عاقبت تلخ نویسندگان نامه انتقادی به آیتالله هاشمی +جدول
رویداد۲۴ روز گذشته خبر رسید محمد بستهنگار داماد مرحوم طالقانی و از فعالان ملی مذهبی درگذشته است. فعالان ملی مذهبی گروهی از سیاستمداران قدیمی بودند که گرایش عدالتخواهی داشتند، اما هرگز نتوانستند در قالب یک حزب مشخص فعالیت خود را پیگیری کنند. اولین و مشهورترین کنش آنان، نگارش نامه به رییس جمهور وقت هاشمی رفسنجانی بود؛ نامهای که طبق ادعای نویسندگان آن -که برخی هم به جریان ملی مذهبی نزدیک بودند- بیهزینه نبوده و زمینه احضار و بازداشت آنان را فراهم کرده است. بعد از بیست و هشت سال، هم گیرنده نامه فوت کرده است و هم جمع زیادی از نویسندگان نامه. با این حال بازخوانی قسمتهایی از این نامه بعد از بیست و هشت سال، نشان میدهد بسیاری از دغدغههای آن روز هنوز رفع نشده و همچنان موضوع مورد پیگیری فعالان سیاسی و اصلاح طلب است.
متن نامهای که فعالان ملی مذهبی به این شرح است
به نام خدا/ جناب آقای رئیس جمهور/ به طوری که همه میدانند انقلابی که در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در ایران روی داد، دنباله حوادث و مبارزاتی بود که زنجیروار از یکصد سال پیش با قیام تنباکو آغاز شد. هدف این مبارزات بریدن دست استعمار جهانخوار و رهایی ملت به خواب رفته ایران از بندهای کهنسال استبداد و نادانی و ناتوانی بود و برای رسیدن به آزادی و استقلال و عدالتخواهی.
در این رهگذر دو سلسله قاجاریه و پهلوی از قدرت برکنار شدند. امید و انتظار ملت چنین بود که با انقلاب اسلامی ایران سرانجام نور آزادی و عزت استقلال و عدالت الهی بر ظلمت جهل، اسارت استبداد، ذلت فقر و سلطه بیگانگان غلبه خواهد کرد. اما صد افسوس که در دوازدهمین بهار انقلاب جای آزادی و رضایت و رهایی خالی است و از نظر اقتصادی و سیاسی بیش از هر زمان دست بسته و دست به سینه شدهایم.
متأسفانه تذکرات و هشدارهای ناصحان و خیرخواهان نادیده گرفته شده است و اکنون کشور عزیز ما در بنبست و بحرانی از سختی و ناخشنودی و نابسامانی دست و پا میزند. علیرغم وعدههای به مستضعفین و شعارهای پر طنین، طبقات محروم جامعه محرومتر و زیادتر شدهاند. در چنگال گرانی و گرههای زندگی گرفتارتر و از آینده خود مأیوستر، ملک و ملت به لبه پرتگاه وحشتناک ویرانی و نابودی رسیده است.
به طور کلی و مختصر، پس از ده سال حکومت مطلقه انحصار و اختناق و انحراف، امروز در شرایطی زندگی میکنیم که:
۱) از نظر اقتصادی و اجتماعی و زندگی
بر شما و احدی پوشیده نیست که کشور ایران در اثر سالها جنگ خارجی، خروج از آرمانها و اهداف انقلاب و سوء مدیریت مسئولین و متصدیان، دست به گریبان بیسابقهترین بحران اقتصادی شده است که توام با تورم، بیکاری، کاهش تولید و تاراج سرمایههای خدادادی میباشد. درآمد سرانه کشور به نرخ ثابت به کمتر از نصف سال ۵۶ تنزل یافته است. گرانی تصاعدی معیشت و غارت سرسامآور یک اقلیت وابسته به حاکمیت از یکطرف و محرومیتها و تنگناهای کمرشکن اکثریت از طرف دیگر، اختلافات طبقاتی و جدایی و کینهورزی را به حد اعلی رسانده است. همگی نگران از سرنوشت خویش و مملکتاند و جوانان و کارکنان به دامن اعتیاد و ارتشاء یا فساد و فحشاء افتادهاند!
مردم ایران میخواهند بدانند چه جریانها و چه کسانی سرمایههای عظیم ملی را که یک رقم آن ۱۷۰ میلیارد دلار درآمد نفت است به باد دادهاند؟ تا آنجا که وزیر دارایی در مجلس میگوید کسری بودجه سال ۶۷ معادل کل درآمدهای ایران به اضافه ۷۶ میلیارد تومان بوده است! مردم ایران میخواهند بدانند چه اشتباهات و سوء سیاستها باعث شده است که حاکمیت جمهوری اسلامی ایران پس از آن همه طعنه و تندیها به ابرقدرتهای غرب و بتری جستن از سازمانهای سیاسی و اقتصادی جهان سرمایهداری، هم دست تمنا به صورت وام و مشارکت و به بهای از دست دادن استقلال و حیثیت کشور، به سوی صنایع و سرمایهها و سردمداران فاسد آنها دراز کرده است و هم برای اجرای آتشبس و خروج از حالت نه جنگ و نه صلح، امید و آبروی خود را به زیر سایه رأفت و لطف شورای امنیت و قدرتهای بزرگ برده است.
۲) از نظر آزادی و امنیت و از نظر معنوی و مدیریت
از آزادیهای عمومی و امنیتهای سیاسی و قضایی و اقتصادی و از حاکمیت قانون و ملت، آن طور که قانون اساسی مصوب آراء عمومی سال ۵۸ تعیین و تضمین شده است، چیزی جز خاطرات و آرزو باقی نمانده است. بندهای اختناق و انحصار سال به سال تنگتر و تیزتر شده است. نظام جمهوری با گامهای بلند، خصوصاً بعد از بازنگری خود خواسته در قانون اساسی و اختیارات مافوق قانونی که رهبری و حاکمیت به خود دادهاند، سیر قهقرایی به ضد انقلاب مطلقه و به سلطنت موروثی روحانیت نموده است.
در زمانی چنین سیر قهقرایی به خود کامگی و اختناق در کشور ما روی میدهد که رهبران ستمگری و اسارت کمونیسم و فاشیسم با واقعنگری و جوانمردی از انحصارطلبی استعفا داده و به آزادی ملتها و کثرتگرایی بازگشت نمودهاند و در اروپای شرقی و در قارههای عقب افتاده، امانت آزادی و حقوق انسانی را به صاحبانشان برمیگردانند. از شیلی تا رومانی همه جا پرچم آزادی و حاکمیت مردمی به اهتزاز درآمده است و در حالی که در کوهستانهای دورافتاده هیمالایا مردم نپال تدارک جشن پیروزی بر استبداد را میبینند حاکمیت ما با خونسردی و تظاهر به استواری نظارهگری مینماید و به شعاردادن و ترویج شخصپرستی ادامه میدهد.
پا به پای زوال آزادی و امنیت، دو مصیبت دلخراشتر نیز دامنگیر ملت شده است. یکی انحطاط معنویت در زمینههای دینداری و اخلاق و وطنپرستی و دیگر آشفتگی و از هم گسیختگی مدیریت یا حکومت کشور.
به گونه آشکار و علیرغم وظایف و برنامهها و فشارهایی که از ناحیه رهبری و متولیان در راستای اجرا و اشاعه اسلام در ایران و در اقطار جهان پیش گرفته شده است. علاقه و اعتقاد به آئین و احکام اسلامی در اکثریت وسیعی از مردم ایران خصوصاً در جوانان، تنزل فاحش یافته است. دوستی و درستی و راستی که از لوازم عشق به زندگی و بقا و ترقی است به حد تردید و تزلزل گردیده است. احساس تعهد و خدمت و فداکاری در قبال میهن و هممیهنان که قبل از انقلاب رشد مطلوب پیدا کرده بود، جای خود را به سرخوردگی و بیتفاوتی و احیاناً به بدبینی و بدخواهی داده است.
اما از حاکمیت قانون و حکومت مردم بر مردم و از تخصص و مدیریت، چه بهتر که سخن نگوئیم. چیزی که مقامات و مسئولان نامش را همیشه به زبان آوردهاند، ولی تیشه به ریشهاش زدهاند و از اعتبار و اثر انداختهاند قانون است و حاکمیت قانون و ملت در جمهوری اسلامی ایران. ضمن آنکه برای تخصص و صلاحیت مدیران و سازمان صحیح دستگاهها، در زبان و عمل، ضرورت و ارجی قایل نبودهاند. تعدد مراکز تصمیمگیری و تضاد نهادها، ملوک الطوایفی و هرج و مرج اداری و به طور کلی بیاعتنائی به مسئولیت و مدیریت و نظارت، با پیامدهای ویرانگر آنها، از ویژگیهای بارز نظام حاکم است.
۳) از نظر استقلال و بقا و بازنگری کشور
علیرغم کوس پیروزی نهایی جنگ و دفن ابدی استکبار و فتنه در جهان، هنوز بیش از ۲۵۰۰ کیلومتر مربع از خاک وطن ما در چنگ صدام جنایتکار بوده و معلوم نیست که تا کی حالت خفقانآور «نه جنگ نه صلح»، سرگردانی اسیران دو طرف، نگرانی از یورش نابهنگام مدعیان خارجی و داخلی و گردشهای نابهنجار روزگار، باید ادامه داشته باشد؟ بدون آنکه آبادی و رفاه و بازسازی موعود و بازگشت ایران به حرکت و حیات صورت جدی و امیدبخش به خود گرفته باشد.
۴) از نظر روابط جهانی و سیاست خارجی
اتخاذ هدفهای احساساتی افراطی، خارج از خواستههای نخستین انقلاب و اسلام، سیاستهای نابخردانه و بالاخره ناتوانی مسئولین و نادرستی روشهای پیروی شده در سیاست خارجی، کشور پرافتخار ایران را به بدترین انزوای سیاسی انداخته است، بدنامی و بیاعتباری بینالمللی را نصیبمان کرده است و ما را در معرض دائمی توطئههای تلافیگرانه قرار داده است. علاوه بر اینها از ارتباط و احترام و استفاده از جریانهای بینالمللی محروم گشتهایم. آن هم در دنیای بهم پیوسته وحشتناکی که ملتهای غالب و مغلوب جهان و پیشرفته و عقبمانده، در عین رقابت و ترس از یکدیگر، چاره و راهی برای کامیابی بر مسایل پیچیده و مصائب به هم آمیخته و برای بهبود و بقاء منافع ملی خود، جز تقاهم و تبادل افکار و همگامی و همکاری نیافتهاند.
جناب آقای رئیس جمهور
با توجه به مراتب فوق از جنابعالی که مسئولیت اجرایی و اداره مملکت را به عهده دارید میخواهیم که با صداقت و سرعت اقدامات ذیل را سرلوحه اندیشه و اعمال خود و حاکمیت قرار دهید:
۱-جلوگیری از خلافها و خرابیها و از انعقاد قراردادهای اسارتآور با بیگانگان، بدون نظارت ملی.
۲-بازگرداندن حقوق قانونی مردم که در فصول سوم و پنجم قانون اساسی تصریح گردیده است به مردم و جلوگیری از سیاستهای سرکوبگرانه بعضی از نهادها.
۳-آزادگذاردن و تأمین فعالیت احزاب و جمعیتهای سیاسی و مطبوعات که فعالیت قانونی و علنی دارند، فرصت دادن خالی از دغدغه و آزار برای بحث و گفتگو و برخورد آراء و عقاید به منظور حل مشکلات و معضلات مملکتی و همکاری صمیمانه مردم و بالاخره امکان و استقرار حاکمیت قانونی ملت.
امضا کنندگان این بیانیه که در گذشته همواره با حکومتهای خودکامه و انحصارطلب در ستیز بودهاند و بسیاری از آنها به زندان و تبعید محکوم گشتهاند، با اینکه به تجربه میدانند که ممکن است پس از انتشار آن از گزند بدخواهان در امان نباشند، معالوصف برپایه رضای حق و احساس وظیفه و به خاطر سعادت ملت ایران، این نامه را به مقام ریاست جمهوری ارسال داشته، از ایشان میخواهند که با دستور نشر آن در مطبوعات و رسانههای گروهی قدم اول را در اجرای خواستههای مردم و لغو سانسور بردارند و با عنایت و اجرای بندهای سهگانه بالا پاسخ سریع به انتظارات به حق ملت ایران بدهند.