جای اسرائیل و امریکا در خاورمیانه تغییر میکند؟
رویداد۲۴ جروزالم پست نوشت: احیای برجام که ممکن است در وین به نتیجه برسد، اسرائیل و کشورهای منطقه را در وضعیت بسیار بدتری نسبت به سال ۲۰۱۵ و زمان امضای توافق قبلی (برجام) قرار میدهد. ایران از آن زمان تاکنون پیشرفتهای قابل توجهی در غنی سازی اورانیوم داشته و چند ماه تا رسیدن به سلاح نظامی فاصله دارد. در این میان، یک نقطه روشن وجود دارد: «توافق ابراهیم» و امکانی که برای همکاری راهبردی اسرائیل و کشورهای عرب منطقه ایجاد میکند.
در ادامه این مطلب آمده است: برخی معتقدند که پس از توافقنامه ابراهیم هیچ تغییر قابل توجهی به وجود نیامده، زیرا حتی قبل از این توافق نیز بین اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج فارس همکاریهای اطلاعاتی وجود داشت. اما تبدیل روابط عادی به فرصتی برای همکاری دیپلماتیک، امکان ساخت «چترهای حفاظتی» در چارچوبهای همکاری امنیتی چندجانبه با کشورهای منطقه را فراهم میکند. بنابراین، در کنفرانسی که اخیرا در نقب برگزار شد، آرزوی اسرائیل برای ایجاد یک اتحاد دفاعی منطقهای دوباره نمایان شد. در این زمینه برخی حتی از تشکیل "ناتو خاورمیانه" نیز صحبت میکنند.
شکی نیست که اتحاد استراتژیک بین اسرائیل و کشورهای منطقه میتواند ثمرات قابل توجهی برای تل اویو داشته باشد - نه فقط در مهار نفوذ ایران بلکه در تعمیق نقش اسرائیل در منطقه و حذف مفهوم جنگ. با این حال، کاملاً واضح است که صحبت از ناتوی منطقهای منطقی بنظر نمیرسد، زیرا از طرفین میخواهد به هر حملهای با حملهای دیگر پاسخ دهند.
امنیت جمعی نه تنها بر پایه منافع، بلکه بر مؤلفههای هویتی مشترک استوار است. حضور اسراییل در خاورمیانه در دو سال گذشته پیشرفت زیادی داشته است، اما هنوز با مفهوم مشترک هویت بسیار فاصله دارد. در هر صورت، تا زمانی که یک اختلاف اساسی بین دولت اسرائیل و شرکای احتمالی آن بر سر مرزهای اسرائیل وجود دارد، صحبت از هویت و منافع مشترک بی اساس بنظر میرسد.
در زمینه اتحاد دفاع جمعی، مدلی پدید آمده که گفتگوهای راهبردی مداوم، هماهنگیهای امنیتی-سیاسی، همکاری اطلاعاتی، رزمایشهای مشترک و تامین سلاحهای پیشرفته را شامل میشود. ایده ارائه شده توسط نفتالی بنت، نخست وزیر اسرائیل در مورد همکاری دفاع هوایی میتواند اولین گام در این زمینه باشد. در نگاه اول به نظر میرسد این مدل در شرایط فعلی قابل اجرا باشد. اساس چنین اتحاد دفاعی منطقهای وجود یک تهدید مشترک است. در این زمینه، تردیدی وجود ندارد که اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج فارس یک تهدید مشترک دارند و آن کشوری نیست جز ایران. تلاش جمهوری اسلامی ایران برای توسعه توانمندیهای هستهای نظامی، تلاش برای افزایش نفوذ منطقهای خود در عراق، سوریه، لبنان، یمن و بحرین و فعالیت نظامی دریایی در خلیج فارس و دریای سرخ این کشور را به تهدید بالقوه تبدیل میکند.
اما در حالی که اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج فارس یک تهدید مشترک دارند، روشهای عمل آنها کاملاً متفاوت است. در اسرائیل، مردم تمایل دارند که منطقه را به اردوگاههایی واضح با مرزهایی سخت و سازش ناپذیر تبدیل کنند. بنابراین، ما تمایل داریم که امارات و عربستان سعودی (همراه با مصر) را در مبارزه با ایران در «طرف خود» قرار دهیم. با این حال، بررسی عمیق استراتژی موجود در خلیج فارس در مواجهه با ایران طی یک سال گذشته تصویر بسیار پیچیدهتری را ارائه میکند: تلاش کشورهای حوزه خلیجفارس برای حفظ کانالهای باز ارتباطی با تهران و حتی تلاش برای رسیدن به تفاهم با آن. سفر مشاور امنیت ملی امارات به ایران در دسامبر گذشته و از سرگیری گفتگوها بین عربستان سعودی و ایران نشاندهنده اصل کلیدی استراتژی خلیجفارس است و آن همکاری با همه بازیگران از جمله ایران برای کاهش خطرات احتمالی است.
استراتژی کشورهای حاشیه خلیج فارس قابل درک است. اگرچه امارات متحده عربی یک قدرت منطقهای است که نفوذ آن از اقیانوس هند تا شاخ آفریقا قابل مشاهده است، اما در عین حال کشوری کوچک با توانایی نظامی محدود است که مرز دریایی طولانی با ایران دارد. تاسیسات تولید انرژی و مسیرهای تجارت دریایی آن بسیار آسیب پذیر هستند. امارات و سعودیها نیز به خوبی از محدودیتهای مداخله آمریکا در صورت تشدید تنش با ایران آگاه هستند. واکنش ضعیف دولت ترامپ به حمله سال ۲۰۱۹ به تأسیسات آرامکو در عربستان سعودی به آنها فهماند که در صورت حمله نظامی به این تاسیسات حداکثر چیزی که ایالات متحده میتواند ارائه دهد، تحریمهای اقتصادی است.
ایجاد یک اتحاد امنیتی با اسرائیل، توانایی امارات را برای تعادل میان ریسکها و پایان دادن به بازی چندجانبه مخدوش میکند و مواجهه مستقیم با ایران را برایش به همراه میآورد. بنابراین، قابل درک است که چرا در امارات (و از همه بیشتر در عربستان سعودی) کسانی هستند که قبل از ایجاد یک لایه امنیتی رسمی با اسرائیل نیاز به بیشتر فکر کردن دارند.
در مواجهه با این محدودیتها، حمایت آمریکا به عنوان یک شرط کلیدی برای ایجاد اتحاد منطقهای بین اسرائیل و کشورهای خلیج فارس مطرح میشود. راه رسیدن به یک اتحاد امنیتی منطقهای از واشنگتن میگذرد و تضمینهای امنیتی آمریکا عامل اصلی آن است. ایالات متحده تنها بازیگری است که انگیزه خلیج فارس را برای همکاری امنیتی با تل آویو ایجاد میکند. مراکز فرماندهی آمریکا در خلیج فارس و حضور دائمی ناوگان پنجم دریایی در این منطقه گواه این مدعی است.
با این حال، حمایت آمریکا از یک اتحاد منطقهای، مستلزم تغییر اساسی و تغییر تقریباً کامل رویکرد فعلی واشنگتن در خاورمیانه است. سال گذشته، کاهش تعهد ایالات متحده به این منطقه را شاهد بودیم، البته اگر نگوییم خروج کامل از آن را.
به نظر میرسد رویکرد آمریکا این است که قصد دارد اهداف خود را در خاورمیانه به سرانجام برساند تا بر اهداف مهمتر تمرکز کند. تمایل این کشور به بررسی حذف سپاه پاسداران ایران از فهرست سازمانهای تروریستی این تصور را تقویت میکند.
با این وجود، احیای قریب الوقوع برجام فرصتی برای بازتعریف روابط آمریکا با کشورهای منطقه فراهم میکند. از آنجایی که توافق هستهای به مسائل منطقهای نمیپردازد، دول منطقه، از جمله اسرائیل، باید تلاش کنند تا برای مهار فعالیتهای منطقهای ایران، تضمینهای امنیتی جداگانهای از آمریکا و جامعه بین المللی دریافت کنند. منافع ایالات متحده روشن است - ایران تهاجمی ثبات منطقه را تضعیف خواهد کرد و درها را به روی یک درگیری منطقهای گستردهتر که به تولید انرژی و مسیرهای تجارت جهانی آسیب میرساند باز خواهد کرد. همچنین به طور غیرمستقیم رقبای اصلی آنها، روسیه و چین را قادر میسازد تا نفوذ خود را در منطقه گسترش دهند.
اسرائیل نقش ویژهای در ایجاد روابط استراتژیک بین آمریکا و منطقه دارد. رابطه راهبردی و نفوذ سیاسی آن در واشنگتن به عنوان مشوقهای مهمی برای شرکای منطقهای در جهت برقراری روابط با تل آویو به اثبات رسیده است.
اجلاس اخیر نقب بر نقش منحصر به فرد اسرائیل به عنوان رابط بین کشورهای خلیج فارس و ایالات متحده - به ویژه با توجه به سرد شدن روابط ایالات متحده و خلیج فارس در دوره بایدن - تأکید کرد؛ بنابراین نقشها جای خود را به یکدیگر داده اند. در حالی که ایالات متحده قبلاً از طریق حمایت خود که منتج به توافق آبراهام شد، امکان توسعه روابط اسرائیل با کشورهای حاشیه خلیج فارس را فراهم کرده بود، اکنون اسرائیل در حال حفظ و تقویت روابط بین خلیج فارس و واشنگتن است.
توافق احیای برجام که در وین شکل میگیرد کامل نیست. اما در را به روی همکاری راهبردی بیسابقه بین اسرائیل، ایالات متحده و کشورهای خلیجفارس میگشاید تا عناصری را که به نظر آنها آشکارا در توافق غایب است، تکمیل کند.
گفتوگوی راهبردی که اخیرا بین اسرائیل و اعراب برگزار شد، اهمیت استراتژیک تل اویو برای منطقه و ارزش ادغام آن را بازتعریف میکند. اسرائیل باید این روابط را مستحکم کند، نه در یک حرکت تقابلی در برابر ایالات متحده، بلکه به عنوان اتحادی که ایالات متحده را به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از معماری منطقه در بر میگیرد.