ما برای شرایط عادی ساخته نشده ایم!
دو لشکر پیاده با ده هزار سرباز، دو لشکر زرهی ، پنج لشکر مکانیزه و 2400 تانک در پشت دروازه های شهر با پشتیبانی سنگین توپخانه و...
دو لشکر پیاده با ده هزار سرباز، دو لشکر زرهی ، پنج لشکر مکانیزه و 2400 تانک در پشت دروازه های شهر با پشتیبانی سنگین توپخانه و تهاجم بدون توقف هواپیما ها بر روی آوارهای باقی مانده شهر از یک سو و از سوی دیگر آتش سوزان بی تفاوتی و تقابلات سیاسی در پایتخت ، همه و همه ، هزاران دلیل منطقی است برای اینکه انسان ، جانش و جوانی اش را در دست بگیرد و به دورترین نقطه ، به هر جا غیر این جا، به آنجا که دیگر سوی فشنگ ها و موشک ها از تراز افتاده نقل مکان کند. ایرادی هم نخواهد بود، انسان است و جانش. اما بودند ، نوجوانانی ، جوانانی و پیرهایی، مرد و زن؛ که ماجرا را اینگونه نمی دیدند، آنها می توانستند در همین شرایط ، چیزی را ببینند که به چشم نمی آمد. چند صد تکاور دلیر نیروی دریایی بوشهر و گردان دژ و سه هزار غیرنظامی، همان کسانی بودند که با چنگ و دندان با ارزانی جان خویش نابرابرانه و در نبود کمترین پشتیبانی ، ارتش تماما مسلح و خونخوار عراق را 34 روز در پشت دروازه های این شهر متوقف کردند. قوای نظامی ای که ماه ها برای حمله به خاک کشورمان برنامه ریزی کرده بود و خواب اشغال یک روزه خرمشهر را میدید، 34 روز بود که هر چه بیشتر می جنگید کمتر نتیجه میگرفت، عراق که از ابتدا دو گردان را برای تصاحب خونین شهر ارسال کرده بود، خیلی زود فهمید که برای دستیابی به آن باید بیش از دو لشکر را ارسال نماید. صدام وعده فتح یک روزه خرمشهر، سه روزه خوزستان و دو هفتهای ایران را میداد، اما با مقاومت مردمی و حضور تکاوران ارتش در خوزستان، به اشغال خرمشهر و حصر آبادان اکتفا کرد، آن هم در آنروزهای سراسر هرج و مرج. این همان چیزی بود که آن مردان و زنان بی بدیل تاریخ ایران می دیدند، این همان درسی بود که هر کودک ایرانی باید برای حراست از آب و خاک کشورش بیاموزد. اینکه بدانیم برای حفظ هر ذره از خاک کشورمان چه خونهایی داده ایم. باید در هر لحظه و مکانی که هستیم، سراسر منافع جمعی و ملی مان را در گوشه ذهن داشته باشیم و بدنبال آن باشیم که چگونه کارآمدی ما می تواند افتخاری برای این کشور باشد.
دو سال بعد همین جوانها ، چونان در خونین شهر وارد شدند که اشغالگران خرمشهر با 15 هزار کشته و بجای گذاشتن 19 هزار اسیر و ده ها دستگاه تانک و نفربر به تباهی کار خویش رسیدند و خونین شهر ، شهر خون، آزاد شد.
سوم خرداد می توانست ، یک روز عادی باشد و در کام اهریمن زمان فرو رود، اما 35 سال از آزادسازی خرمشهر می گذرد و هر بار که به این روز می رسیم ، احساسی تازه از غرور و افتخار در خود می بینیم. زنده باد مردان و زنان دلیری که بی اغراق تا آخرین قطره خون ایستادند و قهرمانانه از این مرز و بوم و خاک هنرخیز دفاع کردند. ما برای شرایط عادی ساخته نشده ایم، این نبوغ و توانایی هایمان است که ما را در تاریخ جاودانه می کند.