تاریخ انتشار: ۱۸:۴۳ - ۰۷ تير ۱۳۹۶

نئوليبراليسم اقتصادی با طعم سعودی

کودتاي نرم در ساختار قدرت عربستان اگرچه از لحاظ تأثير در مناسبات سياست داخلي اين کشور و ژئوپولیتيک منطقه‌اي اهميت فراوان دارد اما مي‌تواند ريشه در مشکلات اقتصادي عربستان و تغيير در مناسبات قدرت در خليج‌فارس در سايه تبديل سه کشور ايران، قطر و روسيه به‌عنوان بازيگران مهم گازي داشته باشد؛ تهديدهايي که در عرصه‌هاي دروني و بيروني مي‌تواند هژموني عربستان را به‌شدت به خطر بيندازد و آن را از جايگاه يک بازيگر مهم منطقه‌اي به بازيگري درجه دو تبديل کند.
رویداد۲۴-کودتاي نرم در ساختار قدرت عربستان اگرچه از لحاظ تأثير در مناسبات سياست داخلي اين کشور و ژئوپولیتيک منطقه‌اي اهميت فراوان دارد اما مي‌تواند ريشه در مشکلات اقتصادي عربستان و تغيير در مناسبات قدرت در خليج‌فارس در سايه تبديل سه کشور ايران، قطر و روسيه به‌عنوان بازيگران مهم گازي داشته باشد؛ تهديدهايي که در عرصه‌هاي دروني و بيروني مي‌تواند هژموني عربستان را به‌شدت به خطر بيندازد و آن را از جايگاه يک بازيگر مهم منطقه‌اي به بازيگري درجه دو تبديل کند.
 
از ديدگاه محمد بن سلمان، وليعهد جديد، چاره رفع اين تهديد جز با ائتلاف و اتحاد کامل با آمريکا و اسرائيل در طرح خاورميانه جديد ميسر نبوده و سياست خارجي تهاجمي اين کشور را مي‌توان در اين چارچوب بررسي کرد.

در عرصه اقتصادي، محمد بن سلمان قدرت در سايه اين کشور که اکنون با مناسب ديدن شرايط از سايه شاه پير و فرتوت بيرون آمده براي پيشبرد سياست‌هاي اقتصادي خود و رهايي از اقتصاد شديدا نفتي اين کشور نياز به ايجاد اصلاحات و خانه‌تکاني اساسي در ساختار اجتماعي و سياسي اين کشور دارد اما سياستي که اين شاهزاده جوان در پيش گرفته عرضه بخشي از سهام آرامکو يعني رگ حياتي کشور و انبوه شاهزادگان آن و اجراي سياست اقتصادي برپايه يک نظام مالياتي است که تاکنون در اين کشور سابقه نداشته است.

رابطه آرامکو و قدرت در عربستان نيز بسي فراتر از رابطه يک شرکت نفتي با يک دولت مستقل است. حيات و موجوديت اين کشور- ملت وابسته به آرامکو است و چنانچه مرور در تاريخ نشان مي‌دهد دولت رفاه به سبک سعودي کنوني هم مديون آرامکو و نفت است.

عربستان سعودي مولود آرامکو
از حدود سال 1930 که ملک عبدالعزيز ملقب به اين سعود براي جلب حمايت وهابيون و تثبيت قدرت خود بر قبيله‌هاي اين سرزمين به اخوان‌المسلمين حامي پيشين خود پشت کرد، به ناچار براي تشکيل يک دولت جديد به ساخت و پاخت با آمريکا روي آورد زيرا اخوان‌المسلمين کاملا تحت حمايت بريتانيا بود و کشمکش شديدي بين دو قدرت امپرياليستي بريتانيا و آمريکا در آستانه جنگ دوم جهاني براي تسلط بر منابع و جريان نفت در خاورميانه وجود داشت.

مذاکرات عبدالعزيز با شرکت استاندارد اويل کاليفرنيا به‌زودي منجر به تولد شرکت نفتي عربستان – آمريکا (آرامکو) شد. پيش از آن آمريکا با تأسيس دولت و کشور جديدي به نام عربستان‌سعودي براي نخستين‌بار کشوري را با نام خانوادگي يک قبيله ايجاد کرد و شرکت نفتي عربستان- آمريکا (آرامکو) به‌عنوان بانک خصوصي خاندان حاکم به تأسيس و بناي شهرها، فرودگاه‌ها، شبکه مخابرات راه دور و بندرهاي جديد در اين سرزمين عقب‌افتاده پرداخت و چهره نويي به اين کشور تازه‌تأسيس که عمده سرزمين جزيره‌العرب را در برگرفته بود داد. منابع عظيم نفتي اين کشور درحالي‌که داراي جمعيت کمي بود، به‌راحتي مي‌توانست به‌عنوان يک اهرم قدرتمند در دست شرکت‌هاي نفتي فراملي آمريکايي به کنترل بازار نفت کمک کند.

از‌سوي‌ديگر، خاندان سعود با تکيه بر درآمدهاي هنگفت نفتي توانستند نوعي دولت رفاه را براي مردم اين سرزمين که در آن هيچ‌گونه نهاد مدني و سياسي خارج از چارچوب ساختار قبيله‌اي حاکم بر آن وجود نداشت، ايجاد کنند به گونه‌اي که دولت رفاه سبک سعودي و حکومت سعودي در ذهن مردم اين سرزمين در هم تنيده شده و يکي بدون ديگري، معني ندارد.

از‌سوي‌ديگر، شرکت نفت آمريکا - عربستان (آرامکو) به‌عنوان قدرتمندترين شرکت نفتي نه مولود حکومت ابن سعود بلکه بايد گفت حکومت ابن سعود مولود اين شرکت است و هرگونه تغيير در ساختار اين شرکت مي‌تواند به‌طور مستقيم بر حيات اقتصادي و سياسي و اجتماعي عربستان تأثير بگذارد.
 
ازاين‌رو، معمولا وزيران نفت و رؤساي اين شرکت از جمله  بانفوذترين افراد قبيله ابن سعود هستند زيرا اين افراد نه‌تنها در حيات اقتصادي عربستان نقش مستقيم ايفا مي‌کنند بلکه بر جريان، بها و مناسبات نفتي جهان اشراف و تسلط دارند. آرامکو براي آمريکا همان نقشي را در جريان انرژي دارد که سازمان تجارت جهاني در تأمين هژموني آمريکا بر تجارت جهاني دارد.

آرامکو و سياست نفت
کشف و استخراج نفت و وفور آن در جهان نه‌تنها معادلات سياسي در ميان کشورها را به‌هم زد و معادلات تازه‌اي را در جهان رقم زد بلکه در خود کشورهاي صنعتي به‌واسطه کاربرد نفت در صنايع و حمل‌و‌نقل اين کشورها موجب برهم‌خوردن تعادل بين نيروهاي کارگري و دولت‌ها شد. از آنجا که دولت تاچر براي پيشبرد سياست‌هاي اقتصادي نئوليبرالي خود و شکست‌دادن دولت رفاه با مقاومت شديد اتحاديه‌هاي کارگري روبه‌رو بود، براي شکستن اتحاديه‌هاي توانمند و بانفوذ کارگري اين کشور به‌نوعي دست به دامن نفت شد زيرا عمده قدرت اين اتحاديه‌ها در کارگران زغال‌سنگ کشور با پيشينه دور و دراز تاريخي نهفته بود که به‌نوعي رهبري مبارزات ضد نئوليبراليستي را در بريتانيا و بلکه در جهان غرب ايفا مي‌کردند.
 
وجود منابع فراوان نفتي در جهان و تضمين استمرار آن توسط شرکت‌هاي نفتي فراملي، خيال دولت تاچر را در برابر اعتصاب‌هاي گسترده کارگران معادن زغال سنگ و باراندازها و فولادگدازان که پشت سر معدنکاران قرار داشتند، راحت کرده و در برابر اتحاديه را از حربه اعتصاب خلع سلاح کرد.
 
در آمريکا نيز نظير چنين سياست‌هايي با پشتيباني شرکت‌هاي نفتي بزرگ براي شکست‌دادن اتحاديه‌های کارگري اين کشور به‌کار برده شد تا با ترک‌افتادن در هيمنه و قدرت سازماندهي کارگران زغال‌سنگ دژهاي کارگري در برابر پيشروي سياست‌هاي نئوليبرالي، يکي پس از ديگري سقوط کند که نتيجه آن يورش اقتصاد نئوليبرالي در کشورهاي غربي و سپس با يک تأخير فازي چند ساله در ساير کشورهاي جهان بود.
 
سياست‌هايي چون کاهش کسري بودجه، کاهش تورم و کوچک‌کردن دولت و خصوصي‌سازي که نتيجه‌اي جز بيکاري گسترده، افزايش فقر و در نهايت گسترش بي‌عدالتي در جهان نداشته است. از‌سوي‌ديگر، سياست شرکت‌هاي نفتي جهان نه برپايه حفظ بازار بلکه بر ايجاد کميابي براي دريافت سود بيشتر استوار است.

کميابي يکي از مهم‌ترين و اصلي‌ترين سياست‌ قدرت‌هاي نفتي جهان است که معمولا با همکاري کشورهاي دارنده منابع نفتي از جمله اپک اجرا مي‌شود. دولت عربستان با دارا بودن ظرفيت توليد روزانه 11 ميليون بشکه نفت، يکي از سه قدرت بزرگ نفتي جهان در کنار روسيه و آمريکاست؛ با اين مزيت که اين کشور داراي جمعيت کمي است که مي‌تواند به‌راحتي ظرفيت‌هاي توليدي نفت خود را در صورت عدم نياز معطل گذارد.
 
با اين حساب شرکت آرامکو چه در عرصه سياست داخلي و پمپاژ پول به اقتصاد عربستان و چه در عرصه خارجي يعني اعمال سياست کميابي و هم در سرمايه‌گذاري خارجي در کشورهاي غربي و کمک به شاخه‌هاي اقتصادي بحران‌زده اين کشورها، نقش بي‌بديلي در ساختار اقتصادي، سياسي و اجتماعي عربستان و آمريکا بازي مي‌کند.

با توجه به اعمال سياست نسبتا مستقل قطر در برابر عربستان به‌ويژه در زمينه حمايت از اخوان‌المسلمين مصر و اردن و طالبان با تکيه بر صنايع پيشرفته گازي اين اميرنشين خليج‌فارس و احتمال نقش‌آفريني آن در کنار ايران و روسيه و کشاندن پاي ترکيه به معادلات انرژي جهان، تهديدي براي هژموني عربستان است.

پيچيدگي بازي‌هاي سياسي در خاورميانه و نقش‌آفريني دولت‌ها و قدرت‌هاي فرامنطقه‌اي همچون روسيه، ترکيه و آمريکا و دولت‌هاي مصرف‌کننده گاز قطر چون ژاپن، کره‌جنوبي و هند، وليعهد ناپخته و جوياي نام عربستان را به اتخاذ سياست خارجي تهاجمي با حمايت آمريکا و اسرائيل ترغيب کرده است.

سياستي که نه‌تنها ايران، روسيه، سوريه، قطر و ترکيه را عليه آن به صف کرده بلکه مي‌تواند کشورهاي ژاپن، کره‌جنوبي، هند و چين را به‌دليل نياز به انرژي مورد نياز از قطر دچار ترديد و مخالفت با سياست‌هاي اين دولت بکند. در عرصه اقتصادي همان‌گونه که اشاره شد، وليعهد تازه به دوران رسيده عربستان براي رويارويي با مشکلات اقتصادي کشورش در اثر کاهش بهاي نفت و اقتصاد بحران‌زده غرب، چاره کار را در انجام اصلاحات نئوليبراليستي ديده است.

عرضه بخشي از سهام آرامکو براي جلب حمايت بيشتر آمريکا و سياست مالياتي، راه‌حل‌هايي است که مي‌تواند زلزله گسترده‌اي در اين کشور و مراکز اقتصادي آن ايجاد کند. براي همين منظور وليعهد جديد عربستان براي محافظت از خود در برابر انتقادهاي سران قبيله و افراد سنتي، نگاه به زنان و جوانان لايه‌هاي مياني جامعه را برگزيده است.

او با طرح ديدگاهايي مبني‌بر آزادشدن رانندگي زنان و حضور زنان در عرصه‌هاي اجتماعي توانسته است در ميان جامعه زنان و جوانان به‌شدت ناراضي اين کشور، پايگاهي براي خود به‌دست آورد اما با توجه به راهبرد نئوليبرالي اقتصادي مدنظر اين شاهزاده جوان، جواز حضور به زنان در عرصه‌هاي اجتماعي با توجه به جميعت کم اين کشور، راهکاري است براي راهيابي زنان به بازار کار براي تأمين نيروي کار ارزان که مي‌تواند تا حدودي جايگاه او را نزد کارفرمايان عربستاني بهبود بخشد و از تيزي تيغ انتقادهاي آنان در امان دارد.
نظرات شما