تاریخ انتشار: ۱۴:۳۶ - ۱۱ بهمن ۱۳۹۷
گزارش رویداد۲۴ از ایده‌های فیلم رد خون؛

عملیات مرصاد؛ داغی که برای قبیله کافی است!/ ماجراهای نیمروز هنوز ادامه دارد

ماجرای نیمروز 2 (رد خون) فیلم چهارم محمد حسین مهدویان است؛ این فیلم مانند سه فیلم پیشین او پرحاشیه بود و احتمالا بحث‌ها درباره آن مدت‌ها ادامه خواهد داشت. مهدویان آنقدر توانایی فنی دارد که بتواند هم رگ خواب منتقدان و هم مخاطبان را با هم در اختیار بگیرد.
نقد ماجرای نیمروز دو
رویداد۲۴ محمدحسین مهدویان از معدود کارگردانی است که مخاطبانش انتظار می‌کشند فیلم جدید بسازد. او پیش از ماجرای نیمروز۲ (رد خون) تنها سه فیلم ساخته بود؛ این تعداد البته برای کارگردانی سی و چند ساله رکورد قابل قبولی به نظر می‌رسد.
 
فیلم‌های مهدویان عمدتا مورد حمایت جریانی سیاسی است که در ایران به نام اصولگرایان شناخته می‌شوند؛ جریانی که معتقدند قدرت اقتصادی، نظامی و فرهنگی نهادهای نظامی روز به روز باید افزایش یابد و مدارا به حداقل برسد، تا اقتدار کشور حفظ شود. از این جهت می‌توان محمدحسین مهدویان را فیلمساز اصولگرا خواند؛ فیلمسازی که احتمالا پیش از ساخت فیلمش، هسته محتوایی و جوهره پیام اثر خود را از همان نهادهای نظامی دریافت می‌کند.
 
رد این اتفاق به صورت تعریف شده می‌توان به صورت پررنگ‌تر در فیلم دوم مهدویان به نام ماجرای نیمروز۱ مشاهده کرد؛ هرچند فیلم مهدویان تم تاریخی دارد، اما پیامی که در بطن فیلم نهفته بود، بیشتر نقد اتفاق‌های امروز بود تا روایت تاریخ گذشته. مهدویان این پیام را منتقل می‌کرد که «اوایل انقلاب مدارا شد و بهشتی و رجایی و باهنر و ... شهید شدند، اکنون هم دولت روحانی اگر مدارا کند، همان اتفاق‌ها در راه است.» اگر این پیام اصلی فیلم باشد، باید پرسید، دست کدام نهاد را کاملا باید باز گذاشت تا با هر مدارا برخورد کند؟ پاسخ به این سوال سخت نیست.
 
عملیات مرصاد؛ داغی که برای قبیله کافی است!/ ماجراهای نیمروز هنوز ادامه دارد
 
مهدویان در ماجرای نیمروز۲ (رد خون) چه ایده‌ای را پیش می‌برد؟
 
به گزارش رویداد۲۴ ماجرای نیمروز۱ فیلم کمال (با بازی هادی حجازی فر) بود. فیلم البته همه نگاه‌ها و ایده‌هایی که درباره برخورد با سازمان مجاهدین خلق وجود داشت را نشان می‌داد. اما این کمال بود که فیلم برایش افتتاحیه مفصلی تدارک دیده بود و در نهایت این کمال و ایده او بود که بر کل ایده‌های درون فیلم غلبه می‌کرد و کارگردان آن را برای نحوه برخورد با سازمان مجاهدین خلق پیشنهاد می‌کرد، نه تقویت خط اعتماد و جذب و استفاده از تواب و نه نگاه امنیتی و موشکافانه صادق (با بازی جواد عزتی)
 
نگاه «کمال» در ماجرای نیمروز جواب داد و در نهایت تمامی اعضای تیم عملیاتی ماجرای نیمروز به این نتیجه رسیدند که باید دشمن را با عملیات نظامی حذف کرد. چه آن‌که اگر این حذف‌ها صورت نگیرد، امثال کشمیری و زریباف می‌توانند در سیستم نفوذ کرده و آن را براندازند.
 
ماجرای نیمروز۲ (رد خون) هم داستان کمال است. کمالی که این بار شوهر خواهر خود افشین را هم به عنوان جانشین عباس زریباف (مسئول شنود و عضو نفوذی سازمان در قسمت اول فیلم) را هم کنار خود دارد. هر دو هم اسیر مشکل مشترکی می‌شوند که می‌تواند تمام زندگی کاری آن‌ها را زیر سوال ببرد. سیما (با نام تشکیلاتی خواهر لیلا) که همسر افشین و خواهر کمال است به سازمان مجاهدین خلق پیوسته و افشین سعی می‌کند این داستان را از سایر اعضای گروه پنهان کند.
 
فیلم به موازات این داستان دو خط داستانی دیگر را هم پی می‌گیرد یکی داستان حضور سیما در سازمان مجاهدین خلق و دیگری ماجرای مجاهد توابی (فردی که در ابتدای فیلم یزدی صحبت می‌کرد) که در قسمت اول فیلم توسط مسعود جذب شده بود.
 
فیلم قرار است این سه خط داستانی موازی را در ماجرای عملیات مرصاد به هم برساند و از به هم پیوستن این خطوط داستانی نتیجه مضمونی مورد نظر کارگردان را بگیرد.
 
عملیات مرصاد؛ داغی که برای قبیله کافی است!/ ماجراهای نیمروز هنوز ادامه دارد
 
به گزارش رویداد۲۴ اگر در ماجرای نیمروز۱ یک حضور آزادانه نهادهای نظامی برای حل مشکل مطرح می‌شد، در ماجرای نیمروز۲ از ایده محتوایی لزوم برخورد با کسانی مطرح می‌شود که وابستگی (ولو نسبی و عاطفی) با گروه‌های اپوزوسیون دارند ترویج می‌شود.
 
فرقی نمی‌کند این فرد کیست، حتی اگر این فرد همان «کمال» باشد که در قسمت اول با کلی خواهش و تمنا از قله‌ها به شهر آورده شد تا محور عملیات باشد و موسی خیابانی را کشته باشد، اگر نسبتی (ولو عاطفی) با تمام گروه‌های اپوزویسیون داشت، باید خلع سلاح شود. ایده مرکزی برخورد بدون تسامح و تساهل با کسانی ریشه‌های فامیلی با اپوزوسیون دارند، در رد خون به خوبی دیده می‌شود؛ پیام اثر به مخاطب می‌گوید این افراد هرچقدر هم که معتقد و مخلص باشند، حاضر نمی‌شوند مانند کمال برای حفظ نظام ماشه را روی خواهرشان بچکانند.
 
در اینجا بحث بر سر خوبی یا بدی این ایده‌ها نیست؛ بحث ایده‌ای است که کارگردان به آن معتقد است یا دست‌کم نهادی که آن را سفارش داده، کارگردان را متقاعد کرده که این ایده مناسبی برای برخورد با مخالفان است. تفاوت مهدویان، اما با سایر کسانی که فیلم‌های این‌چنینی می‌سازند در این است که او به خوبی ماهیت سینما را درک کرده است و خوب فهمیده برای این‌که مضمون مورد نظر مورد قبول تماشاگر قرار بگیرد، باید به چگونه گفتن داستانی که تعریف می‌کند فکر کند. از این جهت مهدویان را باید به عنوان بلوغ سینمایی جریان دست راستی در ایران نامید. همچنانکه می‌توان رسانه‌هایی همچون فارس و تسنیم را بلوغ رسانه‌ای همان جریان نامید. موسسه اوج هم نمونه‌ای از همان رشد فرمال این جریان است.
 
مضمون‌زدگی آثار کارگردانان ایدئولوژیک سینمای ایران در این سال‌ها باعث شده بود این کارگردانان هم سرمایه‌های هنگفتی را که خرج فیلم‌شان می‌شود به باد بدهند و نتوانند مضمون دلخواهاشان را برای مخاطب جا بیاندازند. حاتمی‌کیا این سال‌ها نماینده تام و تمام چنین دیدگاهی بود.
 
مهدویان با درک درستی که از ماهیت سینما دارد تلاش خود را مصروف این می‌کند که مضمون مورد نظرش را در قالب یک داستان جذاب با جزئیاتی حساب شده روایت کند، به طوری که تماشاگر فیلم هم جذب داستان، فضاسازی، جزئیات و شخصیت‌پردازی درجه یک فیلم شود و در کنارش بتواند پیام فیلم را هم درک کند. ماجرای نیمروز دو، اما مخاطبان دیگری هم دارد.
 
فیلم پیام خودش را نه فقط برای تماشاگر عام سینمای ایران که برای سیاست‌مداران هم به طور واضح بیان می‌کند. فیلم نشان می‌دهد که حضور افرادی با وابستگی‌های فامیلی و عاطفی به گروه‌های اپوزویسیون درون سیستم اجرایی و امنیتی کشور می‌تواند اتفاقاتی مثل عملیات مرصاد را رقم بزند؛ بنابر این نظریه بهتر است مسئولانی که امروز هم نسبتی عاطفی و خویشاوندی با گروه‌های اپوزویسیون دارند از سیستم حذف شوند، مبادا دوباره اتفاقاتی نظیر عملیات مرصاد رقم بخورد. اگر آن زمان ماجرا با خلع سلاح کمال حل می‌شد، امروز باید با گرفتن سلاح مدیریتی (احتمالا قدرت مدیریتی و حذف از چرخه تصمیم‌گیری) از افراد اینچنینی مشکل را حل کرد و اجازه نداد سیستم اسیر دست نفوذی‌ها شود. ‎
 
به گزارش رویداد۲۴ شاید بهتر باشد در همین مدت مورد پیروز حناچی را به یاد آوریم؛ شهرداری که توسط شورای شهر تهران برای تصدی بر مدیریت شهری پایتخت انتخاب شده بود اما حکم تایید او صادر نمی‌شد. آنچه گفته شد این بود که برادر حناچی عضو سازمان مجاهدین خلق بوده است و صلاحیت شهرداری تهران را ندارد؛ اعتقاد مخالفان آن بود که او دیدگاهی مشابه کمال دارد که احتمالا او هم حاضر نیست به خاطر نظام، مقابل عضو اصلی خانواده قرار بگیرد.
 
نکته دیگری که مهدویان را از سایر کارگردانان سینمای ایران متمایز می‌کند و باعث می‌شود فیلم‌هایش جنجالی از کار دربیاید همین صراحت او در ساخت فیلم است. او بدون تعارف و با صراحت تمام حرف و نظرش را در فیلم بیان می‌کند و از برچسبی که منتقدان به او می‌زنند، نمی‌ترسد. همین مسئله پیرامون فیلم‌های او فضایی ایجاد می‌کند که باعث می‌شود جدل درباره فیلم‌هایش تا مدت‌ها ادامه داشته باشد.
 
عملیات مرصاد؛ داغی که برای قبیله کافی است!/ ماجراهای نیمروز هنوز ادامه دارد
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات شما