رویداد۲۴ مهسا احمدی: مسلم بن عقیل بن ابی طالب بن عبدالمطلب الهاشمی القرشی بر اساس برخی روایتها فرزند عقیل بن ابیطالب، برادرزاده حضرت علی، پسر عموی امام حسین و مهمتر از همه سفیر امام حسین علیه السلام در کوفه بود.
مسلم بن عقیل ابیطالب، برادر علی و دومین فرزند ابوطالب است. مادر مسلم از سرزمین نبط و خاندان آلفرزندا بود. نام دقیق مادر مسلم در تاریخ عنوان نشده است. برخی معتقدند که او کنیزی بود که عقیل او را در شام خریداری کرده است و عدهای او را حلیه و عدهای دیگر، علیه و برخی دیگر او را حلبه خواندهاند.
مسلم در خانواده فقیری چشم به جهان گشود و از همان آغاز کودکی در نزد اهل بیت بود و از آنان پیروی کرد. پدرش دانشمند قریش بود، اما چون زبان برنده در بیان خاندان بنیامیه داشت مورد سرزنش قریشیان بود. بنابر منابع تاریخی مسلم حدود ۱۸ سال داشت که پدرش عقیل درگذشت و خانواده پرجمعیت خود را بدون سرپرست باقی گذاشت و از آن زمان سرپرستی خانواده بهعهده مسلم و برادرانش بود. عقیل در زمانی که یزید خلافت جامعه مسلمانان را به دست گرفته بود چشم از جهان فروبست. تاریخ درگذشت او را ۵۰ هجری بیان کردهاند.
مسلم با دختر عموی خود رقیه ازدواج کرد. این ازدواج باعث نزدیک شدن بیشتر مسلم به خاندان پیامبر اسلام شد. در نام و تعداد فرزندان مسلم اختلاف وجود دارد، اما تعداد فرزندان ذکر شده برای ایشان بین دو تا ۱۴ فرزند است.
مهمترین فعالیت سیاسی مسلم شرکت او در فتح بهنسا بوده است. بهنسا نام منطقهای در آفریقای شمالی است که در مصر بوده و از نظر اقتصادی از جمله مناطق پر درآمد آفریقا بهشمار میرفته است. در این جنگ مسلم همراه دو برادر بزرگش جعفر و علی حضور داشت. در این حمله فضل بن عباس و برادرش، عبدالله بن عباس از یک سو و جعفر عقیل و مسلم بن عقیل از سوی دیگر حمله کردند و جنگ آغاز شد و دو لشکر مسلمانان و مسیحیان با هم وارد جنگ شدند و در نهایت مسلمانان پیروز شدند.
مسلم بن عقیل در دوران خلافت علی حضور در جنگ صفین که در سال ۳۷ هجری اتفاق افتاد حضور داشت. در این جنگ علی سپاه خود را به حسن، حسین، عبدالله جعفر و مسلم سپرد. از شرکت او در این جنگ و قرار گرفتن او در ردیف این سه تن مشخص میشود که سن او تقریباً برابر با آنها بوده است که نامش در شمار سرداران سپاه علی ذکر شده است و همچنین در دوران حسن، مسلم در شمار همراهان بوده است.
امام در نامهای که هنگام ماموریت مسلم به کوفه برای کوفیان نگاشته او را به عنوان برادر و پسر عمو و فرد مورد وثوق و اعتماد در خاندانش معرفی کرده است. امام همچنین هنگام حرکت مسلم بن عقیل، از خداوند خواسته که آنچه را دوست دارد و بدان راضی است برای مسلم مقدر فرماید و آرزو کرده که خودش و مسلم در درجه شهیدان قرار بگیرند و مسلم در سایه و پرتو برکت الهی به راهش ادامه بدهد.
بیشتر بخوانید:
گریه کردن هنگام وداع با مسلم و گریستن و تکرار آیه استرجاع (انا لله وانا الیه راجعون) هنگام دریافت خبر شهادت وی، نشان دهنده جایگاه ویژه مسلم بن عقیل نزد امام حسین (ع) است.
شجاعت
مبارزه شجاعانه مسلم بن عقیل به تنهایی با انبوه دشمنان و شکست آنان در کوفه آن چنان بود که ابن زیاد را به اعتراض و اعتراف وا داشت و به محمّد بن اشعث پیغام داد که: سبحان الله! تو را برای آوردن یک نفر فرستادم، آنگاه این همه تلفات بر یارانم وارد آمد؟ محمد بن اشعث هم در پاسخ ابن زیاد گفت: گمان میکنی مرا به جنگ با یکی از بقالان کوفه فرستادی؛ تو مرا در پی شیر بیشه و شمشیر برّان در کف یک قهرمان از دودمان رسول خدا (ص) فرستادهای! مسلم در قصر کوفه در برابر ابن زیاد شجاعانه برخورد کرد و پس از تهدید ابن زیاد به کشتن وی گفت: اگر مرا بکشی (عجیب نیست) چرا که بدتر از تو بوده که بهتر از مرا کشته است، و اگر مرا به بدترین وضع و قبیحترین نحوه مُثله کنى حکایت از خباثت درون و فرو مایگی تو دارد، و این گونه جنایات در خور توست.
عبادت و بندگی
دقت در فرازهایی زیارت مسلم بن عقیل (ع) حاکی از مقامات و فضایل روحی اوست. در این زیارت، ادامه دادن راه مجاهدان جنگ بدر، اقامه نماز، پرداخت زکات، امر به معروف و نهی از منکر، جهاد در راه خدا، استقبال از شهادت در راه خدا، وفای به عهد و پیمان الهی و تقدیم جان در راه یاری حجت خدا به عنوان ویژگیهای بارز مسلم بن عقیل عنوان شده است. هنگامی که مسلم را برای کشتن بالای قصر رفت پیوسته تا پیش از شهادت به تسبیح و تقدیس و استغفار و صلوات بر پیامبر (ص) مشغول بود.
مسلم در کوفه
هنگام خروج امام حسین (ع) از مدینه به سوی مکه، مسلم بن عقیل یکی از همراهان وی بود. پس از اینکه نامههای کوفیان به امام حسین (ع) رسید، وی مسلم را به کوفه فرستاد تا اوضاع و شرایط آن شهر را بررسی کند و درباره درستی ادعای کوفیان مبنی بر کثرت پیروان امام (ع)، اطمینان یابد و به امام اطلاع دهد. بنابر برخی روایات، امام حسین (ع)، قیس بن مسهر صیداوی، عمارة بن عبد سلولی و عبدالرحمان بن عبدالله ارحبی را نیز به همراه مسلم بن عقیل، به کوفه فرستاد.
مسلم بن عقیل در ۱۵ رمضان سال ۶۰ قمری از مکه خارج شد و ابتدا به مدینه رفت و از آنجا همراه با دو راهنما، از بیراهه به سوی کوفه رهسپار شد. آنها در بیابان راه را گمکردند و دچار بیآبی و تشنگی شدند. در این واقعه دو راهنما درگذشتند و خود مسلم نجات پیدا کرد و خود را به یک آبادی رساند و پیکی را نزد امام حسین (ع) فرستاد و واقعه را گزارش داد و با اشاره به اینکه این پیش آمد را به فال بد گرفته، از ایشان خواست که او را از ادامه راه منصرف کند، اما امام دستور به ادامه راه داد.
مسلم در ۵ شوال سال ۶۰ هجری مخفیانه وارد کوفه شد. بعد از ورود به خانه مختار ثقفی وارد شد. شیعیان پس از مدتی نزد او آمدند و از وی استقبال کردند و با او بیعت کردند. مدت ۳۵ روز بعد از ورود مسلم حدود ۱۸ هزار نفر با او بیعت کردند تا اینکه حاکم کوفه برکنار و عبیدالله بن زیاد به جای او برگزیدهشد. عبیدالله با تهدید مردم، سران قبایل را از اطراف مسلم پراکنده کرد.
مسلم در ۱۱ ذیالقعده نامهای به امام حسین (ع) نوشت و تعداد بسیار بیعت کنندگان را تایید کرد و امام حسین علیه السلام را به کوفه دعوت کرد. بر این اساس، ۱۲ هزار، ۱۸ هزار و حتی در برخی منابع نیز به آمادگی تمام مردم کوفه در نامه وی اشاره شده است.
مسلم پس از تنهایی و بیسرپناهی به زنی به نام طوعه پناه برد و در خانه او مخفی شد؛ اما پسر طوعه، صبح روز بعد به حکومت خبر داد و ابن زیاد گروهی ۷۰ نفره را به محمد بن اشعث سپرد تا که مسلم را دستگیر کنند و به قصر بیاورند.
زد و خوردی میان مسلم و نیروهای حکومتی پیش آمد و مسلم موفق شد ۴۱ نفر از افراد محمد بن اشعث را بکشد و اشعث که نتوانست به راحتی مسلم را دستگیر کند به مسلم گفت اگر تسلیم شود در امان است. بدین صورت مسلم، تسلیم شد پس از دستگیر شدن، چون او را خلع سلاح کردند فرمود این آغاز مکر و فریب شماست و آنگاه گریست و، چون به او گفتند کسی که در چنین میدانی پا گذاشته نباید بگرید گفت برای خودم نمیگریم برای حسین و خاندانش میگریم که به سوی شما و چنین مردمی در حال حرکت هستند؛ و به قصر آورده شد و ابن زیاد دستور داد، بکیر بن حمران (که در درگیری با مسلم زخمی شده بود) وی را به بالای قصر برده و سرش را از بدن جدا کند. پس از جدا کردن سر مسلم، بدن او را از بالای قصر به پایین انداختند. پس از کشتن مسلم و هانی بدن هایشان را در بازارها کشاندند.
بنا بر برخی گزارشهای تاریخی مسلم که نگران امام حسین (ع) بود از عمر بن سعد که قریشی بود خواست تا بدو وصیت کند. نخستین وصیت او این بود تا کسی را نزد امام فرستد و او را از آمدن به کوفه منع کند. دیگر آن که جنازه او را کفن و پس از آن دفن کند و دیگر آن که بدهی او را با فروختن شمشیر و دیگر وسایلش بپردازد.
پس از شهادت مسلم، ابن زیاد دستور قتل هانی بن عروه را نیز صادر کرد و سپس سرهای این دو را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد.
خبر شهادت مسلم به وسیله یکی از اهالی کوفه به نام بکر بن معنقه در شَراف یا ثعلبیه به امام حسین (علیهالسلام) رسید. امام (علیهالسلام) از شنیدن آن بسیار غمگین شد وحتی گریست و سپس فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون، رحمت خدا بر او باد.» و این سخن را چند بار تکرار کرد. همچنین فرمود: از این پس زندگی بیمعنا است و خیری ندارد.
در شعبان سال ۶۵ هجری به دستور مختار ثقفی، آستانه حضرت مسلم بن عقیل (علیهالسلام) بنا گردید بر روی قبر، سنگی از مرمر نهاده گنبدی ساخته شد. این ساختمان در شرق مسجد جامع کوفه واقع شده و بارها مورد مرمّت و تعمیر قرار گرفته است. در سال ۱۳۸۵ ساختمانی جدید با گنبدی زراندود بر آن ساخته شد. این آستانه اکنون به صورت چهار گوش و به مساحت ۱۰۶ متر مربع و از سه طرف دارای رواق است. رواق جنوبی آن به قبر مختار متصل شده است و در مقابل حرم یک ایوان بزرگ قرار دارد، بر روی قبر نیز ضریحی نقرهای گذاشته شده است.
در قسمتی از زیارتنامه مسلم میخوانیم:
ألسَّلامُ عَلَیک أیهَا الفادی بِنَفسِهِ وَ مُهْجَتِهِ الّشهیدُ الْفَقیهِ المَظلُومِ الْمَغصُوبِ حَقُّهَ المُنتهِک حُرَمَتُهُ الَّسلامُ عَلَیک یا فادی بِنَفسِهِ ابْنَ عَمِّهِ وَ فَدی بِدَمِهِ دَمْهُ. السَّلامُ عَلَیک یا أوَّلَ الشُّهَداءِ وَ امام السُّعداء ... السُّلامُ عَلَیک یا وَحیداً غَریباً عَنْ اهلِهِ بَینِ الأعْداءِ بِلا ناصرٍ وَ لا مُجیبَ
سلام بر توای جان نثار،ای شهید فقیه و مظلوم،ای کسی که حقّش غصب گردید و حرمتش شکسته شد. سلام بر تو که جانت را فدای پسر عمومیت کردی و برای حفظ او خون دادی. سلام بر توای اوّلین شهید وای پیشوای سعادتمندان، سلام بر تو که میان دشمنان، تنها و بیکس بودی و یار و یاوری نداشتی.