ایزدی و یامینپور چه چیزی به حاکمیت میفروشند؟ | از تخیل غیراخلاقی از جامعه تا پنهان کردن پروژه تسخیر اقتصاد ایران
رویداد۲۴ | متین غفاریان: آقای فواد ایزدی در یک گفتگو با برنامه یوتویوبی علی علیزاده گفته است: «اگر جوانانی که باید از کشور دفاع کنند، احساس کنند حکومت خیلی اسلامی نیست، دفاع نخواهندکرد و ایران به سوریه تبدیل میشود. بنابراین بحث حجاب بُعد سیاست خارجی ایجاد میکند.» آقای ایزدی این حرف را در پاسخ به این سئوال داده است که چرا در حالی که کشور در میانه بحرانهای منطقهای گیر افتاده است، عدهای بر اجرای قانون حجاب و عفاف اصرار دارند.
لازم به گفتن نیست که حرف آقای ایزدی بسیار مهم است چرا که استدلال اصلی گارد محدودی را به صراحت بیان میکند که مدافع سختگیریهای اجتماعی هستند. البته پیش از این چنین استدلالهایی به صراحت گفته شده بودند. از جمله وحید یامینپور، مجری شبکه افق، در جایی گفته بود: «جمهوری اسلامی نفع خودش را در این نمیبینید که وا بدهد. چون نظام جمهوری اسلامی میبیند لوکوموتیو قطاری که سوار شده حلقه سختی از هوادارن هستند که اتفاقا برای همین [سیاستها] طرفدار جمهوری اسلامی هستند. اگر [جمهوری اسلامی] از چند تا اصل کوتاه بیاید این حلقه وفاداران اولین گروهی هستند که از قطار پیاده میشوند.» سخنان یامینپور از دو جهت مهم بود. اول اینکه رسماً در مقام سخنگویی آن حلقه سخت وفاداران، نظام جمهوری اسلامی را تهدید میکرد در صورت کنار گذاشتن سیاستهای سختگیرانه اجتماعی (به قول خودش حمایت کیفری از اخلاق) از قطار جمهوری اسلامی پیاده خواهند شد و لابد در برابر آن خواهند ایستاد. نکته مهم، برداشت یامینپور از منطق رفتار مردم است. او در همین گفتگو میگوید اگر جمهوری اسلامی در چند موضع کوتاه بیاید، مطالبات مردم دومینووار ادامه خواهد یافت و به قول او مردم از جمهوری اسلامی میخواهند «اوریجینال سکولار شو!».
درباره این دو نقل قول که استدلال اصلی «مدافعان» سیاستهای سختگیرانه اجتماعی را بیان میکنند چند نکته را باید متذکر شد:
۱. پشت این استدلالها یک عدم اعتماد بهنفس جدی قرار دارد. پیام ضمنی حرفهای امثال ایزدی و یامینپور آن است که جمهوری اسلامی هیچ پایگاه اجتماعی گستردهای در جامعه ندارد و باید آن حلقه سخت هواداران را بچسبد و به خواستههای آنها تن بدهد. چرا که پایگاهی در جامعه ندارد و در صورت کوتاه آمدن دربرابر خواستههای مردم، این گروه محدود هم او را رها خواهند کرد.
معنی ضمنی حرف امثال یامینپور و ایزدی آن است که صلح و آرامش کنونی در جامعه موقتی است و هر آن امکان دارد که جامعه علیه جمهوری اسلامی بشورد و برای بقا نیاز به سرکوب است و این حلقه محدود همان ابزار سرکوب است و باید خواستههایش برآورده شود تا در لحظه موعود به نفع جمهوری اسلامی وارد عمل شود.
مغلطه آشکار حرفهای ایزدی و یامینپور آن است که جای علت و معلول را عوض میکنند. آنها میگویند چون جامعه با جمهوری اسلامی دشمن است باید خواستههای این گروه محدود برآورده شود در حالی که نگاهی ساده به وضعیت نشان میدهد برآورده کردن مطالبات این گروه محدود موجب کاهش محبوبیت اجتماعی و مشروعیت سیاسی نظام شده است. بهعلاوه نگاهی به اعتراضات چندساله اخیر نشان میدهد که اتفاقا عملکرد این گروه محدود همواره در جهت برافروختن بیشتر اعتراضات بوده است. در اعتراضات اخیر، شاهد بودیم که نیروی برخورد با معترضان نیروهای انتظامی، امنیتی و قضایی بودهاند و از این گروه محدود طرفدار خبری جز سخنرانیهای تند و تحریککننده که اتفاقا آتش خشم مردم را بیشتر برافروخته میکرد، خبری نبود.
بیشتر بخوانید:
در واقع نگاهی به سیر اعتراضات چندساله اخیر نشان میدهد که کارویژه این گروه سخت هواداران بیشتر ایجاد بحران بوده است تا حل بحران یا مقابله با آن. به عبارت دیگر، میتوان امثال ایزدی و یامینپور را افراد بحرانزی نامید. آنها به جای اینکه از نظام سیاسی در برابر بحرانها حمایت کنند آن را به سمت بحران هدایت میکنند تا ارزش خود را به نظام سیاسی اثبات کنند. به همین دلیل بدیهی است که آنها با این حرفها دارند برای خودشان بازاریابی میکنند.
۲. همانطور که اشاره کردم که این استدلال پیش فرض مهم و خطرناکی درباره جامعه ایران هم دارد. از نظر امثال ایزدی و یامینپور، هدف جامعه ایران نه کنارگذاشتن سیاستهای اجتماعی سختگیرانه و آزادی زنان بلکه فحشا و بیبندوباری است. یامینپور در همین گفتگو تاکید دارد که زدن روسری بر چوب لاجرم به زدن شورت بر چوب منتهی میشود.
من اسم برداشت از جامعه ایران را «تخیل پورنوگرافیک از جامعه ایران» مینامم. امثال ایزدی و یامینپور این تصور را از جامعه ایران دارند و یا بهتر است بگوییم این تصور از جامعه ایران را به حاکمیت میفروشند که جامعه ایران یک بیمار جنسی است که خواستهای جز آزادیهای جنسی ندارد. به خاطر بیاوریم که قُل سوم این دو نفر یعنی روحالله مومننسب واضع نظریه حاملهشدن با دو گیگ اینترنت است. خواستههای جنسی بخشی از امیال بشری هستند، تاکید میکنم «بخشی» اما حرف این حلقه سخت آن است که این خواستهها «همه» چیزند.
طبیعتا گفتن این حرفهای شرمآور از سوی امثال ایزدی و یامینپور انگیزههای اقتصادی و سیاسی دارد که در ادامه به آنها خواهم پرداخت اما ابتدا فرض را بر این میگذارم که بیان این حرفها با نیات صادقانه اما با برداشتی اشتباه از جامعه گفته میشود. این برداشت اشتباه چیست؟ اشتباه امثال ایزدی و یامینپور آن است اصلاً اعتقادی به جامعه ندارند. به نظر آنها چیزی به نام جامعه وجود ندارد.
جوامع از قدیمیترین پدیدههای اجتماعی هستند. این پدیده قدیمی همواره از خود و همبستگی درونی خود دفاع میکند. تجربه هزاران سال زندگی جمعی به مردمان آموخته است که چگونه تعادل را ایجاد کنند. کسانی چون ایزدی و یامینپور برای آنکه نمدی برای کلاه خود بسازند اما میگویند جامعه توان ایجاد چنین تعادلی را ندارد و باید حکومت با زور آن را به نفع خواستهها و مطالبات ما ایجاد کند.
سئوال غلط امثال ایزدی و یامینپور آن است که حدیقف مطالبه آزادی چیست؟ پاسخ درست به این سئوال غلط آن است که جامعه تعیین میکند که تعادل کجاست. مردم برای بقا و زندگی سعادتمند تعادلی میان خواستههایشان ایجاد خواهند کرد. کما اینکه در نزدیک به ۲۰۰ کشور در جهان این تعادل به صور گوناگون و با توجه به شرایط تاریخی و اجتماعیشان به وجود آمده و در هیچکدام از آنها پوشش برای زنان به شکل خاصی محدود نمانده است. این حرف بدین معنا نیست که همه جای جهان گل و بلبل است و هیچ ستمی بر زنان در جهان وجود ندارد. اتفاقا جهان امروز پر است از ستم به زنان. بلکه بدین معنا است که تعادل اجتماعی امری پویاست که نیروهای ترقیخواه و ارتجاعی همواره در حال مبارزه برای تحقق خواستههای خود هستند. هر تعادل اجتماعی لزوماً تعادل خوبی نیست اما اینکه زور و اجبار جانشین مبارزه و تعاطی نیروهای اجتماعی مختلف شود، از اساس غلط است.
۳. حالا وقت آن است که به انگیزههای اصلی این افراد بپردازیم. این افراد مصداق حرفهای خودشان هستند. یعنی به کم قانع نیستند. آنها بعد از اینکه حاکمیت را به خود وابسته کردند شروع میکنند به فتح سنگر به سنگر نظام. اول، مطالبه بسیار ساده است: حجاب باید اجباری باشد چون ما میخواهیم. بعد معلوم میشود توطئه دشمنان بسیار گسترده است پس رسانهها هم باید در اختیار آنها باشد. بعد معلوم میشود دشمن ناقلا به فضای مجازی هم نفوذ کرده و باید در آنجا هم تخته شود. بعد معلوم میشود که مدافعین نظام باید در جایی دست به جهاد تبیین بزنند بنابراین بودجههای کلان گرفته میشود که پلتفرمهای بومی راهاندازی شوند. بعدتر معلوم میشود باید با دشمن به شکل «فعالانهتری» برخورد کرد چون نه تنها مردم که کشورهای دیگر هم میخواهند سر به تن ما نباشد. بنابراین چنان میکنیم که آنها ما را تحریم کنند. از اینجای کار به بعد، همهاش سود است. لوازم خانگی را میدهیم دست خودیها، شرکتهای دانشبنیان را میدهیم به نهادهای خودی، سمتهای دولتی را میدهیم به معتمدین و این ماجرا حد یقف ندارد تا اینکه واردات و صادرات هرچه هست و نیست بیفتد دست گروهی محدود که مدافع نظام هستند و اگر مطالباتشان برآورده نشود، از قطار پیاده میشوند و حالا اینقدر پروار شدهاند که میروند کانادا، عشق و صفا!
پیامد این خواستهها مشخص است: بخش عمده جامعه از داخل این اقتصاد به بیرون پرتاب میشود و یا مجبور به کار زیر دست این گروه فرادست میشود. در کشورهای متعددی حلقههای بسته قدرت اقتصاد را کنترل میکنند اما ویژگی مهم این گروه بسته کردن اقتصاد ایران و رزقخوری از تحریم و اقتصاد سیاه است. بدیهی است که بعد از مدتی منابع تمام میشوند و دیگر حاکمیت توان رزقرسانی به حامیان اندک خود را ندارد. نارضایتی بیشتر میشود و این گروه طبیعتا یا از قطار پیاده و راهی کانادا میشود یا... اینجای کار جالب است: یا اینکه بیشتر فشار میآورد و به حاکمیت نشان میدهد که تهدیدها بیشتر شده و باید بیشتر خودش را به این گروه محدود هواداران محدود کند. اینگونه است که تهدیدها به فرصت بدل میشوند. خواستههای این گروه محدود تا تصرف کامل اقتصاد کشور پایانی نخواهد داشت. این گروه در واقع حکومت را در یک حلقه رو به زوال گیر میاندازد؛ بحران درست میکند و از بحران رزق میخورد. در واقع ما نه با یک گروه متعصب تندخو که با یک مافیای رِند روبرو هستیم که قصدش تسخیر همه منابع اقتصادی کشور است.
۴. اینجای کار است که اهمیت سیاستهای سختگیرانه اجتماعی روشنتر میشود. این سیاستها فقط پوستهای هستند که مابقی سودهای کلانی که کل منطق وابستهسازی حاکمیت به یک گروه محدود فراهم میکند، پوشیده بماند. آقایان ایزدی و یامینپور مسئولان بازاریابی و چیدن ویترینی هستند که پشت آن بسیار کسبوکار بسیار پرسودی خوابیده است. کل جامعه و حاکمیت باید چشمشان به این ویترین خیره بماند و کار ممکلت معطل بماند تا آن پشت کسبوکار ویژهخواری رونقش را حفظ کند.
اما
خطاب به کی نوشتی؟
290 نفر که اهل خواندن بیش از یک تا دو خط نوشته نیستند
آنهم باید توصیه و یا حمایت و حواله باشد.
نهادهای تحقیقاتی و و به اصطلاح کاربردی و راهبردی
که نه راهبردی دارند و نه کاربردی مشخص
جز به هدر دادن پول
اهل این مسائل نیستند
و در مسائل مبتلابه جوامع دیگر گیر کرده اند
مرکز پژوهش های مجلس
که هیچ
می ماند گروه اندک خوانندگان
که 96 درصد ملت ایران را تشکیل می دهند و هیچ کاری هم ازشان بر نمی آید
جاسوس است.
دلیل دیگر حضور ایشان در برنامه علیزاده جاسوس لو رفته لندن است.