تاریخ انتشار: ۱۵:۴۶ - ۱۶ مهر ۱۳۹۹

چرا ریاست جمهوری ترامپ به سود چین است؟

اگر چه پیروزی هر کدام از نامزدها همچنان شکاف‌های گسترده میان چین و آمریکا را پر نخواهد کرد، اما در چارچوب عقلانیت راهبردی، به نظر می‌رسد چینی‌ها پیروزی ترامپ را ترجیح می‌دهند.

انتخابات آمریکا

رویداد۲۴ دونالد ترامپ در ماه‌های اخیر و با ورود عملی به عرصه مبارزات انتخاباتی، همواره سعی کرده مانند سال ۲۰۱۶ از برگ چین برای جلب هوادارانش استفاده کند. این امر با تقلیل دستاورد‌ّهای اقتصادی دولت ترامپ تحت تاثیر کرونا تشدید شده است.

او به طور متناوب در کارزارهایش اعلام می‌کند: «چین عاشق شکست وی در انتخابات است و اگر جو بایدن پیروز شود، چینی‌ها صاحب آمریکا خواهند شد و باید زبان چینی بیاموزید.» ویلیام اوانینا رییس مرکز امنیت و ضدجاسوسی آمریکا نیز ضمن ابراز نگرانی از تکرار مجدد مسايل مرتبط با انتخابات ۲۰۱۶ اعلام کرد: «در انتخابات ۲۰۲۰ روسیه به دنبال انتخاب مجدد ترامپ،‌ چین در پی حمایت از بایدن و ایران در پی ایجاد هرج و مرج در انتخابات آمریکا است.»

این در حالی است که اخیرا مایکروسافت اعلام کرده هکرهای چینی در پی حمله به کمپین انتخاباتی بایدن از طریق اکانت‌های جعلی ایمیل است.

در این چارچوب این سئوال مطرح می‌شود، پیروزی کدام نامزد انتخاباتی در آمریکا می‌تواند به نفع یا ضرر چین باشد؟ آیا اساسا چین در این میان منافع روشنی در پیروزی یا باخت یک نامزد دارد یا ترامپ و مقامات دولت‌اش برای استفاده‌های انتخاباتی عنوان می‌کنند که چین خواهان شکست آنهاست؟

بر این اساس استدلال خواهد شد از آنجا که نوع روابط با چین در سال‌های آینده با توجه به اجماع داخلی در آمریکا علیه چین، از اهمیت بالایی برخوردار خواهد بود حتما برای رهبران چین اهمیت دارد که چه کسی در انتخابات پیروز شود. اگر چه پیروزی هر کدام از نامزدها همچنان شکاف‌های گسترده میان چین و آمریکا را پر نخواهد کرد، اما در چارچوب عقلانیت راهبردی، به نظر می‌رسد چینی‌ها پیروزی ترامپ را ترجیح می‌دهند.

قبل از بررسی این فرضیه باید رویکرد هر کدام از احزاب جمهوری‌خواه و دموکرات نسبت به مسائل بین‌المللی را مورد بررسی قرار داد. معمولا حزب دموکرات آمریکا رویکردی چندوجهی و پیچیده‌تر نسبت به روابط‌بین‌الملل و مخصوصا روابط میان ابرقدرت‌ها دارند. استفاده از ظرفیت‌های نهادی، هنجاری و ائتلاف‌سازی همواره برای آنها از اهمیت بالایی برخوردار بوده است.

در مقابل جمهوری‌خواهان بیشتر رویکرد یکجانبه‌گرایانه دارند و برای سازوکارهای نهادی و قواعد رفتارِ جمعی اهمیت کمتری قائل‌ هستند.

این درحالی است که ترامپ و ترامپیسم ملهم از مکتب جکسونیسم با داشتن رویکردی قدرت محور و امنیت محور به روابط بین‌الملل وجه ضد نهادی جمهوری‌خواهان را تقویت کرده است. آنها انزوا‌گرایی جفرسونیسم را دنبال نمی‌کنند اما بین‌الملل‌گرایی‌شان تحت تاثیر آرمان‌ها همانند ویلسونیسم یا تضاد خیر و شر، همانند نوکان‌ّها نیست.


بیشتر بخوانید: انتخابات آمریکا؛ بایدن‌ فرصت مناسبی برای ایران است؟


در دکترین دولت ترامپ با مطرح کردن مفاهیمی مانند واقع‌گرایی اصول‌گرا (Principled realism) رویکرد قدرت محور سنتی جمهوری‌خواهان تقویت شده است. چنین رویکردی را می‌توان در عمل نیز با یکجانبه‌گرایی، نادیده‌گرفتن نهاد‌های کنش جمعی، عدم توجه به سیاست داخلی دولت‌ها، افزایش هزینه‌های نظامی، پیگیری سیاست‌های مرکانتلیستی در عرصه تجاری و... مشاهده کرد.

بر این اساس می‌توان استدلال کرد در صورت پیروزی بایدن کنش نهادمند از سوی دولت آمریکا در مواجه به چین تقویت خواهد شد. پیگیری کنش نهادمند آنگونه که خود بایدن بیان می‌کند به معنای ایجاد صفی از متحدان در مقابل چین خواهد بود: «زمانی که همراه دموکراسی‌ها به یکدیگر بپیوندیم قدرت ما [در مقابل چین] دو برابر خواهد شد.»

تقویت ائتلاف‌های دستجمعی منطقه‌ای در منطقه آسیا-پاسفیک،‌ چیزی که ترامپ با خروج از پیمان ترانس‌پاسفیک به آن لطمه زد، در کنار تقویت روابط دوجانبه در قالب اتحادها و ائتلاف‌ها می‌تواند هر چه بیشتر حوزه کنش چین را محدود سازد. از سوی دیگر در صورت پیروزی دموکرات‌ها روابط آمریکا با متحدین اروپایی‌شان تقویت خواهد شد.

در واقع ترامپ برای رهبران اصلی اروپا یک کابوس محسوب می‌شود که نه تنها روابط سنتی فراآتلانتیک را خدشه دار کرده بلکه سیاست داخلی این کشورها را نیز با تقویت راست‌گرایان تهدید می‌کند. بالطبع پیگیری سیاست‌های ضد اروپاییِ دولت ترامپ، اروپا را هر چه بیشتر به چین نزدیک می‌کند به نحوی که چین می‌تواند از فضای بدست آمده در رقابت با آمریکا بهره‌برداری جدی بکند. مطرح شد دکترین سیناترا از سوی بورل و جدا کردن مسیر اروپا از آمریکا در معرکه تقابل میان چین و آمریکا از علائم ابتدایی نگرانی اروپا از رویکرد دولت ترامپ است.

سیاست‌های ضد تجاری چین، بحث مالکیت فکری و ... نقاط مشترک نگرانی اروپا و آمریکاست، اما دولت ترامپ نشان داده نمی‌تواند در قالب قدرت هوشمند از این مواضع مشترک جهت ایجاد جبهه مشترک علیه چین بهره ببرد. این در حالی است که اروپایی‌ّها به طور سنتی روابط مستحکم‌تری با دموکرات‌ها دارند.

نگاه و درک مشترک و نحوه برخورد با مسائل و پیوند با اعتقاد به ارزش‌های سکولار این روابط را مستحکم ساخته است. رهبران چین به فراست می‌دانند که در صورت پیروزی بایدن چنین قرابت‌هایی صف مستحکمی از اروپا و آمریکا در مقابل‌شان تشکیل خواهد داد. اخیرا پیتر بِیِر هماهنگ کننده روابط با آمریکا و کانادا در دولت آلمان در همین رابطه گفت: «جنگ سرد جدید بین آمریکا و چین آغاز شده و این قرن را شکل خواهد داد. اروپا و آمریکا باید باهم متحد شوند تا با چالش عظیم چین مقابل کنند.»

او در ادامه با اشاره به اینکه متاسف است که اکنون اروپا نمی‌تواند برای مقابله با چالش ایران و چین، حمایت از سازمان بهداشت جهانی و مقابله با مسائل زیست محیطی در کنار آمریکا قرار بگیرد؛ به طور تلویحی به فاصله میان اروپا و امریکا اشاره و همزمان با نشان دادن تاسف‌اش از این امر به وجود دیدگاه‌ّهای مشترک ذاتی میان طرفین اشاره کرد.

رویکرد نهاد‌گریز دولت ترامپ در زمینه نهادها و سازمان‌های بین‌المللی نیز، نه تنها باعث گسترش فضای تحرک چین می‌شود بلکه امکان و تاثیر فشار بر چین را نیز کاهش خواهد داد. عدم حضور فعالانه در نهاد‌ّهای بین‌المللی و یا خروج از آنها مانند مورد اخیر سازمان بهداشت جهانی، باعث تحرک بیشتر چین در چنین فضاهایی شده است.

بالطبع مشروعیت حاصل از کنش در قالب این نهادهای جا افتاده می‌تواند نفوذ چین را افزایش داده و توان رقابتی آن را در مقابل آمریکا تقویت کند. در مقابل فشار به چین از خارج از سازوکارهای نهادی نظام بین‌الملل باعث تقلیل تاثیر و نفوذ فشارها خواهد شد.

ترامپ با نادیده‌ گرفتن نهادهای جاافتاده‌ای مانند ناتو، سازمان تجارت جهانی،‌ اتحادهای منطقه‌ای مانند ترانس‌پاسفیک و... نه تنها قدرت رهبری آمریکا تضعیف کرده بلکه امکان فشار دستجمعی و نهادی به چین را نیز کاهش داده است. به طور کلی به زعم کارشناسان رویکرد دولت ترامپ مبنی بر عدم توجه به نهادهای جمع محور و شیوه خاص رهبری‌اش باعث تزلزل جایگاه رهبری آمریکا در جهان گردیده است.

این امر در پیوند با کارنامه نامناسب در مهار بحران کرونا، هر چه بیشتر باعث افول جایگاه رهبری آمریکا شده است. در مقابل چین با استفاده از فرصت بدست آمده نه تنها در مهار کرونا کارآمدی بالایی نشان داد بلکه در قالب بسته‌های بهداشتی و درمانی به کشورهای کرونا زده از جمله اروپایی‌ّها کمک کرد.

این امر به تقویت وجه جهانی چین به عنوان یک «قدرت مسئول در تضاد با دولت ترامپ که رفتارهای غیر مسئولانه داشت، کمک کرده است. بنابراین تداوم دولت ترامپ در خصوص بهبود وجه بین‌المللی چین نیز می‌تواند موثر باشد.

عدم علاقه دولت ترامپ به بحث‌های آرمان‌گرایانه و یا ارزش محور باعث عدم توجه دولت او به بحث‌ّهای حقوق بشری و وضع داخلی کشورها می‌شود. همین بی‌علاقگی باعث کاهش فشارهای حقوق‌بشری بر دولت چین خواهد شد، امری که برای دولتمردان چین از اهمیت بالایی برخوردار است.

آنگونه که بولتون در کتاب اخیرش بیان می‌کند ترامپ در دیدار با همتای چینی‌اش ایجاد بازداشت‌گاه‌ّهای اویغورها را کار درستی عنوان می‌کند. وی نه تنها علی‌رغم وزیر خارجه‌اش در مورد مسائل هنگ‌کنگ موضع چندان خصمانه‌ای اتخاذ نکرد بلکه حتی با «شورش» خواندن تظاهرات میلیونی هنگ‌کنگی‌ها آنرا «موضوع داخلی چین» توصیف کرد.

از نتایج دیگر عدم توجه به آرمان‌گرایی، جلوگیری از گذار رقابت‌ّهای ژئوپلتیک و قدرت محور به رقابت‌ّهای طولانی مدت و فرسایشی ایدئولوژیک است؛ امری که در صورت شکل‌گیری امکان مصالحه را کاهش و صف متحدان چین به رهبری آمریکا را منسجم‌تر خواهد کرد.

این در حالی است که به قول بولتون «ترامپ آماده مصالحه با چین در همه عرصه‌هاست. مواردی مانند حقوق بشر و کارگران، آزادی‌های مذهبی و مدنی، تغییرات آب‌هوایی و... که برای رئسای جمهور قبلی آمریکا و اروپایی‌ها اهمیت داشت برای ترامپ مهم نیست.»

از سوی دیگر تهدیدات مستقیم و بی‌پروای دولت ترامپ که بیشتر جنبه زورمدرانه دارد باعث افزایش انسجام داخلی چین خواهد شد. وجه نامطلوب ترامپ نه تنها در اروپا بلکه در چین، مشروعیت لازم را برای کنش‌های رهبران چین در صورت شکل‌گیری رقابت جدی با آمریکا فراهم خواهد کرد و بسیج اجتماعی به نفع هیات حاکمه چین تقویت خواهد شد.

بر این اساس زمانی که «لانگ یونگ تو» مذاکره کننده تجاری سابق چین در کنفرانس شن‌زن در سال 2019 بیان می‌کند: «ما می‌خواهیم ترامپ مجددا انتخاب شود، اگر چنین چیزی رخ دهد خیلی خوشحال خواهیم شد.» چندان بی‌راه نگفته است.

منبع: انتخاب
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات شما