یک اقتصاددان مطرح کرد:
پول نفت و اعتماد به نفس کاذب مدیران/ چرا دولت از اقتصاددانها مشورت نمیگیرد؟
یک اقتصاددان معتقد است که مشورت نگرفتن دولت از اقتصاددانها دوسویه است؛ بخشی از آن متوجه خود این کارشناسان و بخشی به دلیل پول نفت و اعتماد به نفس کاذب مدیران است.
رویداد۲۴ شاید در ظاهر اقتصاددانها در برخی جلسات مشورتی دولت حضور داشته باشند، اما به نظر میرسد شکاف میان دولت با این کارشناسان، روز به روز بیشتر میشود. دولت حتی در مساله نرخ ارز ۴۲۰۰، به ظاهر نظر برخی از این کارشناسان را جویا شد، اما در نهایت تصمیم خود را گرفت و ابلاغ کرد و نتیجه این شد که میبینیم.
حتی کمی بعد از اجرای سیاست دلار ۴۲۰۰، بسیاری از کارشناسان عنوان کردند که پیش از آن، نظر منفی خود را نسبت به اجرای چنین طرحی به دولت اعلام کرده بودند. اما گره کار کجاست و چرا دولت به استفاده از نظر کارشناسان اقتصادی تن نمیدهد؟
دکتر جعفر خیرخواهان، اقتصاددان و استاد دانشگاه فردوسی مشهد از جمله کسانی است که بارها طرف مشورت دولتمردان بوده است. حتی در جلسه مهر ماه سال گذشته دولت با برخی اقتصاددانها هم حضور داشته است. به گفته او، مشکلی که در شکاف میان دولت و اقتصاددانها وجود دارد در هر دو گروه ریشه دارد.
اساتیدی که فقط علمی هستند!
خیرخواهان میگوید: «علت وجودی علم اقتصاد، کمک به رفاه و معیشت و قدرت اقتصادی کشور است. اقتصاددانها هم به همین ترتیب میتوانند کمکرسان باشند. برخی از این اقتصاددانها میتوانند در خدمت شرکتهای خصوصی باشند و عدهای به بخش دولتی مشورت بدهند. البته به شرطی که اقتصاددانها با توجه به پیچیدگی جوامع و محدودیتهایی که طرف مقابل دارد – چه بنگاه خصوصی و چه دولتی- سالها در کنار آن بخش تجربه کسب کند و با دانش و آگاهی از تئوریهای اقتصادی، به آن مجموعه کمک کند.»
به گفته وی، شاید یک مشکلی که سبب روی گرداندن سیاستمداران از اقتصاددانها شده این باشد که این ویژگیها را کمتر در اقتصاددانها میتوان دید. یا زمینه برای آن فراهم نبوده و این اساتید تنها در دانشکده بودهاند و یا اجرایی شدن نظریاتشان زیر سوال است. یک جنبه این کمکاری متوجه خود اقتصاددانهاست. جنبه دیگر آن اعتماد به نفس کاذبی است که در مسئولان و مدیران جامعه ایجاد میشود. برخی از این مدیران تصور میکنند خودشان قدرت همه کار را دارند.»
این استاد دانشگاه میافزاید: «نباید فراموش کرد که یکی از ارزشمندیهای علم اقتصاد این است که تبعات یک سیاست را از تمام جنبهها روشن کند تا تصمیم بهتری گرفته شود. در حال حاضر در هر دو گروه – چه اقتصاددانها و چه مدیران – این ضعف دیده میشود. البته نکته دیگری که وضع را بدتر کرده، درآمد نفتی در برخی سالهاست. همین هم سبب شده تا در نهایت اقتصاددانها چندان به مشورت گرفته نشوند. حتی شاه هم اینطور بود که حس میکرد اقتصاددانها مانع پیشرفت کشور هستند.»
پول نفت و اعتماد به نفس کاذب مدیران
بخش دیگر نقد او متوجه دولتمردان است. خیرخواهان میگوید: «پول نفت اعتماد به نفس کاذب را بیشتر میکند. تصور برخی مدیران این است که با شتاب جلو میروند، ولی به دلیل بیتوجهی به علم اقتصاد، اقتصاددانها کنار دولت نبودند تا زبان هم را بهتر بفهمند. به همین خاطر است که این شکاف شدید ایجاد شده و حتی ممکن است مقامات دولت بگوید که اقتصاددانها چندان در باغ نیستند.»
به گفته این اقتصاددان، علم اقتصاد مساله پیشبینی آینده و ثبات اقتصادی را مطرح میکند. مثلا دولت فعلی ادعای رشد اقتصادی ۸ درصد میکرد و حالا این شاخص منفی شده است؛ مشخص است که در این شرایط نمیتوان کار کرد. اگر ابزارهای اقتصادی به درستی استفاده میشد، میتوانستیم هر سال یک رشد متوسط را تجربه کنیم و همین به فعالان بازار جرات فعالیت میداد و نوسانات این چنینی ایجاد نمیشد.
حتی کمی بعد از اجرای سیاست دلار ۴۲۰۰، بسیاری از کارشناسان عنوان کردند که پیش از آن، نظر منفی خود را نسبت به اجرای چنین طرحی به دولت اعلام کرده بودند. اما گره کار کجاست و چرا دولت به استفاده از نظر کارشناسان اقتصادی تن نمیدهد؟
دکتر جعفر خیرخواهان، اقتصاددان و استاد دانشگاه فردوسی مشهد از جمله کسانی است که بارها طرف مشورت دولتمردان بوده است. حتی در جلسه مهر ماه سال گذشته دولت با برخی اقتصاددانها هم حضور داشته است. به گفته او، مشکلی که در شکاف میان دولت و اقتصاددانها وجود دارد در هر دو گروه ریشه دارد.
اساتیدی که فقط علمی هستند!
خیرخواهان میگوید: «علت وجودی علم اقتصاد، کمک به رفاه و معیشت و قدرت اقتصادی کشور است. اقتصاددانها هم به همین ترتیب میتوانند کمکرسان باشند. برخی از این اقتصاددانها میتوانند در خدمت شرکتهای خصوصی باشند و عدهای به بخش دولتی مشورت بدهند. البته به شرطی که اقتصاددانها با توجه به پیچیدگی جوامع و محدودیتهایی که طرف مقابل دارد – چه بنگاه خصوصی و چه دولتی- سالها در کنار آن بخش تجربه کسب کند و با دانش و آگاهی از تئوریهای اقتصادی، به آن مجموعه کمک کند.»
به گفته وی، شاید یک مشکلی که سبب روی گرداندن سیاستمداران از اقتصاددانها شده این باشد که این ویژگیها را کمتر در اقتصاددانها میتوان دید. یا زمینه برای آن فراهم نبوده و این اساتید تنها در دانشکده بودهاند و یا اجرایی شدن نظریاتشان زیر سوال است. یک جنبه این کمکاری متوجه خود اقتصاددانهاست. جنبه دیگر آن اعتماد به نفس کاذبی است که در مسئولان و مدیران جامعه ایجاد میشود. برخی از این مدیران تصور میکنند خودشان قدرت همه کار را دارند.»
این استاد دانشگاه میافزاید: «نباید فراموش کرد که یکی از ارزشمندیهای علم اقتصاد این است که تبعات یک سیاست را از تمام جنبهها روشن کند تا تصمیم بهتری گرفته شود. در حال حاضر در هر دو گروه – چه اقتصاددانها و چه مدیران – این ضعف دیده میشود. البته نکته دیگری که وضع را بدتر کرده، درآمد نفتی در برخی سالهاست. همین هم سبب شده تا در نهایت اقتصاددانها چندان به مشورت گرفته نشوند. حتی شاه هم اینطور بود که حس میکرد اقتصاددانها مانع پیشرفت کشور هستند.»
پول نفت و اعتماد به نفس کاذب مدیران
بخش دیگر نقد او متوجه دولتمردان است. خیرخواهان میگوید: «پول نفت اعتماد به نفس کاذب را بیشتر میکند. تصور برخی مدیران این است که با شتاب جلو میروند، ولی به دلیل بیتوجهی به علم اقتصاد، اقتصاددانها کنار دولت نبودند تا زبان هم را بهتر بفهمند. به همین خاطر است که این شکاف شدید ایجاد شده و حتی ممکن است مقامات دولت بگوید که اقتصاددانها چندان در باغ نیستند.»
به گفته این اقتصاددان، علم اقتصاد مساله پیشبینی آینده و ثبات اقتصادی را مطرح میکند. مثلا دولت فعلی ادعای رشد اقتصادی ۸ درصد میکرد و حالا این شاخص منفی شده است؛ مشخص است که در این شرایط نمیتوان کار کرد. اگر ابزارهای اقتصادی به درستی استفاده میشد، میتوانستیم هر سال یک رشد متوسط را تجربه کنیم و همین به فعالان بازار جرات فعالیت میداد و نوسانات این چنینی ایجاد نمیشد.
منبع: اقتصاد24
خبر های مرتبط