هری ترومن؛ تنها رئیسجمهوری که از بمب اتمی استفاده کرد
رویداد۲۴ | هری اس. ترومن رئیسجمهوری بود که در سایه نامهای بزرگتری مانند روزولت، کندی و آیزنهاور ماند، اما تاثیر اقدامات وی بر جهان از بسیاری از از ان افراد بیشتر است. او فردی معمولی بود که سرنوشت عجیبی برایش رقم خورد و تصمیمهایی گرفت که همچنان جهان تحت تاثیرشان قرار دارد: از بمباران اتمی ژاپن گرفته تا آغاز جنگ سرد، از حمایت از بازسازی اروپا تا ورود به جنگ کره.
از کشاورزی تا سیاستمداری: آغاز راهی غیرمنتظره
هری اس. ترومن در ۸ مه ۱۸۸۴ در شهری کوچک به نام لامار، در ایالت میزوری متولد شد. خانوادهی او کشاورزانی سختکوش بودند که زندگیشان بر پایهی کار و تلاش روزمره میگذشت. برخلاف بسیاری از سیاستمداران برجستهی آمریکا، او نه در دانشگاههایی، چون هاروارد یا ییل تحصیل کرد و نه از طبقهی نخبهی اقتصادی و سیاسی بود. ترومن در دوران کودکی به دلایل مالی نتوانست تحصیلات رسمیاش را در دانشگاه ادامه دهد، اما علاقهی عمیقی به مطالعه داشت. وی ساعتهای زیادی را صرف خواندن تاریخ، سیاست و زندگی رهبران جهان میکرد. او عاشق زندگی بزرگان تاریخ مانند ناپلئون، سزار و جورج واشنگتن بود.
ترومن پس از پایان تحصیلات متوسطه کارهای مختلفی انجام داد: در یک بانک مشغول به کار شد، مدتی در مزرعهی خانوادگی کار کرد و حتی یک مغازهی خردهفروشی باز کرد که در نهایت ورشکست شد. اما زندگی او در سال ۱۹۱۷ تغییر کرد؛ زمانی که آمریکا وارد جنگ جهانی اول شد و ترومن او بهعنوان یک سرباز داوطلب به ارتش پیوست.
جنگ جهانی اول و شکلگیری شخصیت رهبری او
ترومن در دوران خدمت نظامی، بهعنوان یک افسر توپخانه در فرانسه حضور داشت. برخلاف بسیاری از افسران که تحصیلات دانشگاهی داشتند، او یک سرباز خودساخته بود. بااینحال، توانایی مدیریتی و شجاعت او باعث شد که به سرعت فرماندهی یک یگان توپخانه شود. او نشان داد که در میدان نبرد توانایی تصمیمگیری در لحظات بحرانی را دارد و فرماندهی موفق در چندین عملیات مهم موجب شد که مورد احترام سربازان و همرزمانش قرار گیرد. تجربهی جنگ، قدرت رهبری و اعتمادبهنفس او را تقویت کرد و زمینهساز ورودش به دنیای سیاست شد. ترومن که به دنبال راهی برای اثبات خود بود، پس از بازگشت از جنگ وارد سیاست شد.
از سنای آمریکا تا کاخ سفید
ترومن در سال ۱۹۲۲ بهعنوان قاضی شهرستان جکسون، میزوری انتخاب شد. برخلاف عنوان شغلی، این یک موقعیت اداری بود و ارتباطی به دستگاه قضایی نداشت. اما همین فرصت، سکوی پرتابی برای او شد تا خود را در صحنهی سیاست مطرح کند. در دهه ۱۹۳۰، او بهعنوان سناتور ایالات متحده از میزوری انتخاب شد و به یکی از طرفداران سرسخت سیاستهای اقتصادی نیو دیل فرانکلین روزولت تبدیل گردید. در سنا، او به دلیل پیگیری فساد و کارآمدی در ادارهی امور مورد توجه قرار گرفت.
اما بزرگترین چرخش زندگی او در سال ۱۹۴۴ رخ داد؛ زمانی که روزولت، رئیسجمهور وقت آمریکا، برای چهارمین دورهی ریاستجمهوری نامزد شد. حزب دموکرات که به دنبال فردی متعادل و موردقبول برای معاونت ریاستجمهوری بود، ترومن را انتخاب کرد. دلیل این انتخاب ساده بود: ترومن فردی مورداحترام و بدون دشمنیهای سیاسی بزرگ بود. تنها ۸۲ روز پس از آغاز دورهی چهارم ریاستجمهوری روزولت، او درگذشت و ترومن ناگهان، بدون هیچگونه آمادگی قبلی، رئیسجمهور ایالات متحده شد. وقتی خبر را به او دادند، تنها گفت: «پسر، اگر چیزی برایت اتفاقی افتاده باشد و در جایی رئیسجمهور شده باشی، دعا کن که خدا کمکت کند، چون هیچکس دیگر نمیتواند.»
بمباران اتمی ژاپن: تصمیمی که جهان را تغییر داد
یکی از مهمترین و بحثبرانگیزترین تصمیمات تاریخ، در دستان ترومن قرار گرفت. در اوت ۱۹۴۵، آمریکا برای نخستین بار از بمب اتمی علیه ژاپن استفاده کرد. تصمیم برای بمباران هیروشیما و ناگاساکی همچنان یکی از جنجالیترین تصمیمات تاریخ بشر است. در آن زمان، فرماندهان نظامی آمریکا معتقد بودند که تنها راه پایان دادن به جنگ و جلوگیری از کشته شدن صدها هزار سرباز آمریکایی، استفاده از این سلاح جدید است.
نتیجه فاجعهبار بود: بیش از ۲۰۰ هزار نفر در عرض چند روز کشته شدند. ژاپن تسلیم شد، اما جهان وارد عصری شد که در آن بمبهای هستهای میتوانستند سرنوشت تمدن انسانی را رقم بزنند.
آغاز جنگ سرد و سیاست مهار کمونیسم
پس از پایان جنگ جهانی دوم، جهان از ویرانی گسترده ناشی از جنگ رنج میبرد. اروپا به خرابهای تبدیل شده بود، اقتصادهای ملی سقوط کرده بودند و میلیونها نفر بیخانمان شده بودند. در این میان، دو ابرقدرت جدید در حال شکلگیری بودند: ایالات متحدهی آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی.
پس از جنگ، آمریکا دیگر یک قدرت اقتصادی و نظامی بیرقیب بود. شوروی نیز با اشغال بخشهای گستردهای از اروپای شرقی، به بزرگترین رقیب ایدئولوژیک و نظامی غرب تبدیل شد. استالین، رهبر شوروی، بهسرعت نفوذ خود را در کشورهای اروپای شرقی گسترش داد و دولتهای کمونیستی را در لهستان، مجارستان، رومانی، بلغارستان و آلمان شرقی به قدرت رساند.
ترومن در مواجهه با این وضعیت، با یک پرسش اساسی روبهرو شد: آیا آمریکا باید اجازه دهد که کمونیسم در سراسر جهان گسترش یابد یا باید در برابر آن ایستادگی کند؟
دکترین ترومن: اعلام جنگ علیه گسترش کمونیسم
در سال ۱۹۴۷، ترومن یکی از مهمترین بیانیههای سیاست خارجی قرن بیستم را ارائه کرد: دکترین ترومن. او در سخنرانی خود خطاب به کنگرهی آمریکا اعلام کرد: «ایالات متحده باید از ملتهای آزاد که در برابر تلاشهای سلطهطلبانهی اقلیتهای مسلح یا فشارهای خارجی مقاومت میکنند، حمایت کند.»
بیشتر بخوانید: ژنرال فرانکو که بود؟| ماجرای حکومت طولانی دیکتاتور اسپانیا
این جمله، سرآغاز سیاستی شد که به «مهار کمونیسم» معروف بود. آمریکا متعهد شد که از کشورهایی که در معرض نفوذ شوروی بودند حمایت کند و مانع از سقوط آنها به دامان کمونیسم شود. نخستین آزمون این سیاست در یونان و ترکیه رخ داد. شوروی تلاش داشت که از طریق گروههای چپگرا و فشارهای سیاسی، این کشورها را به حوزهی نفوذ خود وارد کند. ترومن با ارائهی ۴۰۰ میلیون دلار کمک اقتصادی و نظامی به این دو کشور، از سقوط آنها جلوگیری کرد.
طرح مارشال و بازسازی اروپا
یکی از ابتکارهای مهم دوران ترومن، طرح مارشال بود که در سال ۱۹۴۸ آغاز شد. این طرح، برنامهای عظیم برای بازسازی اقتصادهای جنگزدهی اروپا بود. آمریکا بیش از ۱۳ میلیارد دلار کمک اقتصادی به کشورهای اروپایی ارائه داد تا آنها بتوانند زیرساختهای اقتصادی خود را بازسازی کنند و از نفوذ کمونیسم جلوگیری شود. این طرح نهتنها موجب احیای اقتصادی اروپا شد، بلکه اتحاد بین آمریکا و کشورهای اروپای غربی را تقویت کرد. کشورهای دریافتکنندهی کمک مانند بریتانیا، فرانسه، آلمان غربی و ایتالیا، با سرعت بیشتری رشد کردند و کمونیسم در این کشورها شکست خورد. این برنامه، یکی از بزرگترین موفقیتهای سیاست خارجی آمریکا در قرن بیستم محسوب میشود.
ناتو: تشکیل بزرگترین اتحاد نظامی جهان
در ادامهی سیاست مهار کمونیسم، ترومن در سال ۱۹۴۹ زمینهساز تاسیس سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) شد. این اتحاد نظامی که شامل آمریکا، کانادا و کشورهای اروپای غربی بود، با هدف مقابله با تهدید نظامی شوروی تشکیل شد. اصل اساسی این پیمان، مادهی پنجم آن بود که اعلام میکرد: حمله به یک عضو ناتو، حمله به همهی اعضای آن محسوب میشود.
ناتو به یکی از ابزارهای کلیدی جنگ سرد تبدیل شد و برای دههها، آمریکا از طریق آن توانست قدرت خود را در اروپا حفظ کند.
چالش برلین: اولین رویارویی مستقیم آمریکا و شوروی
در سال ۱۹۴۸، استالین تصمیم گرفت که برلین غربی را، که در کنترل آمریکا، بریتانیا و فرانسه بود، تحت فشار قرار دهد. او دستور داد که تمام راههای زمینی و ریلی منتهی به برلین غربی مسدود شوند تا این منطقه دچار قحطی شود و غرب مجبور به ترک آن گردد.
در پاسخ، ترومن یکی از جسورانهترین اقدامات تاریخ را انجام داد: پل هوایی برلین. در یک عملیات گسترده، آمریکا و متحدانش بیش از یک سال از طریق پروازهای هوایی، غذا، سوخت و دارو را به مردم برلین غربی رساندند. این اقدام موجب شد که استالین مجبور شود محاصرهی برلین را پایان دهد و شکست بخورد.
جنگ کره: اولین جنگ نیابتی دوران جنگ سر
در سال ۱۹۵۰، یکی از نخستین درگیریهای مستقیم جنگ سرد رخ داد: جنگ کره. کره که پس از جنگ جهانی دوم به دو قسمت شمالی (تحت حمایت شوروی) و جنوبی (تحت حمایت آمریکا) تقسیم شده بود، به صحنهی نبردی خطرناک تبدیل شد. در ژوئن ۱۹۵۰، کرهی شمالی با حمایت شوروی و چین به کرهی جنوبی حمله کرد و بهسرعت بخشهای وسیعی از این کشور را اشغال کرد. آمریکا که کرهی جنوبی را متحد خود میدانست، نمیتوانست در برابر این حمله سکوت کند. ترومن بدون اعلام جنگ رسمی از سوی کنگره، دستور داد که نیروهای آمریکایی تحت پرچم سازمان ملل وارد جنگ شوند. این تصمیم، نقطهی عطفی در سیاست خارجی آمریکا بود، زیرا برای نخستین بار، ایالات متحده بدون تصویب کنگره، در یک جنگ خارجی مداخله میکرد. نیروهای آمریکایی تحت فرماندهی ژنرال داگلاس مکآرتور در ابتدا توانستند نیروهای کرهی شمالی را عقب برانند و حتی تا مرز چین پیش بروند. اما در یک چرخش غیرمنتظره، چین با اعزام صدها هزار سرباز وارد جنگ شد و نیروهای سازمان ملل را به عقب راند.
برخورد ترومن و ژنرال مکآرتور: تصمیمی که تاریخ را تغییر داد
ژنرال مکآرتور، که یک فرماندهی محبوب و قهرمان جنگ جهانی دوم بود، پیشنهاد داد که آمریکا از بمب اتمی علیه چین استفاده کند تا جنگ را به نفع خود تمام کند. اما ترومن که نگران آغاز یک جنگ جهانی دیگر بود، این درخواست را رد کرد. این اختلاف به جایی رسید که ترومن تصمیم گرفت مکآرتور را از فرماندهی عزل کند. این اقدام، یکی از جنجالیترین تصمیمات دوران ریاستجمهوری او بود. بسیاری از مردم آمریکا از مکآرتور حمایت میکردند و معتقد بودند که ترومن نباید یک فرماندهی قهرمان را برکنار کند. اما ترومن معتقد بود که یک رئیسجمهور نباید اجازه دهد که یک فرماندهی نظامی، سیاستهای خارجی را تعیین کند.
پایان جنگ و تاثیر آن بر جنگ سرد
جنگ کره در سال ۱۹۵۳، پس از آتشبس میان دو طرف، به پایان رسید. اما نتیجهی آن، تقسیم دائمی کره به دو بخش شمالی و جنوبی بود؛ مرزی که هنوز هم برقرار است. این جنگ نشان داد که آمریکا حاضر است برای جلوگیری از گسترش کمونیسم، حتی وارد جنگ شود. این سیاست بعدها در ویتنام، افغانستان و مناطق دیگر جهان ادامه یافت. سیاستهای ترومن در قبال شوروی، جنگ کره و مهار کمونیسم، مسیر تاریخ را تغییر دادند. او بنیانگذار سیاستی شد که برای دههها، نظم جهانی را شکل داد. امروز، بسیاری از استراتژیهای جنگ سرد، از ناتو گرفته تا حمایت از دموکراسیهای غربی، میراث ترومن محسوب میشوند.
دوران پس از ریاستجمهوری و مشکلات مالی
ترومن پس از خروج از کاخ سفید به همراه همسرش به مزرعهای در ایندیپندنس، در ایالت میزوری نقل مکان کرد. ترومن تصمیم گرفته بود برای حفظ احترام مهمترین جایگاه سیاسی آمریکا از دریافت حقوق یا هدیه از شرکت و سازمانهای مالی خودداری کند. او که پساندازی نداشت با مشکلات مالی بسیار دستبهگریبان بود و بهسختی روزگار میگذراند. تنها درآمد او ۱۱۲ دلار در ماه حقوق بازنشستگی ارتش بود. در سالهای ۱۹۵۵ و ۱۹۵۶ ترومن دو جلد از خاطرات خود را بهچاپ رساند که فروش موفقی داشت و از بار مشکلات مالی او کاست. در سال ۱۹۵۷ کنگره آمریکا قانون رئیسجمهور سابق را تصویب کرد که به وزارت خزانهداری ایالات متحده آمریکا اجازه میداد سالانه ۲۵۰۰۰ دلار به روسای جمهور سابق بپردازد. به احتمال زیاد وضع مالی ترومن در تصویب این قانون نقش داشته است.
هری ترومن در ۲۶ دسامبر ۱۹۷۲ در سن ۸۸ سالگی درگذشت.
اینجا برعکس آمریکاس هر کی سر یه پست مهمه اول دنیای خودشو آباد میکنه به قیمت ویرانی کشور بعدش اگه فرصتی باقی موند به مسایل ملت رسیدگی میکنه اونم به مدل احمدی نژادی ....