تیمورتاش که بود؟ ظهور و سقوط تراژیک مردی قدرتمند
رویداد ۲۴ | «عبدالحسین تیمورتاش مردی بود با توانایی و هوش سرشار که از چهرهای زیبا و ظرافتی اروپایی برخوردار بود و این همه، او را دچار خودستایی و تکبر ساخته بود. او آمیزهای شگفتانگیزی بود از شایستگی فکری و عملی، اعتماد به نفسی ناپلیؤنوار و بیرحمی و شقاوتی استبدادی.» هما کاتوزیان، تاریخ ایران
«علت کشته شدن مرحوم تیمورتاش وزیر دربار پهلوی را من جسارت کردم جویا شدم، شاهنشاه به طفره برگزار نمودند…این مرد مقتدر هنگام محاکمه به اتهام دزدی در محکمه گریه میکرد و به قضات گفته بود به بچههای من رحم کنید.» از یادداشتهای اسدالله علم، ۲۰ بهمن سال ۱۳۴۸
زندگی و مرگ تیمورتاش به نوعی بازتاب سرنوشت بسیاری از سیاستمداران بلندپرواز در نظامهای استبدادی است. او زمانی پس از رضاشاه قدرتمندترین فرد ایران بود. تیمورتاش که در تثبیت حکومت رضاشاه تلاش زیادی کرد، در نهایت قربانی قدرت مطلقی شد که خود به ایجاد آن کمک کرده بود. ولی در یک آن، و به دستور رضاشاه، از قدرت خلع شد و پس از زندانی شدن به قتل رسید. سقوط یکباره و مرگ تراژیک وی نشان داد که به استبداد، از هر نوع آن، نمیتوان اطمینان داشت.
زندگینامه
عبدالحسین تیمورتاش در سال ۱۲۶۰ شمسی در خراسان به دنیا آمد. خانوادهی او از اشراف و بزرگان محلی بودند و همین موضوع به او جایگاهی ویژه در اجتماع بخشید. تحصیلات ابتدایی را در ایران گذراند و سپس برای ادامهی تحصیل به روسیه رفت. این تجربهی آموزشی در خارج از کشور، تأثیر عمیقی بر نگرش سیاسی و فکری او گذاشت.
بازگشت تیمورتاش به ایران مصادف با دوران پرتلاطم مشروطه و تغییرات گستردهی سیاسی در کشور بود. او که از نخبگان مدرنگرا و ترقیخواه محسوب میشد، به سرعت در سیاست ایران جایگاه یافت و به عنوان نمایندهی مجلس و سپس به عنوان وزیر در دولتهای مختلف فعالیت کرد. اما نقطهی عطف زندگی سیاسی او، ورودش به دربار رضاشاه بود.
معمار حکومت پهلوی: نقش تیمورتاش در دربار رضاشاه
پس از به قدرت رسیدن رضاشاه در سال ۱۳۰۴، تیمورتاش به عنوان وزیر دربار منصوب شد و یکی از معتمدترین مشاوران شاه گردید. نقش او در تثبیت قدرت رضاشاه بسیار پررنگ بود. او با تکیه بر تجربهی خود در سیاست، به اصلاحات و مدرنسازی حکومت کمک کرد و به یکی از چهرههای کلیدی در شکلدهی به نهادهای جدید دولتی تبدیل شد.
یکی از مهمترین اقدامات او، تلاش برای مذاکره با انگلیسیها دربارهی امتیاز نفت بود. تیمورتاش معتقد بود که ایران باید کنترل بیشتری بر منابع طبیعی خود داشته باشد و به همین دلیل تلاش کرد قرارداد نفتی را به نفع ایران بازنگری کند. این تلاشها، گرچه در آن زمان به نتیجهی مطلوب نرسید، اما از او چهرهای ملیگرایانه و ضداستعماری ساخت.
سعود در پله قدرت و آغاز تنشها
تیمورتاش تا سال ۱۳۱۱ وزیر دربار بود. وی در این دوران به بدل رضاشاه تبدیل شده بود و چنان قدرتی پیدا کرده بود که حتی سفرای کشورهای خارجی هم برای دستیابی به رضاشاه باید از فیلتر تیمورتاش عبور میکردند. آنطور که در کتاب نخست وزیران ایران باقر عاقلی آمده است «رضاشاه از همان نخستین روزهای سلطنت به تیمورتاش گفته بود که اداره امور نظامی با من و اداراه امور جاری کشور با تو. تو را رئیس الوزرا نمیکنم، اما انتخاب رئیس الوزرا با تو.»
بیشتر بخوانید: در آوردن استخوانهای کریم خان زند از زیر پلههای کاخ گلستان
هرچند تیمورتاش در ابتدا از نزدیکترین یاران رضاشاه بود، اما قدرت روزافزون او به تدریج باعث نگرانی شاه شد. تیمورتاش نهتنها وزیر دربار بود، بلکه در بسیاری از تصمیمات کلان سیاسی و اقتصادی نیز نقش داشت. ارتباطات گستردهی او با محافل سیاسی داخلی و خارجی و همچنین نفوذ او در ساختار دولت، باعث شد که رضاشاه به او با دیدی متفاوت بنگرد. از سوی دیگر، انگلیسیها که از مواضع ضد استعماری تیمورتاش و تلاشهایش برای تغییر قراردادهای نفتی ناراضی بودند، به نظر میرسد که در تضعیف موقعیت او نقش داشتند. برخی منابع معتقدند که بریتانیا به رضاشاه نسبت به تیمورتاش بدبینی القا کرد و او را فردی جاهطلب معرفی نمود که ممکن است روزی علیه شاه اقدام کند.
سقوط از قدرت: توطئه یا واقعیت؟
با محبوبیت روزافزون تیمورتاش، رضاشاه درباره قدرت او نگران شد. در کشورهای اروپایی از تیمورتاش مثل یک پادشاه استقبال میشد. در کتاب «تاریخ مفصل مشروطیت ایران» آمده است «در انگلستان برای تیمورتاش گاردن پارتی برگزار کردند و در فرانسه مقامات این کشور به افتخار حضور تیمورتاش ضیافت شام برگزار کردند.» باقر عاقلی در کتاب تیمورتاش در صحنه سیاست ایران به مقالهای از روزنامه تایمز لندن اشاره میکند که در آن تایمز به نقل از خبرنگار خود در بیروت مقالهای نوشت و در آن یادآور شد که «رضاشاه در آغاز سلطنت خود هیچ چیز نمیدانست و حتی بلد نبود کارد و چنگال به دست بگیرد و همه اینها را تیمورتاش به او یاد داده است.».
اما بدگمانی رضاشاه به تیمورتاش عاقبت خوشی را برای وی رقم نزد. سیدحسن تقیزاده در کتاب خاطراتش مینویسد: «سوءظن شاه نسبت به تیمورتاش مثل مرض بود... یک روز در مساله طلا که از طرف شرکت نفت عاید ما شده بود به مناسبت مطلب باز یادی از تیمورتاش کرد. گفت اگر آن بیشرف بود آن را هم پای خودش مینوشت. کسی به من گفت: [رضاشاه]گفته میخواهد پسر من را از میان بردارد. یکی از دوستان من گفت رضا شاه خودش گفته بود نمیدانی این پدرسوخته چه خیالاتی دارد.»
رضاشاه نهایتا تیمورتاش را به اتهام جاسوسی برای اتحاد جماهیر شوروی دستگیر و زندانی کرد، اما تیمورتاش هیچگاه این اتهام را نپذیرفت و معتقد بود که این داستان ساخته و پرداخته انگلیسیها است. عبدالحسین تیمورتاش نهایتا در ۹ مهرماه سال ۱۳۱۲ در زندان رضاشاه به قتل رسید. البته از میان نزدیکان رضاشاه این فقط تیمورتاش نبود که توسط رضاشاه سرکوب شد. هما کاتوزیان درباره این مسئله مینویسد: «سالها بود که شاه بعد از تصفیه حساب با مخالفانش به جان هواداران پر و پا قرص خود افتاد. نصرتالدوله را در مقام وزارت گرفتند و به او تهمت دلهدزدی زدند و به زندان انداختند. تیمورتاش را پس از عزل از وزارت دربار به جرم دلهدزدی گرفتند و زندانی کردند و در همانجا او را با آمپول هوا کشتند. سردار اسعد را در مقام وزیرجنگ گرفتند و بدون تشریفات یکسر به زندان بردند و او را هم با آمپول هوا کشتند. عبدالحسین دیبا را به کرمانشاه تبعید کردند و اندکی بعد همانجا او را کشتند. فرجالله خان بهرامی، رئیس دفتر شاه را زندان و تبعید کردند. شیخ خزعل را در خانهاش کشتند و شاه، فروغی را با فحش و فضیحت، معزول و خانهنشین کرد و این رشته سر دراز دارد. باری شاه در یک ملاقات، داور را هم با خواری و پس از نثار مقداری فحش چارواداری از اتاق بیرون کرده بود. فردا روزنامهها خبر دادند که شب قبل، داور در منزلش خودکشی کرده است. معلوم شد که مقداری تریاک خالص را با چند گیلاس عرق خورده بوده است. دولت در صدد بود تشییع جنازه رسمی ترتیب دهد که شاه مخالفت کرده، و گفته بود مردک چرا خودش را کشت. من از این حرکات خوشم نمیآید.»
چرا تیمورتاش کشته شد؟
سؤال اصلی این است که چرا تیمورتاش، که تا مدتها یکی از قدرتمندترین مردان حکومت بود، چنین سرنوشتی پیدا کرد؟ پاسخ را میتوان در چند عامل کلیدی جستوجو کرد:
۱. بیاعتمادی رضاشاه به اطرافیان خود
رضاشاه به تدریج نسبت به تمامی یاران اولیهی خود دچار بدبینی شد. او نمیتوانست تحمل کند که کسی در حکومت بیش از حد قدرتمند شود، حتی اگر آن فرد از نزدیکترین همراهانش باشد. تیمورتاش، با نفوذ گستردهی خود، بیش از حد برای شاه خطرناک به نظر میرسید.
۲. مخالفتهای انگلیس با تیمورتاش
تلاشهای تیمورتاش برای اصلاح قراردادهای نفتی، او را در تقابل مستقیم با منافع بریتانیا قرار داد. برخی مورخان معتقدند که انگلیسیها با انتشار اطلاعات نادرست دربارهی او، رضاشاه را نسبت به تیمورتاش بدبین کردند.
۳. نفوذ بیش از حد در سیاست خارجی و داخلی
تیمورتاش به یکی از مهمترین چهرههای سیاست خارجی ایران تبدیل شده بود و با دولتهای خارجی، بهویژه شوروی، ارتباطات گستردهای داشت. این موضوع باعث شد که برخی از نخبگان دربار، او را یک تهدید بالقوه ببینند و علیه او توطئه کنند.
۴. قدرت و جاهطلبی شخصی
تیمورتاش مردی باهوش، قدرتمند و جاهطلب بود. او نهتنها در سیاستهای داخلی و خارجی نقش ایفا میکرد، بلکه شخصیتی پرنفوذ در جامعه نیز داشت. رضاشاه احتمالاً این جاهطلبی را تهدیدی برای سلطنت خود تلقی میکرد.
تاریخ ایران وقایعی مانند فراز و فرود تیمورتاش را به کرات به خود دیده است؛ افرادی که با نظر لطف سلطان سریعا به مقام و منصب میرسیدند و با غضب وی یک شبه سقوط میکردند. این ماجرا به قدری در ایران رواج داشت که امری طبیعی به حساب میآمد. اعتمادالسطنه، از اشراف و سیاستمداران قاجار، جایی از خاطراتش درباب علت قتل قائم مقام فراهانی سخن میگوید و چنین جملاتی را مینویسد: «آب و گل ایرانیان و عادت ایشان سرشته ارادت پادشاه است، و به این امید هستند که اختیار و اقتدار سلطانی اگر نباشد، اکثر از بیچارگان باید همیشه از منصب و عزت و نعمت محروم باشند. ظلالله باید مثل ذیظل خود بعضی تفضلات و احساناتش لابشرط باشد که گاهی عزیزی را ذلیل کند و فقیری را غنی سازد تا همه بدین امید به درگاهش بشتابند و بر جای ریاست خدمت کنند و برای این کار همیشه سلطان را باید اختیار و اقتدار کلی باشد که وزرا سد فیض و قطع امید مردم را ننمایند و مرحوم قائم مقام در این خیال بود.» این قطعه به خودی خود گویاست و نیازی به شرح و تفسیر ندارد. بلی! استبداد چنین چهره مخوفی دارد.