رویداد۲۴| نعمتهایی که خداوند متعال به انسان عطا کرده، در صورتی که در جای خود و طبق شرایط شرعی به کار گرفته شوند، میتوانند به رشد و تعالی انسان و سعادت او در دنیا و آخرت کمک کنند. از جمله این نعمتها، مال و ثروت است که اگر به شیوهای شرعی و معقول کسب شود و در مسیر درست و مفید به کار گرفته گردد، خیر و برکت زیادی به دنبال خواهد داشت.
بنابراین، هم اصل ثروت مشروع و هم کسب آن از راههای قانونی، تا زمانی که در چارچوب ضوابط دینی و اخلاقی باشد، محدودیتی ندارد و نمونههای متعددی از این قبیل در میان افراد صالح جامعه وجود دارد.
زندگی خانوادگی نیز اگرچه نیازمند درآمد و مال مناسب است، اما اگر سرشار از محبت و عواطف نباشد، هرگز نمیتواند جایگزین آن شود. به همین دلیل، خانوادههای ثروتمندی وجود دارند که از نعمت محبت و عاطفه محروماند و برخی از آنها در معرض فروپاشی قرار گرفتهاند.
بنابراین، در حالی که مال و ثروت لازم است، برای داشتن دنیایی سالم و متعادل و سرشار از محبت و معنویت کافی نیست.
انسانی که از اخلاق نیکو برخوردار نیست و ثروت برای او منجر به تکبر و خودبینی شده، در واقع در گردابی از دردها و مشکلات روحی گرفتار آمده است.
از دیدگاه اسلام، مال و ثروت به خودی خود نه خوب است و نه بد. آنچه اهمیت دارد، نحوه استفاده از آنهاست. اگر ثروت به عنوان نردبانی برای صعود به کمال انسانی و رشد معنوی به کار رود، مثبت و پسندیده است. اما اگر این ثروت موجب وابستگی و دلباختگی انسان به دنیا شود و مانع پیشرفت و تکامل او گردد، ناپسند و مضر خواهد بود. به عبارت دیگر، نگرش و رفتار فرد نسبت به ثروت است که تعیینکننده ارزش آن در زندگی اوست.
اول: از دیدگاه اسلام، کسب درآمد حلال تأیید شده است. امام صادق (ع) در این خصوص فرمودهاند: « خیر و خوبى در آن کس نیست که علاقه ندارد از راه حلال جمع مال نماید تا بدان وسیله آبروى خود را محافظت کند، بدهی خود را بپردازد، و صله رحم نماید.»
بیشتر بخوانید:
آیا جهاد فقط به معنای جنگ است؟
دوم: هدف از کسب مال باید انگیزههای الهی باشد، نه فخر فروشی. روزی رسول اکرم (ص) جوانی را دید که صبح زود به کار مشغول بود. صحابه گفتند: اگر این جوان توان خود را در راه خدا میگذاشت، شایسته مدح بود. رسول خدا (ص) فرمود: «روزى رسول اکرم با اصحاب خود نشسته بود، جوان توانا و نیرومندى را دید که اوّل صبح بکار و کوشش مشغول شده است. کسانى که در محضر آن حضرت بودند گفتند اگر جوانى و نیرومندى خود را در راه خدا بکار می انداخت، این جوان شایسته مدح و تمجید بود. رسول اکرم فرمود: این سخن را نگوئید اگر این جوان براى معاش خود کار میکند که در زندگى محتاج دیگران نباشد و از مردم مستغنى گردد او با این عمل در راه خدا قدم برمیدارد، همچنین اگر کار میکند به نفع والدین ضعیف یا کودکان ناتوان که زندگى آنان را تأمین کند و از مردم بى نیازشان سازد باز هم براه خدا میرود، ولى اگر کار میکند تا با درآمد خود به تهیدستان مباهات نماید و بر ثروت و دارائى خود بیفزاید او براه شیطان رفته و از صراط حق منحرف شده است. »
چهارم: اسلام توصیه میکند که به مقدار کفاف اکتفا شود. روزی رسول خدا (ص) از شتربانی شیر خواست، و وی گفت: «آنچه در پستان شتران است، صبحانه قبیله است.» پیامبر دعا کرد: «خدایا، مال و فرزندانش را زیاد کن.» سپس از چوپانی شیر گرفت و برای او دعا کرد که «خدایا، او را به قدر کفاف روزی ده.» یکی از صحابه از این تفاوت تعجب کرد و پیامبر (ص) توضیح داد: «آنچه کم باشد و کفایت کند، بهتر از زیادی است که دل را مشغول میکند.»
در روایتی دیگر، مردی از حالت روحی خود نزد امام صادق (ع) شکایت کرد که هرچه مال به دست میآورد، قانع نمیشود. امام (ع) فرمود: «اگر به کفاف زندگی اکتفا کنی، کمترین مال دنیا تو را بینیاز میکند، و اگر اکتفا نکنی، تمام ثروت جهان نمیتواند تو را غنی کند.»
بهترین ثروت از دیدگاه اسلام، ایمان، علم، اخلاق و ادب است. همچنین مالی که در راه اطاعت الهی و طبق دستورات او مصرف شود، به عنوان ثروت واقعی شناخته میشود. در روایات مختلف، این مفاهیم از زوایای گوناگون مورد تأکید قرار گرفته است:
امام باقر (ع) میفرماید: «بهترین مال، اعتماد به خدا و ناامیدی از مال مردم است.» (تهذیب الأحکام، ج 6، ص 321).
امام حسین (ع) بیان میکند: «بهترین مال آن است که آبرویی را حفظ کند.» (وسائل الشیعة، ج 21).
امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: «بهترین مال، آن است که حقوق بر گردن انسان را ادا کند.» (غررالحکم). او همچنین میگوید: «بهترین مال، آن است که موجب مدح و شکر و پاداش شود» و «بهترین مال، آن است که در زندگی کفایت کند» و «بهترین مال، آن است که در کسب مکارم و فضائل یاریرسان باشد.»
علم و ثروت هر کدام تأثیرات خاصی در زندگی انسان دارند. علم به انسان نور و هدایت میبخشد و او را در مسیر درست قرار میدهد. قرآن کریم و روایات معصومین (ع) بر اهمیت علم تأکید کردهاند. به عنوان مثال:
علم در رأس همه فضایل قرار دارد.
علم برترین غنیمت است.
علم گمشده مؤمن است.
هر چیزی در زمان کمی ارزشمند میشود، مگر علم که در زمان وفور ارزش مییابد.
خداوند هر گاه بخواهد بندهای را خوار کند، او را از علم محروم میسازد.
عالمی که از علمش بهرهبرداری شود، از عبادت هفتاد هزار عابد برتر است.
همچنین، فرشتگان بالهای خود را زیر پاهای دانشپژوهان میگسترانند و برای آنها استغفار میکنند. در قرآن نیز آمده است: «بگو آیا دانایان با نادانان برابرند؟ تنها صاحبان عقل و اندیشه متذکر میشوند.» (سوره زمر، آیه 9).
ثروت و مال نیز در زندگی انسان تأثیر عمیقی دارند. اگر ثروت به شیوهای معقول و مشروع و برآمده از فعالیتهای صحیح اقتصادی کسب شود، میتواند بسیاری از مشکلات را حل کرده و زمینهساز زندگی سالم و رشد انسان باشد. فقر و نداری از دیدگاه اسلام محکوم و نکوهیده است و در سوره بقره، آیه ۱۸۰، به مال و ثروت به عنوان خیر اشاره شده است: «بر شما نوشته شده است که هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر چیز خوبی به جا گذاشته، وصیت برای والدین و نزدیکان به طور شایسته کنید، این حقی است بر پرهیزکاران.»
این تعبیر نشان میدهد که اسلام ثروتی را که بهطور مشروع به دست آمده و در خدمت جامعه قرار گیرد، خیر و برکت میداند و بر افکار نادرست افرادی که ذات ثروت را بد میپندارند، خط بطلان میکشد.
انباشتن ثروت و ذخیرهسازی آن بدون پرداخت واجبات مالی، حرام است. در قرآن کریم آمده است:
«... والذین یکنزون الذهب والفضة ولا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم؛»
(ای کسانی که ایمان آوردهاید! بسیاری از دانشمندان اهل کتاب و راهبان، اموال مردم را به باطل میخورند و آنان را از راه خدا بازمیدارند! و کسانی که طلا و نقره را ذخیره میکنند و در راه خدا انفاق نمیکنند، به مجازات دردناکی بشارت دهید!)
راغب در مفردات میگوید: کلمه «کنز» به معنای انباشتن و نگهداری مال است و در اصل به ذخیرهسازی خرما اشاره دارد. «ناقة کناز» به شتری اطلاق میشود که گوشتش روی هم انباشته شده و به عبارت دیگر، چاق است. بنابراین، «یکنزون» به معنای انباشتن و ذخیره کردن است.
عذاب ثروتاندوزان
قرآن میفرماید:
«کلا انها لظی• نزاعة للشوی• تدعوا من ادبر وتولی• وجمع فاوعی؛»
(هرگز چنین نیست! آری، شعلههای سوزان آتش است که دست و پا و پوست سر را میکند و کسانی را که به فرمان خدا پشت کردند، صدا میزند و نیز آنها که اموال را جمع و ذخیره کردند!)
«واما من بخل واستغنی؛»
(اما کسی که بخل ورزد و از این راه بینیازی طلبد.)
«وما یغنی عنه ماله اذا تردی؛»
(و در آن هنگام که در جهنم سقوط میکند، اموالش به حال او سودی نخواهد داشت!)
«فانذرتکم نارا تلظی؛»
(و من شما را از آتشی که زبانه میکشد بیم میدهم.)
«لا یصلـها الا الاشقی؛»
(کسی جز بدبختترین مردم وارد آن نمیشود.)
«ویل لکل همزة لمزة؛»
(وای بر هر عیبجوی مسخرهکننده!)
واژههای «همزة» و «لمزة» هر دو به معنای عیبجویی و غیبت هستند. «همزة» از ماده همز به معنای شکستن است، زیرا عیبجویان شخصیت دیگران را میشکنند. «لمزة» نیز به معنای غیبت و عیبجویی است.
«الذی جمع مالا وعدده؛»
(همان کس که مال فراوانی جمعآوری و شماره کرده بیآنکه مشروع و نامشروع آن را حساب کند!)
«کلا لینـبذن فی الحطمة؛»
(چنین نیست که میپندارد؛ بزودی در «حُطَمه» (آتشی خردکننده) پرتاب میشود!)