داستان یک دوقطبی؛ از باکری-محصولی دهه ۶۰ تا پزشکیان-جلیلی سال ۱۴۰۳ | شکافهای درون سپاه منطقه ۵ در انتخابات ریاستجمهوری سر باز میکند؟
رویداد ۲۴ | امیرحسین جعفری، سیما پروانهگهر: تأیید صلاحیت مسعود پزشکیان در انتخابات ریاست جمهوری باعث شد کارنامه و پیشینه او بیش از قبل مورد توجه قرار بگیرد. گزارشها حاکی از آن است که در چند روز گذشته او در صدر جستجوهای گوگل در ایران بوده است. اما رزومه پزشکیان فقط در گوگل و ویکیپدیا خلاصه نمیشود و رد قدیمیتر از آن را باید در تبریز پیدا کرد؛ ردی که هنوز هم در انتخابهای او مشهود است. انتخاب علی عبدالعلیزاده، معاون مهدی باکری به عنوان رئیس ستاد و انتخاب مصطفی مولوی، مسئول حفاظت اطلاعات مهدی باکری، نشان میدهد که باید در گذشته پزشکیان جستجوهای بیشتری شود.
تضاد محصولی-باکری
چهرههای نزدیک به پزشکیان رنگ و بوی مهدی باکری دارند؛ یکی از مشهورترین قهرمانان جنگ با عراق. تصاویر پزشکیان و باکری در ساعات اخیر بیشتر از قبل دست به دست شده که نشان از ارتباط عمیق این دو میدهد. در مقابل، سعید جلیلی و محمدباقر قالیباف کاندیداهایی دیگر در مقام قطب متضاد پزشکیان هستند، با رنگ و بویی روشن از تفکر پایداری که حالا با شمایل مختلف نمود پیدا کرده است
کنار هم قرار گرفتن این اسامی، ذهنها را به سالهای جنگ میبرد؛ سالهایی که تضاد عمیقی میان صادق محصولی به عنوان فرمانده سپاه منطقه ۵ (آذربایجان و اردبیل) و برادران باکری، فرماندهان لشکر ۳۱ عاشورا وجود داشت. برخی مدعیاند که این تضاد به علت دشمنی محصولی با علی باکری، برادر بزرگتر باکریها، بوده است. علی باکری که از نیروهای نسل اول سازمان مجاهدین خلق محسوب میشد، در سال ۱۳۵۱ توسط رژیم پهلوی اعدام شد. همین سابقه، تضاد محصولی را که متعلق به جریان حجتیه و مذهبی راستگرا بود با برادران باکری در سپاه ارومیه به شدت افزایش داد. این اختلاف بعدها در رویه برخورد محصولی با مهدی و حمید باکری ادامه داشت.
بیشتر بخوانید:
مسعود پزشکیان کیست؟ + سوابق و فعالیت ها
پزشکیان کیست؟ | تکرار خاتمی؟ موسوی دوم؟ کپی حسن روحانی؟ یا احمدینژاد ثانی؟
حسین علائی در اینباره میگوید: «در اثنای جنگ و در نیمه دوم سال ۱۳۶۱، مسئولین وقت سپاه آذربایجان تلاش زیادی داشتند تا فرد دیگری را به جای آقا مهدی به فرماندهی لشکر عاشورا بگمارند. حتی فرمانده وقت سپاه منطقه ۵، در تاریخ ۲۱/۹/۱۳۶۱ حکمی را برای فرد دیگری به جای مهدی باکری جهت تصدی فرماندهی لشکر 31 عاشورا صادر کرد. البته به نظر میرسید که وی بدون هماهنگی با فرمانده کل سپاه دست به چنین اقدامیزده بود. وقتی مسئولین سپاه منطقه ۵ این مسأله را با من مطرح کردند، به شدت با آن مخالفت کردم و نظر مخالف خود را هم با فرمانده کل سپاه در میان گذاشتم. ولی وقتی، فرمانده سپاه منطقه ۵ که خود عملاً در میدانهای جنگ حضور نداشت موفق به تغییر آقا مهدی نشد، افرادی را برای مسئولیتهای ستادی و ارکان لشکر به فرماندهی لشکر تحمیل کرد. آقا مهدی در این شرایط، به گونهای رفتار کرد که این افراد جدید، آن قدر جذب در اخلاق آقا مهدی شده بودند که از طرف مسئولین وقت سپاه آذربایجان مورد بازخواست قرار میگرفتند که چرا شما تبدیل به یکی از نیروهای آقا مهدی شدهاید؟ آقا مهدی هیچ گاه این افراد تحمیلی را به عنوان غیرخودی تلقی نمیکرد، بلکه آنها را بندگان خدا میدانست که میتوانستند از این فرصت برای فعال شدن در جبهههای جنگ استفاده نمایند.»
نادر قاضی پور، نماینده سابق مجلس، نیز در اینباره گفته است: «زمانی که بعد از عملیات مسلم بن عقیل تیپ عاشورا لشکر شد، آقای محصولی مهدی باکری را عزل کرده بود، ولی آقای محسن رضایی اجازه نداده بود این اتفاق رخ دهد.»
تضاد میان محصولی-باکری با شهادت باکریها به پایان نرسید. محصولی پس از جنگ و با استانداری محمود احمدینژاد به لطف سوآپ نفتی در این استان به ثروتی افسانهای دست پیدا کرد. علیرغم آنکه در انتخابات سال ۸۴، محصولی سمتی بهتر از رئیس ستاد ولایتی در اردبیل پیدا نکرده بود مورد عنایت احمدینژاد قرار گرفت. ابتدا به عنوان وزیر نفت معرفی شد اما آش آنقدر شور بود که مجلس اصولگرای هفتم هم به او رای نداد. اما دو سال بعد او به مدت کمتر از یک سال وزیر کشور بود تا انتخابات بحثبرانگیز سال ۸۸ را برای احمدینژاد اجرا کند.
دولت دوم احمدینژاد که آغاز شد دیگر حمایت علنی از او هزینهساز بود. احمدینژاد یار اسفندیار شده بود و اصولگرایان دیگر نمیتوانستند حامیان بیچونوچرای او باقی بمانند. همین شد که عشاق احمدینژاد زیر سایه مصباح یزدی جبهه پایداری را به راه انداختند. مریدان مصباح یزدی در این حلقه دستورکارهای ثابتی داشتند؛ دفاع از دولت احمدینژاد تا مرز رحیم مشایی و برخی رفتارهای رییس وقت مجلس. منتقدانی بیصدا که دل خون بودند از عزیزکردهشان محمود احمدینژاد اما بر مبنای «دشمن دشمن من دوست من است»، از سر بغض اصلاحطلبان و لاریجانیها باز هم علیه احمدینژاد و احمدینژادیها نشوریدند. پایداریها طی چند سال نخست تاسیس به قطب تندروی تبدیل شدند؛ زیر سایه تئوریهای حکومتداری مصباح یزدی، تجربیات سیاستورزی تهاجمی صادق محصولی و البته دبیرکلی مرتضی آقاتهرانی. در این ایام سعید جلیلی و کامران باقری لنکرانی قبله اصلح پایداریها بودند. علت هم نگاه مصباح یزدی به این دو چهره بود؛ سال ۹۲ بعد از ثبتنامها مصباح یزدی گفت که در پیشگاه خدا شهادت میدهد که باقری لنکرانی اصلح است. اگرچه اصلح او حتی به مرحله رقابت نیز نرسید. سعید جلیلی نیز تا پایان عمر مصباح «نور چشم» او بود؛ آنگونه که از مصباح روایت شده بود.
با درگذشت مصباح یزدی اما جبهه پایداری دست به فرمان جدیدی در پیش گرفت. در نخستن گام حلقه محصولی توانست حلقه آقا تهرانی را در جایگاه دوم بنشاند و دبیرکلی را به نام خود سند بزند. به نظر میرسد تصمیم جبهه پایداری در دو انتخابات اخیر مجلس برای وحدت با طیف قالیباف زیر سایه همین جایجایی قدرت در جبهه پایداری باشد؛ طیف آقاتهرانی مواضع تندی علیه قالیباف و پروندههای وی دارند، صادق محصولی اما مرد مذاکره و معامله است. او میتواند علیرغم تمامی وعدههای فسادستیزی و انقلابیگری در دقیقه ۹۰ با قالیباف به وحدت برسد و سرلیستی او را به خورد هوادارانش دهد.
در روزهای اخیر اما، موضع محصولی در مورد نامزدهای انتخاباتی هنوز کاملاً روشن نیست. این گروه سیاسی در انتخابات، نامزد اختصاصی ندارد. روابط این گروه در مجلس یازدهم با محمد باقر قالیباف همیشه دچار چالش بوده است. از سوی دیگر، بعد از درگذشت محمدتقی مصباح، راه این گروه از سعید جلیلی جدا شده است. بنابراین در شرایط فعلی قالیباف و جلیلی هنوز نزدیکترین نامزدهای این دوره انتخابات به ذائقه سیاسی این گروه هستند.
کاپشنپوش تنها
رفتار پزشکیان در مجامع مختلف از مجلس تا وزارت بهداشت، از او یک شخصیت با نگاههای عدالتطلبانه ساخته است. شخصیتی که حافظ نهج البلاغه است و به نظر میرسد با رویکردهای اقتصادی لیبرالها چندان موافق نباشد. اما پزشکیان کاپشنپوش ساده زیست، مرز معناداری با رفتارهای احمدی نژادی دارد. نطقهای انتقادی او در مجلس در کنار فعالیتهایی که در راستای توزیع برابر و ارزان سلامت داشته است، تضاد عمیق او با احمدی نژادیها را نشان میدهد. برخی سادهزیستی پزشکیان را به میرحسین موسوی تشبیه میکنند؛ اگرچه موسوی تفاوتهای بسیاری با او دارد و رویکرد سیاسیاش همواره روشنتر از پزشکیان بوده است. پزشکیان در نطق اخیر خود نیز اتهامات مربوط به قومگرایی ترکی را رد کرده و چالش اساسی کشور را اقتصاد دانسته است. اگرچه نگاه او به اقتصاد تفاوتهای معناداری با حامیان اصلاح طلبش دارد. بیان دو جمله «تقوا یعنی اقتصاد را درست کنیم» و «باید دست پاکها به قدرت برسند» نشان میدهد که رویکرد اقتصادی او چگونه است و کلمه عدالت را بیش از قبل در مناظرات انتخاباتی خواهیم شنید. جامعه ایران نیز با توجه به از دست دادن سرمایههای خود در سالهای اخیر و فقیرتر شدن طبقه متوسط، در صورت تئوریزه شدن مسأله عدالت و بیان به روز آن توسط پزشکیان، بعید نیست که گرایشی به این کاندیدای اصلاحطلب داشته باشد.
آنچه امروز در عرصه انتخابات در دوگانه پزشکیان –جلیلی یا پزشکیان-قالیباف شکل گرفته و خواهد گرفت میراثی از دهه ۶۰ است. اختلاف نظری ۴۰ ساله که هر دو امتحان خود را در عرصه مدیریتی نشان و پس دادهاند. این که خروجی صندوق رای کدام طرف این دوقطبی را به پاستور بفرستد به میزان مشارکت و نظر مشارکتکنندگان بستگی دارد؛ تا یار که را خواهد و میلش به چه باشد.