هشت مارس چگونه به روز جهانی زن بدل شد؟/ از کارگاههای پارچهبافی نیویورک تا تهران
رویداد۲۴ هشتم مارس روز جهانی زن است؛ روزی که به پاس دستاوردهای جنبش زنان در جهت مبارزه با نابرابری جنسیتی، ورای تقسیمات کشوری، قومی، زبانی و فرهنگی نام گذاری شده است. رویداد۲۴ ریشههای تاریخی این روز و نسبت آن با ایران را بررسی کرده است.
ریشههای تاریخی هشت مارس چیست؟
سازمان ملل متحد نخستین بار در سال ۱۹۷۷ روز جهانی زن را به رسمیت شناخت، اما ریشه آن به هشتم مارس ۱۸۵۷ بازمیگردد. در آن روز، زنان کارگر کارگاههای پارچهبافی در نیویورک دست به اعتصاب زدند و با تظاهرات خیابانی خواهان افزایش دستمزد، کاهش ساعات کار و بهبود شرایط نامناسب شغلی خود شدند.
این تظاهرات با حمله پلیس و کتکزدن زنان خاتمه یافت. پنجاه سال بعد، حزب سوسیالیست آمریکا نخستین مراسم روز جهانی زن را در در ۲۸ فوریه سال ۱۹۰۹ برگزار کرد و هزاران زن و مرد معترض به نابرابری جنسیتی، در خیابانهای آمریکا تظاهرات کردند. این اعتراضات تا سال ۱۹۱۰ محدود به چند ایالت آمریکا بود، اما اوج گیری سوسیالیسم در اروپا، آن را به رویدادی جهانی بدل کرد.
در سال ۱۹۱۰ در دومین کنفرانس زنان سوسیالیست به رهبری «کلارا زاتکین»، تئوریسین کمونیست حقوق زنان، به مسئله تعیین روز جهانی زن پرداخت. زنان سوسیالیست اتریشی قبلا روز اول ماه می را به عنوان روز گرامیداشت مبارزه زنان پیشنهاد کرده بودند. اما اول ماه می، روز جهانی کارگر، جایگاه و مفهومی داشت که میتوانست اهمیت و جایگاه مبارزه مشخص بر سر مسئله زن را تحت الشعاع قرار دهد. همچنین زنان سوسیالیست آلمان، روز ۱۹ مارس را پیشنهاد کردند. مناسبت این روز، مبارزات انقلابی سال ۱۸۴۸ علیه پادشاهی پروس بود، که به عقبنشینی لفظی حکومت، از جمله در مورد مطالبات زنان، انجامید.
دومین کنفرانس زنان سوسیالیست در نهایت تاریخ برگزاری نخستین مراسم روز زن را ۱۹ مارس ۱۹۱۱ تعیین کرد و تصمیمگیری قطعی برای تعیین روز جهانی زن به بعد موکول شد. انترناسیونال دوم بعد از انتشار قطعنامه کنفرانس در مورد تعیین روز جهانی زن، از این تصمیم حمایت کرد و نخستین تشکیلاتی بود که این روز را به رسمیت شناخت.
۱۹ مارس ۱۹۱۱ خیابانهای آلمان، اتریش، سوئیس و دانمارک با مارش زنان به لرزه در آمد. نیروهای پلیس به تظاهرات حمله بردند و به ضرب و شتم زنان پرداختند و گروهی را دستگیر کردند. نهایتا در سال ۱۹۱۳ دبیرخانه بینالمللی زنان (یکی از نهادهای انترناسیونال سوسیالیستی دوم)، هشتم مارس را با خاطره مبارزه زنان کارگر در آمریکا، بهعنوان روز جهانی زن انتخاب کرد. در همان سال، زنان کارگر و روشنفکران انقلابی در روسیه تزاری و سراسر اروپا، مراسم هشتم مارس را به شکل تظاهرات و میتینگ برگزار کردند.
با آغاز جنگ جهانی اول در اروپا، روز جهانی زن نیز تحتالشعاع قرار گرفت. در کشورهای درگیر جنگ، طبقات مختلف به موافقان و مخالفان جنگ تقسیم شده بودند و انشعاب در صفوف جنبش زنان، مانع از برگزاری سراسری و گستردهی روز زن شد. اما گسترش جنبش سوسیالیستی در روسیه تزاری تمام مناسبات را تغییر داد.
هشت مارس و انقلاب اکتبر روسیه
هشتم مارس ۱۹۱۷ روزی فراموشنشدنی و تاریخساز در روند انقلاب روسیه است. این روز تاریخی آغازگر انقلاب فوریه شد. در آن سال روسیه تزاری چنان دچار کمبود غذا شده بود که حتی وفاداران حاکمیت تزار نیز از وضعیت ناراضی بودند. زنان کارگر پتروگراد (پایتخت وقت روسیه) در روز هشتم مارس ۱۹۱۷ در اعتراض به گرسنگی، جنگ و استبداد تزاری به خیابانها آمدند. شعار آنها «نان و صلح» بود و مطالباتشان پایان دادن به جنگ اول جهانی، رفع کمبود مواد غذایی، از میان رفتن نابرابری جنسیتی و برچیدن استبداد بود. دیگر کارگران شهر نیز در پشتیبانی از این تظاهرات اعلام اعتصاب عمومی کردند و به زودی سربازان ناراضی حکومت تزار نیز به شورشیان و اعتصابکنندگان پیوستند. اعتصاب در مراکز صنعتی باعث ایجاد هرج و مرج در شهرهای مختلف روسیه شد این امر به سقوط حکومت تزار کمک قابل توجهی کرد.
بیشتر بخوانید:حجاب اجباری چگونه به اختلاف شهروندان با حکومت تبدیل شد؟
حاصل تظاهرات عظیمی که به پیشگامی زنان برپا شده بود، انقلاب فوریه بود که در سال ۱۹۱۷ و با محوریت شهر پتروگراد، باعث سقوط نیکلای دوم و پایان حکومت رومانوفها شد. چند ماه پس از آن نیز انقلاب اکتبر رخ داد که موجب سرنگونی دولت موقت و تغییر کلی ساختار سیاسی و اجتماعی کشور برپایی نظامی شورایی تحت نام «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» شد. لئون تروتسکی در رابطه با تاثیر تظاهرات هشت مارس ۱۹۱۷ بر انقلاب سوسیالیستی میگوید: «هشتم مارس روز بینالمللی زن بود و جلسات و اقداماتی پیشبینی شده بود، ولی ما تصور نمیکردیم که این روز انقلابی به پا خواهد کرد. اقدامات انقلابی پیشبینی میشدند، اما زمان آنها مشخص نبود. برخلاف دستورها، کارگران نساجی در چندین کارخانه کارشان را رها کرده و نمایندگانشان را برای حمایت از تظاهرات فرستادند که منجر به اعتصاب تودهها شد. همه به خیابانها ریختند و این زمینه اصلی انقلاب بود.»
پس از هشتم مارس تاریخی ۱۹۱۷ و در سال ۱۹۲۱، کنفرانس زنان انترناسیونال سوم کمونیستی در مسکو برگزار شد. در آن کنفرانس، روز هشتم مارس به عنوان روز زن به تصویب رسید. کنفرانس، زنان سراسر دنیا را به گسترش مبارزه علیه نظم موجود و برای تحقق خواستههایشان فرا خواند.
از اواسط دههی ۱۹۳۰، دنیا یک بار دیگر به سوی جنگ جهانی رفت. برگزاری تظاهرات روز زن در کشورهایی که تحت سلطهی فاشیسم بودند، غیرقانونی اعلام شد. با وجود این ممنوعیت، هشتم مارس ۱۹۳۶، زنان برلین تظاهرات کردند. در همان روز، اسپانیای فاشیست شاهد تظاهرات روز زن در مادرید بود. در دهه ۱۹۶۰ میلادی نیز روزجهانی زن به کشورهای آسیایی، آفریقایی و کشورهای آمریکای لاتین گسترش پیدا کرد.
بسیاری از مبارزات زنان در دهه هفتاد میلادی، حداقل در اروپا و ایالات متحده، به بار نشست و دستاوردهای فراوانی در جهت رفع نابرابری جنسیتی داشت. در دهه هفتاد میلادی زنان در آمریکا و اروپا علیه سنتها و قوانین مردسالارانه و احکام اسارتبار کلیسایی به پا خاستند. در جنبش زنان موضوعاتی نظیر حق طلاق، حق سقط جنین، تامین شغلی، منع آزار جنسی، ضدیت با پورنوگرافی، و... مطرح شد و سرانجام در سال ۱۹۷۷ سازمان ملل متحد هشتم مارس را به عنوان روز جهانی زن به رسمیت شناخت.
تاریخ جنبش زنان در ایران
نخستین فعالیت منسجم جنبش زنان در ایران به انقلاب مشروطه بازمیگردد. انقلاب مشروطه مهمترین رخداد سیاسی و تاریخی ایران معاصر است که بسیاری از گروههای تحت ستم که تا آن زمان نقشی در سیاست و گفتمان رسمی نداشتند، در آن درخشیدند و به احیای حقوق سرکوب شده خود برخاستند که از جمله این گروههای تحت ستم زنان بودند. جان فوران فعالیت زنان در مشروطه را این گونه شرح میدهد: «زنان در طیف کاملا گسترده و چشمگیری فعالیت میکردند و بر خلاف مردان تقریبا همگی در اردوی انقلاب بودند. حضورشان در اغلب رویدادهای کلیدی از جمله بسطنشینی ۱۲۸۵ تهران، تظاهرات تبریز و مقاومت آذر و دی ۱۲۹۰ ثبت شده است. محروم کردنشان از حق رای نیز آنها را از مشارکت سیاسی و سایر اشکال فعالیت مثل تاسیس مدرسه و روزنامه باز نداشت. زنان دهها انجمنهای خاص خود را برپا کردند.
زنان در اعتصابات و اعتراضات خیابانی شرکت میکردند و حتی در ماجرای بست نشینی در سفارت بریتانیا در صف اول بست نشینان نشسته بودند. آنها انجمینهای سری ساختند تا علیه استبداد مبارزه کنند و زمانی که مجلس اول تصمیم به تاسیس بانک ملی گرفت جواهرات خود را فروختند تا نقدینگی لازم برای تاسیس بانک ملی فر اهم شود.
یکی از حقوق بنیادینی که زنان در پی تحقق آن بودند عبارت بود از حق تحصیل برای دختران. زنان ایرانی تا پیش از انقلاب مشروطه تنها در حوزههای علمیه و مکتب خانه امکان آموزش داشتند. علاوه بر محدود بودن آموزش در این مکاتب و فقدان علوم جدید، دختران حق آموختن نوشتار را نیز نداشتند. آموزش خواندن برای دختران مجاز بود، ولی دختران نباید نوشتن میآموختند و معروف بوده دختر، مشق که بلد شد «کاغذپرانی» میکند؛ یعنی نامه عاشقانه مینویسد.
با وجود این نگاههای ارتجاعی، زنان در دوران پسامشروطه به فعالیتهای حقوقی و مدنی خود ادامه دادند و دستاوردهای فراوانی داشتند و جمعیت روزافزونی از زنان تحصیل کردن و با ایجاد سازمانها و انجمنهای مختلف به احقاق حقوق خود پرداختند. به گونهای که روزنامهای بریتانیایی اوضاع زنان ایرانی را در سالهای ابتدایی پس از مشروطه چنین وصف میکند: «تعجبی ندارد که امواج نهضت زنان به کرانههای دوردست ایران نیز رسیده است و ژرفاندیشان پرشور و جوانان ایران از سوسیالیسم، تقسیم کار، دموکراسی و حقوق زنان میگویند و مردم دخترانشان را به تعلیم و تربیت مدرن اروپایی ترغیب میکنند.»
مورگان شوستر نیز در کتاب اختناق در ایران، درباره این مسئله مینویسد: «زنان ایران پس از انقلاب مشروطه، با یک جهش، بدل به یکی از مترقیترین و رادیکالترین زنان جهان شدهاند. آنها بدل به آموزگار، سخنگوی سیاسی، روزنامه نگار و نویسنده شدهاند. از برهم خوردن تصورات دیرینه چه باک، زیرا مطلب فوق حقیقت محض است.»
دستاوردهای جنبش زنان در دوران پهلوی
جنبش زنان در دوران پهلوی دستاوردهای چشمگیری داشت و به واسطه حماست برخی از سیاستمداران از حقوق زنان بود. آزادی پوشش، برخورداری از حقوق برابر، حق تحصیل و نهایتا حق رای و ورود به سیاست دستاوردهای اصلی جنبش زنان در عصر پهلوی بود.
محمدرضاشاه پهلوی خود به برابری زنان و مردان اعتقادی نداشت و آنها را مناسب فعالیتهای سیاسی و اجتماعی نمیدانست، ولی در اغلب موارد متاثر فشارهای بین المللی بود که خواستار دادن حقوق زنان به آنها بودند. علاوه بر آن نخست وزیرهای تحصیلکرده در فرنگ و تکنوکراتهای مدرن که به ساختار حکومت پهلوی راه پیدا کرده بودند در احقاق حقوق زنان نقش موثری بازی کردند.
محمدرضاشاه در سال ۱۳۴۲ به زنان حق رای داد و در سال ۱۳۴۶ قانون حمایت از خانواده تصویب شد که آزادیها و حقوقی را برای زنان قانونی میکرد که هیچگاه در تاریخ ایران وجود نداشت. طبیعی بود که این اقدامات نمیتوانست مورد پذیرش طیف سنتی قرار بگیرد و بسیاری از آنها در سال ۱۳۴۲ به حق رای زنان اعتراض کردند.
دادن حق طلاق به دادگاه و اختیارات قاضی در صدور حکم طلاق زنان مورد ستم با برداشت فقها از شرع مقدس فاصله داشت و این موضوع زمانی بدتر شد که در سال ۱۳۵۴ قانون حمایت از خانواده گسترش یافت و چند زنی و صیغه را برای مردان محدود ساخت. در قانون سال ۱۳۵۴ حداقل سن ازدواج برای زنان ۱۵ سال اعلام شد که قدمی موثر برای از بین بردن کودکهمسری بود.
گروهی از اقشار سنتی هیچگاه به چنین اصلاحاتی رضایت ندادند. در سال ۱۳۵۷ شاه برای راضی کردن آنها جعفر شریف امامی را به نخست وزیری برگزید. شریف امامی روحانیزاده بود و اقداماتش با مشورت رسمی روحانیون انجام میگرفت. وی در ابتدای کار خود تاریخ شمسی را بازگرداند که مبدا تاریخ کشور اسلامی باشد.
دیسکوها، کازینوها و بسیاری از مشروبفروشیها را تعطیل کرد و مادهای را که در قانون حمایت از خانواده به حداقل سن ازدواج میپرداخت را لغو کرد. شریف امامی با همه این خودشیرینیها نتوانست «آشتی ملی» ایجاد کند و روحانیون به چیزی کمتر از انقلاب راضی نشدند. لغو قانونی که کودکهمسری را محدود میکرد نخستین ضربه به پیکره جنبش زنان بود؛ پس از چند دهه پیشرفت و ترقی در احقاق حقوق انسانی زنان این نخستین بار بود که به عقب بازمیگشتیم و به معنای واقعی کلمه عملی ارتجاعی محسوب میشد.
تظاهرات تاریخی هشت مارس پس از پیروزی انقلاب
چند ماه پس از اقدامات شریف امامی، انقلاب اسلامی پیروز شد و انقلابیون بلافاصله قانون حمایت از خانواده را به علت ناهمخوانی با قوانین شرعی لغو کردند.
همچنین دو هفته پس از پیروزی انقلاب بسیاری از ادارات از ورود زنان بیحجاب به ادارات جلوگیری کردند و این مسئله باعث بروز برخی اعتراضات در حکومت جدید انقلابی شد. زنان ایرانی در هشتم مارس ۱۹۷۹، مصادف با ۱۷ اسفند ۱۳۵۷، تظاهرات خیابانی گستردهای برپا کردند که در تاریخ معاصر ایران ماندگار شد. این راهپیمایی در ابتدا برای بزرگداشت روز جهانی زن در نظر گرفته شده بود، اما به تظاهرات گسترده علیه تغییرات حقوق زنان در جریان انقلاب ایران، به ویژه معرفی حجاب اجباری که از روز قبل اعلام شده بود، تبدیل شد و به مدت شش روز، از ۸ مارس تا ۱۴ مارس ۱۹۷۹، با شرکت هزاران زن ادامه یافت.
تظاهرات خیابانی زنان با خشونت مواجه شد و ناآرامیها با سخنرانی رادیویی آیت الله طالقانی که میگفت «درباره حجاب اجباری در کار نیست» فروکش کرد.