چرا همکاری راهبردی ۲۵ساله با چین مهم است و چه منفعتی برای ما دارد؟
رویداد۲۴ این روزها بحث سند راهبردی 25ساله با چین نقل محافل سیاسیون و رسانه ها شده است. حواشی آن در شبکه های اجتماعی نیز بسیار گسترده بود. کاربران فضای مجازی معتقدند که این سند تماما ضرر برای ایران است.
عده ای دیگر اما خلاف این نظر را دارند و در راستای اتحاد استراتژیک میان تهران و پکن تلقی می کنند. برخی دیگر نیز معتقدند که ایران در موقعیت تحریم و ضعف مذاکره کرده است.با این حال حواشی این سند 25 ساله بسیار بیشتر ازان است که دراینجا محلی برای توضیح آن باشد!
درهمین باره علیرضا سلطانی کارشناس ارشداقتصاد بین الملل ابعاد این راهبرد 25 ساله را تشریح کرده و معتقد است که اگر در راستای توسعه اقتصادی باشد می توان به آن امیدوار بود.
در روزهای اخیر بحث های داغی در باره سند راهبردی 25 ساله میان ایران و چین در محافل رسانه ای و سیاسی کشور صورت گرفته است که عمدتا نگاهی نقادانه و تردید آمیز نسبت به این سند دارد؟ چرا این فضا شکل گرفته است؟
واکنش های صورت گرفته و حساسیت های ایجاده شده نسبت به سند راهبردی 25 ساله ایران و چین در فضای سیاسی ، رسانه ای و حتی افکار عمومی ، جدای از ماهیت و محتوای آنها قابل درک است. شدت این واکنش ها که البته تا حدی هم قابل پیش بینی بود ناشی از تحولات سیاست خارجی ایران در سال های اخیر به خصوص سرنوشتی که برای برجام و مذاکرات با غرب رقم خورد، سیاست ها و رفتار غیرموثر و غیرسازنده کشورهایی مانند چین و روسیه درقبال خنثی ساختن تحریم های آمریکا علیه ایران و خاطرات نه چندان مثبت از قراردادهایی از این دست در گذشته است.
به عبارت دیگر چشم مردم نسبت به این نوع قراردادها ترسیده است . البته در این راستا نباید از اطلاع رسانی مبهم و غیرشفاف در این زمینه که با توجه به شرایط تحریمی طبیعی به نظر می رسد هم غافل شد. به این موارد ، بهره گیری سیاسی از ماجرا از سوی برخی جریان ها و افراد سیاسی را هم باید اضافه کرد.
به این موج از واکنش ها البته باید به دید مثبت و فرصت نگاه کرد. هر چند نباید این مساله را نیز نادیده گرفت که واکنش هایی از این دست می تواند نشان از فاصله افتادن میان مردم و دولت به معنای State در ماه های اخیر و تشدید بی اعتمادی میان ملت و حاکمیت به دلیل تشدید مشکلات و نابسامانی های اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی باشد.
این واکنش ها و حساسیت ها به لحاظ ماهوی تا چه حدی منطقی به نظر می رسد؟
قبل از پرداختن به جزئیات و ماهیت واکنش ها ، من این نکته را عرض کنم که اصل برقراری همکاری با دنیا یک اصل اجتناب ناپذیر برای ایران به شمار می آید . ایران در دهه های اخیر فرصت های زیادی را برای برقرار مناسبات پایدار و تعاملی با دنیا و قدرتهای بزرگ از دست داده و این مساله به شدت باعث آسیب پذیری آن شده و در عین حال فرصت های توسعه ای ایران را از بین برده است. اتفاقا ایران با هدف جبران فرصت های از دست رفته گذشته باید بازتعریفی درمناسبات بین المللی خود داشته باشد. این بازتعریف هم باید مبتنی بربرنامه ریزی و راهبردهای پایدار و بلند مدت و نه الزاماتقراردادها و تعهدات باشد.
با این تفسیر جایگاه چین در این برنامه ریزی و راهبرد بلند مدت کجاست ؟
بر خلاف تصور بسیاری ، اتفاقا کشورهایی مانند چین و به اصطلاح قدرت های نوظهور بنا به الزامات توسعه ای باید در بازتعریف مناسبات بین المللی ایران در اولویت باشند. این البته به معنای بی توجهی به قدرت های بزرگی مانند آمریکا و قدرت های اروپایی نیست . لازمه برقراری ارتباطات سازنده و پایدار با قدرت های نوظهور از مسیر حل چالش های سیاسی با آمریکا و اروپا می گذرد . ایران باید ابتدا چالش های سیاسی خود را با غرب حل کند و سپس درتدارک ایجاد مناسبات راهبردی اقتصادی و توسعه ای با قدرتهای نوظهور اقتصادی باشد.
درحال حاضر چالش های سیاسی به طور گسترده بر مناسبات اقتصادی با قدرت های نوظهوری مانند چین ، هند و دیگر کشورها سایه افکنده است. هر گونه قرارداد یا سندی هم هرچند استراتژیک باشد اگر در شرایط عدم حل چالش های سیاسی کشور با غرب امضا شود ، یا کاملا سیاسی است و یا اینکه به نتایج و دستاوردهای اقتصادی و توسعه ای مورد هدف نخواهد رسید. کمیت و کیفیت مناسبات اقتصادی ایران با چین ، هند و کشورهایی از این دست در دوران کنونی تحریم ، این مساله را اثبات می کند.
چه الزام و ضرورتی برای در اولویت قرار گرفتن قدرت های نوظهوری مانند چین برای مناسبات راهبردی آینده ایران با فرض حل چالش های سیاسی وجود دارد؟
چنانکه در مطالب قبلی عرض کردم ایران کشوری در حال توسعه است که در دهه های گذشته فرصت های توسعه ای زیادی را از دست داده و از رقابت توسعه ای در دنیا عقب افتاده است . برخی از کشورهایی که امروز عنوان قدرت نوظهور اقتصادی را یدک می کشند مانند کره جنوبی ، هند ، ترکیه و حتی چین ، تا چند دهه پیش شرایط توسعه ای بدتری نسبت به ایران داشتند. ایران برای اینکه مانند امروز این میزان آسیب پذیر نباشد، باید یک اقتصاد قوی و قدرتمند و توسعه یافته داشته باشد.
مسیر قدرت گرفتن و توسعه یافته شدن هم طبیعتا باید سریع، ارزان و موثر باشد . هر کشوری دنبال این است. ایران با توجه به ظرفیت های اقتصادی بالایی که دارد می تواند با تدبیر و مدیریت به این مهم دست یابد فقط باید بازتعریف در مناسبات خارجی داشته باشد. مناسبات خارجی ایران باید ماهیت توسعه گرایانه و توسعه محور تعریف گردد. بدون داشتن مناسبات اقتصادی خارجی و بهره گیری از فرصت های بین المللی هم، توسعه داخلی و قدرت اقتصادی شکل نمی گیرد. در این میان درهای کشورهای موج اول توسعه ای یا به عبارت دقیق تر قدرت های توسعه یافته برای کشورهای موج سومی توسعه به اندازه کافی باز نیست.
تعریف مناسبات اقتصادی با ماهیت توسعه ای با قدرت های اروپایی و حتی آمریکا ، گران ، پرهزینه ، طولانی ، پرریسک، سیاسی و کم بازده خواهد بود. به عبارت دیگر نمی توان و نباید بر استفاده از ظرفیت های کشورهای توسعه یافته متمرکز شد. این کشورها استانداردهای سختی دارند، به راحتی قرارداد اقتصادی امضا نمی کنند.
الزامات محیط زیستی ، حقوق بشری و غیره را در مناسبات اقتصادی خود تعریف می کنند. به راحتی سرمایه و تکنولوژی منتقل نمی کنند. ضمن اینکه فرصتهای توسعه ای آنها نیز محدود است و کشورهایی مانند ایران نمی توانند روی نیازها و ظرفیت های توسعه ای آنها حساب کنند. کشوری مانند ایران نیز که از سابقه طولانی چالش سیاسی با این کشورها برخوردار بوده نیز برای ایجاد یک مناسبات اقتصادی پایدار باید زمان زیادی را صرف کند که اعتماد متقابل ایجاد شود.
این شرایط در مورد قدرت های نوظهور صادق نیست ؟
خیر. ارتباط با قدرت های نوظهور اقتصادی ، ارزان ، کم هزینه ، سریع ، کم ریسک ، غیرسیاسی و پربازده خواهد بود. البته قدرتهای نوظهور اقتصادی ، تا حد زیادی توسعه امروزین خود را مدیون ارتباط با قدرت های موج اولی می دانند.اما این کشورها هم استانداردهای کمتر و ضعیف تری برای ارتباط با کشورهایی مانند ایران دارند،نیازها و ظرفیت های توسعه ای زیادی همچنان دارند که میتوانند روی ظرفیت های اقتصادی و تجاری کشورهایی مانند ایران حساب کنند.
ارتباط با این کشورها ارزان و کم ریسک است . ملاحظات سیاسی و محیط زیستی و حقوق بشری در مناسبات اقتصادی و تجاری آنها کمتر دخالت دارد. امکان انتقال سرمایه و تکنولوژی از این کشورها راحت تر است ضمن اینکه هم سرمایه آنها کم نیست و هم کیفیت تکنولوژی آنها فاصله معناداری با قدرت های موج اولی ندارد. قدرت چانه زنی برای انعقاد قرارداد یا برقراری همکاری با این کشورها هم برای کشوری مانند ایران ، بیشتر است.
بیشتر بخوانید: همه آنچه درباره قرارداد ۲۵ ساله ایران و چین باید بدانید/ ترکمانچای تهران-پکن یا چرخش قهرمانانه به شرق؟
طبیعتا ایران با تعامل و برقراری مناسبات اقتصادی و توسعه ای هدفمند و برنامه ریزی شده ، به نتایج سریعتر و مطلوب تری خواهد رسید. چین به عنوان دومین قدرت اقتصادی دنیا با حجم زیادی از ظرفیت ها و نیازهای توسعه ای که باید در آینده به فعلیت برسد و ایران می تواند پاسخگوی راهبردی برای این نیازها باشد، از اهمیت برخوردار است. چین به انرژی ، بازار و ظرفیت های بالقوه توسعه ای ایران برای سرمایه گذاری نیاز دارد. در مقابل ایران هم به بازار انرژی چین ، سرمایه و منابع مالی چین و تکنولوژی چین نیاز دارد و راحتر می تواند به این مهم دست یابد. بنابراین طراحی مناسبات اینده با چین باید بر این مبنا شکل گیرد .
پس مناسبات راهبردی با چین الزاما امضای سند و قرارداد نیست؟
بله . آنچه در مناسبات میان ایران و چین مهم است نه سند و قرارداد امضا شده بلکه ایجاد اعتماد متقابل پایدار و اینکه بتوانند روی توانمندی و ظرفیت های یکدیگر به صورت بلندمدت حساب بازکنند ، می باشد.طبیعتا اگر قرارداد محکمی هم بین ایران و چین امضا شود و درآینده ایران باردیگر هدف تحریم های گسترده ای مانند الان گردد،بطورقطع نمی توان روی قرارداد وتعهدات سیاسی دولت چین حساب کرد. چینی ها و به عبارت دقیق تر شرکت های چینی اگر احساس کنند که منافع و سود آنها با تحریم های دوباره ایران در خطر قرار می گیرد ، به ایران و روابط اقتصادی و تجاری پایدار اعتماد نخواهند کرد. این یک واقعیت و باید پذیرفت که قواعد اقتصادی بر جهان حاکم شده و کشورها و شرکت ها ، بر منافع اقتصادی خود تاکید دارند.
سوال این است که آیا فقط چین می تواند طرف مناسبات توسعه ای ایران باشد؟
سوال خوبی است . جواب طبیعتا خیر است. ایران باید در بازتعریف مناسبات اقتصادی و توسعه ای خود باید مجموعه ای از قدرت های نوظهور را در نظر گرفته و روی ظرفیت های آنها که به طور طبیعی متفاوت است ، برنامه ریزی کند. علاوه بر چین راهبرد ایجاد و گسترش روابط اقتصادی با کشورهایی مانند هند ، اندونزی ، کره جنوبی ، مالزی ، ترکیه و حتی کشورهایی مانند عربستان ، مصر ، آفریقای جنوبی ، برزیل ، مکزیک و کشورهایی از این دست باید در دستور کار باشد. ترکیه از ظرفیت های خوب و منحصر به فردی برخوردار است.
روسیه هم در این میان می تواند هدف باشد. هند و پاکستا . همه این کشورها اهمیت خاص خود را دارند. این مناسبات قطعا نباید محدود به چین باشد چرا که حتی با نگاه توسعه ای خود می تواند آسیب زا باشد. باید سبدی از کشورهای مختلف با ظرفیت های متفاوت هدفگذاری شود.
لازمه این سیاست و راهبرد چیست؟
ایران باید قبل از امضا سند و قرارداد راهبردی و یا برقرار هر گونه رابطه اقتصادی و توسعه ای و غیرتوسعه ای با کشورهای خارجی ،سند راهبردی مناسبات خارجی خود که ماهیت اقتصادی و توسعه ای دارد را تدوین کند و در چارچوب آن روابط راهبردی خود با قدرتهای خارجی اعم از نوظهور و توسعه یافته را تعریف نماید. دراین سند راهبردی دنیا ، ظرفیت های کشورها بدور از شعار به خوبی درک شود. قواعد بازی شناخته شود و با تکیه بر ظرفیت های داخلی به سوی استفاده از ظرفیت های بین المللی حرکت صورت گیرد.
با این تفاسیر شما از امضای سند راهبردی با چین حمایت می کنید؟
من با توجه به مطالب بیان شده از کلیت گسترش رابطه با چین و تدوین و اجرای مناسبات راهبردی توسعه ای با چین با رعایت الزامات و ضرورت های واقعی و لازم دفاع می کنم و ایجاد چنین مناسباتی را اجتناب ناپذیر می دانم. حال باید دید که آیا سند یا قرارداد اخیری که قرار است بین ایران و چین امضا شود در چنین قالب ، هدف و ساختاری تعریف شده یا می شود جای بحث است . البته بحث در این زمینه نیازمند آگاهی نسبت به محتوا و جزئیات قرارداد است که در حال حاضر امکانپذیر نیست .
شکل و مدت زمان اجرای قرارداد که 25 ساله تعیین شده از انتقاداتی است که به این مساله وارد است ؟
اصولا دوران قراردادهای استراتژیک و راهبردی به شکل سنتی از این نوع به سر رسیده است.وقتی عنوان"سند همکاری راهبردی 25 ساله ایران و چین " استفاده می شود هرکسی یاد قرادادهای استراتژیک دوران جنگ سرد می افتد. اصلا چه اشکالی دارد که عنوان مثلا " سند همکاری های راهبردی اقتصادی و تجاری ایران وچین " باشد . ضمن اینکه در حال حاضر کمتر کشوری را می توان پیدا کرد که وارد قراردادهای بلندمدت راهبردی و استراتژیک شود.
شاید وقتی دو یا سه دهه گذشته از این نوع قراردادها صحبت می کردیم معنا و ماهیت مهمی داشت اما در جهان امروز این گونه از قراردادها اهمیت خود را از دست داده اند. یکی از انتقادهایی که به این قرارداد 25 ساله راهبردی دارم این است که ایران نمی تواند در شرایط کنونی پروژه های خود به صورت تعریف شده تنظیم کند. همچنین نمی توانیم نوع مناسبات دو کشور را به گونه ای تعریف کنیم که هم سیاسی، امنیتی، فرهنگی، اقتصادی یا به طور واضح تر همه جانبه باشد. وجود چنین مساله ای می تواند کارایی و کارآمدی این قرارداد را زیر سوال ببرد.
بیشتر بخوانید: قرداد ربع قرنی/ چین چه امتیازاتی از ایران میخواهد؟ +فیلم
برای مثال گفته می شود ایران و روسیه دو کشوری با مناسبات راهبردی و استراتژیکی چه در قالب قرارداد و چه بدون قرارداد هستند. البته ایران در این زمینه قراردادهایی با روسیه دارد اما باید پرسید که این گونه از قراردادها در دوران تحریم تا چه حدی گره گشا بود و به کمک ایران آمد؟ این که در قالب این قرادادها روسیه برای رهایی ایران از تنگنای تحمیلی آمریکا چقدر از تهران حمایت کرده است؟ یا به عبارت دیگر آنها تا چه میزان توانسته اند مخاطرات و زیان های این تحریم ها را کاهش دهند؟ یکی از انتقادهایی که به روسیه وارد می شود این است که کمترین تعامل و همکاری را برای کاستن از فشار تحریم های آمریکا علیه ایران نداشته اند. در این بین یک پرسش مهم مطرح است: آیا با وجود عزم سیاسی تهران و پکن، چینی ها قادر بوده اند شرکت های خود را در راستای سرمایه گذاری در ایران و اجرایی کردن طرح ها و پروژه های اقتصادی در کشورمان راضی کنند؟!
آیا سطح بالای روابط اقتصادی می تواند منجر به رقم خوردن همکاری های راهبردی و استراتژیک بین تهران و پکن شود؟
بله چینی ها دارای حجم اقتصادی بالایی هستند. تولید ناخالص داخلی چین در حدود 13هزار میلیارد دلار است . طبیعتا از نظر کشوری مانند ایران که از مزیت نفت و گاز برخوردار است برای آنها می تواند در اولویت باشد. چینی ها در میانه راه توسعه ای قرار دارند و تمام توان و تلاش خود را برای ادامه این مسیر به کار خواهند گرفت تا به قدرت اول جهانی تبدیل شوند که در این راه موتور محرکه آنها نفت و گاز است. این در حالی است که ایران نیز به لحاظ تولید نفت و گاز در زمره بزرگترین کشورهای دارای ذخایر هیدروکربنی دنیا قرار دارد.
نگرانی که وجود دارد این است که سند همکاری راهبردی 25 ساله ، ماهیت سیاسی و حتی نظامی امنیتی داشته باشد. این نگرانی تا چه حدی جدی است؟
نگرانی واقعا جدی است . برخی کلمات مانند سند راهبردی و یا زمان 25 ساله ، این نگرانی را تشدید کرده که یا این سند عمدتا با موضوعات سیاسی و نظامی امنیتی تدوین شده و یا اینکه اگر هم ماهیت اقتصادی و تجاری دارد ، با اهداف سیاسی و امنیتی طراحی و امضا شود. در هر دو صورت ممکن است این قرارداد بهره سیاسی کوتاه مدت داشته باشد اما نمی تواند دستاورد بلندمدت داشته باشد. این قرارداد حتی اگر اقتصادی و تجاری باشد ، باید توسط شرکت ها و بنگاه های اقتصادی عملیاتی شود صرف امضای دولت ها ضامن اجرای قرارداد نیست . شرکت ها وبنگاه های اقتصادی دوطرف باید توجیه اقتصادی و سوآوری بشوند تا اهداف قرارداد محقق شود. "سوزان استرنج" یکی از نظریه پردازان حوزه اقتصاد سیاسی بین الملل نظریه ای به نام «تحول دیپلماسی» دارد. در آن تاکید دارد که دیپلماسی از حالت دولت ـ دولت در حال تبدیل شدن به دیپلماسی شرکت ـ شرکت است. این واقعیت را باید بپذیریم که معادلات قدرت و مفهوم دیپلماسی دستخوش تغییر شده است.
انتقادی که به تصویب سند راهبردی 25 ساله ایران و چین می شود ، زمان انعقاد قرارداد است که ایران با تحریم ها درگیر است ؟
به نظر من این انتقاد وارد است.این مساله می تواند چالش زا باشد؛بدین معنا که با وجود قرارداشتن ایران در شرایط ضعف و تنگنا،انعقاد چنین قراردادی با کشوری بزرگی مانند چین منطقی است یا خیر؟ وقتی کشوری در شرایط ضعف با کشوری دیگر حتی کشور دوست وارد مذاکره برای همکاری می شود مجبور است امتیازاتی به طرف دهد و هزینه هایی را متحمل شود. بنابراین ایران باید در شرایطی وارد معامله شود که شرایط تحریمی دیگر وجود نداشته باشد تا از موضع ضعف مجبور به انعقاد قرارداد نشود.
با این اوصاف که چین در تلاش است تا با کارت ایران بازی کند فکر می کنید در جلسه شورای امنیت بر سر عدم تمدید تحریم تسلیحاتی ایران این کشور قطعنامه پیشنهادی علیه ایران را وتو کند؟
قطعا چین و کشورهای دیگر از کارت دیگر کشورها در مناسبات اقتصادی و تجاری استفاده می کنند. ضمن این که کارت ایران برای چینی ها کارت بسیار مهمی در روابط با آمریکا به شمار می رود.مهم این است که ایران بتواند به عنوان یک بازیگر امکان بهره برداری کشور چین از کارتش رادر مناسبات بین المللی کاهش دهد. یکی از نکات منفی و بدبینانه ای که نسبت به چین در ایران وجود دارد این است که مانند روسیه از اینکه مناسبات ایران و آمریکا رو به بهبود رود نگران است،چون که دیگرآن موقع کارت ایران برای روابط با آمریکا کارایی ندارد.
اما دربحث تحریم تسلیحاتی معتقدم که چینی ها به قطعنامه پیشنهادی آمریکا برای تحریم تسلیحاتی ایران جواب منفی خواهند داد که در این زمینه ممکن است آن را وتو کنند و در مورد روسیه نیز به همین شکل خواهد بود.کشوری مانند چین برای اینکه بتواند ایران را همراه خود داشته باشد ناچار است که از حداقلی از توان و ظرفیت خود استفاده کند تا ایران در محدودیت بیشتری قرار نگیرد و یا آن را تشویق کند که در آینده همراهش باشد.
یکی از نگرانی هایی که وجود دارد این است که چینی ها ظرفیت های اقتصادی ایران را نادیده بگیرند و بیشتر روی ظرفیت های امنیتی و سیاسی آن متمرکز شوند. اگرچه ظرفیت های اقتصادی تهران برای پکن مهم به شمار می رود اما واقعیت این است که اگر ایران چالش خود را با غرب حل نکند، چینی ها نمی توانند روی بازار ایران، پتانسیل های اقتصادی و شرکت های تجاری ایران حساب بلندمدت اقتصادی باز کنند. چرا که شرکت های چینی بخشی از مناسبات خود را با آمریکا و کشورهای غربی تعریف کرده اند. در این راستا پکن قادر نیست تا فشار لازم را بر روی شرکت های خود داشته باشد تا آنها را وارد همکاری های تجاری با ایران کند.
بحث دیگری که راجع به چین مطرح است بهره برداری این کشور از تخاصم بین آمریکا و ایران برای شدت تنش ها درخلیج فارس است.بدین معنا که پکن به دنبال آن است تا با عدم حمایت از ایران تمرکز آمریکا از دریای چین جنوبی را به تنش در خلیج فارس معطوف کند. نکته دیگر اینکه چین به دنبال تنش در خاورمیانه است و به ایران نیاز دارد. از همین رو گفته می شود که چین ممکن است از وتو برای ایران استفاده نکند. نظر شما چیست؟
سیاست خارجی آمریکا در دوران اوباما به نوعی به سمت آسیای شرقی تمایل پیدا کرد. تا قبل از آن آمریکا توجه کمتری به حوزه آسیا پاسیفیک داشت. این سیاست با هدف مهار قدرت سیاسی، نظامی و امنیتی چین در شرق و جنوب شرق آسیا اتخاذ شد. بطور طبیعی این برای چینی ها مطلوب نبود چرا که قدرت آنها را در منطقه به شدت کاهش می داد.بنابراین تلاش چینی ها این است تا تمرکز آمریکایی ها از این منطقه کاسته شود.
سناریویی مانند این می تواند مطرح شود که عدم تمایل چین برای حل مسائل و مشکلات ایران و آمریکا به نوعی واشنگتن را در منطقه خلیج فارس متمرکز کند. البته در دوره ترامپ این اتفاق رخ داد و این شرایط برای چینی ها مطلوب بود.ترامپ سیاست رویارویی مستقیم را با چین کلید زد درحالی که در دوره اوباما آمریکا با حضور سیاسی،امنیتی و نظامی چینی ها را به چالش کشید. آمریکا همچنین روی خلیج فارس متمرکز شد و بخش اعظم سیاست خارجی آمریکا روی ایران، داعش، عراق، افغانستان و غیره اختصاص یافت و توجه آمریکا از منطقه شرق و جنوب شرق آسیا دور شد. البته ناگفته نماند جنگ تجاری آمریکا هزینه چینی ها در مواجهه با آمریکا را بالا برد.
روزنامه الاخبار در تحلیلی اخیرا نوشت که بحث بازگشت ایران به قلب جاده ابریشم در قرارداد راهبردی با چین مطرح شده اما این در حالی است که استفاده ایران از این جاده حق مسلم ما به شمار می رود و تهران در این مذاکرات به دنبال به دست آوردن حق از دست رفته خود است. تحلیل شما چیست؟
مفاهیمی مانند جاده ابریشم را برای دنیای کنونی مفاهیم واقعی نمی بینیم. البته می توان از آن به عنوان نماد همکاری های گذشته و تسری آنها تلقی کرد. اما اینکه کشورهایی که از این جاده استفاده می کردند دوباره گردهم بیایند و مذاکره کنند تا همکاری اقتصادی و تجاری داشته باشند چندان واقعی به نظر نمی رسد. همانطور که شانگهای نتوانسته به عنوان سازمان بین المللی در مقابل روندها و جریان های بین المللی کارآمد باشد.
جمع بندی نهایی شما از این سند همکاری چیست؟
من امیدوارم اگر قرار است همکاری بین ایران و چین به صورت راهبردی شکل گیرد ، این همکاری ماهیت توسعه ای و اقتصادی داشته و در قید و بند زمان 25 ساله و یا مسائل سیاسی نباشد. همچنین این قرارداد با لحاظ شرایط فعلی و محدودیت هایی که اکنون ایران با تحریم امریکا با آن مواجه است و ماهیت کوتاه مدت و موقت دارد،تنظیم نشود در واقع این همکاری اگر هم ماهیت اقتصادی و تجاری دارد، با هدف صرف سیاسی بسته نشود و اهداف نازلی مانند تاثیرگذاری بر مثلا نتیجه انتخابات آمریکا را دنبال نکند.
علاوه بر این اگر همانگونه که ایران اراده ای قوی برای امضای این سند همکاری دارد، این اراده از سوی چینی ها هم وجود داشته باشد و انها نیز با در نظر گرفتن شرایط ایران با علاقه به دنبال روابط واقعا راهبردی اقتصادی باشند. این مساله باعث می شود که ایران مجبور به دادن تعهدات غیرواقعی نگردد. در پایان این نکته نیز مورد تاکید است که تا زمانیکه محتوای این قرارداد یا سند همکاری اعلام نشده از موضعگیری های غیرکارشناسی و بیان مطالب غیرواقعی برای تهییج افکار عمومی خودداری شود. البته مسئولین هم می توانند با اطلاع رسانی درست و به موقع ، مانع از ایجاد شایعات و طرح مسائل غیرواقعی هم بشوند.
و کلام آخر اینکه همکاری راهبردی اقتصادی و توسعه ای با هر کشوری و حتی چین بدون حل چالش های سیاسی ایران با غرب ، به نتیجه نخواهد رسید.