رویارویی دیپلماسی و منطق نظامی در ایران؛
اصولگرایان مریخی و اصلاحطلبان ونوسی!/ معادله سوریه و پروژه تقویت اصولگرایان در ایران
اختلاف نظر جدی میان اصلاح طلبان و تندروهای ایران بر نحوه تصمیم گیری ایران درباره سوریه تاثیر گذار بوده است. تندروها جهان را از زاویه لنزی میبینند که همه تحولات را تهدید و چالشی امنیتی برای ایران میداند. از آن سو گفتوگوی تمدنهای محمد خاتمی و «جهان علیه خشونت و افراط گرایی» حسن روحانی فقط جنبه تبلیغی نداشت. اما این روزها کفه ترازوی دوگانه ایدئولوژیک جمهوری اسلامی به سمت اصولگرایان تندرو سنگینتر است.
رویداد۲۴ در ایران سیاست خارجی و داخلی در هم تنیده است. مانورهای داخلی برای باز کردن یا محدود کردن فضای سیاسی کشور، دیپلماسی منطقهای و جهانی ایران را به همان اندازه تشکیل میدهد که درگیری ایران در بیرون از مرزها توازن قوای میان اصلاح طلبان و اصولگرایان و تندروها را صورت بندی میکند.
این توازن به ویژه در حوزهای که به سپاه مرتبط باشد به سمت اصولگرایان چرخش بیشتری دارد. ترامپ از توافق هستهای خارج شده و به اعتبار اصلاح طلبان آسیب زده است. اما آنچه بیش از همه فرصتهای سیاسی اصلاحطلبان را تضعیف کرده نحوه حضور ایران در سوریه است. تاثیر ارتباط این محرکها با هم بسیار دشوار است، اما هیچ شکی نیست که از نقطه نظر نیروهای امنیتی، تروریسم وهابی (همان چیزی که ایران در سوریه سعی میکند با ارتباط دادن آن به عربستان با آن مقابله کند) یک تهدید عمده برای ثبات داخلی ایران برشمرده میشود.
تحولات منطقه، نیروهای امنیتی تندرو را در ایران تقویت کرده است. با فرض بر اینکه آمریکا مسئول به وجود آمدن داعش و جنبشهای جهادی در منطقه است، آنها سعی میکنند اصلاح طلبان را با تاکید بر اینکه تهدیدهای امنیتی رو به رشد است و همه نیروهای سیاسی کشور باید پشت ملیگرایی و اتحاد شیعیان به ائتلاف برسند، منزوی کنند.
از نظر آنها اصلاحطلبان در پاسخ به دشمنان قابل اطمینان نیستند. برخی از اقدامات نظامی ایران را عامل اصلی هزینههای اقتصادی و اجتماعی که ایران باید بپردازد میدانند. حسن روحانی به اصلاح طلبان نزدیک است که رویکردی غیر تقابلی در پیش گرفته است. او رویکرد «صبر کنیم ببینیم چه میشود» را در پیش گرفته است. اما شرایط منطقه و جهان و احتمال خروج ترامپ از سوریه دلایل کافی برای جشن گرفتن را به تندروهای ایرانی که خود را برای جبهه جنگ بعدی با جهادگران مورد حمایت آمریکا آماده کردهاند داده است.
اصولگرایان مریخی و اصلاح طلبان ونوسی
اختلاف نظر جدی میان اصلاحطلبان و تندروهای ایران بر نحوه تصمیمگیری ایران درباره سوریه تاثیرگذار بوده است. تندروها جهان را از زاویه لنزی میبینند که همه تحولات را تهدید و چالشی امنیتی برای ایران میداند؛ از منافع ایران در سوریه گرفته تا آمریکا و اسرائیل. این رویکرد بر پایه مقاومت در برابر کنترل خارجیها که در حال حاضر کنترل آمریکا بر خاورمیانه است، ریشه دارد. از زاویه نگاه آنها حتی حنگ هشت ساله ایران و عراق نیز نتیجه حمایتهای آمریکا بوده است. بسیاری از جانبازان جنگ ایران و عراق در حال حاضر سرباز سپاه هستند. سازمانی که ماموریت خود را حفاظت از ایدئولوژیهای مذهبی وانقلابی میداند.
قدرت سپاه در منطقه از سال ۲۰۰۳ و حمله آمریکا به عراق و بعد از انقلابهای رنگی دهه ۲۰۰۰ دب هدف ایجاد دموکراسیهای لیبرال و فضای باز سیاسی بیشتر شده است. این حوادث ادعای تندروها را درباره دخالتهای آمریکا به صورت سخت و نرم در منطقه تایید کرده است. تندروهای ایران برای خنثی کردن هژمونی آمریکا، با نیروهای داخلی که از مذاکره گفتهاند، مقابله کردهاند. از نظر تندروها، اصلاح طلبان ستون پنجم آمریکا هستند.
برخورد نیروهای تندرو با اصلاح طلبان بعد از انتخابات ۲۰۰۹ و جریان جنبش سبز به اوج خود رسید. در سوی مقابل، اصلاح طلبان ادعا میکنند که برخی از فرمهای تعامل با غرب به تقویت نظام جمهوری اسلامی میانجامد. بسیاری از اصلاحطبان در غرب زندگی کردهاند و حتی مدارک تحصیلیشان را از اروپا یا آمریکا اخذ کردهاند.
گفتوگوی تمدنهای محمد خاتمی و حمایتهای روحانی از کانسپت تعامل بدون خشونت که او نامش را جهان علیه خشونت و افراط گرایی گذاشت فقط جنبه تبلیغی نداشت. این شعارها بر اعتقاد اصلاح طلبان به این باور که مبارزه برای تحقق آرمانهای جمهوری اسلامی باید با منافع اساسی ایران به عنوان یک کشور مدرن گره بخورد تاکید میکرد.
بعد از انتخاب روحانی به عنوان رییس جمهور فضای سیاسی برای اصلاح طلبان باز شد. برجام دستاورد عمده تلاشهای روحانی بود. اما با وجود لبخند مقامات در ژنو، این بار حوادث در سوریه و عراق بود که واقعیتهای جدید ژئواستراتژیک منطقه را شکل میداد. این تحولات همه پیشنهادهای اصلاح طلبان برای دنبال کردن تعامل با کشورهای دیگر و فضای باز سیاسی در داخل را تضغیف میکرد.
یکی از این واقعیتهای تضعیف کننده، تقویت نفوذ و نقش نظامی ایران در سوریه بود. تندروهای ایران جبهه درگیری در سوریه را یک جنگ مذهبی شیعه علیه سنیها یا سلفیهای تروریست میدانند. در مقابل اصلاح طلبان بهترین راه برای مقابله را نه مبنای منطقهای مذهبی، بلکه استفاده از دیپلماسی جهانی میدانند.
محمد جواد ظریف این موضع رئالیستی را در پیش گرفته بود. او به جز نقشی که در مذاکرات هستهای بازی میکرد، سعی کرد در مذاکرات صلح سوریه در ژنو کرسیای برای ایران خالی کند. اما معارضان سوری که برخی از آنها مورد حمایت عربستان بودند این مذاکرات را تحریم کردند. این تحولات نه تنها ظریف را تضعیف کرد بلکه مذاکرات ژنو را هم به نوعی بر هم زد. مذاکرات ژنو بر این مبنا پایهگذاری شده بود درگیریها در سوریه راه حل دیپلماتیک دارد.
با ورود سوریه به درگیریهای نظامی، سپاه نیز مجوز ورود نظامی را دریافت کرد. محکم شدن جای پای نظامی سپاه این اطمینان را ایجاد کرد که ظریف و متحدان اصلاحطلب او نقشی در آینده سوریه نخواهند داشت.
در ماه می ۲۰۱۶ دیداری بین خانوادههای ایرانیهای که در سوریه و عراق کشته شدند با رهبر ایران صورت گرفت. رهبر ایران اعلام کرد اگر این شهدا دشمن را متوقف نکرده بودند ما امروز باید در کرمانشاه و همدان و دیگر استانها با دشمن میجنگیدیم. این بیانات نشان داد که برای ایران رفتار نیروهای جداییطلب و جنگطلب اهمیت دارد. این نگرانی غیر موجه هم نبود. در ماه می ۲۰۱۵ وزارت اطلاعات دولت روحانی چندین نیروی مرتبط با داعش را دستگیر و هسته برنامه ریزی برای حمله به مشهد، زاهدان و شیراز را خنثی کرد. همان ماه درگیری بین نیروهای امنیتی و انصارالفرقان در سیستان و بلوچستان نیز اتفاق افتاد.
در سپتامبر امسال شاهد حمله خونینی به مردم و نیروهای نظامی در یک رژه نظامی در اهواز بودیم. دولت ایران گروههای جدایی طلب تکفیری را با حمایت کشورهای عربی منطقه در این حمله مقصر اعلام کرد و در ماههای بعد از آن، ترکیبی از نمادهای و ملی گرایی و شیعه گرایی را تقویت کرد.
کانسپت ترکیبی اسلام ایرانی که محمود احمدینژاد قبلا ایجاد کرده بود، ایدئولوژی خوبی برای بسیج عمومی علیه دشمن وهابی به دست تندروها داد. این کمپین به جز ایجاد اتحاد یک هدف دیگر هم داشت؛ حضور ایران در سوریه باورپذیر و قابل توجیه شد. آنها واژگان مذهبی را برای این دخالت برگزیدهاند و استدلال میکنند اقدام آنها در جهت حمایت از ارزشهای شیعی و حفظ حرمهای شریف ائمه شیعیان است. انتخاب این واژگان کار اصلاح طلبان برای واکنش سختتر کرده است.
محمد جواد ظریف در ژوئن ۲۰۱۶ طی اقدامی، حسین امیر عبداللهیان را از معاونت عربی و آفریقایی وزارت خارجه عزل کرد. برکناری او سر و صدای زیادی در رسانههای وابسته به سپاه داشت. آنها امیر عبداللهیان را تجسم دیپلماسی انقلاب اسلامی معرفی کردند. اما علاوه بر اینها تندروها اقدام ظریف را رویکردی در جهت جلب رضایت آمریکاو اروپا تلقی کردند.
روحانی در پاسخ به تندروها درباره این موضوع اعلام کرد اگر ما میخواهیم استراتژیای داشته باشیم این استراتژی نباید به قیمت از دست رفتن منافع مردم تمام شود.
کرباسچی در می ۲۰۱۷ ادعای تندروها که میگویند برای دفاع از حرم ائمه شیعه در سوریه حضور دارند را زیر سوال برد. این اظهارات بلافاصله پاسخ داده شد. دادگاهی در اصفهان کرباسچی را به جرم توهین به شهدای سوریه که برای دفاع از سرزمینهای اسلامی و قدرت شیعیان جان خود را از دست دادهاند، محکوم کرد.
تا سال ۲۰۱۷ این درگیریها چندان به عرصه سیاست داخلی وارد نشده بود. در دسامبر همان سال اعتراضات عمومی مردم علیه وضعیت اقتصادی و فسادهای مالی آغاز شد. برخی از معترضان شعارهایی نظیر «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» سر داده بودند. با این وضعیت جدید هر پیشنهادی از اصلاح طلبان برای زیر سوال بردن سیاستهای ایران در سوریه خطرناکتر میشد.
بهروز بنیادی یکی از نمایندههای مجلس ایران در ژوئن ۲۰۱۸ اعلام کرد که سیاستهای منطقهای ایران هزینهای بالغ بر ۶۰ میلیارد دلار برای ایران داشته است. از این گذشته او تلاش حاکمیت برای مشروع سازی خشونتها علیه معترضان با ارتباط دادن آنها به آمریک او دیگر دشمنان ایران را محکوم کرد.
در بحبوحه بحرانهای اقتصادی و اجتماعی ناشی از تشدید مسائل امنیتی در داخل و جنگ اقتصادی با آمریکا، روحانی مسیر سختی را دنبال کرده است. از یک سو او از برخورد با معترضان خیابانی انتقاد کرد و اعلام کرد نظر نسل جوان درباره زندگی و جهان با آنها متفاوت است و از یک سو او خواستار اتحاد و انسجام ملی شد. به نظر میرسد هدف از این اقدام متوازن کننده، خریدن زمان برای اصلاحطلبانی بود که که با انتخاباتهای مجلس یازدهم ۲۰۲۰ و ریاست جمهوری ۲۰۲۱ مواجهند. این انتخاباتها میتواند یک نبرد سنگین باشد.
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط