غیبت آخرین بازمانده/ فریبرز رییس دانا؛ اقتصاددانی که درد تودهها را داشت
رویداد۲۴ میثم فتحی: فریبرز رییس دانا اقتصاددان مارکسیست ایرانی به علت ابتلا به ویروس کرونا درگذشت. مرگ او بسیار تاثیرگذار بود؛ چه آنکه کسی که در سطح او و با این جدیت و تاثیرگذاری در مقابل سیاستهای نئولیبرالی بایستد، از این پس وجود ندارد. با این حال خود او این جمله را قبول ندارد و در مراسم رونمایی از کتاب «کمون زندان» میگوید لای صخرهها آنقدر تخمگذاری شده که نسل بعد راهش را ادامه خواهد داد.
در روزگاری که عدول از سوسیالیسم، تز روشنفکری پست مدرنی به حساب میآمد، رییس دانا معتقد بود منطق سرمایه همچنان طبقاتی است بنابراین باید با سوسیالیسم در مقابل آن ایستاد.
شاید اگر کسی بخواهد از فریبرز رییس دانا بگوید طبق سنت مرسوم در کشور ما با رجوع به اطلاعات ویکی پدیایی چند سطری در باره تعداد کتابها و مقالات بنویسد و به خط سیر فکری او در قبل از انقلاب و بعد از انقلاب بسنده کند تا شاید خود را از طریق روش «باری به هرجهت» از دین استاد و فیلسوف تودهها که بر گردنش سنگینی میکند، وارهاند. اما به راستی کاراکتر فریبرز رییس دانا به لحاظ تاریخی و جریان روشنفکری در ایران به چه نقطه تاریخی برمیگردد و جریان چپ مارکسیسیتی در ایران تا چه حد مدیون کنش او در این سالهاست؟ آیا او توانسته است به عنوان کارگر فرهنگی تئوری و کنش را در قالب میتینگها، مجلات و مقالههای گوناگون به یکدیگر پیوند بزند؟
سوال دیگر اینکه بررسیهای میدانی با جزییات بسیار دقیق و واقعی در حوزه اقتصاد سیاسی ایران تا چه حد توانسته است تصویری انضمامی از وضعیت طبقه کارگر بازنمایی و تضاد کار و سرمایه در ایران را بیان کند؟ آیا او محصول همان جریان روشننفکران دغدغهمند و جدی در حوزه آرمانخواهی و سوسیالیسم است که غالباً متعلق به قبل از انقلابند که این روزها دیگر فقط نامهایی نمادین هستند؟
رییس دانا به قدری جامع الاطراف بود که سخت میتوان او را در یک حوزه خاص محدود کرد و برچسبهایی، چون اقتصاددان چپگرا، منتقد معروف و جدی سیاستهای تعدیل اقتصادی، نویسنده عضو کانون نویسندگان ایران، دوست صمیمی پوینده، فیلسوف تودهها یا القابی از این دست به او نسبت داد. او همه اینها بود و هیچکدام نبود. او به تعبیری مردی بود که «درد انسان» داشت.
بیشتر بخوانید: شعر احمد شاملو با صدای فریبرز رییس دانا +فیلم
سخنرانیهای پرشور فریبرز رییس دانا در حمایت از وضعیت معیشت کارگران و زحمتکشان، تسلط شگفتانگیز اوبر مساله اقتصاد جهانی، اظهارات او در کتاب «منش روشنفکری»، «گفت آمدهایی در شعر معاصر ایران»، «آزادی و سوسیالیسم»، «شهر و زمین لرزه»، «فقر در ایران» (به همراه سعید مدنی) و نوشتهها و سخنانی از این دست او را به انسانی بی بدیل مبدل کرد.
رییس دانا از دهه چهل به صورت تاثیرگذار و تحت عنوان جبهه ملی دوم و با تفکرات ملیگرایانه وارد فضای سیاسی و اجتماعی ایران شد. در مصاحبهای در اوایل دهه نود او از قول مصدق میگوید: «سوار شدن بر احساسات تودهها مانند سوار شدن بر پشت یک شیر است. خیلی شجاعت میخواهد. با این وجود اگر شیر به زمینت بزند تو را خواهد خورد»
او در ادامه اینچنین مصدق را توصیف میکند: «شیر مصدق را زمین زد. مصدق طعمه «شیری» شد که خودش بر پشت آن سوار شده بود.»
پس از آن همواره این مثال معروف از بیژن جزنی را تکرار میکرد که «بیژن روزی به من گفت که محله را درست آمدهای، اما کوچه را به اشتباه رفتهای و اینگونه بود که من سوسیالیست شدم.»
بیشتر بخوانید: فریبرز رییس دانا کیست؟ اقتصاددان مارکسیست
رییس دانا از آغاز دل در گرو پراتیک سیاسی داشته و فعالیت خود را محدود به کتابخانهها، فضای سترونی تحقیق جدا از مساله انضمامی نکرده و خود را به عنوان یک کنشگر بازنمایی کرده است و در همان زمان نیز نقدهای جدی و ریشهای به جریان ملی گرایانه داشته است.
بعد از آن که فضای فکری رییس دانا به سمت مارکسیسم گرایش پیدا میکند و مینویسد: «جبهه ملی مدعی بود به صورت ملی حرکت میکند و همه گروههای ملی را پوشش میدهد. این در حالی است که سوسیالیستها هم جزئی از همین ملت بودند و در این کشور زندگی میکردند. در نتیجه جبهه ملی نباید موضع ضدسوسیالیستی میگرفت.»
دوران بعد از انقلاب، اما فصل تازهای از فعالیتهای او شروع میشود. رئیس دانا منتقد معروف و جدی سیاستهای تعدیل اقتصادی در دوران سازندگی و خصوصیسازی در ایران بود. معتقد بود سیستم ایران نولیبرالیسم است و با فساد در ایران پیوند خوردهاست. او هدفمندی یارانهها را هم سیاست نئولیبرالی میخواند و میگفت قیمتها بالا میرود و یکی یکی دهکها از گرفتن یارانه حذف میشوند و فقط قصد این سیاست بالا بردن قیمتهاست. او به خاطر همین اظهارنظر البته به زندان رفت.
رییس دانا میگفت نئولیبرالیسم «به جان جامعه ایران افتاده» و در حال نابود کردن آن است. او همه روندهای اجتماعی – انسانی در جامعه ایران را کالایی شده میدید و معتقد بود جامعه ایران به فضای باز سیاسی و اجتماعی نیاز دارد.
در احوالات دولت اصلاحات خاتمی مینویسد: «نیروهای مؤثر بر ساختار اجتماعی- اقتصادی، اما با آنکه راه و چاره و تدبیرهای اقتصادی میانی محورهای اصلی را تشکیل میدهند بهنظر میرسد که پیروزی جناح مربوط به رئیس جمهور منتخب میتواند به اعمال بیشتر سیاستهای کنترل و معطوف به توزیع درآمد بینجامد، اما این امر ادامه فرایند خصوصیسازی و واگذاری و همزیستی با فعالیتها و بهرهوریهای ویژه صادرکنندگان و تجار را به هیچ روی نفی نمیکند. در این میان البته که افزایش سطح اشتغال، کاهش نرخ تورم و ادامه فرایندهای گسترش زیرساختها سه سیاست اصلی هستند که توسط هردو جناح-و حتی نامزدهای کاملا در اقلیت-دنبال میشدند-و میشوند مهم آن است که بدانیم آیا آرایش مجدد نیروها، در چارچوب ائتلاف جناح پیروزمند و اعلام موضع رئیس جمهور منتخب برای همکاری کامل با سایر نهادها و حرکت قطعی در چارچوب اصول جا افتاده نظام، آیا خواهد توانست به فرایند رشد سریع، توسعه همگانی و پایداری مهار تورم، ایجاد رونق درآمدی و اشتغالی و بالاخره حل شکاف آزار دهنده سطح درآمدها پاسخ بدهد یا خیر؟»
رییس دانا در ساحت تئوریک از نقد جهانیسازی تا نظریه پل سوییزی و کارکرد آن تا تئودور آدورنو، تناقض تفکر انتقادی و کنش اجتماعی پیش رفت و در حوزه ادبیات تا هم کنشی آزادی منفی و آزادی مثبت در شعر احمد شاملو. اما از طرف دیگر همانطور که گفتیم در کنار همه اینها محور تمامی کنشهایش بر پراتیک متمرکز بود و مبارزات طبقاتی را راه برونرفت از اکنون تاریخ میدانست بنابراین هرگز از حال کارگران غافل نماند و همواره پشتیبانی تمام تقد برای اعتراضات کارگری همچون اعتراضات کارگران نیشکر هفت تپه بود.
بیشتر بخوانید: اینهمه بیکاری ایجاد شده، به این و آن لقب کارآفرین میدهند/ احمدینژاد ستمگرانهترین اقدامها را علیه محرومان انجام داد
رییس دانا به وضوح صدای کارگران بود و میگفت: «اعتراض و اعتصابات کارگری اگر به مرحله پختگی رسیده باشد سه افق پیش رو دارد. افق اول: خواستههای صنفی و شغلی است و افق دوم سیاسی است؛ مثلاً خواست حذف خصوصیسازی و مبارزه با فساد مدیران که عامل اصلی محروم ماندن کارگران شده است. هم چنین آزادی زندانیان سیاسی به ویژه کارگران به تدریج مطرح میشود و به همین جهت است که اعتراضات عمیقتر میشود. افق سوم: افق آرمانی است و این جاست که شورایی کردن مطرح میشود. اما کارگران به تجربه آموختهاند که یک واحد صنعتی معین، در ایزولاسیون نمیتواند روی افق آرمانی پافشاری کند. شرکت کنندگان در اعتراضات خسته میشوند و انگیزههایشان را از دست میدهند، اما این به به آن معنی نیست که آن افقها باید فراموش یا کنار گذاشته شود. آنها الهامبخش هستند، اما در جا زدن روی افق آرمانی یعنی خواستههای صنعتی، کار را به متلاشی شدن زود هنگام و جوانمرگ شدن این حرکتها میکشاند. اگر یک واحد صنعتی بزرگ، بخواهد افق آرمانی را فراموش کند، همان قدر اشتباه کرده است که اگر بخواهد روی آن پافشاری کند و بگوید به تنهایی میخواهم به شورایی کردن اداره کارخانه دست پیدا کنم. اما اگر اقتصاددانان و حقوقدانان به کمک کارگران بیایند و بگویند که این خصوصی سازی چگونه کارگران را قربانی کرده است، این محصول آگاهی است. خصوصی سازی یک بحث سیاسی انتزاعی نیست، بحثی است که یک طرفش به آرمان است و یک طرفش به افق اول یعنی پایین بودن دستمزدها و زیاد بودن فشار کار بازمیگردد. میبینیم که دولت مرتب مانور خصوصی سازی میدهد و ماموریتش خصوصی سازی است، نه توسعه همگانی. نزدیک به ۲۰ سال است که خصوصی سازی آغاز شده است، اما منجر به عدالت و توسعه همگانی نشده است. فراموش نکنید، فرقهایی هست میان دولتی که در خصوصی سازی پافشاری میکند و بهای سنگینی از جامعه میگیرد، با دولتی که یک مقداری رعایت میکند و تن به سیاستهای عدالت اجتماعی میدهد، در این صورت، همراه با خصوصی سازی رفاه اجتماعی را هم توسعه میدهد.»
فریبرز رییس دانا درسهایی به یادگار گذاشت که بیش از هر زمان به کار امروز میآید. زمانی که او گفت مبارزه با امپریالیسم جهانی بدون مبارزه با سرمایهداری داخلی بی معنا و پوچ است، راه آینده را برای ما گشود. تحلیل انضمامی مشخص از شرایط مشخص شیرازه اصلی کارهای او را تشکیل میدهد. در کنار افق مبارزاتی و انقلاب در شیوه تولید راه حلها و فعالیت مستمر او در جهت حقوق و دستمزد کارگران در کوتاه مدت خیره کننده است.
شناخت و تحلیل او از مباحث پیچیدهای، چون جهانی سازی تا حقوق معوقه ۱۷ ماهه بنگاههای تولیدی از کنتور سازی ایران گرفته تا کارخانجات هپکو تا نیشکر هفت تپه تنها نشانی از پرکاری رییس دانا نیست؛ او نشان میداد که در عین درگیر شدن با مسایلی، چون نقد پست مدرنیسم و نظریه توسعه سمیر امین هرگز نباید تمرکز از وضعیت معیشت کارگران و درنهایت انقلاب در شیوه تولید و سلب مالکیت از سلب مالکیت کنندگان منحرف شود.
نکته بینی او در اینکه دو جریان سیاسی راست افراطی در ایران که عبارتند از دولت هاشمی و دولت احمدی نژاد نیز بر ملا کننده سطحینگریهای قشر قبل توجهی از به ظاهر روشنفکران است که هر دو آنها به زعم رییس دانا مکمل انباشت سرمایه در ایران است.
رییس دانا به عنوان اقتصاددان چپگرا البته نشان میداد که پرداختن به مساله طبقه کارگر، رفتن به دل طبقه کارگر و یکی شدن با آن و تحلیل انضمامی تضاد کار و سرمایه است.