی یکی از نیرو‌های محلی بر نیرویی دیگر بازنمایی می‌شود. اما ظفار را باید یک نبرد چندملیتی و بسیار تاثیرگذار دانست که اثری انکارناپذیر بر مناسبات منطقه داشت. در این میان نقش ایران نیز به عنوان یکی از مهمره‌های اصلی جنگ ظفار و به عنوان کشوری که بیشترین نیروی نظامی را به عمان فرستاد و در عمل باعث پیروزی قابوس بر مخالفانش شد، قابل توجه است.

رویداد ۲۴: بین سال‌های ۱۹۶۲ تا ۱۹۷۵، سلطان‌نشین عمان شاهد یکی از درگیری‌های مهم وچشمگیر دوران جنگ سرد بود. نیرو‌های مسلح سلطان قابوس، که توسط بریتانیا رهبری می‌شدند، با یک جنبش چریکی قدرتمند که در استان جنوبی ظفار مستقر بود، نبرد کردند و پیروز شدند. حکومت پهلوی در ۲۵ مهر ۱۳۵۴ در اعلامیه‌ای پایان کار چریک‌های جدایی‌طلب چپ‌گرای ظفار اعلام کرد.

علت اصلی شورش

شورش ظفار در سال ۱۹۶۳ آغاز شد. در ابتدا به عنوان یک شورش کوچک قبیله‌ای توسط جنبش آزادی‌بخش ظفار (DLF) علیه سعید بن تیمور، سلطان وقت عمان و پدر سلطان قابوس، بود که حکومتی ارتجاعی و قرون وسطایی داشت. سعید بن تیمور تجددطلبی را مناسب حال عمان نمی‌دانست. وی با مظاهر تمدن جدید مخالف بود. تنها بیمارستان عمان به وسیله مبلغین مسیحی کلیسای آمریکا اداره می‌شد، تا سال ۱۹۷۰ هفتاد و پنج درصد کودکان در بدو تولد فوت می‌کردند، تراخم، بیماری‌های آمیزشی و سوء تغذیه بسیار زیاد بود، فقط سه مدرسه و ۱۰ کیلومتر جاده آسفالته در کشور وجود داشت، هیچ محصلی حق نداشت از کلاس ششم بالاتر برود، کودکان و دختران از هرگونه تعلیم و تربیت محروم بودند، و در مجموع ۵ درصد از کل جمعیت قادر به خواندن و نوشتن بودند. در حکومت سعید بن تیمور کشیدن سیگار، بازی فوتبال و والیبال، پوشیدن کفش و شلوار (همه باید دشداشه عربی و صندل می‌پوشیدند) عینک به چشم گذاشتن، برق، ورود دارو، غذاخوردن در ملا عام و بیش از پانزده دقیقه صحبت کردن ممنوع بود. سعید بن تیمور شخصیتی پارانویایی داشت و حتی پسرش قابوس را در کاخ خود زندانی کرده بود.

این عقب‌ماندگی به‌ویژه در استان جنوبی ظفار، که از نظر فرهنگی و قومی با بقیه عمان متمایز بود، بسیار مشهود بود. تا مدتها، شورشیان با نیرو‌های دولتی زد و خورد‌های محدودی داشتند. سلطان عمان دوهزار نیروی نظامی داشت و افسران بریتانیایی رهبری اصلی این نیروی دو هزار نفره دولت عمان را بر عهده داشتند. بریتانیایی‌ها که از سال ۱۶۴۶ به سلطان‌نشین عمان آمده بودند، می‌خواستند حکومت سلطان را حفظ کنند. اهمیت عمان همچنین به دلیل ذخایر انرژی و موقعیت جغرافیایی آن بود؛ موقعیتی که بر سواحل جنوبی تنگه هرمز مشرف است. اما در کل دخالت بریتانیا در عمان همچنان محدود بود.

از قیام محلی تا انقلاب کمونیستی

اما ماجرا وقتی خطرناک شد که در کشور همسایه عمان، یعنی یمن، انقلاب کمونیستی رخ داد و دولت کمونیستی جمهوری دموکراتیک خلق یمن، مشتاق به حمایت از شورشیان ظفاری بود و آن‌ها را با اسلحه، منابع مالی و نیروی انسانی پشتیبانی می‌کرد. علاوه بر این، جمهوری دموکراتیک خلق یمن برای جلب حمایت از دیگر دولت‌های کمونیستی نیز تلاش کرد. چینی‌ها رهبران شورشی را در چین آموزش می‌دادند و مشاوران چینی در عملیات نظامی با شورشیان همراه بودند. کره شمالی نیز به ظفاری‌ها کمک می‌کرد. اتحاد جماهیر شوروی و کوبا نیز برای آن‌ها سلاح می‌فرستادند.

درواقع تاسیس جمهوری دموکراتیک خلق یمن، ماهیت ایدئولوژیک جنبش چریکی ظفار را به طور اساسی تغییر داد. این تغییر در سال ۱۹۶۸ علنا مشاهده شد، زمانی که شورشیان نام گروه خود را به «جبهه مردمی برای آزادی خلیج عربی» تغییر دادند. این گروه دیگر به آزادسازی ظفار اکتفا نمی‌کرد، بلکه قصد داشت کمونیسم را در سراسر خلیج فارس گسترش دهد. با دسترسی به تسلیحات مدرن، تعداد آن‌ها اکنون به حدود ۶۰۰۰ نفر رسیده بود. در سال ۱۹۶۹ درگیری‌های پراکنده بین نیرو‌های دولتی و شورشیان از یکی دو مورد در هفته در سال ۱۹۶۷، به دو یا سه مورد در روز افزایش یافت. جبهه مردمی... تا سال ۱۹۷۰، حدود ۸۰ درصد از ظفار را تحت کنترل خود داشت و بریتانیایی‌ها تردید داشتند که سلطان بتواند این استان را تا سال بعد حفظ کند.

بریتانیا نگران تاثیرات دومینویی پیروزی کمونیست‌ها در ظفار بود و می‌ترسید این پیروزی باعث شود که در سایر کشور‌های عربی خلیج فارس نیز سایر جنبش‌های رادیکال منطقه‌ای تشویق به قیام علیه دولت‌های خود شوند. در سال ۱۹۶۹ آنچه به عنوان یک شورش قبیله‌ای کوچک آغاز شده بود، به زودی به یک گروه چریکی برجسته با حمایت قابل توجه بلوک شرق تبدیل شد.

هنگامی که سلطان عمان از اجرای اصلاحات و مدرن‌سازی کشورخودداری کرد، بریتانیایی‌ها در ژوئیه ۱۹۷۰ او را سرنگون کرده و پسرش، سلطان قابوس، را که در دانشکده نظامی سندهرست تحصیل کرده و به اصلاحات گرایش داشت، جایگزین کردند. سلطان جدید با گسترش و نوسازی نیرو‌های مسلح موافقت کرد و همزمان پروژه‌های مهم توسعه عمرانی را نیز به اجرا گذاشت. این پروژه‌ها توسط هیات‌های ۲۲ اس. ای. اس که از سوی دولت بریتانیا اعزام شده بودند و به عنوان «هیات‌های اقدام عمرانی» (CAT) شناخته می‌شدند، اجرا شد. وظایف آن‌ها شامل ساخت مدارس، بیمارستان‌ها و چاه‌های آب و نفت و همچنین ارائه خدمات دامپزشکی بود. نیرو‌های سلطان امیدوار بودند که این سیاست نوسازی برای سلطان جدید محبوبیت بیاورد و دشمن را تضعیف کند. همچنین سلطان قابوس اعلام کرد که چریک‌هایی که تسلیم شوند مورد عفو قرار خواهند گرفت.

ورود ایران به میدان

محمدرضاشاه پهلوی در بهمن ماه سال ۱۳۵۱ به منظور آزمایش توان نظامی ارتش پیشرفته خود، شش هلیکوپتر ارتش ایران را برای تامین تدارکات پادگان نیرو‌های مسلح سلطان قابوس به منطقه دورافتاده «سرفیت» اعزام کرد؛ پادگانی که در معرض بمباران و تسخر به دست شورشیان بود. این عملیات سرآغاز مداخله گسترده ایرانی‌ها در جنگ داخلی عمان بود. سلطان قابوس رسما و به صورت کتبی از ایران درخواست کمک کرد و تا سال ۱۳۵۴ بیش از سه هزار نیروی ایرانی در عمان می‌جنگیدند؛ از جمله آن‌ها یک تیپ زرهی و ۱۶ جنگنده جت بود. ایرانی‌ها در مقایسه با نیرو‌های مسلح سلطان قابوس بسیار مجهز بودند. پیش از ورود ایران به ماجرا، هلیکوپتر‌های سلطان قابوس فرسوده شده بودند و از اینرو مهم‌ترین نقش ایرانیان توانایی حمل‌ونقل هوایی بود که از طریق هواپیما‌های سی-۱۳۰ و هلیکوپتر‌های شینوک انجام می‌گرفت. نیروی دریایی شاهنشاهی ایران نیز در کنار نیروی دریایی عمان فعالیت می‌کرد تا خطوط تامین شورشیان در طول ساحل را قطع کرده و همچنین برای نیرو‌های مستقر در خشکی پشتیبانی دریایی فراهم کند.

یان گاردینر در کتاب در خدمت سلطان می‌نویسد: «بریتانیایی‌ها درباره عملکرد نیرو‌های ایرانی نظرات متفاوتی داشتند. ارتش ایران بیش از حد متمرکز بود، به طوری که هر تصمیم مهمی باید به ستاد کل ارتش ایران و اغلب به شاه ارجاع می‌شد. افسران اغلب بر اساس وفاداری به رژیم ارتقاء می‌یافتند نه بر اساس شایستگی، و فرماندهان میدانی گاهی در استفاده از ابتکار عمل خود تردید داشتند. عملکرد نیرو‌های ایرانی نیز جای انتقاد داشت. آن‌ها به ندرت گشت می‌زدند و اغلب ترجیح می‌دادند در نبرد‌ها به جای پراکنده شدن، تجمع کنند.»


بیشتر بخوانید: سفر محمدرضاشاه پهلوی به عمان


گاردینر در خاطراتش ذکر کرده که نیرو‌های ایرانی از نظر استراتژی نظامی انعطاف‌ناپذیر بودند و به دلیل آموزش‌های آمریکایی، بیشتر برای جنگ‌های کلاسیک آمادگی داشتند. او همچنین خاطرنشان کرده که «سربازان ایرانی به سرعت هراس‌زده می‌شدند و گاهی به نیرو‌های خودی شلیک می‌کردند.»

نقش کشور‌های عربی

هنگامی که قابوس به تخت نشست عمان از نظر دیپلماتیک منزوی بود، زیرا بسیاری از کشور‌های عربی سلطان را عروسک خیمه‌شب‌بازی بریتانیا می‌دانستند. به همین دلیل کمک اعراب منطقه به عمان با پیچیدگی‌هایی همراه بود. دیپلمات‌های بریتانیایی و عمانی با صبر و حوصله توانستند قابوس را با سعودی‌ها آشتی دهند و عمان با حمایت عربستان سعودی توانست در سپتامبر ۱۹۷۱ به اتحادیه عرب و سپس به سازمان ملل بپیوندد. پذیرش عمان در این نهاد‌های بین‌المللی تاثیر سیاسی مهمی بر روند جنگ گذاشت، چرا که مشروعیت «جبهه آزادی‌بخش خلیج عربی» را به عنوان یک جنبش مقاومت ضداستعماری از بین برد. در مرحله بعد نیز کشور اردن به کمک قابوس آمد و گردانی از نیرو‌های رزمی ویژه و تعدادی جت جنگنده به عمان اعزام کرد. همچنین ابوظبی برای تامین امنیت داخلی کشور، نیرو‌های پیاده‌نظام خود را به شمال عمان فرستاد. تمام کشور‌های عربی نیز به عمان کمک‌های مالی رساندند. درواقع سلاطین و پادشاهی‌های محافظه‌کار منطقه دریافته بودند که پیروزی کمونیست‌ها در عمان، الهام‌بخش جنبش‌های انقلابی در تمام کشور‌های منطقه خواهد بود.

تغییر روند جنگ با کمک ایرانی‌ها

این موج حمایت خارجی به قابوس اجازه داد تا بالاخره روند جنگ را به نفع خود تغییر دهد. تا سال ۱۹۷۵، سلطان قابوس ۱۱۰۰۰ سرباز تحت فرمان خود داشت که شامل ۵۰۰۰ عمانی، ۳۰۰۰ ایرانی، ۱۲۰۰ نفر از نیرو‌های فرقات، ۱۰۰۰ بریتانیایی و ۸۰۰ اردنی می‌شد. ابتکار عملی که صحنه را به نفع نیرو‌های سلطان قابوس تغییر داد تشکیل یک خط دفاعی به نام «هورنبیم» بود که با کمک مهندسان و نیرو‌های ویژه ایرانی ساخته شد.

این خط دفاعی شامل هشت جایگاه در اندازه دسته و گروهان بود که به طول ۶۰ کیلومتر از خلیج فارس تا صحرای داخلی کشیده شده بود. بدین ترتیب انقلابیون مجبور شدند برای تامین تدارکات و مهمات خود به جای کاروان‌های شتر، از نیروی انسانی استفاده کنند. پس از موفقیت هورنبیم، ایرانی‌ها خط دفاعی دیگری در جبهه غرب ساختند که به «دماوند» معروف شد.

همچنین نیرو‌های چترباز ایرانی در سال ۱۳۵۱ موفق شدند جاده‌ای را که استان ظفار را به مابقی خاک عمان متصل می‌کرد باز کنند و سپس نیرو‌های ویژه اردن به برای پشتیبانی و حفظ این جاده استراتژیک به میدان آمدند.

انتقال نیرو‌های ایرانی و پایان جنگ

باوجود خلاقیت و کمک و حضور بسیار تاثیرگذار نیرو‌های ایرانی در جنگ، مستشاران بریتانیا و خود سلطان قابوس ناچار شدند که ارتش شاهنشاهی را به مناطق کم‌جمعیت‌تر در غرب منتقل کند. جی. ای. هیوز دلیل این تصمیم را اینطور بیان کرده است: «تغییر مکان نیرو‌های ایرانی به این دلیل بود که ایرانی‌ها نسبت به نیرو‌های بومی، بیش از حد تمایل به شلیک داشتند.»

پس از انتقال نیرو‌های ایرانی به غرب، آن‌ها در اواخر سال ۱۹۷۵ به همراه گروه فرقات مجموعه‌ای از عملیات‌های پیوسته و را ترتیب دادند و سرانجام غرب ظفار را به شکل کامل در دست گرفتند. در واقع از آنجایی که آموزش نیرو‌های ایرانی عمدتا معطوف به جنگ‌های کلاسیک بود و ترجیح می‌دادند با سریعا بر دشمن آتش بگشایند، بهترین تصمیم همین بود که آن‌ها را در مناطق کم‌جمعیت غربی مستقر کنند. در آنجا ایرانی‌ها موقعیت بهتری برای مبارزه داشتند. نفرات و تجهیزات ایرانی‌ها نیز به ساخت و نگهداری خطوط دفاعی در غرب ظفار کمک کرد. همچنین حضور نیرو‌های هوایی و دفاع هوایی ایران به عنوان یک عامل بازدارنده در برابر هرگونه تشدید احتمالی از سوی یمنی‌های جنوبی عمل می‌کرد.

هم‌زمان با این اتفاقات حمایت خارجی از جبهه آزادی‌بخش نیز کاهش یافت. این روند تا حد زیادی به دلیل اتحاد دوباره عمان با کشور‌های مختلف جهان بود. سعید بن تیمور، پدر قابوس، تقریبا با تمام کشور‌های جهان قطع رابطه کرده بود. اما پسرش راهی خلاف پدر در پیش گرفت و موفق شد روابط خارجی خود را ترمیم کند. مصر در دوره ریاست‌جمهوری سادات حمایت خود از انقلابیون ظفار را کنار گذاشت، چرا که سادات به دنبال بهبود روابط با کشور‌های عربی خلیج فارس بود. عراق نیز پس از امضای توافق‌نامه الجزایر با ایران در سال ۱۹۷۵، حمایت خود از مبارزان ظفار را قطع کرد. چین نیز با تلاش برای بهبود روابط با محمدرضاشاه، به فرایند تعلیم و ارسال سلاح به ظفار پایان داد.

یگان‌های نظامی ایران مجموعا سه سال در عمان بودند و نهایتا پس از تصرف شهر صلاله و شکست انتقلابیون ظفار به ایران بازگشتند. محمدرضا پهلوی در سال ۱۳۵۴ یعنی چند ماه پس از پایان نبرد ظفار، و در پاسخ به سوال یک خبرنگار تعداد سربازان ایرانی کشته شده در این عملیات سه ساله را ۵۰ نفر ذکر کرد. با این حال برخی منابع تعداد کشته شده‌های نیرو‌های ارتش شاهنشاهی در این نبرد را بیش از ۷۲۰ نفر ذکر کرده‌اند.

میراث تجربه جنگ ظفار در آینده جنگ‌ها

لاورنس فریدمن در کتاب «آینده جنگ» می‌گوید که کشور‌های غربی به‌طور فزاینده‌ای نسبت به مداخله‌گرایی محتاط شده‌اند، به ویژه با توجه به تجربیات اخیر در سوریه، عراق و افغانستان. مداخلات نظامی در آینده ممکن است به حمله هوایی محدود شوند، و تامین نیروی انسانی لازم بر عهده دیگران، اعم از نیرو‌های محلی یا متحدان منطقه‌ای، گذاشته می‌شود.

وی جنگ ظفار را نمونه‌ای از این نوع مداخله «کم‌هزینه» می‌نامد و مدعی است که ظفار می‌تواند الگویی برای مداخلات نظامی آینده باشد. بریتانیایی‌ها در عمان با تعداد محدودی نیرو و منابع، نوعی ضدشورش به راه انداختند و برای این کار به نیرو‌های نامنظم قبیله‌ای و قدرت‌ها و کشور‌های منطقه‌ای تکیه کردند.

همچنین استفاده از نیرو‌های بومی غیررسمی و پراکنده مانند «فرقات» و قبایل را می‌توان با استفاده بعدی بلوک غرب از واحد‌های بسیج مردمی در عراق یا نیرو‌های کرد در سوریه مقایسه کرد. نکته‌ای که اغلب در بحث‌ها درباب استفاده از نیرو‌های بومی در ظفار وجود دارد این است که آنهاهرگز آنقدر قدرت نگرفتند که پس از پایان جنگ قادر باشند قدرت مرکزی را به چالش بکشند. فریدمن می‌گوید این نیز یکی از «درس‌های» ظفار برای آمریکا و بلوک غرب است.

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۱
خاقان
۰۹:۱۷ - ۱۴۰۳/۰۷/۲۶
عذر میخواهم، قبل از ظفار و در آغاز دهه 40 شمسی به دنبال مداخله مصر در یمن، ایران نیز وارد ماجرا شد و اصولا ارتش مدرن یمن توسط ایران سازماندهی شد.
ناشناس
۰۱:۴۶ - ۱۴۰۳/۰۷/۲۶
جالبه که نویسنده ن. جفی قیام ظفار بر علیه حکومت ارتجاعی سلطنت رو شورش خطاب کرده!
پاسخ ها
ناشناس
۱۳:۱۳ - ۱۴۰۳/۰۸/۰۲
سوختی؟ پان تورک ابله کمونیست
نظرات شما